ایران در سلسله مراتب قدرت اقتصادی؛ نگاهی به تازه‌ترین آمار بانک جهانی

تازه‌ترین آمار بانک جهانی درباره داده‌های اقتصاد کلان کشورها یک بار دیگر نشان می‌دهد که فرآیند دگرگونی رابطه قدرت‌ها در اقتصاد بین‌المللی همچنان ادامه دارد و مرز میان قدرت‌های نوظهور و اقتصادهای بزرگ صنعتی غرب به سرعت در حال جا به جایی است.

بر پایه این آمار، تولید ناخالص داخلی هند در سال ۲۰۱۷ برای نخستین بار در ششمین رده جهان قرار گرفته و فرانسه را به رده هفتم عقب رانده است. با توجه به نرخ رشد هند، این کشور به احتمال قریب به یقین در سال ۲۰۱۸ از لحاظ تولید ناخالص داخلی به جای انگلستان در رده پنجم جهان جای می‌گیرد. بدین‌سان بزرگترین مستعمره پیشین بریتانیا از لحاظ وزنه اقتصادی در جهان جای قدرت استعمارگر را می‌گیرد.

انحطاط ایران

تولید ناخالص داخلی، به زبان بسیار ساده، ارزش تمامی کالاها و خدماتی است که طی مدت یک سال در یک کشور تولید می‌شود. اگر این متغیر را بر کل جمعیت یک کشور تقسیم کنیم، میانگین تولید ناخالص داخلی سرانه به دست می‌آید. آمار بانک جهانی نشان می‌دهد که در سال ۲۰۱۷، کل تولید ناخالص داخلی در جهان به دلار جاری ۸۰ هزار و ۶۳۸ میلیارد دلار بوده است. در میان کشورهای جهان، آمریکا با ۱۹ هزار و ۳۹۰ میلیارد دلار در رده اول و چین، ژاپن، آلمان، انگلستان، هند و فرانسه به ترتیب در رده‌های دوم تا هفتم جای دارند.

با توجه به هم‌تراز بود جمعیت دو کشور، تولید ثروت هر ترکیه‌ای هم اکنون دو برابر هر ایرانی است. اهمیت و معنای این شکاف وقتی بیشتر می‌شود که تفاوت عظیم میان دو کشور را از لحاظ منابع انرژی در نظر بگیریم. ایران یکی از مهم‌ترین قطب‌های تأمین سوخت در جهان است، حال آنکه ترکیه نفت و گاز خود را با هزینه گران از خارج وارد می‌کند.

طی چهل سال گذشته، جغرافیای اقتصادی جهان به گونه‌ای چشمگیر دگرگون شده و بعضی از کشورها که در مقوله «جهان سوم» جای داشتند، خود را بالا کشیده‌اند. علاوه بر چین و هند، اسامی قدرت‌های تازه‌ای همچون برزیل، کره جنوبی، مکزیک، اندونزی و ترکیه در بین ۲۰ کشور نخست جهان از لحاظ تولید ناخالص داخلی دیده می‌شود.

طی همین چهار دهه، ایران یک انحطاط اقتصادی دردناک را از سر گذرانده است. کسانی که حضور نظامی بسیار پرهزینه جمهوری اسلامی در چند کشور منطقه را نشانه اوج‌گیری قدرت ایران جلوه می‌دهند، فروپاشی اقتصاد ملی را که زیر بنای اقتدار کشور است، به عمد یا از سر جهل نادیده می‌گیرند. آمار تازه بانک جهانی کل تولید ناخالص داخلی ایران در سال گذشته میلادی را ۴۳۹ میلیارد دلار ارزیابی می‌کند.

اگر این آمار را ملاک قرار بدهیم، وزنه اقتصاد ایران در اقتصاد جهانی طی چهار دهه گذشته از رده هفدهم به رده بیست و هفتم سقوط کرده است. در مقام مقایسه بد نیست بدانیم که در همین فاصله، اقتصاد ترکیه خود را از رده بیست و هفدهم به رده هفدهمین تولید ناخالص داخلی در جهان بالا کشیده است. بر اساس همان آمار، تولید ناخالص داخلی ترکیه که در اوایل دهه ۱۹۸۰ میلادی با فاصله چشمگیری کمتر از ایران بود، در حال حاضر حدود دو برابر ایران است. با توجه به هم‌تراز بود جمعیت دو کشور، تولید ثروت هر ترکیه‌ای هم اکنون دو برابر هر ایرانی است. اهمیت و معنای این شکاف وقتی بیشتر می‌شود که تفاوت عظیم میان دو کشور را از لحاظ منابع انرژی در نظر بگیریم. ایران یکی از مهم‌ترین قطب‌های تأمین سوخت در جهان است، حال آنکه ترکیه نفت و گاز خود را با هزینه گران از خارج وارد می‌کند.

سقوط در آمد ملی

ملاک دیگری که ابعاد انحطاط اقتصادی ایران را به نمایش می‌گذارد، مقایسه آن با عربستان سعودی است. بانک جهانی تولید ناخالص داخلی این کشور ۳۲ میلیون نفری را ۶۸۳ میلیارد دلار ارزیابی می‌کند که ۲۴۴ میلیارد دلار بیش از ایران هشتاد و یک میلیون نفری است. این نکته را از یاد نبریم که کل منابع انرژی فسیل ایران مرکب از نفت و گاز در سطحی بالاتر از عربستان سعودی قرار دارد.

در نیم قرن پیش از انقلاب اسلامی، ایران دوره پویایی را از لحاظ اقتصادی تجربه کرد که اوج آن «۱۵ سال طلایی» بود؛ از آغاز دهه ۱۳۴۰ تا نیمه دهه ۱۳۵۰ خورشیدی. در این دوره تلاش برای توسعه و پیشرفت به همت مردان و زنانی که به مدرنیته باور داشتند و دنیای معاصر خود را می‌شناختند، به گونه‌ای وقفه‌ناپذیر ادامه یافت.

ملموس‌ترین پیآمد این انحطاط اقتصادی، سقوط سطح زندگی ایرانیان است. ارزیابی بانک جهانی از تحول میانگین تولید ناخالص سرانه ایرانی‌ها به ریال ثابت (که در آن نرخ تورم به حساب آمده و قدرت خرید واقعی آن در نظر گرفته شده) در فاصله سال‌های ۱۹۷۶ و ۲۰۱۷ میلادی نشان می‌دهد که طی این چهار دهه هر ایرانی به طور متوسط ۳۲ درصد فقیرتر شده است.

ارزیابی بانک جهانی کم و بیش معادل محاسبات کارشناسان ایرانی است. دکتر مسعود نیلی، مشاور ویژه اقتصادی حسن روحانی (استعفا یا عدم استعفای او از این سمت هنوز روشن نیست) می‌گوید که درآمد سرانه ایرانی‌ها در حال حاضر هفتاد درصد درآمد سرانه در سال ۱۳۵۵ است. به بیان دیگر او نیز تأیید می‌کند که طی چهار دهه گذشته ایرانی‌ها ۳۰ درصد فقیرتر شده‌اند.

در توضیح دلایل انحطاط بزرگ اقتصادی ایران در چهل سال گذشته از عوامل گوناگون نام می‌برند، از جنگ و تحریم اقتصادی گرفته تا فساد و فرار مغزها و سرمایه‌ها. در این میان جهل به عنوان سرچشمه بسیاری از مصائب، جای برجسته‌ای دارد.

در نیم قرن پیش از انقلاب اسلامی، ایران دوره پویایی را از لحاظ اقتصادی تجربه کرد که اوج آن «۱۵ سال طلایی» بود؛ از آغاز دهه ۱۳۴۰ تا نیمه دهه ۱۳۵۰ خورشیدی. طی همان نیم قرن نیز ایران با گرفتاری‌های بزرگ روبه‌رو بود، از جمله تکان‌های شدید ناشی از جنگ جهانی دوم، بحران‌های بزرگ سیاسی، فساد و غیره... به رغم همه این گرفتاری‌ها، تلاش برای توسعه و پیشرفت به همت مردان و زنانی که به مدرنیته باور داشتند و دنیای معاصر خود را می‌شناختند، به گونه‌ای وقفه‌ناپذیر ادامه یافت.

در عوض انقلاب اسلامی سکان اداره کشور را به دست کسانی سپرد که با مدرنیته دشمنی می‌ورزیدند و دنیای معاصر خویش را نمی‌شناختند. انحطاط اقتصادی ایران یکی از مهم‌ترین مظاهر این تراژدی است.