رکود توليد آثار فرهنگی در ايران؛ چرا؟

  • مهرداد قاسمفر

مدت هاست که گفته می شود توليد آثار فرهنگی بويژه نوشتاری در جامعه ايران دچار رکود و حتی توقف بی سابقه ای است.

نوشتن و نويسندگی در حوزه های شعر، رمان، نمايشنامه و ... در ذات و جوهره خود، امری است شخصی و وابسته به خلاقيت و استعداد های درونی نويسنده؛ با اين همه به اعتقاد برخی کارشناسان، رشد يا رکود آن در يک جامعه، رابطه مستقيمی با مسايل بيرونی و مراحلی دارد که پس از اتمام نوشتن، تازه آغاز می شوند.


امکان چاپ و نشر آزادانه کتاب و نيز وجود مخاطبان و خوانندگانی برای اثر توليد شده، از جمله همين مسايل هستند.


به گفته کارشناسان فرهنگی، تعداد کتابخوانان و مخاطبان برای اين آثارنيز خود به ميزان شکوفايی اجتماعی و نشاط عمومی در آن جامعه مرتبط است.


کتاب هايی بدون خواننده


مدت هاست که گفته می شود توليد آثار فرهنگی بويژه نوشتاری در جامعه ايران دچار رکود و حتی توقف بی سابقه ای است.


  • متاسفانه از نظر آمار کتاب، ما در رده يکی از پايين ترين رتبه ها در دنيا قرار داريم. رونق فرهنگی به خيلی از عوامل بستگی دارد که در ايران تقريبا هيچ يک ازاين عوامل به نفع شکوفايی فرهنگی عمل نمی کند.
حافظ موسوی، شاعر و مدیر نشر آهنگ دیگر

حافظ موسوی، شاعر و از مديران انتشارات آهنگ ديگر، در گفت و گو با راديو فردا، وضعيت نشر و توليد کتاب در ايران امروز را اين گونه توصيف می کند:« ما در شش ماه گذشته اين را به وضوح در کشور شاهد بوده ايم که تمام کتاب ها هرکدام درصدی از خواننده های خود را از دست داده اند. وقتی که دلمردگی در همه عرصه های اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و ... رخ می دهد، هيچ گونه انگيزه ای برای بخش های ديگر هم باقی نمی ماند.»


وی می گويد:« متاسفانه از نظر آمار کتاب، ما در رده يکی از پايين ترين رتبه ها در دنيا قرار داريم. رونق فرهنگی به خيلی از عوامل بستگی دارد که در ايران تقريبا هيچ يک ازاين عوامل به نفع شکوفايی فرهنگی عمل نمی کند.»


آقای موسوی می افزايد:« سياست های فرهنگی حکومت که به شدت ضد اين ماجراست و اين گروهی هم که اخيرا به وزارت ارشاد آمده اساسا می گويد ما هيچ لزومی نمی بينيم که کتاب های اين و آن نويسنده را خريداری کرده و در کتابخانه های عمومی کشور بگذاريم.»


آب پاکی بر دست نويسنده


همين وضعيت را اکبر معصوم بيگی، نويسنده و مترجم آثار فلسفی و جامعه شناسی، درباره سانسور کتاب در وزارت ارشاد و تاثير مخرب آن بر موقعيت نويسنده توضيح می دهد:« درباره وضعيتی که در حال حاضر پيش آمده، مثلا ببينيد کتابی صد و ده صفحه ای، متشکل از پنج قصه کوتاه، الان هجده ماه است که در وزارت ارشاد برای دريافت مجوز نشر مانده است و همچنان هم اميد نمی رود که از ارشاد ترخيص شود و تازه اگر هم ترخيص شود، به چه وضعی ترخيص خواهد شد؟»


وی در گفت و گو با راديو فردا می افزايد:« به فرض، اگر اين کتاب مجوز هم بگيرد، مثلا ممکن است حتی چهل مورد اصلاحيه بخورد. در غير اين صورت، حتی براساس آنچه که در اين يکی دو سال اخير مرسوم شده، غير قابل چاپ تشخيص داده می شود و آب پاکی را روی دست نويسنده و مولف بريزند که بيا اين کتابت، برو؛ و البته جزو پرونده اش هم می شود. چون شما می دانيد که اگر کتابی در ارشاد توقيف شود، همين کتاب را می برند توی پرونده شما و در آينده برايتان سابقه محسوب می شود.»


«نوشتن امری درونی است»


البته کسانی هم هستند که « نفس نوشتن» و « توليد اثر» را برای نويسنده، فارغ از مسايل بيرونی دانسته و اهميت مسايلی چون تاثير بود و نبود مخاطب بر توليد آثار را در درجه دوم اهميت می دانند. جواد مجابی شاعر، نويسنده و منتقد هنری از اين دسته است: « درباره نوشتن بايد بگويم که هيچ مانعی جلو کار نوشتاری هنرمند را نمی گيرد . يعنی در درون يک هنرمند واقعی , نيرويی نا به خود برای نوشتن وجود دارد و اين امری ارادی نيست که تصميم بگيرد بنويسد يا ننويسد، بلکه نياز به نوشتن امری است اضطراری و « نا به خود» و هنرمندان واقعی« بی خويشتن» به اين کار می پردازند؛ همان طور که نقاشان يا موزيسين ها.»



  • مساله نوشتن امری است تعطيل ناپذير از سوی يک هنرمند واقعی. اما اينکه اين آثار توليد شده، کی و چگونه چاپ و نشر می شود، در درجه دوم اهميت قرار دارد و نه اينکه اهميتی نداشته باشد.
جواد مجابی، نویسنده

آقای مجابی به راديو فردا می گويد:« اما اينکه آيا اين نوشته ها به چاپ سپرده می شوند يا نه، و اينکه چه موانعی برای چاپ آثار وجود دارد، و يا اصولا چه چيزی جلو نشر اين آثار را می گيرد و از اين قبيل، امری است بيرونی. به عبارتی ما همواره بايد مساله نوشتن را از مساله چاپ و نشر جدا کنيم.»


مهم نوشتن است، اما در کدام شرايط؟

نويسندگان بسياری از جمله اکبر معصوم بيگی، اما اصل حياتی در توليد آثار فرهنگی را وجود اميد اجتماعی و نبود افسردگی در کليت جامعه می دانند: « واقعيت اين است که هرگاه نوعی اميد اجتماعی وجود داشته، تيراژ روزنامه و کتاب بالا و شوق جماعت نويسنده هم برای کار کردن افزون بوده است. اما زمانی که نوميدی اجتماعی وجود دارد، از تيراژ روزنامه ها به شدت کاسته می شود و دست و دل کسی به کار نمی رود.»

با اين همه، نويسنده و شاعری چون احمد شاملو، « در بدترين دقايق اين شام مرگزای» بهترين آثارش را نوشت و يا هدايت؛ اين را جواد مجابی می گويد: « ما می بينيم که غمگين ترين آدم ها در بدترين شرايط، مثل هدايت در زمان رضا شاه، اين همه کار کرده اند. بنابراين، اينجا مساله مهم نوشتن است. يا در بدترين دقايق اين شام مرگزای، شاملو بهترين آثار خودش را عرضه کرد؛ در شرايط بسيار دشوار مالی، در شرايط خانوادگی پريشان و حتی با وجود مشکلات جسمی، او بهترين کارهايش را خلق کرد.»


وی می گويد:« بنابراين، مساله نوشتن امری است تعطيل ناپذير از سوی يک هنرمند واقعی. اما اينکه اين آثار توليد شده، کی و چگونه چاپ و نشر می شود، در درجه دوم اهميت قرار دارد و نه اينکه اهميتی نداشته باشد.»


مخاطب، نياز نويسنده


در مقابل، اکبر معصوم بيگی تاکيد می کند که به هرحال، بايد خواننده ای وجود داشته باشد که شما برايش بنويسيد؛ حتی اگر چون هدايت، افسرده حال باشيد و يا چون شاملو، پريشان احوال.


وی به راديو فردا می گويد:« نويسنده اگر احساس کند که به اين زودی ها مخاطبش کار او را نخواهد ديد، طبيعتا در چنين شرايطی امکان ندارد که دست و دلش به کار برود. حتی صادق هدايت هم در بوف کور داشت برای سايه اش قصه خود را نقل می کرد. می شود که شما از نظر مالی در مضيقه باشيد يا زندگی خصوصی تان پريشان باشد، ولی همين را تبديل بکنيد به يک انرژی، به يک توانمندی برای آفرينش يک اثر.»


  • واقعيت آن است که هنرمند در بسياری مواقع، اثر هنری اش را به قيمت نابودی خودش آفريده است. هنرمند حتی ممکن است بميرد، ولی مطمئن است که اثر به دست مخاطبش خواهد رسيد. چيزی که الان باعث می شود نويسنده ايرانی دست و دلش به کار نرود، به اين خاطر است که مطمئن نيست اثرش به دست مخاطبش می رسد.
اکبر معصوم بیگی، نویسنده و مترجم آثار فلسفی

به گفته آقای معصوم بيگی،« واقعيت آن است که هنرمند در بسياری مواقع، اثر هنری اش را به قيمت نابودی خودش آفريده است. هنرمند حتی ممکن است بميرد، ولی مطمئن است که اثر به دست مخاطبش خواهد رسيد. چيزی که الان باعث می شود نويسنده ايرانی دست و دلش به کار نرود، به اين خاطر است که مطمئن نيست اثرش به دست مخاطبش می رسد.»


از جوانمرگی ادبی تا آرزوی فضای فرهنگی پويا


البته آقای مجابی هم علی رغم تاکيد بر جنبه های درونی هنرمند و استقلال از عوامل بيرونی، تاثيرمستقيم فضای فرهنگی پويا را نيز بر نويسنده - اگرچه در مراحل پس از نوشتن- مهم می داند:« يکی از جمله مسايلی که در امر نوشتن موثر است، فضای فرهنگی پوياست که ميزان و کميت کار را بالا می برد.»



وی می افزايد: « در جوامعی که اين فضای فرهنگی پويا وجود دارد، اگر روزی نويسندگانش دچار نوعی توقف بشوند، آن فضای پويا آنها را به جلو می راند تا اينها دوباره روحيه شان را به دست بياورند. ولی در جاهايی که خود آدم ها، بايد به تنهايی آن پويايی را برای خود به وجود بياورند و فضای پيرامونی شان پر تحرک نيست، اينها آنقدر کار خواهند کرد تا به پايان ظرفيت ذهنی شان برسند و سپس فرو می افتند.»


جوانمرگی ادبی نتيجه ای است که به اعتقاد اکبر معصوم بيگی سکه رايج جامعه فرهنگی ايران است. وی می گويد علت چنين امری آن است که وقتی اثر توليد شده به دليل سانسور و ديگر مسايل به دست مخاطبش که مردم باشند نرسد، نويسنده نيز دلسرد می شود و ديگر برای فرهنگ سرزمينش توليد نمی کند.

آقای معصوم بيگی می گويد:«نوميدی اجتماعی در يکی دو سال اخير بالا بوده است، همه اهل قلم کارهايشان را در اين مدت، با وحشت به ارشاد سپرده اند. منتظر مانده اند اما جوابی نيامده. هرچقدر هم که پيگيری کرده اند در اکثر موارد يا مهر غير قابل چاپ خورده است روی کتاب و يا اصلاحيه هايی بر کتاب وارد دانسته اند که قبول آن اصلاحيه ها در حکم آن است که شما فاتحه اثرت را بخوانی.»


وی می افزايد:« بسياری کسان دچار حالت جوانمرگی ادبی می شوند چون نمی توانند آن حالت تخاطب را برقرار کنند. اگر شما متصل کار نکنيد، تضمينی وجود ندارد که پنج سال بعد مطلقا گرد قلم نگرديد. کافی است که در اين پيوستار، در اين رشته، يک گسستی ايجاد شود تا شما دچار جوانمرگی فرهنگی و ادبی بشويد.»


آمار اندک تيراژ کتاب و کتابخوانی در ايران که بيش از نصف جمعيت آن کمتر از سی سال دارد، به اعتقاد کارشناسان فرهنگی با توجه به رشد سانسور و سياست های فرهنگی فعلی در ايران، آسيب های دراز مدت خود را در آينده بيشتر نشان خواهد داد.