موسوی و کروبی، جبر موقعیت یا گزینش آزاد؟

امکانات واقعی، منافع سیاسی، صف بندی نیروهای به واقع موثر و عامل جامعه، اهداف استراتژیک و باورهای عقیدتی و مذهبی برخی از شخصیت های برجسته جنبش سبز اتخاذ چه تاکیتک هایی را بر آنان ممکن می کند؟ واکنش بخش مستقل جنبش از سویی و جناح در قدرت از دیگر سو، در برابر تاکیتک ها یا توافق و چرخش سیاسی جدید چیست؟

تاکید مکرر آقای هاشمی رفسنجانی بر نقش رهبر جمهوری اسلامی و دعوت او به شرکت همگان در مراسم ۲۲ بهمن با شعار واحد، گفته های آقای کروبی در باره به رسمیت شناختن دولت نظام به دلیل آن که رهبر حکم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد را «تنفیذ» کرده است، بندی از اعلامیه هفده آقای میرحسین موسوی با مضمون به رسمت شناختن دولت آقای احمدی نژاد و نامه احتمالی آقای خاتمی به رهبر، که نکته هایی از آن در باب انتقاد از آن چه او تندروی خوانده است، در رسانه ها منتشر شده است و ... به سازش، توافق، چرخش سیاسی یا تاکیتک های تازه ای در ائتلاف اردوی اصلاح طلبان مذهبی و شبکه اقتصادی ــ سیاسی وابسته به آقای رفسنجانی تعبیر شدند.

خبر نامه آقای خاتمی هنوز تایید نشده و خانم زهرا رهنورد، همسر آقای موسوی نیز تاکید کرده است که سازشی در کار نیست با این همه قرائن گوناگونی از نوعی توافق یا تمایل برای توافق بین برخی شخصیت های درگیر در چالش های اخیر و جناح های حکومتی به چشم می خورد.

آرام تر شدن توپخانه تبلیغاتی جناح اصول گرا، توفیف دو نشریه هوادار رئیس جمهور، اتهام به مدیرعامل خبرگزاری دولتی ایرنا به خاطر توهین به آقای رفسنجانی و لاریجانی و... نیز این گمان را تقویت کرد که در مذاکرات پشت پرده توافق یا سازشی رخ داده یا در حال رخ دادن است که هدف آن کنترل بحران سیاسی، منزوی کردن گرایش های اعتراضی مستقل از جناح های حکومتی، بازگرداندن جناح میانه رو اصلاح طلبان مذهبی و دولتمردان شبکه اقتصادی ـ سیاسی رفسنجانی به ساختار سیاسی و... است.

در زبان به شدت مبهم سیاست رسمی در ایران، که شفافیت و صراحت پدیده ندرت است، درستی یا نادرستی این گونه گمانه زنی ها را با استناد به قرینه ها و شواهد می توان بررسی کرد.

حتی پیش از موضع گیری های تازه برخی از شخصیت های مهم جنبش سبز پیش بینی می شد که ائتلاف موسوی، کروبی، رفسنجانی و خاتمی و گرایش های حامی آنان، با نسبت های متفاوت، برای تضمین حضور خود در انتخابات شورای شهر و مجلس، تداوم حیات سیاسی در چارچوب نظام، جلوگیری از رادیکال تر شدن جنبش اعتراضی و عبور آن از مرز قانون اساسی، از مواضعی چون ابطال انتخابات و برگزاری انتخابات آزاد ریاست جمهوری دست شسته و راهکارها و تاکیتک های دیگری را اتخاذ خواهند کرد.

تاکتیک پیشین، افشاگری علیه تقلب و خواست ابطال انتخابات، با هدف در میدان نگه داشتن هواداران تا انتخابات شورای شهر و مجلس، تاکتیکی مناسب می بود اگر بدنه میلیونی هواداران اصلاح طلبان مذهبی پس از تظاهرات بزرگ روزهای نخستین نیز به گونه ای فعال به میدان آمده و در آکسیون هایی چون تظاهرات، تجمعات و اعتصابات بزرگ حضور می یافتند.

دلایل گوناگون، از جمله سرکوب خشن، امکان آکسیون های بزرگ سیاسی را از توده میلیونی هواداران جنبش سبز آقای موسوی در شهرهای بزرگ گرفت.

حضور در تظاهرات اعتراضی به لایه هایی از جوانان طبقه متوسط شهری محدود شد که مستقل از آقایان موسوی و کروبی و خاتمی و نهادهای سیاسی اصلاح طلبان مذهبی، با واسطه شبکه های اینترنتی و ماهواره ای خود را سازمان داده، در شعارهای خود از قانون اساسی عبور کرده و اجازه ندادند تا «فشار از پایین» به اهرمی برای «چانه زنی در بالا» بدل شود.

جناح در قدرت نیز نه فقط توان اعمال سیاست واحد سرکوب را به نمایش گذاشت که توانایی خود را در بسیج سازمان یافته بخشی از توده ها در تظاهرات خیابانی نشان داد.

از میان چهار شخصیت مهم جنبش سبز تمایل آقای خاتمی به سازش سیاسی و عطش آقای رفسنجانی به معامله برای کسب امتیازات اقتصادی و سیاسی به شهادت کارنامه سی ساله آنان دور از انتظار نبود، اما موضع گیری های اخیر دیگر شخصیت های مهم، که پیش از این بر تحقق شعارهای نخستین از جمله ابطال انتخابات ریاست جمهوری پای می فشردند، واکنش های متفاوتی را برانگیخت.

واکنش های سه گانه در برابر موسوی و کروبی

ترکیبی از نیروهای مذهبی و غیر مذهبی، که به دلایل و انگیزه های متفاوت، هر برنامه سیاسی، جز اصلاح نظام اسلامی را در چارچوب قانون اساسی و ساختار موجود رد کرده و از آن چه رادیکال شدن جنبش می خوانند بیمناک اند، از مواضع اخیر آقایان موسوی و کروبی بر مبنای برداشت مخدوش خود از «رئال پولتیک»، واقع بینی سیاسی، چون درایت سیاسی دفاع کرد.

گرایشی که تحقق دموکراسی را با تحول ساختار سیاسی و تغییر قانون اساسی گره می زند، مواضع تازه برخی رهبران جنبش سبز را برهانی بر درستی تحلیل خود گرفت و مدعی شد که اصلاح طلبان مذهبی این بار نیز، چون هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی، مردم را بسیج کردند اما در گره گاه تعیین کننده حفظ نظام و تضمین سهم خود را در قدرت سیاسی برگزیده و به مردم پشت کردند.

گرایش سومی که به سنت رایج تاویل گرایی در ایران از شخصیت های مهم جنبش سبز تصویری نه در تناسب با کردار، گفته ها و نوشته های آنان، که متناسب با آرزوهای خود برساخته بود، تضاد مواضع جدید آنان را با تصویر ذهنی خود با سرخوردگی و انفعال یا با تفسیرهای متکی به نوعی هرمنوتیک ایرانی پاسخ داد که به همه تفسیرهای مطلوب، دلخواه، متضاد و ناهمگن از هر متن و حادثه ای در جهان واژه ها راه می دهد.

بخش مستقل جنبش اعتراضی هنوز از نمایندگان، سخنگویان و رهبران اعلام یا تثبیت شده برخوردار نیست. این واقعیت و زبان مبهم سیاست رسمی در ایران نیز به چهره های جهان مجازی فرصت داد تا به گمان خود خلاء واقعی را، نه در متن جنبش یا در نسبت واقعی با آن، که در دینای مجازی، محفلی و رسانه ای پر کرده و بر مرکب خیال، «قله های فتح ناکرده» را فتح کنند.

واکنش های متفاوت، چون ارزیابی های گوناگون، اما کم تر به موقعیتی نظر داشتند که شخصیت های مهم جنبش سبز در عرصه سیاست واقعی با آن درگیراند.

مولفه های واقعیت عینی

مولفه های این موقعیت را نه آرزوها، تصویرها و داوری های ارزشی که واقعیت های سخت زمینی می نویسند و عواملی چون سیاست ها و توانایی های بالفعل جناح در قدرت، امکانات به واقع موجود، صف بندی نیروهای عامل واقعی، منافع سیاسی، باورهای رهبران رسمی جنبش سبز و واکنش بخش مستقل جنبش در برابر تاکیتک های تازه، در روند آن تاثیری کازساز دارند.

اعتراض به تقلب در انتخابات ریاست جمهور بخش مستقل جنبش اعتراضی را با بخش دیگر، که خود را جناحی از حکومت می داند، پیوند می دهد. بخش مستقل از بقای نظام سود نمی برد اما باورهای عقیدتی و مذهبی و منافع سیاسی و اقتصادی بخش دوم حفظ نظام را، با اصلاحات، در اولویت برنامه ای جناح های حکومتی قرار داده و پایان هر چالشی را با سازش رقم می زند.

آکسیون های مسالمت آمیز مردمی می تواند رژیمی را که به دلیل تضادهای درونی یا به دلایل دیگر از اعمال سیاست واحد سرکوب عاجز است به عقب نشینی وادار کند. اما تضادهای درون جناحی جمهوری اسلامی هنوز به دستگاه های فیزیکی سرکوب چون بسیج، یگان ضد شورش، سپاه پاسداران و پلیس راه نیافته است و رهبران جنبش سبز، که مستقیم با این واقعیت درگیراند، تاکیتک های خود را باید با این واقعیت هماهنگ کنند.

اکثریت شهرنشینان ایران را لایه های پایین طبقه متوسط و زحمتکشان فقیر شهری شکل می دهند. بافت فرهنگی غالب بر این لایه های جامعه بافتی مذهبی است و مذهب را روحانیت، مساجد و رسانه های فراگیر صوتی و تصویری دولتی ایران برای آنان تفسیر می کنند چرا که نفوذ اصلاح طلبان مذهبی در همه کشورهای اسلامی به تحصیل کردگان و لایه هایی از طبقه متوسط شهری محدود است.

زحمتکشان شهری در انقلاب اسلامی و در شورش های شهری دور دوم ریاست جمهوری آقای رفسنجانی نقش اصلی را داشتند اما در اعتراضات اخیر هنوز به گونه ای فعال و عملی به میدان نیامده اند.

پرمخاطب ترین و با نفودترین رسانه ایران، صدا و سیما، بر فعالان جنبش سبز بسته است. هواداران جنبش سبز بیش ترین فضای جهان مجازی فارسی زبان و رسانه های جمعی برون مرزی را در اخیتار گرفته اند اما اثر گذاری بر توده های میلیونی ایران، که هنوز به مخاطان رسانه های اینترنتی بدل نشده اند، با واسطه صدا و سیما، آکسیون ها و اجتماعات انتخاباتی مجاز و مسالمت آمیز ممکن است و دستیابی محدود به این امکانات در طراحی تاکتیک نقشی مهم دارد.

تندروترین فراکسیون جناح در قدرت می کوشد تا چهره های موثر و با نفوذ جنبش سبز را به اپوزیسیون یا تبعیدی بدل کرده و راه را بر حضور آنان در عرصه سیاست، و به ویژه انتخابات مجلس، ببندد چرا که از پیروزی آنان در انتخابات مجلس، که شهرهای بزرگ در آن سهم بالایی دارند، بیمناک است.

اما پذیرش شرایط جناح در قدرت برای گریز از سرنوشت اپوزیسیون یا تبعیدی ها و ظهور مجدد در جامه جناح منتقد نظام و نه چون رهبران جنبش می تواند به تکرار تجربه سرخوردگی مردم از آقای خاتمی، که شکست اصلاح طلبان در انتخابات شورای شهر و مجلس را در پی داشت، منجر شود.

اگر بخش مستقل جنبش اعتراضی شاخصه جنبشی خود را حفظ و بخش دیگر آن به جناح منتقد تحول یابد، صف بندی نیروهای عامل جامعه دیگرگون شده و این تحول بر حیات سیاسی اصلاح طلبان مذهبی تاثیری جدی خواهد داشت .

واکنش بخش مستقل جنبش به تاکیتک جدید یا چرخش سیاسی رهبران رسمی جنبش سبز در عرصه سیاست عملی هنوز معلوم نیست. این واکنش نیز سرنوشت و مسیر جنبش اعتراضی را تا حد بالایی رقم خواهد زد

-------------
نظرات مندرج در این یادداشت الزاما بازتاب‌دهنده نظرات رادیو فردا نیست.