انفرادی داستان زندانیان سیاسی است. داستان انسانهایی که بعد از انقلاب اسلامی تا به امروز، روزها و شبهای بسیاری را در سلولهای کوچک انفرادی گذراندند. زندانیان سیاسی که روح و جسمشان با دیوارهای به هم فشرده سلولها مبارزه میکرد تا بتوانند فضای کوچک انفرادیها و یا مکانهایی شبیه به قبر را تحمل کنند. درون این چهار دیواریها رمز و رازهای بسیاری نهفته است.
در بخش «هفدهم» برنامه مستند رادیویی «انفرادی» شما را به درون این چهار دیواری و یا شبه قبرها میبریم تا زندانیان سیاسی سه دهه اخیر از «تاثیرات روانی سلول انفرادی» بگویند.
زندانی در انفرادی ماه هاست که بین سلول انفرادی و اتاق بازجویی در رفت و آمد است. او را با چشم بند برای ساعتهای طولانی به بازجویی میبرند و خسته و کوفته به سلول انفرادی بر میگردانند. بازجویان تلاش میکنند از این طریق به احساسی همچون بیپناهی در ذهن و روان زندانی دامن بزنند.
زندانی گوشه سلول مینشیند. چهار طرف او را دیوارهای سیمانی و دری آهنی فرا گرفته و نمیداند چه سرنوشتی در انتظار اوست؟ و بار دیگر چه زمانی او را به اتاق بازجویی میبرند؟ تمام لحظات درون انفرادی برای او سراسر استرس و اضطراب شده....
شایسته وطن دوست زندانی سیاسی بود که ۱۸ سال سابقه زندانهای بندر انزلی، رشت، لاهیجان، گوهردشت و اوین را دارد. او بیش از ۲ سال از ۱۸ سال دوران زندان خود را درون سلولهای انفرادی به سر برده است.
خانم وطن دوست میگوید: «شما فکر کنید یک سنگ خارا را در جریان مسیر آب قرار بدهید و قرار باشد هر روز تحت فشار باشد، مطمئنا در آن ایجاد سائیدگی خواهد شد.
بسته به میزان مقاومت، سنگ تحت فشار قرار میگیرد. شما فکر کنید یک قطعه فلز را هر روز با چکش بکوبید. بالاخره این فلز هر چقدر هم که محکم باشد تاثیر خودش را میگذارد.
انسان هم همین طور است. فشارهایی که اینها وارد میکردند به هر حال تاثیر خودش را میگذارد و نمیتواند بدون تاثیر باشد.»
فریدون نجفی آریا زندانی سیاسی دیگری است با ده سال سابقه زندان، از سال ۶۰ تا ۷۰ خورشیدی. او نزدیک به سه سال از این دوران را در انفرادیهای گوهر دشت، قزل حصار و اوین به سر برده است. فریدون نجفی آریا بطور پیوسته بیش از دو سال و نیم در انفرادی زندان قزل حصار بود.
آقای نجفی آریا میگوید: «به لحاظ جسمانی درگیر بیماریهایی مانند دیسک کمر و سیاتیک و بیماریهای عصبی پیچیدهای میشوی که حتی توان حرکت هم نداری. تعدادی از دوستان ما بعد از انفرادی با ویلچر حرکت میکردند.»
فریدون نجفی آریا همچنین میگوید: «به لحاظ روحی هم آدمی دچار کابوسهایی میشود، بخصوص وقتی این انفرادی ادامه دار میشود و این کابوسها را اگر نتواند در ذهنش حلاجی کند همانها تبدیل به کابوسهایی خواهد شد که تا پایان زندگی از بین نخواهد رفت. من فکر میکنم حداقل یک بخشی از این کابوسها هنوز هم با من است.»
برخی از زندانیان سیاسی بر این اعتقادند که انفرادیهای طولانی مدت، علاوه بر تاثیرات جسمی، آثار روحی و روانی متعددی دارد که گاهی اوقات تا پایان عمر یک فرد را رها نمیکند.
نورایمان قهاری، دکتر روانشناس و متخصص درمان آسیب دیدگیهای روانی و اجتماعی هم میگوید: «بعضی از این تاثیرات مثل نابسامانی ذهنی؛ افسردگی، اضطراب، ناامیدی، خشم و عارضه ترس از فضای تنگ و محصور میتواند باشد. در طولانی مدت سلول انفرادی، زندانی میتواند دچار توهم شود و صدایی را که وجود ندارد بشنود یا چیزی را که وجود خارجی ندارد بشنود و اختلالات تمرکز و حافظه پیدا کند، اختلال در خواب و کابوس برخی از تاثیراتی است که فرد میتواند در انفرادی تجربه کند.»
ناصح فریدی، عضو کمیته دانشجویان زندانیان سیاسی که پس از انتخابات سال ۸۸ بازداشت شد و سابقه چند هفته انفرادی را دارد از برخی صحنه سازیهای بازجویان به عنوان یکی از فشارهای روانی یاد میکند که به اعتقاد او امکان دارد زندانی درون انفرادی بشکند.
آقای فریدی در این زمینه میگوید: «تجربه شخصی خود بنده این جور بود. هر چند که من تا لحظهای که بازجوییهایم تمام نشده بود حاضر نبودم کارهایی که بازجو از من میخواهد را انجام بدهم اما شرایط بسیار سختی بر من گذشت زیرا در طول انفرادی مثلا از شرایط خانوادهام خبر داشتند.
مثلا مادرم در طول مدتی که من زندان بودم دچار حملات خفیف مغزی شده بود و آنها خبر داشتند و به من میگفتند که مادرت در حال مرگ است.»
ناصح فریدی تاکید میکند: «این شرایط با توجه به ارتباط قوی که بین من و مادرم بود واقعا مرا آزار میداد و آنها میخواستند از این عاطفه سوء استفاده کنند. من برخی وقتها واقعا میبریدم و نمیدانستم چه طور باید این مسائل را تحمل کنم؟ چطور این را هضم کنم که مادرم به خاطر مسائلی که من باعث و بانی آن بودهام در حال مرگ است؟»
کابوسهای شبانه چه زمانی که زندانی درون انفرادی است و چه زمانی که از انفرادی خارج میشود آن چنان در روح زندانی نفوذ میکند، که گاهی تا سالهای سال این کابوسها از زندانی جدا نمیشود.
فریدون نجفی آریا، با سه سال سابقه سلول انفرادی از ده سال زندان میگوید: «انفرادی به طور کلی آدم را عوض میکند. هنوز بعد از ۲۰ سال شاید من ماهی یک بار کابوس میبینم که تحت همان شرایط فشار قرار دارم.
البته من با روانشناس در این مورد صحبت کردهام تا این مشکلاتم برطرف شود و یکی از دلایلی که من شروع به نوشتن داستان دوران زندانم کردم پیشنهاد همان روانشناسان بود که بر این باور بودند که فایلهای وحشتی که در ذهن آدمی نشسته است با نوشتن، باید دانه دانه باز شده، مرور شده و جایگزین شود.»
این زندانی سیاسی دهه ۶۰ هم چنین میگوید: «در زمانی که آدمی در دوران جوانی است شاید این کابوسها فشار زیادی وارد نکند ولی سن که بالاتر میرود، احتمال بروز حمله قلبی و مسائلی از این دست وجود دارد. برای همین هم زندانی حتما باید با روانشناس مشاوره کند. چون اگر این حسها را رها کند تاثیرات جبران ناپذیری بر روان آدمی خواهد گذاشت که یکی از آنها همان سکتههایی است که پیش میآید.»
محمد صادقی از فعالان دانشجویی هم که یک ماه از دو ماه زندان خود را در انفرادی بوده، میگوید بعد از انفرادی احساس میکند که دیگر آرامش سابق را ندارد.
آقای صادقی تاکید میکند که «با گذشت چند سال از آن واقعه الان هم که در شرایط عادی و آزادی به سر میبرم دیگر به آرامشی که قبل از بازداشت داشتهام برنگشتهام.»
محمد صادقی هم چنین میگوید: «هرگز خواب راحتی ندارم. کابوسهای مداوم و درگیریهای ذهنی مرا رها نمیکند. از نظر روحی کاملا انسان به هم میریزد و من فکر میکنم کمترین اثر روحی و روانی انفرادی همان عدم آرامشی است که من امروز دارم و اینکه هرگز نتوانستهام به آن شرایطی که قبل از بازداشت داشتم یعنی به آرامش در خواب و آرامش در ذهنم برسم.»
برخی از زندانیان سیاسی با آگاهی از تاثیرات روحی و روانی سلولهای انفرادی تلاش میکنند در دورانی که درون انفرادی هستند، با فشارهای انفرادی به هر شیوهای مقابله کنند.
فرج سرکوهی نویسندهای است که نه ماه سابقه سلول انفرادی در میانه دهه ۷۰ خورشیدی دارد. وی میگوید: «انفرادی هم مثل شلاق است. شما اگر تجربه داشته باشید کمکتان نمیکند. شلاق همیشه دردآور است، حالا چه یکبار شلاق خورده باشید چه صد بار شلاق خورده باشید.
اما هر بار که شما به انفرادی بیافتید همان زجر بار اول را میکشید و هر بار که شما را شلاق بزنند باز هم همان زجر را میکشید.»
فرج سرکوهی با اشاره به اینکه در انفرادی کسانی را دیده که دچار روان پریشی جدی شدهاند. تاکید میکند که «این ادامه همان مکانیزمی است که شما وقتی شروع به داستان نویسی در ذهنتان میکنید و غرق میشوید در آن داستان، این خطر هم وجود دارد که ارتباط تتان را با واقعیت برای همیشه از دست بدهید.»
آقای سرکوهی در ادامه میگوید: «من میدانستم که این خطر برای من هم هست. اما این خطر را ترجیح میدادم بر اینکه تسلیم بشوم یا بر اینکه کاری بکنم با خودم که آنها میخواهند یعنی، محاکمه خودم».
دوران انفرادی زندانی از هفتهها گذشته و پس ازماهها تنهایی دیگر با پوست و خون او عجین شده است.
منیره برادران زندانی سیاسی دهه ۶۰ خورشیدی با دو سال سابقه سلول انفرادی از نه سال زندانمی گوید: «خیلی موارد پیش میآید که زندانیها همچنان تنهاییشان را ادامه میدهند. یعنی شاید این تنهایی تا همیشه ادامه یابد. او همیشه حتی در جمع هم تنها زندگی میکند.
برای خیلیها ممکن نیست که بعد از انفرادی در جمع باشند و در میان جمع احساس راحتی کنند و جمع را تحمل کنند.»
نسرین از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ که حدود ۷ ماه از پنج سال درون زندان خود را درون تابوتها بوده، ترس از فراموش شدن را کابوس زندانی درون انفرادی میداند
این زندانی سیاسی دهه ۶۰ میگوید: «اگر شکنجهای در کار نباشد و یا زدن و تجاوزی در میان نباشد، اما فقط کافی است احساس کنی قرار است مدتی طولانی و نامعلوم در سلول انفرادی باشی، حس فراموش شدن. این هراسی است که فرد در انفرادی ممکن است دچارش بشود.»
زندانی ماه هاست که درون انفرادی است و در طول این مدت هرگز خود را درون آینه ندیده است. احساس میکند که کم کم چهره خودش را از یاد میبرد. در گوشه سلول در حالی که به در بسته سلول خیره شده، یک لحظه این فکر از ذهنش میگذرد که آیا در بیرون از زندان، خانواده و دوستانش هنوز چهره او را به یاد دارند؟
در بخش «هفدهم» برنامه مستند رادیویی «انفرادی» شما را به درون این چهار دیواری و یا شبه قبرها میبریم تا زندانیان سیاسی سه دهه اخیر از «تاثیرات روانی سلول انفرادی» بگویند.
زندانی در انفرادی ماه هاست که بین سلول انفرادی و اتاق بازجویی در رفت و آمد است. او را با چشم بند برای ساعتهای طولانی به بازجویی میبرند و خسته و کوفته به سلول انفرادی بر میگردانند. بازجویان تلاش میکنند از این طریق به احساسی همچون بیپناهی در ذهن و روان زندانی دامن بزنند.
زندانی گوشه سلول مینشیند. چهار طرف او را دیوارهای سیمانی و دری آهنی فرا گرفته و نمیداند چه سرنوشتی در انتظار اوست؟ و بار دیگر چه زمانی او را به اتاق بازجویی میبرند؟ تمام لحظات درون انفرادی برای او سراسر استرس و اضطراب شده....
شایسته وطن دوست زندانی سیاسی بود که ۱۸ سال سابقه زندانهای بندر انزلی، رشت، لاهیجان، گوهردشت و اوین را دارد. او بیش از ۲ سال از ۱۸ سال دوران زندان خود را درون سلولهای انفرادی به سر برده است.
خانم وطن دوست میگوید: «شما فکر کنید یک سنگ خارا را در جریان مسیر آب قرار بدهید و قرار باشد هر روز تحت فشار باشد، مطمئنا در آن ایجاد سائیدگی خواهد شد.
بسته به میزان مقاومت، سنگ تحت فشار قرار میگیرد. شما فکر کنید یک قطعه فلز را هر روز با چکش بکوبید. بالاخره این فلز هر چقدر هم که محکم باشد تاثیر خودش را میگذارد.
انسان هم همین طور است. فشارهایی که اینها وارد میکردند به هر حال تاثیر خودش را میگذارد و نمیتواند بدون تاثیر باشد.»
آقای نجفی آریا میگوید: «به لحاظ جسمانی درگیر بیماریهایی مانند دیسک کمر و سیاتیک و بیماریهای عصبی پیچیدهای میشوی که حتی توان حرکت هم نداری. تعدادی از دوستان ما بعد از انفرادی با ویلچر حرکت میکردند.»
Your browser doesn’t support HTML5
برخی از زندانیان سیاسی بر این اعتقادند که انفرادیهای طولانی مدت، علاوه بر تاثیرات جسمی، آثار روحی و روانی متعددی دارد که گاهی اوقات تا پایان عمر یک فرد را رها نمیکند.
ناصح فریدی، عضو کمیته دانشجویان زندانیان سیاسی که پس از انتخابات سال ۸۸ بازداشت شد و سابقه چند هفته انفرادی را دارد از برخی صحنه سازیهای بازجویان به عنوان یکی از فشارهای روانی یاد میکند که به اعتقاد او امکان دارد زندانی درون انفرادی بشکند.
آقای فریدی در این زمینه میگوید: «تجربه شخصی خود بنده این جور بود. هر چند که من تا لحظهای که بازجوییهایم تمام نشده بود حاضر نبودم کارهایی که بازجو از من میخواهد را انجام بدهم اما شرایط بسیار سختی بر من گذشت زیرا در طول انفرادی مثلا از شرایط خانوادهام خبر داشتند.
مثلا مادرم در طول مدتی که من زندان بودم دچار حملات خفیف مغزی شده بود و آنها خبر داشتند و به من میگفتند که مادرت در حال مرگ است.»
کابوسهای شبانه چه زمانی که زندانی درون انفرادی است و چه زمانی که از انفرادی خارج میشود آن چنان در روح زندانی نفوذ میکند، که گاهی تا سالهای سال این کابوسها از زندانی جدا نمیشود.
فریدون نجفی آریا، با سه سال سابقه سلول انفرادی از ده سال زندان میگوید: «انفرادی به طور کلی آدم را عوض میکند. هنوز بعد از ۲۰ سال شاید من ماهی یک بار کابوس میبینم که تحت همان شرایط فشار قرار دارم.
البته من با روانشناس در این مورد صحبت کردهام تا این مشکلاتم برطرف شود و یکی از دلایلی که من شروع به نوشتن داستان دوران زندانم کردم پیشنهاد همان روانشناسان بود که بر این باور بودند که فایلهای وحشتی که در ذهن آدمی نشسته است با نوشتن، باید دانه دانه باز شده، مرور شده و جایگزین شود.»
این زندانی سیاسی دهه ۶۰ هم چنین میگوید: «در زمانی که آدمی در دوران جوانی است شاید این کابوسها فشار زیادی وارد نکند ولی سن که بالاتر میرود، احتمال بروز حمله قلبی و مسائلی از این دست وجود دارد. برای همین هم زندانی حتما باید با روانشناس مشاوره کند. چون اگر این حسها را رها کند تاثیرات جبران ناپذیری بر روان آدمی خواهد گذاشت که یکی از آنها همان سکتههایی است که پیش میآید.»
آقای صادقی تاکید میکند که «با گذشت چند سال از آن واقعه الان هم که در شرایط عادی و آزادی به سر میبرم دیگر به آرامشی که قبل از بازداشت داشتهام برنگشتهام.»
محمد صادقی هم چنین میگوید: «هرگز خواب راحتی ندارم. کابوسهای مداوم و درگیریهای ذهنی مرا رها نمیکند. از نظر روحی کاملا انسان به هم میریزد و من فکر میکنم کمترین اثر روحی و روانی انفرادی همان عدم آرامشی است که من امروز دارم و اینکه هرگز نتوانستهام به آن شرایطی که قبل از بازداشت داشتم یعنی به آرامش در خواب و آرامش در ذهنم برسم.»
برخی از زندانیان سیاسی با آگاهی از تاثیرات روحی و روانی سلولهای انفرادی تلاش میکنند در دورانی که درون انفرادی هستند، با فشارهای انفرادی به هر شیوهای مقابله کنند.
اما هر بار که شما به انفرادی بیافتید همان زجر بار اول را میکشید و هر بار که شما را شلاق بزنند باز هم همان زجر را میکشید.»
فرج سرکوهی با اشاره به اینکه در انفرادی کسانی را دیده که دچار روان پریشی جدی شدهاند. تاکید میکند که «این ادامه همان مکانیزمی است که شما وقتی شروع به داستان نویسی در ذهنتان میکنید و غرق میشوید در آن داستان، این خطر هم وجود دارد که ارتباط تتان را با واقعیت برای همیشه از دست بدهید.»
آقای سرکوهی در ادامه میگوید: «من میدانستم که این خطر برای من هم هست. اما این خطر را ترجیح میدادم بر اینکه تسلیم بشوم یا بر اینکه کاری بکنم با خودم که آنها میخواهند یعنی، محاکمه خودم».
دوران انفرادی زندانی از هفتهها گذشته و پس ازماهها تنهایی دیگر با پوست و خون او عجین شده است.
برای خیلیها ممکن نیست که بعد از انفرادی در جمع باشند و در میان جمع احساس راحتی کنند و جمع را تحمل کنند.»
نسرین از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ که حدود ۷ ماه از پنج سال درون زندان خود را درون تابوتها بوده، ترس از فراموش شدن را کابوس زندانی درون انفرادی میداند
این زندانی سیاسی دهه ۶۰ میگوید: «اگر شکنجهای در کار نباشد و یا زدن و تجاوزی در میان نباشد، اما فقط کافی است احساس کنی قرار است مدتی طولانی و نامعلوم در سلول انفرادی باشی، حس فراموش شدن. این هراسی است که فرد در انفرادی ممکن است دچارش بشود.»
زندانی ماه هاست که درون انفرادی است و در طول این مدت هرگز خود را درون آینه ندیده است. احساس میکند که کم کم چهره خودش را از یاد میبرد. در گوشه سلول در حالی که به در بسته سلول خیره شده، یک لحظه این فکر از ذهنش میگذرد که آیا در بیرون از زندان، خانواده و دوستانش هنوز چهره او را به یاد دارند؟