پيامد ۱۵ خرداد: همزمانی رهبری دينی و سياسی

  • امير مصدق کاتوزيان

آيت الله خمينی پس از وقايع ۱۵ خرداد تبعيد شد.

۱۵ خرداد امسال مصادف با چهل و پنجمين سالروز سرکوبی خونين اعتراضات خيابانی هواداران آيت الله خمينی به بازداشت او است.


حاميان آيت الله خمينی بر اين نکته تاکيد می کنند که پيش از اين اعتراضات، او به کاپيتولاسيون (يعنی دادن امنيت قضايی به مستشاران نظامی آمريکايی در برابر اتهامات وارده در دادگاه های ايران) اعتراض کرده بود.


اما مخالفان آيت الله خمينی در مقابل تاکيد می کنند که او حدود چهار ماه پيش از ۱۵ خرداد، پرچمدار مخالفت واپسگراترين بخش روحانيت با اصلاحات ارضی و دادن حق رای به زنان شد؛ يعنی دو اصل از آنچه در بهمن ۱۳۴۱،«انقلاب سفيد شاه و ملت» نام گرفته بود.


پيش زمينه های اعتراضات ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ کدامند؟ و اين اعتراضات چه تحولی را در فضای سياسی ايران دامن زد؟


  • مردم از خود کامگی شاه ناراحت بودند. حذف شدن مردم از معادلات سياسی جامعه، بزرگ ترين اشتباهی بود که شاه مرتکب شد. به نظر من اين اساس حرکت نيمه خرداد بود.
سعيد رجائی خراسانی در گفت و گو با راديو فردا

سه تحليلگر با سه گرايش مختلف سياسی در گفت و گو با راديو فردا به اين پرسش ها پاسخ گفته اند.

اصل و ماهيت واقعه هر چه بود، اعتراضات ۴۵ سال پيش در اين روز، به گفته بسياری از صاحب نظران، آيت الله روح الله خمينی، بنيانگذار جمهوری اسلامی ايران را از رهبری عمدتا مذهبی به رهبری هم زمان سياسی تبديل کرد.


در تهران سعيد رجائی خراسانی، سفير سابق جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد، علت اعتراضات ۱۵ خرداد ۴۲ را در نارضايتی مردم از حکومت وقت می داند.


وی به راديو فردا می گويد:« مردم از خود کامگی شاه ناراحت بودند. حذف شدن مردم از معادلات سياسی جامعه، بزرگ ترين اشتباهی بود که شاه مرتکب شد. به نظر من اين اساس حرکت نيمه خرداد بود.»


همزمان، ناراضيان هر دو نظام فعلی و سابق ايران بر آنند که پيش زمينه اعتراضات ۱۵ خرداد ۴۲، برکناری دولت دکتر علی امينی بود؛ رويدادی که آن دسته از تشکلات سياسی را که سابقه فعاليت آنها به کمتر از يک دهه پيش از آن، در دوران نخست وزيری دکتر محمد مصدق بازمی گشت و در فاصله سال های ۳۹ تا ۴۱، واين بار در دوران نخست وزيری دکتر امينی، دوباره مجال حضور سياسی پيدا کرده بودند، از اثر انداخت.


داود هرميداس باوند، دبير کل جبهه ملی ايران در تهران در همين باره می گويد:« امينی خواهان مشارکت نسبی مليون جبهه ملی بود، ولی دو شعار را مطرح کردند، يکی مجددا ملی شدن صنعت نفت، دوم خروج ايران از پيمان سنتو، که هيچ کدام از آنها در آن شرايط و تاريخ با نظر آمريکايی ها سازگاری نداشت و بنا براين فضای محدودی که بعد از اين جريان به وجود آمده بود، مجددا به جايگاه اوليه خود رجعت کرد و موضع حکومت هم نسبت به مليون با همان ديد غير دوستانه، اگر خصمانه نگوييم، بازگشت کرد.»


اما سعيد رجائی خراسانی می گويد آيت الله خمينی رهبری اعتراضات ۱۵ خرداد ۴۲ را مديون آن بود که ناراضيان اعتماد خود را به تشکلات وابسته به نهضت ملی از دست داده بودند.


وی می گويد:« اين اعتماد که به احزاب آن زمان وجود نداشت، به روحانيت وجود داشت.»


قرار گرفتن يک مرجع روحانی در مقام رهبری اعتراضات پانزده خرداد چه پيامدهايی داشت؟


  • اگر روش حکومت در ۱۵ خرداد همان می بود که در جريان ۱۳۵۷، مسلما اين شورش طول می کشيد و همان طور که در ۵۷ روی داد نيروهای اجتماعی يکی پس از ديگری، به دليل ضعف حکومت، به اين شورش می پيوستند و می شد انقلاب، همان انقلاب اسلامی که در ۱۳۵۷ روی داد.
داريوش همايون در گفت و گو با راديو فردا

داريوش همايون، وزير سابق اطلاعات و جهانگردی در دوران قبل از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در اين زمينه می گويد:« ۱۵ خرداد، بر ضد اصلاحات اجتماعی در بهمن ۱۳۴۱ روی داد. چهار ماه بعد از آن اصلاحات و رفراندومی که شد، عينا ما شاهد يک جنبش ضد اصلاحی هستيم، که اتفاقا لبه تيز حمله خمينی به حق رای زنان بود و اصلاحات ارضی، البته چون به اوقاف و آخوندها مربوط می شد، آن هم مورد مخالفت او بود. بعد خمينی موضوع حق فرا مرزی مستشاران آمريکايی را پيش کشيد و به اعتراضات ابعاد ديگری داد ولی اصل شورش او بر ضد آن اصلاحات بود.»


سعيد رجائی خراسانی با اين نظر مخالف است و می گويد:« اين چيزی بود که دستگاه سياسی روز برای توجيه موضع خود و برای مشروعيت ادعايی خود مطرح کرد. آن چيزی که امام آن روز مطرح کرده بود، اين بود که اسلام نبايد زير پا گذاشته شود.»


برخی ديگر از صاحب نظران معتقد هستند که درگذشت آيت الله بروجردی، مرجع تقليد پر نفوذ شيعيان، پيش از خرداد ۴۲، روحانيت قم را با عدم تعادل و خلاء رهبری مواجه کرده بود و در چنين شرايطی آيت الله خمينی توانست هم مطالبات سنتی بخشی از روحانيت را بازتاب دهد و هم در شرايط محدوديت فعاليت احزاب ناراضی، پرچم دار نوعی از راديکاليسم سياسی شود که برای طيف های ديگر مخالفان از جذابيت برخوردار شد.


داود هرميداس باوند می گويد:« از جريانی که به نحوی از انحاء در جهت تغييری در وضع ايران بود، گروه هايی که بعد از ۲۸ مرداد از گردونه خارج شده بودند، استقبال می کردند. منتهی شعارهايی که مطرح شده بود، در آن تاريخ، ترديدهايی را به وجود می آورد.»


اعتراضات خيابانی هزاران ناراضی در شهرهای مختلف ايران در آن روز، با سرکوبی خونين روبه رو شد. همه صاحب نظران معتقد هستند که سرکوب شديد و سريع اعتراضات از دامنه دار شدن آن جلوگيری کرد.


داريوش همايون می گويد:« خيلی جالب است، تفاوت روش های حکومت در برابر ۱۵ خرداد و ۲۲ بهمن . در اولی، چون فقط سه روز طول کشيد، فرصت نکردند که بپيوندند و دومی چون شش ماه طول کشيد، فرصت کردند. اگر روش حکومت در ۱۵ خرداد همان می بود که در جريان ۱۳۵۷، مسلما اين شورش طول می کشيد و همان طور که در ۵۷ روی داد نيروهای اجتماعی يکی پس از ديگری، به دليل ضعف حکومت، به اين شورش می پيوستند و می شد انقلاب، همان انقلاب اسلامی که در ۱۳۵۷ روی داد.»


به اين گونه، جای شکی در باره تاثير تاريخی اعتراضات ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بر حوادث بعدی باقی نمی ماند.