کاربرد استراتژيک شعار هم غزه هم لبنان برای ايران

در سياست داخلی شعار هم غزه هم لبنان می تواند فقط کوششی (شايد بيهوده) برای زدودن شعارهای جنبش سبز از خاطره مردم باشد که با شعار "نه غزه نه لبنان، جانم فدای ايران" خيابانهای پايتخت و شهر های بزرگ ايران را سبز کردند. اما در سياست خارجی اهداف ديگری دنبال می شود.

سالها است جمهوری اسلامی ايران در چارچوب حمايت از جنبش های اسلامی منطقه تاکيد بر مسايل فلسطينی ها و در داخل اين مجموعه اصرارو ابرام بيشتری بر حمايت همه جانبه از گروه "حماس" دارد.

جنبش های اسلامگرا در اطراف ايران از چچن ، افغانستان، پاکستان و کشمير گرفته تا عربستان سعودی، بحرين و عراق کم نيستند و تقريبا در هر يک از کشورهای همسايه ايران نوعی جنبش در تقلای مبارزه با دولت های مرکزی است. گذشته از آن درحال حاضر دو کشور عراق و افغانستان در دو وجه کاملا متفاوت با مسايلی سر در گريبانند که در نوع خود منحصر به فرد است.

در شرق ايران، افغانستان، در تلاش است پس از قريب چهل سال جنگ داخلی و خارجی نوعی دموکراسی را تجربه کند. گسترش دموکراسی در افغانستان بخصوص اگر، آنچنان که تا به امروز مشهود است، با حمايت غرب همراه باشد چالشی بزرگ برای ايران دموکراسی گريز خواهد بود. در غرب ايران،عراق، با چندين چالش خطير در گير است که هر کدام به تنهايی می تواند تماميت ارضی عراق و به طبع آن تماميت ارضی ايران را تحت الشعاع قرار دهد.

اما به نظر می رسد جمهوری اسلامی ايران و بخشی از جمعيت هفتاد ميليونی آن که حامی سياست های اسلامگرايان هستند برای مسايل دو کشور همسايه اولويت طراز اولی را قايل نيستند. استقلال کردستان به صورت بالقوه می تواند تماميت ارضی ايران را تهديد کند. گسترش ايدئولوژی گروه اسلام گرای افراطی موسوم به "داعش" علاوه برتوان تجزيه عراق می تواند تخريب را به داخل ايران نيز گسترش دهد. اما، در عرصه مناسبات بين المللی که معمولاً بر پاشنه منافع ملی می چرخد، ايران، فارغ از تمامی اين چالش ها و عليرغم رفتار غير دوستانه "حماس"[مقاومت]، دلداده حماس است و بس.

اين مقاله ازدو منظر رفتارشناسی سياسی و منافع ملی به دلدادگی يک جانبه ايران با حماس می پردازد و درحد امکان چرايی و چگونگی اين رابطه و توجه ويژه به "حماس" را تجزيه تحليل می کند:

سياست نزديکی به حماس. (Power Projection) محاسبه و طراحی قدرت

طراحی نيرو (قدرت) يک اصطلاح نظامی و علوم سياسی است که به مفهوم ظرفيت سازی يک دولت برای ورود به به يک منازعه نظامی بکار می رود. منازعه ای در فراسوی مرزهای يک کشور که برای اجرای آن گسيل نيرو ضروری است. معمولا از طريق طراحی نيرو سياست تهديد در سرزمين هايی دورتر از سرزمين اصلی دنبال می شود و حتی از نيروهای نيابتی استفاده می شود تا کشور هدف مرعوب و تسليم کشور مهاجم شود.

اين ظرفيت بخش عمده ای از محاسبه قدرت در روابط بين الملل را تشکيل می دهد. معمولا چنين اقدامی از طرف قدرت های برگ جهانی صورت می گيرد. در مواردی طراحی قدرت می تواند يک پروسه دراز مدت، مخفيانه، و بی سرو صدا باشد و فقط موقعی علنی شود که ظرفيت کافی فراهم شده باشد. در برخی موارد هم ممکن است بدون اينکه است توفيقی بدست بياورد با تغيير سياست ها رها و فراموش شود.

بيان اينکه "خلع سلاح مقاومت يک تصور باطل و توهم دست نيافتنی است" و يا اينکه " امروز فلسطينی ها به مايحتاج زندگی و سلاح و امکانات احتياج دارند" اگر از زبان خود فلسطينی ها باشد مفهوم ديگری دارد ولی وقتی اظهارات سران مذهبی، سياسی و نظامی ايران را درطول سالهای اخير و بويژه در يک هفته گذشت مورد ملاحظه قرار می دهيم و همين تاکيد ها را در ميان آن اظهارات می بينيم به نظر می رسد هيچ توجيه استراتژيکی ديگری به غير از طراحی نيرو نداشته باشد.

بيان اينکه "خلع سلاح مقاومت يک تصور باطل و توهم دست نيافتنی است" و يا اينکه " امروز فلسطينی ها به مايحتاج زندگی و سلاح و امکانات احتياج دارند" اگر از زبان خود فلسطينی ها باشد مفهوم ديگری دارد ولی وقتی اظهارات سران مذهبی، سياسی و نظامی ايران را درطول سالهای اخير و بويژه در يک هفته گذشت مورد ملاحظه قرار می دهيم و همين تاکيد ها را در ميان آن اظهارات می بينيم به نظر می رسد هيچ توجيه استراتژيکی ديگری به غير از طراحی نيرو نداشته باشد.

چرا حَماس و نه تمامی فلسطين

متاسفانه نزاع فلسطينی ها و اسرائيلی ها پس ازگذشت ۶۵ سال به جايی رسيده است که به نظر می رسد اراده سياسی لازم برای خاتمه دادن به آن وجود ندارد.

زمانی که فلسطينی ها با اسرائيلی ها برای تشکيل يک دولت فلسطينی در کنار اسرائيل به توافق نزديک می شدند ايران با راه حل دو کشور مستقل در کنار هم موافق نبود و خواهان يک کشور فلسطينی و حذف اسرائيل از نقشه دنيا بود.

زمانی که فلسطينی ها با اسرائيلی ها برای تشکيل يک دولت فلسطينی در کنار اسرائيل به توافق نزديک می شدند ايران با راه حل دو کشور مستقل در کنار هم موافق نبود و خواهان يک کشور فلسطينی و حذف اسرائيل از نقشه دنيا بود. اکنون ايران حتی با آتش بس بين دو طرف درگير مخالف است و می خواهد که حماس [مقاومت] اصلا وارد پروسه "چانه زنی" نشود. از نظر برخی از اعضای کميسيون امنيت ملی مجلس شوراس اسلامی ايران "اگرفلسطينی ها يک جا ۲۰۰-۳۰۰ شهيد بدهندبهتر از اين است که تسليم شوند و هر روز پنج يا شش کشته بدهند".

حماس در برابر اين گونه انتظارات ايران سيگنال های مساعدی ميزند وعليرغم اصطکاک های سياسی که اخيرا با ايران داشته است، به عنوان يک گروه نظامی درگير جنگ با اسرائيل يک گروه مطلوب در "طراحی نيرو" ی ايران محسوب می شود ولذا بر فلسطينی های ساحل غربی اولويت دارد. دلايل زيرنيز قابل توجه هستند:
- گروه حماس حاضر است از ايران کمک های نقدی و در صورت امکان نظامی و تکنولوژی نظامی دريافت کند.

- بر خلاف حماس رهبری فلسطينی ها خواهان راه حل سياسی از طريق تشکيل دولت مستقل هستند که نهايتا به شناسايی رسمی اسرائيل خواهد انجاميد. در حاليکه در طول سی و چهار سال اخير تاريخ ايران تنها در يک نقطه در دوران محمد خاتمی به امکان مشروط شناسايی اسرائيل اشاره شده است.

- حماس به يک دولت رسمی متصل نيست بلکه خود مدعی دولت فلسطينی است. بنا براين برخلاف جنبش های اسلامی ديگر که حمايت از آنها می تواند بار سياسی منفی داشته باشد، حمايت از حماس نه تنها توسط رهبران حماس استقبال می شود بلکه در ميان اصولگرايان و اسلامگرايان جهان از ايران چهره مقبول ارائه می کند.

- از نقطه نظر رفتار شناسی سياسی نيز خصلت های مشابهی بين رهبران حماس و برخی رهبران جمهوری اسلامی ايران وجود دارد که موجب نزديکی آنان می شود.

چرا به ديگر گروه های اسلامی توجه مساوی نمی شود؟

ممکن است اين سوال پيش بيايد که چرا ايران چنين حمايتی را در مورد ساير گروههای اسلامی نشان نمی دهد؟ جواب اين است که در درجه اول کانون اصلی طراحی نيرو عليه اسرائيل است و اشغال فلسطين چنين انگيزه ای را برای ايران موجه می کند. در همين راستا حزب الله لبنان برای مدتی طولانی جايگاه منحصر به فردی داشت چراکه فلسطينی ها در خلال جنگ ايران وعراق ٨٨- ١٩٨٠ از عراق حمايت می کردند و شايسته دريافت کمک های ايران نبودند.

حمايت از چچن ها هزينه سياسی گزافی دارد و ايران مايل نيست روسيه -اين دولت عضو شورای امنيت که در تکميل تنها راکتور اتمی ايران دهها سال زحمت کشيده- را از خود برنجاند.

با تغييراتی که در ساختار قدرت لبنان پيش آمد، در سال های اخير، حمايت از حزب الله با روش های سابق مقدور نبود. البته حمايت ايران از شيعيان لبنان و حزب الله متوقف نشده ولی ديگر جنبه صرفا طراحی و ظرفيت سازی نظامی را ندارد و ابعاد گوناگون ديگری يافته است. علاوه بر آن حمايت ايران به شيوه های قديمی به نقش و جايگاه شيعيان در داخل لبنان لطمه سياسی می زند و رهبری حزب الله برای تثبيت جايگاه گروه در سياست داخلی لبنان طرح های ديگری را دنبال می کند.

حمايت از چچن ها هزينه سياسی گزافی دارد و ايران مايل نيست روسيه -اين دولت عضو شورای امنيت که در تکميل تنها راکتور اتمی ايران دهها سال زحمت کشيده- را از خود برنجاند.

در عراق قضيه حمايت از گروه های کوچکتردست کم فعلاً مطرح نيست چرا که گروه بزرگ حاکم از دوستان مورد حمايت ايران است ولی اگر دولت دوست قدرت را از دست بدهد امکان حمايت ازشبه نظاميان مقتدا صدر وجود دارد.

در مورد قضيه استقلال کردستان، ايران با اصل قضيه مشکل اساسی دارد ولی در مقابل ظرفيت هايی را در ميان کردهای ايران در اختيار دارد که می تواند تا حدودی تاثيرات منفی استقلال کردستان عراق را به تاخير بياندازد. از طرفی ايران فکر می کند با باز کردن قضيه بيشتر به تحقق آن دامن می زند و لذا به نوعی از دور منتظر نشسته و نظارت می کند.

عوامل و فاکتور های مشابه ديگری در رابطه استراتژيک ايران با ساير گروههای اسلامی تاثير می گذارد. مثلاً در خصوص مسلمانان چين و اويغور ها ممکن است محاسبات عملکرد گرايانه ای مشابه آنچه در مورد روسيه گفته شد موثر باشند.

همه اينها درک علل و جهات حمايت از حماس را مشکل تر می کند. اگر چه طراحی و ظرفيت سازی نظامی به بخشی از سوالات ما جواب می دهد در عين حال در چارچوب منافع ملی ايران قابل درک وفهم نيست. شايد عامل دومی را نيز بايد در نظر بگيريم و آن عبارت از اين است که حمايت از حماس [مقاومت] در چارچوب تصور ايران که يک وظيفه جهانی، ويک ماموريت برای رهبری جهان اسلام دارد توجيه پذير است.

عامل ديگری که می تواند علاقمندی ايران را به حماس[مقاومت] توجيه کند استفاده ابزاری برای مذاکرات و چانه زنی های سياسی ايران و غرب است. به عبارت ديگر هرگاه ضرورت داشته باشد می توان ميزان حمايت را در برابر دستاوردهای ارزشمندتری پائين و بالا کرد.

عامل ديگری که می تواند علاقمندی ايران را به حماس[مقاومت] توجيه کند استفاده ابزاری برای مذاکرات و چانه زنی های سياسی ايران و غرب است. به عبارت ديگر هرگاه ضرورت داشته باشد می توان ميزان حمايت را در برابر دستاوردهای ارزشمندتری پائين و بالا کرد. مهم اين است که اين حمايت تثبيت و نهادينه شده و تبديل به نفوذ سياسی شود نفوذ از عوامل قدرت است ومی تواند در عرصه بين المللی معامله شود.

علاوه بر آن از ديدگاه جغرافيای سياسی موقعيت نوار غزه در دريای مديترانه و اينکه تحت شرايطی که امروز قابل تصور نيست ولی نميتوان آنرا ناديده گرفت نيز حائز اهميت است. سفری که ناوگان ايران در دوران کوتاه حکومت محمد مرسی در مصر با عبور از کانال سوئز به سوريه داشت اين طرح دراز مدت استراتژيکی را تکميل می کند. چنين طرحی ارتباط دريايی ايران را به فلسطين و سوريه ميسر ومقدورخواهد کرد. در محاسبات استراتژيک و طراحی قدرت هرچه در ذهن خطور کند می تواند يک روز به واقعيتی سياسی، نظامی، اقتصادی و استراتژيک مبدل شود.


=======================
*جليل روشندل، استاد علوم سياسی در دانشگاه کارولينای شرقی