جنگ خانمانسوز ۲۰ ساله در افغانستان به کشته شدن بیش از ۵۰ هزار غیرنظامی افغان منتهی شد. خود آمریکاییها دو هزار و ۵۰۰ نفر کشته دادند و دستکم ۲۰ هزار نیروی آنها جسمی و روحی زخمی شدند. حول و حوش ۶۶ هزار نفر از ارتش و پلیس افغانستان جانشان را از دست دادند و نزدیک به ۵۰ هزار نفر از نیروهای طالبان هم کشته شدند.
بریتانیا هم که متحد اصلی آمریکا بود، ۴۵۷ نفر را از دست داد. آمریکا از نظر مالی و هزینههای مستقیم و غیرمستقیم، دو تریلیون دلار هم هزینه کرد و سر آخر، ۲۰ سال بعد از پس زدن طالبان، اداره این کشور دوباره به طالبان واگذار شد.
در زمان کرزای، بعد از تدوین قانون اساسی افغانستان، در حالی که طالبان شکستخورده و بسیار ضعیف بود، امکان تشکیل یک دولت فراگیر در افغانستان وجود داشت و طالبان، هم مایل به گفتوگو بود و هم به داشتن نقشی کوچک در دولت.
پیشنهاداتی در این ارتباط مطرح شد و ظاهراً خود کرزای هم به این کار تمایل داشت، ولی جورج بوش و دونالد رامسفلد، وزیر دفاع وقت، سرمست از پیروزی نظامی آمریکا و سخنرانی بوش در ماه مه ۲۰۰۳ روی عرشه ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن معروف به «مأموریت انجام شد» و در افغانستان پیروز شدیم، به شدت با این کار مخالفت کردند.
بعد از این هم که داعش ظهور کرد و حواسها و منابع متوجه عراق و سوریه شد. به هر صورت کاهش حضور نظامی آمریکا همواره مد نظر بود، ولی با روی کار آمدن اوباما که طالبان با سازماندهیاش جان تازهای گرفته بود و ضرباتی کارساز به آمریکاییها وارد میکرد، ژنرال مککریستال و بعد از او ژنرال پترائوس، اوباما را متقاعد کردند که برای خاتمه دادن به طالبان و سر و سامان دادن به وضع افغانستان، (با توجه به نتیجه دادن به افزایش نیرو در عراق) شمار نیروهای آمریکایی را افزایش دهد.
از این رو شمار نظامیان آمریکایی در سال ۲۰۱۱ به ۱۱۰ هزار نفر رسید. همین سال بنلادن کشته شد و همزمان شمار کشتهشدگان و مجروحان آمریکایی هم به شدت بالا رفت. اوباما متعاقباً کاهش نیروهای آمریکایی در افغانستان و گفتوگو با طالبان و راهحلهای دیپلماتیک را مطرح کرد، به طوری که در سال ۲۰۱۴، شمار نظامیان آمریکایی حدود ۲۵ هزار نفر بود.
در پیگیری همین سیاست، ترامپ گفتوگو با طالبان را در دوحه آغاز کرد و زلمای خلیلزاد که نماینده ویژه او بود، ۹ دور مذاکرات با ملا بردار و تیم او برگزار کرد. نتیجه ملموسی به دست نیامد و شرایط طالبان مورد قبول آمریکا نبود. آمریکا میخواست که یک دولت فراگیر در کابل تشکیل شود و طالبان از اجرای عملیات علیه نیروهای آمریکایی دست بردارد و از خاک افغانستان، عملیاتی علیه آمریکا و دیگر کشورهای غربی صورت ندهد و علاوه بر آن ضوابط حقوق بشر در کشوررا رعایت کند.
بایدن همین مشی را دنبال کرد و بنا به قولی که داده بود، عزمش را جزم کرد که نیروهای آمریکایی را از افغانستان خارج کند. در این راستا نظر خود را به متحدانش و کشورهای ناتو ابلاغ کرد. در این مورد چندجانبهگرایی و گفتوگو با متحدان و تصمیم جمعی گرفتن رعایت نشد، و ناتو و کشورهای اروپایی مانند بریتانیا که در افغانستان حضور نظامی داشتند، در عمل انجامشده قرار گرفتند.
سخنان آرمین لاشت، رهبر حزب دمکرات مسیحی آلمان که قرار است جای مرکل را بگیرد، کاملاً گویاست. او درباره تصمیم یکجانبه بایدن برای خروج از افغانستان گفت: «بدترین افتضاح برای ناتو از زمان تأسیس آن».
این تصمیم بایدن، اعتماد به نفس طالبان را که بیشتر نقاط افغانستان را غیر از شهرهای بزرگ، تحت کنترل داشت، افزایش داد. نظر بایدن برای خروج که در سایه پیشبینیها و ارزیابیهای نادرست دستگاههای اطلاعاتی آمریکا، مفتضحانه اجرا شد، موجب شد که طالبان به راحتی کابل را تسخیر کند.
فساد فراگیر در میان مقامهای افغانستان، سیاست نداشته اشرف غنی برای تشکیل یک دولت فراگیر، نا رضایتی گسترده در کشور، دخالتهای پاکستان، و احیای روحیه مقاومت در مقابل اشغالگران خارجی و فاکتورهای دیگری تلاشهای آمریکا را برای آموزش، تسلیح و تجهیز ارتش و پلیس افغانستان را بر باد داد. خود طالبان هم از سهولت پیشروی و تحت کنترل در آوردن شهرها یکی پس از دیگری، شگفتزده شد.
حالا با خروج کامل آمریکا و دیگر کشورهای خارجی، طالبان که غازه فریب را بر چهرهاش مالیده تا مشروعیتی کسب کند، میرود که به تدریج افغانستان را به همان افغانستان بیست سال پیش برگرداند؛ یعنی اجرای تام و تمام احکام و قوانین اسلامی و تبدیل کردن آن به کانون خشونت، افراطیگری و تروریسم که بیشک به دیگر کشورها از جمله به کشورهای غربی، سرریز خواهد شد.
همسایگان و کشورهای منطقهای هم مانند ایران، چین، روسیه و ترکیه هم که به درجات مختلف روابط خوبی با طالبان دارند، در حال سنگین و سبک کردن اوضاع هستند که با خروج آمریکا چه بهرههایی را میتوانند نصیب خود کنند و از چه راههایی میتوانند از تهدیدات بالقوه افغانستان تحت کنترل طالبان و سیل مهاجران بکاهند.
برای جمهوری اسلامی این اهداف استراتژیک متصور است: پرهیز از درگیری و مقابله با طالبان؛ دفع تهدیدات سلفی-جهادی از داخل افغانستان؛ حمایت از شیعیان افغان؛ و مشارکت و بهرهبرداری از پروژههایی که افغانستان را از طریق ایران به کشورهای آسیانه میانه ارتباط بدهد.
از دیدگاه اقتصادی، با خروج آمریکا و با توجه به اینکه بخش عمدهای از بودجه افغانستان (زمانی تا ۷۵ درصد) با تکیه به کمکهای خارجی بود، این کشور حال نزاری خواهد داشت. در گذشته صادرات ایران به افغانستان در مقابل دلار صورت میگرفت و کسب ارز خارجی با توجه به تحریمهای آمریکا مطلوب جمهوری اسلامی بود. حالا چنین وضعیتی وجود نخواهد داشت و بیشک سطح صادرات ایران کاهش خواهد یافت.
مقامهای جمهوری اسلامی از خروج آمریکا خوشحالند. ابراهیم رئیسی گفته است که خروج نظامی آمریکا از افغانستان «باید به فرصتی برای احیای زندگی، امنیت و صلح پایدار در این کشور تبدیل شود».
این در حالی است که با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان، شمار قربانیان جنگ و آوارگان در آن کشور بهشدت افزایش یافته و بسیاری از مردم افغانستان که از خشونتهای طالبان و محدود شدن آزادیهای خود از سوی این گروه در حال گریختن به دیگر کشورها هستند.
حکومت طالبان بازگشت سیر قهقهرایی و دردناکی است که نتیجهاش نه تنها دامن افغانها، بلکه دامن کشورهای همسایه از جمله جمهوری اسلامی را نیز خواهد گرفت.
نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
بیشتر در این باره:
نقش پایگاه هوایی رامشتاین آلمان در انتقال شهروندان افغان به آمریکاآمار و سرنوشت هواپیماها و هلیکوپترهای ارتش افغانستان پس از تسلط طالبانآیا پسر احمد شاه مسعود میتواند طالبان را شکست دهد؟سقوط سریع کابل چرا و چگونه رخ داد؟نقش فساد مالی در بروز فاجعه در افغانستان«این» طالبان، «آن» طالبان؛ استراتژی تهراننقش قطر در بازگشت طالبان به افغانستانسکوت و «نگرانی» در اسرائیل از بازگشت طالبانتخلیه هزاران نفر از کابل توسط نیروی هوایی آمریکااهمیت راهبردی پایگاه بگرام در شش دهه گذشته