مخملباف: هاشمی فضا را به نفع جنبش مردم تغيير داد

  • نیوشا بقراطی
اکبر هاشمی رفسنجانی در خطبه آخر نماز جمعه امروز تهران، ۲۶ تیرماه، با اشاره به حضور انبوه مردم در انتخابات گفت که «هدف مقدس ما بازگرداندن اعتمادی است که مردم را وارد میدان کرد»

آقای رفسنجانی در مهم‌ترین نماز جمعه جمهوری اسلامی پس از نماز جمعه‌ای که علی خامنه‌ای یک هفته پس از اعلام نتیجه انتخابات ایراد کرد گفت که «زندانی‌ها را اجازه دهیم که به خانواده‌هاشان برسند».

او ضمن آن که خواستار آزادی فوری تمام زندانیان پس از انتخابات شد هشدار داد که «نگذاریم که به خاطر زندانی بودن عده‌ای دشمنان ما ما را شماتت کنند».

آقای رفسنجانی همچنین گفت که باید با «آسیب‌دیدگان» حوادث پس از اعلام نتیجه انتخابات «همدردی و دلجویی شود».

محسن مخملباف، سینماگر و فعال مدنی ایرانی در مورد سخنان اکبر هاشمی‌ رفسنجانی در نماز جمعه به رادیو فردا می‌‌گوید:

صحبت های آقای هاشمی خلاف انتظار من بود. اگر چه برای جنبش سبز، حضور مردم مهم تر از صحبت های آقای هاشمی قلمداد می شد، اما وقتی او به نفع جنبش صحبت کرد و بر خلاف هميشه که از منافع نظام و رهبری دفاع می کرد، اين بار با زيرکی برخی از خواست های جنبش را مطرح کرد.

به عنوان مثال او از آزادی زندانيان سياسی، برداشتن سانسور از مطبوعات، نقد صدا و سيما، درخواست حضور مخالفان در صدا و سيما برای ابراز انتقادات و بازگرداندن اعتماد مردم صحبت کرده و تصوير نا اميد کننده ای از وضعيت نظامی که محبت مردم را از دست داده است، ارائه داد.

آقای هاشمی در کدام قسمت صحبت های خود، وضعيت چنين نظامی را نا اميد کننده خواند؟

آقای هاشمی اين بار به صدر اسلام اشاره کرد و اختلافاتی که در اواخر عمر پيامبر پيش آمده بود و جامعه اسلامی را به سمت يک فروپاشی برد. آقای هاشمی با توصيف وضعيت نا اميد کننده ای که در ماه های آخر عمر پيامبر حاکم بود، تصوير پاره پاره شدن جامعه اسلامی را به مردم نشان داد.

کار تازه ای که آقای هاشمی انجام داد، حمله به کشتار مسلمانان در چين بود و شرايطی را به وجود آورد که حزب اللهی هايی که در صحن اصلی دانشگاه بودند فرياد مرگ بر چين سر دهند. اين هم به نفع جنبش است چون اکنون چين و روسيه متحد جمهوری اسلامی در مقابل تحريم های دنيا هستند.

می توان گفت آقای هاشمی فضا را به نفع جنبش مردم تغيير داد و به نظر من تمام اينها نشانه قدرت جنبش سبز مردم است و اين را بايد يک پيروزی ديگر برای جنبش محسوب کرد.

از ديد کسانی که آقای هاشمی را جزو سيستم می دانند، می توانيم بگوييم ريزش سيستم يا اختلافات درون حاکميت و آنهايی که آقای هاشمی را شبيه اميرکبير و مدافع منافع مردم می دانند، شفاف تر شدن موضع او بود.

به خصوص نبايد نقش خانواده آقای هاشمی را در اين ميان ناديده گرفت. فائزه هاشمی طی دو دهه گذشته هميشه مواضع روشنی هم به نفع جنبش زنان و هم به نفع دموکراسی خواهی داشته است.

من اطلاع دقيق دارم که خانواده آقای هاشمی در يک ماه اخير بسيار موثر بوده و هر وقت آقای هاشمی خواسته کمی متمايل به راست شود با خشم فرزندان خود روبرو شده است و آنها توانسته اند مواضع متعادل تری را به او تحميل کنند.

آقای مخملباف! به نظر شما اکنون با اعلام مواضع آقای هاشمی، چه اتفاقی برای معترضين به انتخابات و طرفداران اصلاحات در ايران رخ خواهد داد؟ آيا ميتوانيم بگوييم از نظر سياسی تقويت می شوند؟


جنبش سبز طيف های مختلفی است؛ گروه هايی که تندتر فکر می کنند و مثلا توقع داشتند آقای هاشمی يک پارچه سبز رنگ به دست بگيرد و در نماز جمعه فرياد مرگ بر ديکتاتور و يا حسين مير حسين سر دهد. خوب صحبت های آقای هاشمی اين افراد را راضی نمی کند، اما کسانی که جدی تر فکر می کنند و با ادبيات سياسی آشنا هستند، می دانند مواضع آقای هاشمی مواضع آدمی است که در ميانه ايستاد اما از جنبش مردم جانبداری کرد.

اين می تواند به نفع جنبش باشد زيرا آقای خامنه ای بيش از هر کسی می تواند از اين صحبت ها ناراحت باشد، چون نه تنها چيزی از اين صحبت ها به دست نياورد بلکه در مقابل يک سری سؤال هم قرار داده شد.

از اين به بعد همان طور که نماز جمعه به فرصتی تبديل شد برای تظاهرات، می تواند راه کارهای جديدی جلوی مردم گشوده شود و مثلا هر نماز جمعه ای که موسوی در آن شرکت کند، می تواند گردهمايی برای جنبش سبز باشد؛ همان گردهمايی که به آن مجوز نمی دهند و نماز جمعه برای ما به مجوزی که از ۱۰۰۰ سال پيش صادر شده، تبديل می شود.

اين جنبش غيرقابل برگشت است و ما هر روز ريزش در حاکميت را می بينيم. در حقيقت آقای موسوی هم به دنبال مردم رفته و خودش در نامه ای نوشته است که دعوت مردم را قبول کرده و در صفوف آنها حاضر شده است.

موضع گيری آقای هاشمی چه تاثيری بر نظام جمهوری اسلامی دارد؟


بايد بدانيم که اين موضع خودش برآمده از اتفاقاتی است که قبلا رخ داده و حاکميت چند پاره شده است. بخشی از روحانيت کاملا سکوت کرده اند و سکوت آنها علامت رضايت از خامنه ای نيست، به اين معنی است که ناراضی هستند ولی حرفی نمی زنند يا می ترسند. عده ای هم حرف می زنند از آقای منتظری گرفته که از قبل جزو منتقدين بوده تا آقای طاهری.

در جلسه سری که بعد از فوت آقای خمينی تشکيل شد، آقای رفسنجانی به نقل از آقای طاهری می گويد از امام خمينی شنيده که آقای خامنه ای برای رهبری مناسب است و با اين استناد، خبرگان به رهبری آقای خامنه ای رأی می دهد، اما اکنون آقای طاهری جزو مخالفين آقای خامنه ای است.

يا مثلا هادی غفاری در سطح پايين تر صريحا به نقد مستقيم آقای خامنه ای پرداخته است. در مجلس، سپاه و بسيج هم وضع همين طور است. نامه نوريزاد برای من جالب بود که دلش نمی خواهد نامش در ليست قاتلين و شکنجه گران مردم باشد.

اينها همه نشانه های ريزش حاکميت و از بين رفتن اعتماد به نفس آن است و اين سخنرانی هم تاثير متقابلی دارد، يعنی عده ای هم که ميانه رو هستند ممکن است با شنيدن حرف های آقای هاشمی به سمت جنبش مردم ريزش کنند.