شاهرخ مشکین قلم که سال ها است درزمينه رقص، فعالیت می کند، در ميان ايرانيان سراسر جهان محبوبيت بسياری داشته و از اعتبار قابل توجهی در تئاتر فرانسه برخوردار است.
اين رقصنده ايرانی، اخيرأ با اجرای رقص سماع درمراسم بزرگداشت هشتصدمين سال تولد مولانا، در پاريس، جمعيت کثيری از ايرانيان و فرانسويان را تحت تأثير قرارداد.
شاهرخ مشکين قلم چند سالی است که به عضويت «کمدی فرانسز» -Comedie Francaise - معبد تئاتر فرانسه درآمده است. او در گفت و گویی در رادیو فردا در مورد فعالیت هنریش در فرانسه سخن گفته است.
رادیو فردا: آقای مشکين قلم راز موفقيت شما در چيست؟
مشکین قلم: اولأ که راز نيست. اما آنچه که سبب شده من به اينجا رسيده باشم اين است که من گذشته خودم را نخواسته ام فراموش کنم و فراموش هم نکرده ام.
تمام آن گذشته من اين امکان را برای من فراهم کرد که بتوانم از آنها استفاده کنم. جايی مثل «کمدی فرانسز» که همه چيز در آن به صورت کلاسيک انجام می شده، از آنچه که تفاوت های من با ديگر هنرمندان فرانسوی هست، توانسته استفاده و بهره برداری کند.
استفاده برای متفاوت ديدن و برای متفاوت ساختن سيستمی که ۳۸۰ سال است از زمان مولیر به همين سبک فعلی ادامه دارد. و ناگهان يک بازيگری می آيد با آنها همکاری مي کند.
اين بازيگر از يک دانشی و يک توانایي هايی برخورداراست که اينها از آن برخوردار نيستند و آن هم فرهنگ شرقی من است. اين يک امتيازی است که من يا بر حسب شانس و يا بر حسب اتفاق داشته ام.
بسياری ديگر از هنرمندان ايرانی با وجودی که همين فرهنگ را دارند، اما به اين درجه از موفقيت و اعتبار در نزد فرانسوی ها نرسيده اند.
يک چيزی که واقعيت دارد اين است که من يک مقداری از انرژی بی پايانی برخوردارم که شايد زيادی هم باشد. من خيلی کم مي خوابم. اصلأ از خوابيدن بيزارم. هزار تا کار را همزمان با هم انجام می دهم. هيچ وقت هم راضی نيستم و هميشه حس مي کنم دارم وقتم را ازدست می دهم.
زمان برايم خيلی به سرعت پيش مي رود و احساس مي کنم هيچکدام از کارهايی را که مي خواستم، انجام نداده ام. می بينيم بسياری از اعجوبه هايی هستند با وجود تلاش، اون لحظه برايشان اتفاق نيفتاده که بتوانند از موقعيت استفاده کنند. من شايد شانس بيشتری داشته ام که توانسته ام ازموقعيت هايی که جلوی من قرار گرفته اند، استفاده کنم.
ما در نمايشنامه «خوشبختی» که شما هم اکنون در حال اجرای آن هستيد ديديم که همان فرهنگ ايرانی که پشتوانه شما است، بدون اينکه بخواهيم کار ديگران را زير سوأل ببريم، به کار شما يک ويژگی داده بود که تماشا گران فرانسوی هم از آن غافل نبودند. چه توضيحی برای آن مي توانيد بدهيد؟
- «همه در مورد بازی بدنی من و اينکه چگونه همه اعضای بدنم را کنترل می کنم و دراختيار تئاتر می گذارم، نوشته اند که اين در واقع رقصی است دراختيار تئاتر.»
به هنرپيشه های «کمدی فرانسز» که اکثرأ از مدرسه عالی تئاتر فرانسه می آيند، می توانيم اين ايراد را بگيريم که اغلب تنها به اين اکتفا می کنند که دارای قدرت تکلم و فن بيان بالايی باشند.
اما آن چيزی که شايد مرا متمايز کند، و از ديد مردم هم پوشيده نمی ماند ، اين است که مردم می بينند که من از يک انضباط بدنی برخوردارم که روی صحنه آشکار است.
برای مثال در نقدهايی که درمورد نمايشنامه «خوشبختی» در روزنامه های فرانسه شده است، همه در مورد بازی بدنی من و اينکه چگونه همه اعضای بدنم را کنترل می کنم و دراختيار تئاتر می گذارم، نوشته اند:« اين درواقع رقصی است در اختيار تئاتر.»
درمورد برنامه هايتان در طول سال می توانيد توضيحی بدهيد؟
نمايشنامه «خوشبختی» که اکنون سرگرم اجرای آن هستم، و نمايشنامه «يرما» نوشته «فدريکو گارسيا لورکا» که مشغول تمرين آن هستم، تنها يک دهم فعاليت مرا در فصل هنری ۲۰۰۹ ـ ۲۰۰۸ برای «کمدی فرانسز» تشکيل مي دهد.
پروژه بعدی، بازی در نمايشنامه ای است به نام «سيرانو دو برژراک» که درماه دسامبر به روی صحنه مي رود، و در آن اجرای چهار نقش را به عهده دارم.
در اين نمايشنامه بايد جانشين بازيگر ديگری بشوم. اضافه بر آن، نمايشنامه ای را نیز خودم کارگردانی خواهم کرد که بر اساس اشعار يک نويسنده جوان فرانسوی است به نام «پل ملکی» که از يک معلوليت جسمی رنج می برد. اما نويسنده بسيار با ارزشی است.
نمايشنامه ديگری که قصد اجرای آن را دارم، متنی است که ابراهيم مکی به فرانسه نوشته است به نام «آناتول فرانس چنين گفت»، که يک داستان اتوبيوگرافيک است و ابراهيم مکی در پيوند با ورود خودش در تبعيد نوشته است، و چند کار ديگر که در نظر دارم تا اوايل سال ۲۰۰۹ بازی کنم.
شما با وجود اين همه فعاليت فرصت مي يابيد که در آثار ايرانی هم نقشی داشته باشيد. در سال های اخير ايرانيان در نقاط مختلف دنيا توانسته اند از هنر شما بهره مند بشوند. چگونه فرصت می يابيد به کارهای ايرانی هم برسيد؟
شانسی که من داشته ام اين بوده که هيچگاه تعطيلات را دوست نداشته ام. من از بيکاری بيمار مي شوم. حتی دوروز تعطيلی را تحمل نمي کنم. برای همين در طول تعطيلات اجباری «کمدی فرانسز» در طول تابستان، به سراغ کارهای ايرانی خواهم رفت و بيشتر درآمريکا و کانادا به اجرای نمايش خواهم پرداخت.
چون در آنجا تعطيلات تابستانی مانند تعطيلات در فرانسه وجود ندارد. به همين دليل از پانزدهم ژویيه در تورنتو خواهم بود و در يکی از بزرگترين جشنواره های ايرانی در حضور هزاران نفر از هفدهم تا بيست و سوم ژوئيه برنامه اجرا خواهم کرد.
اين برنامه يک رقص پردازی است به نام «تيرگان» که بر اساس شعر آرش کمانگير اثر سياوش کسرايی آن را اجرا خواهم کرد.
هفته آينده هم به لس آنجلس خواهم رفت. و قرار است درآنجا به مناسبت سی و پنجمين سالگرد بوجود آمدن ايرانيکا مراسمی در چهارم ماه مه برگزار شود، و من در اين مراسم، رقصی از آثارم به نام «رقص اسطوره ها» را اجرا خواهم کرد.
رقصی که بر روی سه اسطوره از آثار ادبيات فارسی تنظيم شده است. اين رقص در خدمت ايرانيکا خواهد بود.