شش قاتل، پنج مقتول: بازخوانی پرونده قتل‌های محفلی کرمان (۴)

دو تن از متهمان قتل های محفلی در کرمان در سال ۱۳۸۱.

شهريور ماه ۱۳۸۱، در گوشه ای از ساختمان مسجدی در ميدان ارگ کرمان، شش جوان کنار هم نشسته بودند، بيشترشان متولد سال های ۶۰ و ۶۱، همگی برآمده از خانواده های مذهبی که بعضی از آنها دستی هم در نظام داشتند و آن طور که بعدها در اعترافات شان گفتند، دل همگی آنها از ديدن فساد حاکم بر شهر خون بود.

آنها يک ويژگی مشترک ديگر هم داشتند؛ همگی عضو پايگاه مقاومت بسيج شهيد علی اصغر مولای کرمان بودند. شهريور ماه ۱۳۸۱، اين شش نفر حالا رازهای مشترک هم دارند.

Your browser doesn’t support HTML5

بازخوانی پرونده قتل‌های محفلی کرمان (۴)



در هفته های قبل، آنها مصيب افشاری، محسن کمالی و جميله امير اسماعيلی را به اتهام فساد، حمل، توزيع و فروش مواد مخدر دستگير کرده، با خوب آمدن استخاره، کشته و در گودال هايی دفن کرده اند.

آبان ماه سال ۸۱ اما، حوادث به گونه ای ديگر رقم می خورد.

کرمان ديگر شهر امنی نيست، مردم شهر از سر به نيست شدن های پياپی حرف می زنند، شايعات در شهر دهان به دهان می پيچد. برخی از کشته شدن پنج نفر سخن می گويند و برخی آمار را تا ۱۷ نفر هم بالا می برند.

شايد همين شايعات است که سبب شده تا بسيجيان پايگاه مقاومت شهيد مولا، روزها را بيشتر در پايگاه بگذرانند و به کارهای روزمره مشغول شوند اما، ۲۸ آبان ماه، بار ديگر روزی پر کار در پيش دارند.

۲۸ آبان ۱۳۸۱، دو نامزد جوان برای ديدن خانه ای در حوالی خانه دختر، ساعت هشت و نيم شب از خانه خارج شدند.

مادر شهره نيک پور در گفت و گويی که سال ۸۳ برای انتشار در روزنامه های ايران با وی انجام دادم در مورد وقايع روز ۲۸ آبان ۸۱ گفت:

«آن روز نامزدش زنگ زد. چون روز قبل اعلام کرده بودند که چنين خانه ای برای فروش موجود است.
گفته بودند که همين نزديکی ها خانه ای برای فروش موجود است. او گفت که من هم تصميم گرفته ام خانه ای بخرم. پس آدرس را بده تا من بروم خانه را ببينم و برگردم. او گفت برای يک ربع ساعت می روم و خانه را می بينم و برمی گردم.»


اما تنها چند صد متر آن سوتر، چند بسيجی مانع تردد اتومبيل پژوی ۴۰۵ سفيد رنگ شدند. آنها اتومبيل را متوقف کرده و محمد رضا نژآد ملايری ۲۸ ساله و شهره نيک پور ۲۹ ساله را پياده کردند.

بسيجيان عضو پايگاه شهيد مولای کرمان معتقد بودند که اين دو علاوه بر رابطه نامشروع، در کار توزيع مشروبات الکلی مشارکت دارند.

صبح فردا، لاشه سوخته شده اتومبيل در يکی از جاده های اطراف کرمان پيدا شد. و برای اولين بار خانواده های نيک پور و نژاد ملايری تنها ساعتی پس از مفقود شدن فرزندان شان تلاش برای يافتن آنها را آغاز کردند.

دو هفته بعد کشف جسدی در جاده چوپاری، پرده از قتل محمد رضا نژآد ملايری برداشت.

در صورت جلسه کشف جسد آمده است: مردی حدودا سی ساله به پشت افتاده، قسمت بالای تنه از شکم و احشام داخل شکم توسط حيوانات وحشی خورده شده.

پيگيری خط تلفن همراه محمد رضا نژاد ملايری، مهمترين سرنخی بود که خانواده وی در دست داشتند.

اما به گفته آنها همين پيگيری نيز با موانع بسيار زيادی همراه بود.تا اينکه آن گونه که در پرونده قتل های محفلی کرمان ثبت شده است، حکم بازداشت محمد حمزه مصطفوی، رئيس پايگاه بسيج مولای کرمان در تاريخ دهم اسفند ماه ۱۳۸۱ صادر شد.

در همان زمان نيز سردار جورکش، فرمانده وقت نيروی انتظامی کرمان رسما اعلام کرد که چند بسيجی به اتهام قتل در کرمان بازداشت شده اند.

با اين که شش متهم پرونده تنها با اتهام قتل محمد رضا نژاد ملايری و شهره نيک پور بازداشت شده بودند، اما اطمينان آنها به مجرم بودن ساير مقتولان سبب شد که به قتل سه نفر ديگر- مصيب افشاری، محسن کمالی و جميله امير اسماعيلی هم اعتراف کنند.

محمد حمزه مصطفوی در مورد دليل قتل محمد رضا نژاد ملايری و شهره نيک پور در اعترافاتش نوشت: ما نمی دانستيم که چکارکنيم؟ آيا اينها همان مشروب فروش های عمده هستند يا نه؟ استخاره گرفتيم برای آقای ملايری خوب آمد.
در استخاره آمده بود که «ما همواره بر اعمال شما ناظر هستيم و پاداش و اجر شما را خواهيم داد و بدکاران را به مرگ زودرس خواهيم رساند، شما را تا پای آتش می بريم ولی آتش را برايتان گلستان می کنيم.» بعد از اين استخاره تصميم گرفتيم آن دو را بکشيم.

محمد سلطانی، ۱۹ ساله، سرباز قرارگاه امر به معروف سيدالشهدا در اعترافات خود نوشته است: به حمزه گفتم: کشتن آنها در حيطه وظايف ما نيست، ولی او اصرار کرد. گفت خودت استخاره کن، با تسبيح استخاره کردم. عدد ۶ آمد يعنی هر کاری داری با سرعت انجام بده که رضايت خدا در آن است.

بدين ترتيب محمد رضا نژآد ملايری و شهره نيک پور را نيز به باغ پسته بردند و پس از خفه کردن در آب، اجسادشان را در صندوق عقب اتومبيل جا دادند.

حمزه مصطفوی نوشته است: اتومبيل را به خانه خودمان آوردم، پدر و مادر به حج رفته بودند و رفت و آمد به منزل ما نمی شد.

محمد سلطانی نيز در ادامه اعترافات اش آورده است: فردا حمزه زنگ زد که بيا تا جنازه ها را جايی بيندازيم، دوباره استخاره کردم، بسيار خوب آمد، با او رفتم و جنازه ها را در جاده جوپاری انداختيم، بعد به تکيه فاطميه رفتيم و زيارت عاشورا خوانديم و بسيار گريه کرديم.»

با اين که صفحات بازجویی های اوليه شش متهم پرونده قتل های محفلی کرمان مملو است از تلاش آنها برای موجه جلوه دادن عملکردشان و ارائه نشانه هايی مبنی بر اين که وظيفه شرعی آنها اين بوده که زمين را فساد پاک کنند، اما در هفدهم اسفند ماه ۱۳۸۱، مدير کل اطلاعات استان کرمان اعلام کرد که طبق تحقيقات به عمل آمده، متهمين دستگير شده، راسا تصميم به قتل افراد مورد نظر خود گرفته اند و دليلی برای آمريت فرد يا افراد ديگری برای انجام قنل های مذکور به دست نيامده است.

با اين همه به گفته امير فرشاد ابراهيمی از اعضای پيشين بسيج، «کار بر ذهن بسيجيان از مدت ها قبل آغاز شده بود.»

امير فرشاد ابراهيمی: يک اردوهايی ازسوی بسيج برگزار می شد به نام «اردوهای ولايت» که در مقاطع زمانی خاصی هر پايگاه بسيج يا هر ناحيه مقاومتی، افرادی را به اين اردوها معرفی می کردند.
در افتتاحيه و اختتاميه اين اردوها هم شخص آقای مصباح يزدی حاضر می شد و سخنرانی می کرد.
ولی در روال برگزاری اين اردوها نيز مدرسينی از موسسه آموزش عالی امام خمينی که زير نظر آقای مصباح يزدی اداره می شود، به آنجا می آيند و صحبت می کنند.
از جمله فارغ التحصيلان اين موسسه و از جمله مشهورترين شان می توانم از آقای سعيد عسگر نام ببرم که آقای حجاريان را ترور کرد. سعيد عسگر کسی بود که در همان زمان مطرح شده بود که تحت تاثير اين القائات بوده است.
اين دوره ها به جرات می توان گفت که يکسری دوره عقيدتی- سياسی يا دوره های تئوری بودند که نام واضح تر و صريح تر آن دوره های "شستشوی مغزی" است.»

محمدرضا کاظميان، روزنامه نگار ساکن پاريس از منظری ديگر، شکل گيری اين گروه ها را حاصل رقابت های درون حاکميت می داند و می گويد:

«افرادی به خودشان حق دادند که مبتنی بر نظريات آقای مصباح يا افراد مشابه ايشان که تئوريزه می کردند، با توجه به اينکه فکر می کردند که آقای خاتمی و همفکران ايشان که در آن زمان در راس حکومت قرار داشتند، نمی توانند محقق کننده يک اسلام واقعی باشند، دست به اقدامات خاصی بزنند.
البته اين اقدامات در سطوح مختلفی مثل ترور آقای حجاريان، بازداشت فله ای ملی – مذهبی ها، سرکوب دانشجويان و حتی قتل های زنجيره ای و يا به اشکال ديگری محقق شد.»


۹ سال پس از وقوع قتل های محفلی کرمان، اکنون تنها دو شاکی در پرونده حضور دارند. اوليای دم شهره نيک پور و محمد رضا نژاد ملايری.

حسين نژاد ملايری در مورد اصرار دو خانواده ولی دم بر اجرای قانونی حکم می گويد:

«ما خانواده ها بر اين باوريم که اين پرونده يعنی پرونده قتل مرحوم برادرم و نامزدش نيست. بلکه اين پرونده متعلق به عامه مردم است. بايد به نتيجه برسد تا کسان ديگری فکر و خيال اين حرکات را در ذهن شان نپرورانند.»