«...دارم فرو می رم. من ديگه به هيچی اعتماد ندارم. به هيچی اعتقاد ندارم. دارم هدر می رم. اين يعنی چی؟... آويزونم، آويزون. چی کار کنم؟ ما آويخته ها، به کجای اين شب تيره بياويزيم قبای ژنده و کپک زده خودمون رو؟»
حميد هامون در فيلم «هامون» ساخته داريوش مهرجويی - ۱۳۶۸
با اين شخصيت سينمايی چهره شد. روشنفکر وامانده ای که در دنيای ذهنی خود غوطه ور است و از دنيای واقعی گريزان. سرگشته ای که آدم های دنيای واقعی او را درک نمی کنند.
خسرو شکيبايی در نقش هامون چنان جا افتاد که برای هميشه در ذهن ما ماندگار شد. اين خاصيت سينما و بازيگری است. تنها کافی است يک بار کاری کنی کارستان تا در ذهن تاريخ ِ تصوير حک شوی. حميد سرگشته فيلم هامون، به دور از قضاوت در باره خود فيلم، در سينمای ايران ماندگار است. شايد نمونه ديگری از آن را در قيصر و سيد فيلم گوزن ها با بازی بهروز وثوقی و يا مش قاسم دايی جان ناپلئون با بازی پرويز فنی زاده، ببينيم.
با اين نقش هاست که بازيگر، تصوير ثابتی از خود در ديد تماشاگر نقش می زند. ما به اين شخصيت ها عادت می کنيم. عادت می کنيم که بازيگر را در همان نقش ها ببينيم و اين کار دشوار بازيگر است که جلوه های ديگری از خود را جايگزين آن تصوير کند.
شکيبايی با همان حميد هامون باقی ماند. شيفتگی او به اين نقش مدت ها در بازی های ديگر او نيز نمايان بود. اما کارنامه اش نشان از تلاش او برای به در آمدن از پوسته اين نقش دارد.
شکيبايی؛ جوان «سالمند»
شايد بسياری وقتی خبر درگذشت اين بازيگر نامی را خواندند باورشان نمی شد که شکيبايی به هنگام مرگ ۶۴ سال سن داشته باشد. اين هم از آن ويژگی های هنر است. عمر و سن هنرمند به آثار او تنيده است.
شکيبايی به دليل چهره، صدا، نوع بازی و دلمشغولی هايش در زمينه شعر و ادبيات، جوانی «سالمند» بود و طرفداران او را طيف های سنی مختلفی تشکيل می دادند.
بازی های شکيبايی در نقش های مختلف کوتاه و بلند، اصلی و مکمل، نقش های «هامونی» (جستجو در جزيره، ابليس ۱۳۶۹ و يک بار برای هميشه ۱۳۷۰) نقش های منفی (عاشقانه ۱۳۷۴ و روانی ۱۳۷۶) عاشق پيشه عامی (سالاد فصل ۱۳۸۳)، خلاف کار (حکم ۱۳۸۴) و... چهره هايی چندگونه را در خاطر تماشاگران سينمای ايران به جای گذاشت؛ تصاويری که در اولين نگاه او را بازيگری تجربه گر، تنوع گرا و در نتيجه «جوان» نشان می دهد.
سايه نقش حميد هامون بر بازی او اين انعطاف را به وی بخشيد که با وجود گذشت سن و سال همچنان بتواند در نقش های عاشقانه و ملودرام بازی کند.
شکيبايی؛ تئاتر و دکلمه
اما شکيبايی پيش از آن که بازيگر سينما باشد آدم تئاتر بود. از تئاتر آمده بود. در سال های ۱۳۴۷ تا ۱۳۴۹ عضو گروه تئاتر توسکا بود و نمايشنامه های زيادی هم بازی کرد. پنجه عدالت، زير گذر لوطی صالح، تراژدی کسری، بليت، سنگ و سرنا، همه پسران من، شب بيست و يکم و...
خودش در جايی گفته بود: « قسمت زيادی از آن چه در سينما از من می بينيد مربوط به پيشينه تئاتری من است. تخيل، تمرکز و تجسم را در تئاتر آموختم.»
پس از انقلاب بود که پايش به سينما باز شد. مسعود کيميايی در سال ۱۳۶۰ برای ايفای نقشی فرعی در فيلم خط قرمز، شکيبايی را به سينما آورد. فيلمی که پس از گذشت ۲۸ سال از ساخت آن همچنان ممنوع است و اجازه نمايش ندارد.
شکيبايی چون صدای خوبی هم داشت در همان دوران قبل از انقلاب به کار گويندگی و دوبله فيلم هم می پرداخت. صدای گرم و لحن صميمانه او حتی در گفت و گوهای وی زبانزد روزنامه نگاران بود. می گفتند صحبت های شکيبايی حتی احتياج به ويراستاری ندارد. خوب و شيرين و درست حرف می زد.
ويژگی صدای او همراه با علاقه اش به شعر و ادبيات، حاصل اش شد چند آلبوم دکلمه شعر از آثار سهراب سپهری، سيدعلی صالحی و عبدالرضا ملکيان.
صدای گرم شکيبايی عامل مهمی بود تا سال ها بعد کيومرث پوراحمد از اين توانايی او در فيلم موزيکال و پرفروش خواهران غريب (۱۳۷۴) استفاده کند. در اين فيلم بود که ترانه هايی را شکيبايی با صدای خودش خواند.
شکيبايی و گذر از پرسونای «هامون»
پنج سال پس از هامون و جايزه اولش در هشتمين دوره جشنواره فيلم فجر، شکيبايی با بازی در فيلم جنگی – اجتماعی «کيميا» ساخته احمدرضا درويش دومين جايزه خود را از سيزدهمين دوره جشنواره فجر دريافت کرد.
پس از اين فيلم بود که تلاش او برای ايفای نقش های متفاوت بيشتر شد. انتخاب نقش های متنوع نشان می داد که شکيبايی می خواهد آن تصوير باقی مانده در ذهن ما، آن پرسونای هامون را تغيير دهد.
در ميکس (۱۳۷۸) نقش فيلمساز پر مشغله ای را بازی کرد که تمام تلاش خود را به خرج می دهد تا فيلم خود را به جشنواره برساند. در کاغذ بی خط (۱۳۸۰) نقش همسر زنی را که می پندارد فيلمنامه نويس موفقی است بازی می کند. در سالاد فصل (۱۳۸۳) نقش مرد تازه از زندان آمده ای را بازی می کند که گرفتار عشق دختری است که علاقه ای به او ندارد. در دست های خالی (۱۳۸۵) نقش يک اسير جنگی سابق که دچار موج گرفتگی است را بازی می کند و سرانجام در فيلم اتوبوس شب (۱۳۸۵) نقش متفاوت راننده اتوبوسی را بازی می کند که يک نوجوان جنگجو با آن قرار است اسيران عراقی را به پشت جبهه منتقل کند؛ فيلمی که ديپلم افتخار جشنواره بيست و پنجم فجر را از آن او کرد.
شکيبايی از زمره بازيگرانی بود که در حين فيلمبرداری فيلم ها پر از طرح و پيشنهادهای جالب برای بهتر کردن نقش بود. کيومرث پوراحمد، کارگردان «اتوبوس شب» در مصاحبه ای ضمن اشاره به اين موضوع گفته بود: او اين نقش مکمل را آن قدر خوب بازی کرده که همه به چشم يک نقش اول به آن نگاه می کنند. گويا خود شکيبايی در باره بازی اش در اتوبوس شب گفته بود تا سال ها همه مرا با هامون می شناختند اما احساسم اين است که از اين به بعد با اتوبوس شب چهره جديدی از من خواهند ديد.
خسرو شکيبايی در تلويزيون نيز فعال بود. عمده ترين سريال هايی که بازی کرد از اين قرارند: کوچک جنگلی (۱۳۶۵)، مدرس (۱۳۶۷)، تهران ۵۳ (۱۳۶۸)، روزی روزگاری (۱۳۷۱)، خانه سبز و سرزمين سبز (هر دو در سال ۱۳۷۵)، کاکتوس و پهلوانان نمی ميرند (هر دو در سال ۱۳۷۶)
خسرو شکيبايی، بازيگر نامی سينمای ايران، متولد ۱۳۲۳ در تهران؛ بزرگ شده در خانواده ای مذهبی که پدرش سرگرد ارتش بود، فارغ التحصيل بازيگری از دانشکده هنرهای زيبای دانشگاه تهران، سحرگاه ۲۸ تيرماه ۱۳۸۷ از ميان ما رفت.
با رفتن شکيبايی آيا حميد هامون نيز می رود؟ سينما به تعبيری تنها هنری است که زندگی را هر چه ملموس تر در قالب تصوير ثبت می کند و بازيگر سينما شايد تنها هنرمندی باشد که تصوير او آن چنان که زندگی می کرد، می خنديد، می گريست و عشق می ورزيد در چشم و ديد نسل ها باقی می ماند.
تصوير حميد هامون در ذهن سينمای ايران ثبت شده است همان طور که تصوير خالق آن خسرو شکيبايی!