در برابر انفرادی

اسفند ۱۳۷۹ بود؛ احمد زیدآبادی که از نخستین قربانیان خشونت قاضی مرتضوی و اقتدارگرایان ضداصلاحات علیه روزنامه‌نگاران منتقد و مستقل و اصلاح‌طلب محسوب می‌شد، گزارشی شنیدنی از بازداشتگاهی ویژه داشت.

او پس از آزادی، در جمعی هم‌فکر (شورای فعالان ملی ـ مذهبی) از سلول‌های انفرادی مخوف بازداشتگاهی گزارش داد که به عقیدهٔ وی وضعی به مراتب بد‌تر و شرایطی سخت‌تر از انفرادی‌های اوین داشت.

زیدآبادی همچنین گفت که مسئولان بازداشتگاه در حال رنگ زدن سلول‌ها بوده‌اند؛ و به طنز همیشگی‌اش افزود: «محتمل برای شما (ملی ـ مذهبی‌ها) که بازداشت‌شدگان جدید خواهید بود.»

طنز روزنامه‌نگار و تحلیلگر فرهیخته، صورت واقعی یافت. ۲۱ اسفندماه و در آستانهٔ سفر سیدمحمد خاتمی به روسیه، بازداشت فله‌ای فعالان ملی ـ مذهبی به‌وقوع پیوست.

شباهنگام که به دستور نگهبان، نخست وارد سلول انفرادی شدم و بعد از بسته شدن پر سر و صدای در آهنی، چشم‌بند را برداشتم، با مکعب مستطیلی روبرو شدم که جز چند پتو، و موکتی در کف، و یک لیوان پلاستیکی، هیچ نداشت.

سلولی که عرض آن حدود دو قدم و طول آن حدود چهار قدم بود. تصوری انضمامی و عینی از سلول انفرادی نداشتم؛ همهٔ داشته‌ها متکی بود به آنچه پیش‌تر از فعالان سیاسی شنیده‌ و خوانده‌ بودم. پس همه‌چیز (زندگی در انفرادی) از‌‌ همان لحظهٔ نخست شروع شد. از‌‌ همان دقیقهٔ اول که دیوار‌ها به شکل هولناکی از چهار سو، خود را به تو نزدیک می‌کردند و احساس خفگی و تنگی نفس و حتی خردشدگی استخوان‌های قفسهٔ سینه بر اثر فشار دیوارهای سلول تنگ و کوچک، ملموس و عینی می‌شد.

زندگی در انفرادی، تنها درگیر شدن با واقعیت‌های فیزیکی یک چهاردیواری کوچک و خشن نیست؛ واقعیت‌هایی چون محدودیت شدید در دسترسی به هوای تازه، دستشویی، آب، امکان حرکت، و...؛ بلکه هم‌ زمان به معنای زیستن در فضایی است که آکنده شده از «تنهایی»، تنهایی‌ای که تنها بازجو آن‌ را می‌شکند؛ و از همین‌جاست که القائات یا اطلاعات نادرست یا خشونت و تهدید یا محبت دروغین وی و دیگر مقوله‌های هم‌ راستا، بر متهم (محبوس) موثر می‌شوند و معنادار.

در چنین وضعی است که «قربانی» (متهم) باید پیش از دیگران، با «خود» تعیین تکلیف کند؛ این‌که می‌خواهد به مبارزه با وضع ناگوار تحمیلی برخیزد و در مقابل فشارهای غیرانسانی مقاومت کند، یا به خواسته‌های بازجو‌ها و همراهی با مروجان معرفت دروغین و پاسداران ایدئولوژی کاذب مسلط، تمکین نماید.

در مورد سلول انفرادی و ویژگی‌های آن کم گفته نشده است؛ به‌طور مشخص و در ایران، زندانیان سیاسی قربانی سلول‌های انفرادی در سه دههٔ اخیر، تجربه‌های خود را به قدر لازم توضیح داده‌اند. انفرادی‌ها در دهه‌های گوناگون و بازداشتگاه‌های مختلف، با وجود تفاوت‌های متعدد، واجد جوهر مشابه و مشترکاتی هستند. همین ویژگی‌هاست که به «سلول انفرادی» معنا می‌دهد و عوارض آن‌را‌گاه گریزناپذیر می‌سازد. عوارضی که به عقیدهٔ روان‌شناسان، حتی اطلاع پیشینی از ویژگی‌های انفرادی هم نمی‌تواند الزاما مانع تاثیرات آن‌ها شود. اما در عین حال، «دانستن» از سلول انفرادی و اطلاع از ویژگی‌های آن، می‌تواند در مقابله با شرایط سخت، به محبوس یاری غیرقابل کتمان رساند.

صرف‌نظر از این، در کنار تمام گزارش‌ها و توضیحاتی که در مورد سختی‌ها و مشقات حبس در سلول‌های انفرادی، منتشر شده، به نظر می‌رسد که متاسفانه یک مقوله به حاشیه رفته یا مغفول مانده یا چنان‌که باید مورد اعتنا و توجه قرار نگرفته است؛ این موضوع که با وجود مصائبی که زندانیان و متهمان و قربانیان در سلول‌های انفرادی گوناگون تحمل کرده‌اند، شمار قابل توجهی از زندانیان سیاسی سربلند از این سلول‌ها خارج شده و توانسته‌اند در برابر شدائد آن، و در مقابل خواست‌ها و فشارهای غیرانسانی و غیراخلاقی بازجو‌ها و نهادهای امنیتی به‌خوبی مقاومت نشان دهند و چهارچوب ذهنی و انسجام روانی خود را حفظ کنند.

این مساله (امکان ایستادگی در برابر محدودیت‌ها و مشکلات حاد و مزمن سلول انفرادی)، بحث مهمی است که اگر هم‌زمان با تبیین ویژگی‌های سلول انفرادی مورد توجه و تبیین قرار نگیرد، چه بسا رعبی بیآفریند که برای کنشگر مدنی و سیاسی جوان یا کم‌انگیزه، در هنگام بازداشت، تبعات ناگوار و آثار مخرب بیشتری به همراه داشته باشد.

اگر مفروض این باشد که زندگی در انفرادی ممکن است یا دست‌کم آن‌که در شرایط ناگزیر و تحمیل شده، چاره‌ای جز ادامهٔ حیات نیست؛ پس باید از تمام امکانات و لوازم در اختیار برای پرشور نگه داشتن زندگی و آسان کردن وضع سخت، سود جست.

هر شیء کوچک و به‌ظاهر ناچیز در انفرادی، ابزاری است ارزشمند برای پر کردن وقت یا آرامش بخشیدن. وسیله‌ای برای «پر کردن وقت»، هنگامی که بازجو به عمد ر‌هایت می‌کند در چهار دیواری کوچک، که نه ساعت‌ها، بلکه روز‌ها بمانی و در حسرت دیدار «کار‌شناس پرونده» (اسم محترمانه و حقوقی بازجو‌ها) و گپ و گفت با وی دقیقه شماری کنی. نیز موجبی است برای «آرامش»، وقتی آنچه در سلول و فضای بیرون حاکم است، جملگی استرس و ناامنی را بازخوانی و تعریف می‌کند. استرسی که از پرسش‌های آتی بازجو یا فشارهای محتمل بعدی برمی‌خیزد یا از تهدیدهای پیشین و «سین ـ جیم»‌های قبلی ناشی می‌شود. و این همه، جملگی در ذهن زندانی انفرادی، حکایت هزار و یک شب می‌شود؛ آن‌هم وقتی در انفرادی کسی جز خود او نیست.

برای متدینان و خداباوران اما، تحمل انفرادی به‌دلیل تکیه به وجودی دیگر، که همراه تنهایی انفرادی است، محتمل آسان‌تر باشد. چنان که زمانی علی شریعتی نوشت: «اگر تنها‌ترین تنها‌ها شوم باز خدا هست؛ او جانشین همهٔ نداشتن‌هاست

مستقل از این‌ها، زندانیانی که به این «شاه کلید» انفرادی، باور داشته باشند که «اگر انفرادی همیشگی بود به تو نمی‌رسید» (چرا که فرد پیشین سرانجام، روزی از انفرادی آزاد شده است)، مواجههٔ مناسب‌تری با سختی‌ها دارند؛ البته اگر هم‌زمان جزو آن‌هایی نباشند که به آزادی زودهنگام دل‌خوش‌اند و روزشماری می‌کنند برای رهایی از انفرادی. زندگی توامان در این وضع پاردوکسیکال که «تا اطلاع ثانوی و حالا حالا‌ها در انفرادی خواهم بود» و نیز «برای همیشه در انفرادی نخواهم ماند»، به متهم کمک می‌کند که زندگی خود را در فضای ویژه و منحصر به‌فرد انفرادی مدیریت کند.

جایی که‌گاه زمان بیش از حد معمول هست (چرا که بازجو، متهم/قربانی را‌‌ رها کرده و رفته است)؛‌گاه زمان فاقد هرگونه نظم است (چراکه ساعات بازجویی به‌شدت نامنظم می‌شود، از شب تا صبح، صبح تا شب، تمام طول روز، مقطع و نامرتب، یا پیوسته و مستهلک کننده، و...)؛‌گاه برآورد دقیقی از زمان وجود ندارد (چرا که اغلب بازداشت شدگان از داشتن ساعت در انفرادی محروم و ممنوع‌اند)؛ و نیز این‌که به ‌شکل غریبی، کیفیت زمان درهم می‌ریزد (سپری شدن یک ساعت، به ساعت‌ها می‌ماند و محبوس تشنهٔ طی شدن هرچه سریع‌تر زمان است).

با این همه، زندانیان پرشماری در سخت‌ترین شرایط سلول‌های انفرادی، با تکیه بر «خود» و عزم و اراده‌ و انگیزه‌ای که برای حفظ کرامت انسانی و ارزش‌های اخلاقی و مشی و منش و دیدگاه عقیدتی یا سیاسی خود داشته‌اند، این سلول‌های خاص را نه برای هفته‌ها، که برای ماه‌ها، و در مواردی چند سال، صبوری کرده‌اند و سربلند و پیروز و با وجدانی آرام و مشعوف از آن آزاد شده‌اند.

زندانیان جنبش سبز، جدید‌ترین قربانیان سلول‌های انفرادی در جمهوری اسلامی، از آن جمله‌اند؛ زندانیانی که بسیاری از آنان برای هفته‌ها و شماری برای ماه‌ها، با وجود خشونت بازجو‌ها، وضع ناگوار و ویژه را با عزت، تحمل کرده‌اند. هر یک از آنان، کوله‌باری از تجربه است که چگونه دقایق سخت‌گذر در انفرادی را صبوری کرده و از سر گذرانده است. با وجود همهٔ سختی‌ها، در برابر انفرادی به هزار حیله و انگیزه می‌توان ایستاد.

-------------------------------------------------------------------------
مرتضی کاظمیان روزنامه‌نگار و فعال سیاسی است که در سال ۱۳۷۹ به همراه تعداد زیادی از نیروهای سیاسی «ملی – مذهبی» به مدت ۲۱۰ روز بازداشت شد. او ۱۳۰ روز از این مدت را در انفرادی ۵۹ عشرت آباد گذراند.
او بار دیگر در سال ۸۸ بازداشت شد و ۶۰ روز در سلول‌های انفرادی زندان اوین بود.