مستند انفرادی (بخش دوم): «تاریکخانه اشباح» در بندهای سپاه

انفرادی، داستان زندانيان سياسی است. داستان انسان‌هايی که بعد از انقلاب اسلامی تا به امروز، روزها و شب‌های بسياری را در سلول‌های کوچک انفرادی گذرانده‌اند.

زندانيان سياسی که روح و جسم شان با ديوارهای به‌هم ‌فشرده سلول‌ها مبارزه می‌کردند تا بتوانند فضای کوچک انفرادی‌ها و يا مکان‌هايی شبيه به قبر را تحمل کنند.

دردومين بخش از برنامه مستند راديويی «انفرادی»، شما را به درون سلول‌های انفرادی بندهای سپاه پاسداران می‌بريم تا زندانيان سياسی از تجربيات خود برای شما بگويند:

سلول انفرادی ۵۹ عشرت آباد

روزهاست که در سلول تنگ انفرادی روز را شب می کنی و شب را روز. در کنج سلول ات به ديوارهای تيره ای چشم دوخته ای که هر روز استخوان هايت را بيشتر به هم می فشارد.

تنها صدايی که در انفرادی تو را از افکارت خارج می کند، صدای اضطراب آور باز و بسته شدن درهای سلول است برای رفتن به بازجويی. اينجا سلول انفرادی ۵۹ عشرت آباد سپاه پاسداران است .

مرتضی کاظميان، روزنامه نگاری است که در سال ۱۳۷۹ همراه با تعداد زيادی از نيروهای سياسی موسوم به « ملی – مذهبی » به مدت ۲۱۰ روز بازداشت شد. آقای کاظميان ۱۳۰ روز از اين مدت را در انفرادی ۵۹ عشرت آباد گذراند.

مرتضی کاظميان درباره سلول انفرادی ۵۹ عشرت آباد سپاه می گويد: «واقعا يک چهار ديواری شبه قبر بود. گرچه در طول ۲۴ ساعت روز چراغ روشن بود. ولی فشردگی ديوارها باعث می شد که يک وقتی هايی احساس کنی اين ديوارها دارند استخوان های شما را خورد می کنند.»

آقای کاظميان در ادامه با اشاره به اينکه «مشکلی که در سلول های بازداشتگاه ۵۹ سپاه وجود داشت، عدم وجود دستشويی بود» تاکيد می کند: «شايد اين مسئله در ظاهر جدی نباشد ولی وقتی زندانی به دستشويی احتياج پيدا می کرد به عنوان کوچکترين مسئله انسانی، آن وقت محتاج می شد که با نگهبان وارد ارتباط کلامی شود، خواهش کند برای استفاده از دستشويی در خارج از نوبت معمولی.»

مرتضی کاظميان يکی ديگر از مشکلات سلول های انفرادی ۵۹ عشرت آباد سپاه را کمبود هوا در آن می داند: «هيچ منفذی که هوا در سلول جريان داشته باشد، وجود نداشت و اين خودش يک مشکل جدی ايجاد می کرد. در تابستان به قدری سلول ها گرم می شد که اغلب در چند فضای چند ميليمتر بين در و کف زمين هوا جريان داشت و ما از آنجا برای تنفس استفاده می کرديم. همزمان هم وجود چراغی که ۲۴ ساعته روشن بود هوای داخل سلول را گمان می کنم تا مرز ۵۰ درجه می رساند.»

حسن يوسفی اشکوری، نماينده دوره اول مجلس و پژوهشگر تاريخ نیز اوايل سال ۷۹ بازداشت شد و چهار سال و نيم در زندان بود. آقای يوسفی اشکوری ۱۰۰ روز از اين مدت زندان خود را در انفرادی ۵۹ عشرت آباد سپاه گذراند.

حسن يوسفی اشکوری درباره سلول های انفرادی اين زندان می گويد: «سلول انفرادی ۵۹ خيلی تنگ بود. تنفس در آن بسيار مشکل بود. بارها بود که حس می کردم گلويم فشرده شده و گويا کسی دارد مرا خفه می کند.

اين مسئله هم به دليل هوای تنگ و ناسالم و هم به دليل سلول انفرادی بود که حتی اگر خنگ هم نباشد و مشکل جريان هوا هم وجود نداشته باشد باز هم اين مشکل را احساس می کنيد. يک ثانيه آن جا يک روز، يک روزش يک هفته، يک هفته اش يک ماه و يک ماهش يک سال به حساب می آيد.»

آقای اشکوری با اشاره به اينکه در اين زمينه «مبالغه» نمی کند می گويد: «نه تنها روزها و ساعت ها بلکه ثانيه ها به کندی می گذرند و دو سه قدم که برمی داری سرت می خورد به ديوار.»

عزت الله سحابی از افرادی که ۱۲سال در دوران قبل و بعد از انقلاب اسلامی ايران، در زندان بود، در مقابل فشارها کوتاه نيامد اما او نيز در بازداشتگاه ۵۹ سپاه بريد و تن به اعترافات تلويزيونی داد.

علی افشاری هم به عنوان يکی از چهره های شاخص جنبش دانشجويی در ايران در همان بازداشتگاه همانند آقای سحابی بريد و در مقابل دوربين نشست و اعترافاتی کرد که بعدا در نامه ای به ریيس وقت قوه قضاييه گفت تمام آن اعترافات تحت فشارو اجبار بازجويان در بازداشتگاه سپاه بوده است.

بخشی از اعترافات تلويزيونی علی افشاری و پرسش و پاسخ او با خبرنگار تلويزيون دولتی ايران:

«سوال خبرنگار تلويزيون: آقای افشاری کلا اين جريان برانداز که الان بحث آن وجود دارد، برای عملياتی شدن مقاصد خودشان چه شيوه هايی را پيش گرفته بودند؟
علی افشاری در پاسخ می گويد: اينها برای عملياتی شدن مقاصدشان از مدل هايی مثل نافرمانی مدنی يا مقاومت فعال را مد نظر داشتند. اين مسئله به نوعی تغيير ماهيت برمی گشت که اساسا برمی گشت به تبديل شدن حکومت يه يک حکومت غير دينی و تقليل بعد اسلاميت نظام. يعنی برای عنصر ولايت فقيه در نظام سياسی جايگاهی قائل نبودند.لازم می دانم همين جا در مرحله اول از مقام معظم رهبری و بعد هم از مردم قهرمان ايران – خصوصا خانواده های گرانقدر شهدا- معذرت خواهی کنم.»

علی افشاری سه سال را در سال های ۷۹ تا ۸۲ خورشيدی در زندان بود و ۴۰۰ روز از اين مدت را در انفرادی گذراند. او ۳۳۰ روز را به طور پيوسته در انفرادی ۵۹ عشرت آباد سپاه بود.

علی افشاری درباره سلول های انفرادی اين بازداشتگاه می گويد: «بازداشتگاه ۵۹ که تيم بازجويی آنجا را "تاريکخانه اشباح" می ناميدند، در ماجرای شکستن من و آن اعترافات اجباری تلويونی تاثير داشت. البته انفرادی های آنجا هم قديمی و نمور وهم هميشه تاريک بود. به مراتب از سلول های انفرادی در زندان های مشابه که من تجربه کردم بدتر بود.»

آقای افشاری با اشاره به اينکه فضای اين سلول ها افسردگی آدم را بيشتر می کرد، تاکيد دارد که اين مساله «شرايط لازم را برای بازجويان فراهم کرده بود تا هر نوع برخوردی که می خواهند با ما انجام بدهند.»

علی افشاری با اشاره به اينکه نظارتی بر کار آنها نبود می گويد: «من خودم برای چند شب اصلا به سلول انفرادی ام برنگشتم. در همان اتاق بازجويی نگهداری می شدم و به من بی خوابی می دادند.»

علی افشاری در ادامه می گويد: «مسئله اصلی در شکست دادن من به نوع برخوردهايی برمی گشت که در جريان بازجويی انجام دادند و هدف گذاری خاصی که کرده بودند و همه اينها باعث شد که من در يک نقطه خاص اعتماد به نفس و توانايی خودم را از دست بدهم و اين فشارها باعث شد که من به نقطه ای برسم که فراتر از تحمل و توانايی هايم بود. ازهمه مهمتر اينکه من آماده مواجهه با چنين برخوردهايی نبودم.»

سلول های انفرادی دو الف در زندان اوين از ديگر زندان های سپاه پاسداران است. دو لامپ روشن در سراسر روز و شب زندانی را آزار می دهد. هر چند برخی از زندانيان از وجود سلول هايی شبيه به قبر در زير زمين اين بند خبر می دهند که درون آنها هيچ چراغی روش نيست.

آرمان رضا خانی از نخبگان المپياد رياضی کشور است که چندين اختراع او به ثبت رسيده است. او در حالی که ۱۹ سال بيشتر نداشت پس از انتخابات رياست جمهوری سال ۱۳۸۸بازداشت شد. آرمان رضاخانی ۴۵ روز از يک سال دوران حبس خود را درون سلول های انفرادی دو الف سپاه گذراند.

آرمان رضاخانی درباره سلول های انفرادی دو الف سپاه می گويد: «وقتی شما وارد سلول انفرادی می شوی خيلی سوال ها هست که جلوی نظرت می آيد. من اينجا برای چه آمده ام؟ چقدر قرار است اينجا بمانم؟ سرنوشتم چه خواهد شد؟ تا کی اينجا خواهم ماند؟ اولين جواب هايت را از دست نوشته هايی درک می کنی که زندانيان قبل از تو روی در و ديوار سلول نوشته اند. می خوانی يک هفته، ده روز، يک ماه ... شب می شود ولی آن شب، شب هميشگی نيست. چون انتظار داری که شب تاريک باشد. ولی يک چراغ ۲۴ ساعته بالای سر تو روشن است و تو نمی توانی بخوابی. برای همين هم مجبور می شوی که از سه پتويی که داری يکی را روی خودت بياندازی تا جلوی نور لامپ را بگيری.»

آرمان رضاخانی تاکيد دارد: «وقتی به همه اينها فائق می شوی و سعی می کنی بخوابی تازه سر و صدايی از بالا به گوش می رسد. صدای ناله و فرياد کسانی را می شنوی و صدای ضربه هايی که سلولت را به طور کامل می لرزاند و اين صداها نمی گذارند بخوابی.»

مهمترين ويژگی سلول های انفرادی دو الف سپاه، همانند ۵۹ عشرت آباد نداشتن دستشويی در داخل سلول است.

از آن سوی سلول دو الف سپاه، صدای ضجه و به در کوفتن يک زندانی را می شنوی که فرياد می زند و از زندان بان، با التماس می خواهد او را به دستشويی ببرند. اما زندانبان هيچ توجهی نمی کند. ضجه ها و مشت های محکم زندانی به در سلول تمام بند را ناآرام کرده است. در باز می شود و زندان بان با فحش و ناسزا بر سر زندانی فرياد می زند: خفه شو!

در سلول بسته می شود. زندانی خود را داخل سلول خالی می کند. دقايقی نمی گذرد که صدای حق حق گريه های بلند او را می شنوی.