عباس میلانی تحلیلگر، ایرانشناس و استاد دانشگاه در آمریکا در مطلبی در وبسایت نشریه «نیو ریپابلیک» ضمن نقد دیدگاههای دو صاحبنظر آمریکایی استدلالهای خود را در مورد «موقعیت مستحکم جنبش اعتراضی ایران» بیان کرده است.
این مقاله عباس میلانی نقد دیدگاههای فلینت لورنت، از کارشناسان ارشد بنیاد پژوهشی آمریکای نوین و پروفسور روابط بین الملل در دانشگاه پنسیلوانیا است. در آغاز این مطلب عباس میلانی یادآوری میکند که چند روز پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران فلینت لورنت معتقد بود که محمود احمدی نژاد در عالم واقعیت میتوانسته است در این رای گیری برنده شود. تکیه آقای لورنت بر نظر سنجیهایی بود که چند روز قبل از انتخابات، تلفنی و از ترکیه انجام شده بود. عباس میلانی تاکید میکند که آقای لورنت فقط به مقدمات آماری این نظرسنجی توجه کرده و بسیاری واضح است که ایرانیان از طریق یک شماره تلفن در خارج از کشور مورد پرسش قرار گرفته بودند به احتمال زیاد نظر واقعی خود را بیان نکرده اند.
محقق و از مدیران برنامه مطالعات ایران و ایرانشناسی در دانشگاه استنفورد. وی پیشتر استاد دانشگاه در دانشگاههای تهران (۱۳۵۸-۱۳۶۶) و دانشگاه نوتردام دو نامور در کالیفرنیا بود. از جمله کتابهای او میتوان به «معمای هویدا» و «تجدد و تجدد سیتزی» در ایران اشاره کرد.
او همینک یکی از سرپرستان پروژه دمکراسی در موسسه هوور در آمریکا است. عباس میلانی سپس به مقالهای که اخیرا فلینت لونت و همسر وی به نام هیلاری مان در روزنامه نیویورک تایمز نوشته اند اشاره میکند که در آن جنبش اعتراضی ایران در موقعیت ضعیفی ارزیابی شده است. به نوشته عباس میلانی استدلال نویسندگان مقاله این است که « اکثریت مردم ایران با بهره گیری از مناسبتهای مذهبی برای تظاهرات سیاسی مخالف هستند». نویسندگان نیویورک تایمز در عین حال مدعی میشوند که « جنبش اعتراضی ایران از نظر وسعت هنوز اکثریت جامعه را در بر نمیگیرد.»
عباس میلانی در نقد دیدگاه نویسندگان نیویورک تایمز یادآوری میکند که حتی طبق آمار دولتی ۱۴ میلیون نفر به نامزدهای مخالف محمود احمدی نژاد رای داده اند. وی از قول نویسندگان این مقاله نقد میکند که توصیه آنها به باراک اوباما این است که سیاست تماس و گفتوگو با دولت ایران را ادامه داده و به خاطر جنبش اعتراضی در ایران در این سیاست تجدید نظر نکند. عباس میلانی یادآوری میکند که ادامه سیاست تماس با دولت ایران به رسمیت شناختن حکومتی است که مخالفان خود را محارب و قتل آنها را واجب میداند. این مثل ادامه دادن رابطه با رژیمی مثل حکومت نژاد پرست آفریقای جنوبی است.
به نوشته عباس میلانی نویسندگان مطلب نیویورک تایمز برای اثبات ادعای خود در مورد ضعیف بودن نیروهای مخالف دولت به تصاویر و اخبار رسانههای حکومتی و تظاهرات طرفداران دولت در روزهای پس از عاشورا تکیه میکنند. عباس میلانی یادآوری میشود که حکومت ایران از هر ابزاری برای بسیج جمعیت بهره میگیرد ولی با این وجود میتوان دید که در اجتماعات اخیر دولت از اماکن و میادین کوچکتر استفاده میکند. به نوشته وی دقت در تصاویر ماهواره یی ثابت میکند که تظاهرات طرفداران دولت بسیار کوچکتر از اجتماعات مخالفان بوده که در اوج خود بالغ بر یک میلیون نفر بوده است.
عباس میلانی مینویسد حتی اگر ادعای نویسندگان نیویورک تایمز در مورد ابعاد تظاهرات حکومتی را درست فرض کنیم مقایسه اجتماع طرفداران و مخالفان دولت روش نادرستی است . فراموش نکنیم که تظاهرات مخالفان در شرایط سرکوب شدید برگزار میشود. علاوه بر این اگر حکومت ایران واقعا محبوب و پر طرفدار است چرا تا این حد از اقدامات و حضور مخالفان میهراسد؟
در بخش بعدی مطلب عباس میلانی به استدلال دیگری در نوشته فلینت لورنت اشاره میکند و آن اینکه « جنبش اعتراضی فعلی دقیقا نمیداند که چه میخواهد در صورتیکه در زمان انقلاب سال ۱۳۵۷ همه میدانستند که آیت الله خمینی چه میخواهد و چه نظامیرا نمایندگی میکند.» عباس میلانی در این مورد با استناد به تغییرات فاحش در نوشتهها و بیانیههای آیت الله خمینی قبل و بعد از انقلاب مینویسد که وی قبل از رسیدن به قدرت وعده دمکراسی میداد ولی پس از آغاز حکومت نظام ولایت فقیه را بر کشور حاکم کرد.
از نکات دیگری که عباس میلانی مورد انتقاد قرار داده است دیدگاه نویسندگان نیویورک تایمز است که معتقدند که باراک اوباما در پیشبرد سیاست گفتوگو با ایران با قاطعیت عمل نکرده است. عباس میلانی با یادآوری برخوردهای نرم و دوستانه باراک اوباما و همینطور نامههای وی خطاب به مردم و سران حکومت ایران مینویسد دلیل به نتیجه نرسیدن این سیاست این است که جناح حاکم و رهبر جمهوری اسلامی خواستار بهبود مناسبات با آمریکا نیستند چون برای آنها آمریکا ستیزی تنها سلاحی است که باقی مانده است.
در بخش بعدی این مطلب عباس میلانی با تعجب اشاره میکند که نویسندگان نیویورک تایمز پس از ماهها ناآرامی در ایران ، کشته شدن دهها نفر در تظاهرات و بازداشت صدها فعال سیاسی و روزنامه نگار هنوز هم به وجود یک جنبش مخالف دولت باور ندارند. آنها میپرسند « خواست این اپوزیسیون چیست؟ چه کسی یا چه گروهی آن را رهبری میکند و از چه طریق و با چه طرحی میخواهد حکومت فعلی را برکنار کند؟»
عباس میلانی در پاسخ به این سئوالها به تازهترین بیانیه میرحسین موسوی اشاره کرده و تاکید میکند که در آن به چند خواست مهم اشاره شده است: از جمله حاکمیت قانون ، پایان دادن به شرایط سرکوب، آزادی زندانیان سیاسی ، برطرف کردن فشار بر رسانهها و پاسخگو بودن رییس جمهور در مقابل مجلس . اما پاسخ حکومت به این بیانیه نیز بازداشت تعداد بیشتری از فعالان سیاسی و تهدید تظاهر کنندگان با مجازات اعدام بوده است.
در پایان این مطلب عباس میلانی با اشاره به اسناد محرمانه دولتهای بریتانیا و آمریکا مینویسد که در سال پایانی حکومت شاه نه آمریکا و نه بریتانیا هیچ یک نمیدانستند که انقلاب در ایران چه حکومتی را به ارمغان خواهد آورد. ولی برای آنها روشن بود که ادامه آن وضعیت ناممکن است و به همین خاطر به مرور از حکومت شاه فاصله گرفتند.
به نوشته عباس میلانی ایران امروز نیز یک چنین وضعیتی دارد و این توقع که جنبش مخالف دولت باید مشخص کند که چه نظامی را به ارمغان خواهد آورد توقعی نادرست و غیرعلمی است. تاریخ هیچ گاه به این شکل دقیق حوادث را تعیین نمیکند. دولت آمریکا یا باید در کنار مردم ایران قرار گرفته و از جنبش آزادی خواهی آنها حمایت کند و یا باید در کنار کسانی بایستد که از یک رژیم جنایتکار و در حال زوال حمایت میکند.
این مقاله عباس میلانی نقد دیدگاههای فلینت لورنت، از کارشناسان ارشد بنیاد پژوهشی آمریکای نوین و پروفسور روابط بین الملل در دانشگاه پنسیلوانیا است. در آغاز این مطلب عباس میلانی یادآوری میکند که چند روز پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران فلینت لورنت معتقد بود که محمود احمدی نژاد در عالم واقعیت میتوانسته است در این رای گیری برنده شود. تکیه آقای لورنت بر نظر سنجیهایی بود که چند روز قبل از انتخابات، تلفنی و از ترکیه انجام شده بود. عباس میلانی تاکید میکند که آقای لورنت فقط به مقدمات آماری این نظرسنجی توجه کرده و بسیاری واضح است که ایرانیان از طریق یک شماره تلفن در خارج از کشور مورد پرسش قرار گرفته بودند به احتمال زیاد نظر واقعی خود را بیان نکرده اند.
عباس میلانی:
محقق و از مدیران برنامه مطالعات ایران و ایرانشناسی در دانشگاه استنفورد. وی پیشتر استاد دانشگاه در دانشگاههای تهران (۱۳۵۸-۱۳۶۶) و دانشگاه نوتردام دو نامور در کالیفرنیا بود. از جمله کتابهای او میتوان به «معمای هویدا» و «تجدد و تجدد سیتزی» در ایران اشاره کرد.
او همینک یکی از سرپرستان پروژه دمکراسی در موسسه هوور در آمریکا است.
عباس میلانی در نقد دیدگاه نویسندگان نیویورک تایمز یادآوری میکند که حتی طبق آمار دولتی ۱۴ میلیون نفر به نامزدهای مخالف محمود احمدی نژاد رای داده اند. وی از قول نویسندگان این مقاله نقد میکند که توصیه آنها به باراک اوباما این است که سیاست تماس و گفتوگو با دولت ایران را ادامه داده و به خاطر جنبش اعتراضی در ایران در این سیاست تجدید نظر نکند. عباس میلانی یادآوری میکند که ادامه سیاست تماس با دولت ایران به رسمیت شناختن حکومتی است که مخالفان خود را محارب و قتل آنها را واجب میداند. این مثل ادامه دادن رابطه با رژیمی مثل حکومت نژاد پرست آفریقای جنوبی است.
«این توقع که جنبش مخالف دولت باید مشخص کند که چه نظامی را به ارمغان خواهد آورد توقعی نادرست و غیرعلمی است. تاریخ هیچ گاه به این شکل دقیق حوادث را تعیین نمیکند . دولت آمریکا یا باید در کنار مردم ایران قرار گرفته و از جنبش آزادی خواهی آنها حمایت کند و یا باید در کنار کسانی بایستد که از یک رژیم جنایتکار و در حال زوال حمایت میکند.»
عباس میلانی مینویسد حتی اگر ادعای نویسندگان نیویورک تایمز در مورد ابعاد تظاهرات حکومتی را درست فرض کنیم مقایسه اجتماع طرفداران و مخالفان دولت روش نادرستی است . فراموش نکنیم که تظاهرات مخالفان در شرایط سرکوب شدید برگزار میشود. علاوه بر این اگر حکومت ایران واقعا محبوب و پر طرفدار است چرا تا این حد از اقدامات و حضور مخالفان میهراسد؟
در بخش بعدی مطلب عباس میلانی به استدلال دیگری در نوشته فلینت لورنت اشاره میکند و آن اینکه « جنبش اعتراضی فعلی دقیقا نمیداند که چه میخواهد در صورتیکه در زمان انقلاب سال ۱۳۵۷ همه میدانستند که آیت الله خمینی چه میخواهد و چه نظامیرا نمایندگی میکند.» عباس میلانی در این مورد با استناد به تغییرات فاحش در نوشتهها و بیانیههای آیت الله خمینی قبل و بعد از انقلاب مینویسد که وی قبل از رسیدن به قدرت وعده دمکراسی میداد ولی پس از آغاز حکومت نظام ولایت فقیه را بر کشور حاکم کرد.
از نکات دیگری که عباس میلانی مورد انتقاد قرار داده است دیدگاه نویسندگان نیویورک تایمز است که معتقدند که باراک اوباما در پیشبرد سیاست گفتوگو با ایران با قاطعیت عمل نکرده است. عباس میلانی با یادآوری برخوردهای نرم و دوستانه باراک اوباما و همینطور نامههای وی خطاب به مردم و سران حکومت ایران مینویسد دلیل به نتیجه نرسیدن این سیاست این است که جناح حاکم و رهبر جمهوری اسلامی خواستار بهبود مناسبات با آمریکا نیستند چون برای آنها آمریکا ستیزی تنها سلاحی است که باقی مانده است.
در بخش بعدی این مطلب عباس میلانی با تعجب اشاره میکند که نویسندگان نیویورک تایمز پس از ماهها ناآرامی در ایران ، کشته شدن دهها نفر در تظاهرات و بازداشت صدها فعال سیاسی و روزنامه نگار هنوز هم به وجود یک جنبش مخالف دولت باور ندارند. آنها میپرسند « خواست این اپوزیسیون چیست؟ چه کسی یا چه گروهی آن را رهبری میکند و از چه طریق و با چه طرحی میخواهد حکومت فعلی را برکنار کند؟»
عباس میلانی در پاسخ به این سئوالها به تازهترین بیانیه میرحسین موسوی اشاره کرده و تاکید میکند که در آن به چند خواست مهم اشاره شده است: از جمله حاکمیت قانون ، پایان دادن به شرایط سرکوب، آزادی زندانیان سیاسی ، برطرف کردن فشار بر رسانهها و پاسخگو بودن رییس جمهور در مقابل مجلس . اما پاسخ حکومت به این بیانیه نیز بازداشت تعداد بیشتری از فعالان سیاسی و تهدید تظاهر کنندگان با مجازات اعدام بوده است.
در پایان این مطلب عباس میلانی با اشاره به اسناد محرمانه دولتهای بریتانیا و آمریکا مینویسد که در سال پایانی حکومت شاه نه آمریکا و نه بریتانیا هیچ یک نمیدانستند که انقلاب در ایران چه حکومتی را به ارمغان خواهد آورد. ولی برای آنها روشن بود که ادامه آن وضعیت ناممکن است و به همین خاطر به مرور از حکومت شاه فاصله گرفتند.
به نوشته عباس میلانی ایران امروز نیز یک چنین وضعیتی دارد و این توقع که جنبش مخالف دولت باید مشخص کند که چه نظامی را به ارمغان خواهد آورد توقعی نادرست و غیرعلمی است. تاریخ هیچ گاه به این شکل دقیق حوادث را تعیین نمیکند. دولت آمریکا یا باید در کنار مردم ایران قرار گرفته و از جنبش آزادی خواهی آنها حمایت کند و یا باید در کنار کسانی بایستد که از یک رژیم جنایتکار و در حال زوال حمایت میکند.