توافق ایران با ۵+۱؛ «خطوط قرمز هم قابل عبورند»

جلیل روشندل٬ استاد علوم سياسی و امنيت بين‌الملل در دانشگاه کارولينای شرقی آمریکا

هفته جاری در ایالات متحده هفته بزرگداشت و یادآوری جریان قتل جان آف کِنِدی٬ رئیس جمهور فقید آمریکا بود. شنبه شب تقریبا همه شبکه‌های اصلی آمریکا و حتی اروپا ویژه برنامه‌های پنجاهمین سالگرد این تراژدی را پوشش می‌دادند. ماجرای کشته شدن جان اف کِنِدی برای اغلب آمریکایی‌ها تاریخ زنده به حساب می‌آید٬ اما ناگهان در میانه این پوشش ملی و وسیع تلویزیونی، برنامه‌ها متوقف شدند و گویندگان اعلام کردند که باراک اوباما٬ رئیس جمهور فعلی آمریکا در خصوص رسیدن به توافق با ایران بیاناتی اظهار خواهد کرد. قالب تلویزیون‌ها و رادیو‌های جهان برنامه‌های عادی خود را قطع و به پوشش دادن این سوژه داغ پرداختند.

سه دور مذاکره در پایتخت دیپلماسی جهان

سه دور مذاکره در ژنو برگزار شد که در نهایت دور سوم مذاکرات٬ پس از چهار روز گفت‌و‌گو به امضای توافق نامه‌ای انجامید که تا مدت‌های مدید موضوع تحلیل و بررسی جهانیان قرار خواهد داشت.

اگرچه شرایطی که منجر به امضای این قرارداد تاریخی شد بیش از محتوای خود قرارداد حائز اهمیت است٬ این یادداشت مختصر فقط به گوشه‌ای از آن خواهد نگریست. با در نظر گرفتن این واقعیت که مذاکرات در ژنو ۲ بدون نتیجه گیری رها شده بود وصرف نظر از علل و جهاتی که موجب آن توقف شد (مخالفت اسرائیل و فرانسه)، رسیدن به توافق در ژنو ۳ موضوع را به داغ‌ترین قضیه تاریخ روابط بین ملت‌ها تبدیل کرد که همانند بحران موشکی کوبا موضوع مطالعات آینده دانشجویان این رشته خواهد بود.

برای اینکه مذاکره‌کنندگان ایرانی بتوانند به توافق قابل پذیرشی برای اعضای ۵+۱ برسند می‌بایستی دو حرکت مهم سیاسی را با موفقیت به پایان ببرند:

۱- بتوانند در داخل ایران مخالفین حرفه‌ای خود را که عمدتا از بنیادگرایان هستند به سکوت وادار کنند. در سایه این ساکت‌سازی که حمایت ضمنی رهبری را هم به دنبال داشت، تیم مذاکره کننده ایرانی توانست تاثیرات منفی هشت سال خرابکاری‌های داخلی و بین‌المللی دولت احمدی‌نژاد را زدوده و شرایط را به دوران دولت محمد خاتمی برگرداند. استفاده از این اعتبار، امتیاز مثبت گروه مذاکره‌کنندگان ایرانی بود چرا که دولت اصلاح طلب خاتمی با پذیرش و اجرای عملی پروتکل الحاقی پیمان منع گسترش اتمی خوش‌بینی قابل ملاحظه‌ای را در جهان ایجاد کرده بود. دولت روحانی از این سابقه حداکثر بهره‌برداری را کرد و در طول مذاکرات٬ با استراتژی لبخند اهداف از پیش تعیین شده را دنبال کرد.

۲- مذاکره کنندگان می‌بایستی در سطح بین‌المللی دستکم این اراده را نشان بدهند که در مذاکرات جدی بوده و حاضرند امتیازهایی را بدهند و متقابلا امتیاز بگیرند. علاوه برآن مذاکره‌کنندگان می‌بایستی جامعه جهانی را متقاعد کنند پس از انتخابات تابستان گذشته٬ اراده سیاسی جدیدی بر مملکت حاکم است که مایل است بر مبنای اصول و قواعد بین المللی٬ بازی را اداره کند و با تکیه بر مهمترین اصل رابطه بین‌الملل یعنی خردگرایی و خردورزی پای میز مذاکره بنشیند.

عمده ترین چهره‌های هیات ایرانی مناسب برای این هدف عبارت بودند از محمد جواد ظریف٬ وزیر خارجه ایران که چهره شناخته شده‌ای برای غرب بود و درواقع دولت روحانی با داشتن چنین مهره‌ای می‌توانست روی نتایج مطلوب مذاکرات شرط بندی کند. دو عضو دیگر هیات، تخت روانچی و عراقچی، از مدیران کل وزارت خارجه٬ چهره‌های آرام و نافذی بودند- و هستند- که درآداب روابط بین‌الملل تمرین و ممارست دارند و گذشته از آن هیچ سابقه منفی سیاسی نداشته‌اند که مورد ایراد مخالفین داخلی قرار بگیرند. دوت روحانی کار مذاکره را از شورای امنیت ملی به وزارت خارجه منتقل کرد و در قدم بعدی هیات مذاکره کننده برجسته‌ای را برگزید که از هر جهت قابل رقابت با سایر هیات‌های اروپایی و آمریکایی بود.

اعضای تیم مذاکره‌کننده ایرانی از اینکه مستتقیم به چشمان طرف‌های مقابل نگاه کنند٬ بیمی نداشتند، از لبخند نمی‌هراسیدند و اگرچه با خانم‌ها دست نمی‌دادند٬ حرکات نامناسب از خود بروز نمی‌دادند و خیلی ماهرانه هر دقیقه از مذاکره را مدیریت می‌کردند. بعضی ازرسانه‌ها از اینکه هیات ایرانی از یادداشت و کاغذ و قلم هم استفاده نمی‌کردند در شگفتی بودند. به همین اعتبار می‌توان گفت هیات ایرانی می‌دانست چه می‌خواهد و تا کجا حاضر است برای هدف خود پیش برود و تا چه حد امتیاز بدهد.

تنها نکته منفی و غیرمتعارفی که درحاشیه ترکیب هیات اعزامی وجود داشت٬ پریدن‌های گاه و بیگاه و حتی ناشیانه تیم حفاظتی دیپلمات‌ها بود که خودشان را حتی در اطراف سکوی سخنرانی و درمحدوده دوربین‌های تلویزیونی قرار می‌دادند٬ در حالیکه چنین حضور اغراق آمیز امنیتی‌ دراطراف سایر تیم‌ها اصلا محسوس و ملموس نبود.

استراتژی مذاکرات و خط قرمز‌ها

طرف‌های ایرانی از روی یک سناریوی از پیش تعریف شده حرکت می‌کردند و وقتی به بن‌بست می‌رسیدند و یا حتی پیشاپیش به منظور اجتناب از به بن‌بست رسیدن٬ خطوطی را به عنوان «خط قرمز» تعریف می‌کردند که طبیعتا طرف مذاکره را در برابر سیم خاردار‌هایی قرار می‌داد که نمی‌خواستند به آن نزدیک شوند. این استراتژی بسیار موثر بود و درحقیقت اگر فرانسوی‌ها- با فشارهای بیرونی اسرائیل- دست به برخی از آن نقاط حساس نمی‌زدند امکان داشت که مذاکرات با نتیجه بهتری به نفع ایران و در همان دور دوم خاتمه یابد و اصولا کار به دور سوم نرسد. اما چنین نشد و کار به دور دیگری از مذاکرات کشید. در عین حال نرسیدن به نتایج مطلوب در دور دوم٬ اعتماد به نفس طرف ایرانی را تا حدودی مخدوش کرد و سطح انتظارات آنها را کاهش داد اگر چه همچنان با ترسیم خط قرمزها سعی در دفاع و حراست از اصول و اهداف داشتند.

بخشی از زمان مذاکره و موضوعات در دور سوم مذاکرات صرف تکرار اصول و مواضع پذیرفته شده دو دور گذشته شد. بخش عمده دیگری از دور سوم صرف تعدیل نظر تیم‌های ۵+۱و هم سطح کردن آنان در قبال مخالفت‌های فرانسوی‌ها گردید اگر چه فرانسوی‌ها هم در فاصله ۱۰ روزی که از دور قبلی گذشته بود٬ به اندازه کافی متوجه شده بودند که جامعه بین‌المللی از موضعگیری آنان خشنود نبوده و آن موضعگیری در واقع چهره آنان را مخدوش کرده بود. به علاوه باقی ماندن در آن مواضع منافع غرب را تامین نمی‌کرد.

اصولا مجموعه غرب با این نگرش وارد مذاکرات شده بود که خاتمه دادن به این جدال سی و پنج ساله و باز کردن راهی برای ورود ایران به مناسبات بین‌المللی در بر گیرنده منافع همه بازیگران خواهد بود. بنابراین هر دو طرف منفعتشان رسیدن به یک قرارداد بود.

بر سر چه چیزی توافق شده است؟

در فاصله کوتاهی که از امضای قرارداد می‌گذرد مقالات و مباحث گوناگونی در مورد اینکه ایران یا و ۵+۱چه بدست آورده‌اند انجام و منتشر شده. در این مقاله نمی‌خواهیم وارد محتوای اقتصادی قضیه شویم. عمده بحث اقتصادی حول این محور دور می‌زند که تا حدود هفت میلیار دلار از این معامله گیر ایران می‌آید که تاثیرات اقتصادی مختصری بر اقتصاد ایران خواهد داشت. اما قضیه مهم این است که اگر ایران بتواند مرحله شش ماهه اول را پشت سر بگذارد٬ می‌تواند دستاوردهای مهم دیگری را هم توقع داشته باشد. بر اساس توافق موجود تحریم جدیدی اعمال نخواهد شد و خود این قضیه برگرداندن استراتژی تحریم را مشکل‌تر خواهد کرد و برخی کشور‌ها ممکن است حتی درخواست سایر کشور‌ها را برای تحریم٬ گردن ننهند.

عصاره مطلب متنی که توسط کاخ سفید در تاریخ ۲۳ نوامبر ۲۰۱۳ منتشر گردیده حاکی از آن است که کشور‌های ۵+۱ (آمریکا، انگلیس، آلمان فرانسه، روسیه با مساعدت اتحادیه اروپا) با هدف نیل به راه حلی دیپلماتیک، و قابل راستی آزمایی وارد مذاکرات جدی با ایران شدند. مدرک منتشرشده بر دو اصل اساسی به عنوان عصاره این مذاکرات تکیه می‌کند: اول آنکه رهیافت این مذاکرات دیپلماتیک بوده نه نظامی و دیگر اینکه هدف از مذاکرات ممانعت از دستیابی به تسلیحات اتمی توسط ایران بوده است.

مطالعه این مدرک مشخص می‌کند که این قرارداد گامی نخست در پروسه‌ای طولانی است. آنچه مسلم است توافق‌های انجام شده در چارچوب این قرار داد یک محدوده زمانی شش ماهه دارند و ماهیتاً از جنبه تعلیقی اکثریت فعالیت‌های هسته‌ای ایران خبر می‌دهند. بعد از این مدت شش ماه تعلیق است که جدال واقعی برای ترسیم خط قرمز‌ها آغاز می‌شود.

در مقابل مدرک منتشر شده کاخ سفید که عمدتا بر دستاوردهای قرارداد برای غرب و اعضای ۵+۱ تاکید می‌کند٬ متن ترجمه شده‌ای به زبان فارسی توسط وزارت خارجه جمهورس اسلامی ایران و با عنوان «ترجمه رسمی و تایید شده توافق ژنو» نیز منتشر شده که بر دستیافت‌های جمهوری اسلامی تکیه بیشتری کرده و امتیازات داده شده را کمرنگ تر جلوه می‌دهد. به عبارت دیگر متن ترجمه شده وزارت خارجه از روی متن انگلیسی دیگری ترجمه شده که به عنوان «برنامه اقدام مشترک» و در حقیقت متن مورد توافق مذاکرات بوده است. این امری طبیعی است که هریک از بازیگران عرصه سیاست «فیل» را از منظر خود تصویر و به مخاطبان خود معرفی کند.

در نگاهی سریع چنین به نظر می‌رسد که ایران امتیازات بسیار زیادی را در برابر پاداشی نه چندان برابر به ۵+۱ واگذار کرده است. در حقیقت ایران از بسیاری از خطوط قرمز‌های خود، در تصمیمی عقلایی و پراگماتیستی عبور کرده است. در واقع امر و با توجه به لبریز شدن کاسه صبر نظام بین‌المللی از یک طرف و مصرف شدن کلیه ظرفیت‌های مقاومتی و چانه‌زنی ایران از طرف دیگر، معامله انجام شده برای ایران نه تنها ضرری نداشته٬ بلکه به تعبیری می‌توان گفت از آنجا که جلوی ضرر را از هرکجا که بگیری منفعت است، ایران حتی از تعلیق فعالیت‌های هسته‌ای و متوقف کردن فعل و انفعالات مربوطه به طریق اولی سود هم خواهد برد. شاید از آغاز می‌شد راه دیگری پیدا کرد تا توان ملی صرف پرداخت هزینه‌های مسابقه‌ای بدون برنده نشود.

به نظر می‌رسد ایران هم، علیرغم اینکه در تبلیغات داخلی خلاف آن را ادعا می‌کرد، تغییر موضع اساسی داده و برخی خواسته‌ها را قربانی اصل و وجود یک توافق کرده است. توافق فعلی عمدتا حول محور تکنولوژی هسته‌ای است در حالیکه اگر مذاکرات بدون نیل به نتیجه ادامه می‌یافت موضوعات متعدد دیگر مانند مسایل امنیت منطقه‌ای و حقوق بشرمی‌توانست راه رسیدن به هرگونه توافق را مسدود کند. گزارش کوتاه رییس جمهور و واکنش رهبری نیز نشان‌دهنده این فرض است که مذاکره کنندگان ایرانی آنچه را می‌خواستند به دست آوردند٬ اگرچه ممکن است دوره کوتاه شش ماهه‌ای که برای اجرای فاز ابتدایی در نظر گرفته شده در گیر پیچیدگی‌هایی بشود ولی باید منتظر ماند و دید.

راستی‌آزمایی قرارداد ژنو

بهترین شیوه برای آزمون این که امضای این پیمان درست بوده یا نه این است که یک لحظه فکر کنید چه کسانی و چه دولت‌هایی با قرارداد مورد توافق ایران و۵+۱مخالفند. در صحنه داخلی طرفداران تئوری توطئه و آنانی که تا دیروز طرفدار علنی بودن مذاکرات بودند تا دستاویزی برای مخالفت پیش از انعقاد قرارداد پیدا کنند، ورشکستگان سیاسی و گروه‌هایی که با ساختار نظام مشکل دارند از مخالفین سر سخت قرارداد هستند.

در صحنه بین المللی عربستان سعودی و هم پیمانانش و با کمال تعجب اسرائیل که با آنان همسویی در منافع پیدا کرده است٬ مخالف پیمان هستند و آن‌را تقویت کننده نظام جمهوری اسلامی می دانند٬ در حالی که واقع‌گرایان هنوز معتقدند علایم گشایش مختصری که این پیمان برای نظام ایجاد می‌کند برای تضمین بقای سیاسی نظام کافی نیست و همچنان آسیب پذیری‌های نظام در سطح بالایی باقی می‌ماند.

از آنجایی که نظام فاقد اوپوزیسیون رسمی و قانونی است و نتوانسته از موهبت وجود احزاب رسمی مخالف بهره‌مند شده و در سایه جدل سیاسی به محاسبه بی طرفانه‌ای ازمنافع و تهدیدات امنیت ملی برسد٬ طبیعتا به سمت تند رو‌ها تمایل پیدا می‌کند. این گرایش ناسالم هم از باب ساکت‌سازی آنان است و هم از باب کسب همدلی آنان در جهت تائید اقداماتی که دولت انجام خواهد داد.

از سوی دیگر نظامی که سی و چهار سال با هرگونه نرمش سیاسی مخالفت کرده هنوز سخت می‌تواند با تصمیم استراتژیک و عقلایی که تحت تاثیر شرایط گوناگون و فوری از درون خود نظام اتخاذ شده و مورد حمایت تلویحی رهبری هم بوده٬ کنار بیاید.

خطر اسرائیل و انتخاب حمله‌های ایذایی به مناطق حساس نظامی- استراتژیک ایران کاملا منتفی نیست ولی احتمال کمی دارد. اگر در پایان مدت آزمایشی شش ماهه، ایران نتواند گره‌های موجود را گشوده و مجددا دچار دور باطل رویارویی با نظام بین‌المللی شود٬ امکان حمایت قدرت‌های بزرگ به طور علنی یا محرمانه از تهدیدات نظامی به عاملیت اسرائیل احتمال بیشتری پیدا می‌کند ولی از تهدید تا اجرا راه درازی خواهد داشت. در اینجا است که این مدت شش ماهه معنی و مفهوم دیگری پیدا می‌کند.

این اولین باری است که ایران بر سر میز مذاکره با طرف‌های مقابل به همسویی رسیده و یا اینکه پیشاپیش مرزهای آن همسویی را در پایتخت خود سنجیده و به دست یک گروه ورزیده دیپلمات سپرده تا پس از چانه زنی در ژنو٬ معامله را جوش بدهند.

اعم از اینکه این تصمیم قبل از مذاکره گرفته شده بود و یا برآیند روز‌ها و ساعت‌ها چانه زنی بود٬ یک اصل مسلم وجود دارد؛ راه حل پذیرفته شده در نهایت آبرو و عزت طرفین را حفظ کرده است. هیچ یک از طرفین گفت‌وگو با سر افکندگی میز مذاکره را ترک نکرده‌اند و هرچند می‌شود گفت که به قول معروف کمی «ناخن خشکی» شده است٬ به صورت ظاهر معامله‌ای صورت گرفته که حاصل محاسبه و تصمیم خردورزانه همه بازیگران است.

در چند دهه اخیر این مهم‌ترین تصمیم سیاسی– استراتژیک ایران در چارچوبی خردمندانه است. انتخابی است عقلایی که جانشین خصومت و جنگ شده. اگر ایران بتواند این جایگاه را در روابط بین‌الملل برای خود حفظ کند٬ خواهد توانست موقعیت خود را به عنوان یک بازیگر خردمند تثبیت و شریک مناسبی برای نظام بین‌المللی باشد. فقط در آن صورت است که یک مورد دیگر به مصداق معروف «دموکراسی‌ها با یکدیگر نمی‌جنگند» اضافه می‌شود. تا رسیدن به آن مرحله راه درازی در پیش است و ایران باید ثابت کند که می‌تواند این ظرفیت را حفظ کند و از آن در طول تاریخ به بهترین نحو بهره برداری کند.

-----------------------------------------------------------
* جليل روشندل، استاد علوم سياسی و امنيت بين‌الملل در دانشگاه کارولينای شرقی در آمريکا است. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استنفورد، دوک، يوسی‌ال‌ای و دانشگاه تهران سابقه تدريس و پژوهش داشته است. از وی تاليفات متعددی در زمينه امنيت بين‌الملل، روابط ایران، اسرائیل و آمریکا، خاورميانه و خليج فارس منتشر شده است.
** نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.