دکتر محمد معين؛ چقدر به این چهره نامدار می توان اعتماد کرد؟

  • مهرداد قاسمفر

دکتر محمد معین

دوشنبه ۱۳ تيرماه مصادف بود با چهلمين سالمرگ چهره ای نام آور در زبان و فرهنگ پارسی؛ دکتر محمد معين، مردی که چنين روزی از سال ۱۳۵۰ خورشيدی در پی بيماری سختی در سن ۵۳ سالگی در بيمارستان فيروزگر تهران درگذشت. با انبوهی از کتاب‌ها، پژوهش‌ها، مقالات، ترجمه‌ها و تصحيح متون کلاسيک فارسی و نشان‌های افتخار ملی و بين المللی اش و نيز ستايش‌هايی بی شمار از آن چه بود و آن چه کرد.

اگر چه برای آن که نسل‌های پس از او نامش را از خاطر نبرند شايد تنها يک اثرش کفايت می‌کرد، فرهنگ لغت فارسی شش جلدی او؛ فرهنگ معين.

پروفسور احسان يارشاطر، مرد ديگری در قلمرو فرهنگ ايران معاصر که خود از نامدارترين چهره‌های اين سرزمين شناخته می‌شود، در اهميت دکتر محمد معين چنين می‌گويد: «دکتر معين را بايد يکی از خدمتگزاران بزرگ فرهنگ ايران به حساب آورد به چند دليل، يکی به خاطر کتاب لغتی که به نام فرهنگ معين منتشر کرد. اين برای اولين بار بود که يک فرهنگ لغات به صورت جديد و برای رفع احتياجات دانشجويان و ساير کسانی که در پی معنی يک لغت می گشتند، منتشر شد. البته الان کمابيش فرهنگ معين قدری کهنه شده ولی بايد در نظر گرفت او اولين کسی بود که يک فرهنگ جديد فارسی به فارسی با اعلام منتشر کرد و اين کار ساده ای نيست.»

دکتر معين، دانشجوی تيزهوشی که در ۲۴ سالگی به سال ۱۳۲۱ نخستين دريافت کننده مدرک دکتری زبان فارسی دانشگاه تهران شد، آن گونه که پروفسور احسان يارشاطر بنيانگذار و سر ويراستار دانشنامه «ايرانيکا» تاکيد می‌کند، خدماتش محدود به همين موارد نبود:



«خدمات او منحصر به اين نبود. اولا دکتر معين يک معلم فوق العاده جدی و دلسوز بود و کسانی که به شاگردی او درمی‌آمدند همه بخت بلندی داشتند چون از يک معلم بسيار جدی و کمی سختگير ولی دانشمند برخوردار می شدند. از اين گذشته دکتر معين تاليفات خيلی زياد ديگری دارد در مورد مباحث زبان فارسی. او کتابی به اسم "حافظ شيرين سخن" منتشر کرد که اثر بسيار مفيدی است برای کسانی که بخواهند شعر حافظ را با دقت بيشتری بخوانند، بفهمند و لذت ببرند.»
کسانی به دکتر معين اعتماد کردند که شايد به اين آسانی به کسی اعتماد نمی کردند. مثلا نيما يوشيج او را وصی خود قرار داد و همين طور زنده ياد دهخدا البته پس از آنکه کار اصلی را انجام داد و لغات فارسی را با شواهدش تنظيم کرد. ولی لازم بود کسی اينها را سرپرستی کند و به چاپ برساند، چون دهخدا فوت کرده بود و خوشبختانه اين کار به دست دکتر معين سپرده شد و دکتر معين اين کار را انجام داد. حقی که دکتر معين در اين زمينه به گردن ما ايرانی ها دارد بسيار بزرگ است که هم نشان امانت او است و هم نشان فضل و دانشش.

پروفسور احسان یارشاطر

اما واقعيت آن است که فارغ از ستايندگان دکتر معين، هستند متخصصانی که باوری متفاوت از ماحصل تلاش‌های گسترده او در ادب و فرهنگ ايران دارند.
يکی از آنها دکتر علی حصوری، زبان شناس معتبر ايرانی ساکن استکهلم است.

او می‌گويد: «چون کار دکتر معين در زمينه فرهنگ نويسی اهميت بسيار زياد پيدا کرده است، من فکر می‌کنم بخش عمده بحث ما دراين زمينه باشد. کارهايی که در ادبيات انجام داده مثل کاری که در مورد حافظ کرده يا مزديسنا و ادب فارسی، کارهای زودگذری بودند. وقتی دکتر معين يا استادان ديگری دراين زمينه شروع به کار کردند، يک عده از آنها به روش کار خود و مبانی کار بسيار مسلط بودند، از جمله دکتر صادق کيا. دکتر معين ضمن کوشش بسيار خوبی که داشت و آدم بسيار با پشتکاری بود به طوری که سلامت خود را در اين راه از دست داد، اما از نظر روش کار و اين که آدم بداند چه چيزی لازمه تحقيق است، چندان جلو نبود و اين کار نه تنها در مورد مزديسنا و ادب فارسی و در مورد حافظ يا کارهای ديگر صدق می‌کند، بلکه در زمينه زبان فارسی و لغت فارسی هم عينا صدق می کند.»

دکتر علی حصوری، زبان شناس و عضو پژوهشگر فرهنگستان ايران، درباره روش دکتر معين در تدوين آثارش می‌گويد:

«ما يک شيوه کهن فرهنگ نويسی داريم که فرهنگ نويسان قديم ما به کار می بردند. چون اين روش ديگر فراموش شده و از دوره قاجار به بعد قطع شده بود و کسی در اين زمينه قوی نبود، دکتر معين با اين روش آشنا نبود. می ماند روش جديدی که زبان شناسی پيشنهاد کرده بود که به اين هم چندان آشنايی نداشت، بنابر اين روشی که دکتر معين در تدوين فرهنگ خود انتخاب کرد روشی بود که خودش در پيش گرفت و آن گردآوری لغت بود به وسيله دانشجويانش و استخراج معانی آن لغات از فرهنگ‌های قديم که کاری امروزی نبود. حتی گاهی شما می بينيد معانی امروزی اين واژه ها همراه آن است يعنی اين لغت نامه هم لغت‌نامه تاريخی است و هم لغت‌نامه همزمانی يا سنکرونيک. در واقع کار بسيار دشواری است که آدم اين دو را با هم قاطی کند و بتواند بين آنها تعادل ايجاد کند. در فرهنگ معين تعادلی در اين زمينه وجود ندارد.»

علی اکبر دهخدا صاحب لغت‌نامه، آن‌گاه که دريافت بيماری و کهولت او را از پای خواهد انداخت از ميان آن همه صاحب نظر، دکتر معين را برای جانشينی پس از خود بر امور لغت‌نامه ناتمامش برگزيد و اين به گفته پروفسور يارشاطر خدمت ديگر دکتر معين بود:

«اين هم يکی ديگر از خدمات بسيار مهم دکتر معين بود. او آدم فوق العاده امينی بود در علم و اين موجب شد کسانی به دکتر معين اعتماد کردند که شايد به اين آسانی به کسی اعتماد نمی کردند. مثلا نيما يوشيج او را وصی خود قرار داد و همين طور زنده ياد دهخدا البته پس از آنکه کار اصلی را انجام داد و لغات فارسی را با شواهدش تنظيم کرد. ولی لازم بود کسی اينها را سرپرستی کند و به چاپ برساند، چون دهخدا فوت کرده بود و خوشبختانه اين کار به دست دکتر معين سپرده شد و دکتر معين اين کار را انجام داد. حقی که دکتر معين در اين زمينه به گردن ما ايرانی ها دارد بسيار بزرگ است که هم نشان امانت او است و هم نشان فضل و دانشش.»

گفته می‌شود يکی از دلايل اعتقاد دهخدا به کار معين، تصحيح برهان قاطع (فرهنگ لغت قرن ۱۱ هجری) از سوی معين بوده است.

اما دکتر علی حصوری کار دکتر معين بر برهان قاطع را نيز نقد می‌کند:

«ساير کسانی که همان زمان در زمينه های ديگر زبانی کار کردند، وسواس و دقت بيشتری داشتند و مهمتر از همه يک روش منضبط تری را در پيش گرفتند. فرض کنيم دکتر کيا در همين واژه نامه طبری يا واژه نامه گرگانی خود روش بسيار منضبطی در پيش گرفت، در حالی که مثلا دکتر معين وقتی روی برهان قاطع کار می کرد اين طور نبود و چيزهايی را وارد برهان قاطع کرده که نبايد اينها را وارد يک کتاب تاريخی کرد. فرض کنيد عنوانی مانند پادشاه افغانستان، ظاهر شاه يا خود کلمه افغانستان را وارد فرهنگ قديمی کردن ولو در حاشيه، کار درستی نيست.»
دکتر معين ضمن کوشش بسيار خوبی که داشت و آدم بسيار با پشتکاری بود به طوری که سلامت خود را در اين راه از دست داد، اما از نظر روش کار و اين که آدم بداند چه چيزی لازمه تحقيق است، چندان جلو نبود و اين کار نه تنها در مورد مزديسنا و ادب فارسی و در مورد حافظ يا کارهای ديگر صدق می‌کند، بلکه در زمينه زبان فارسی و لغت فارسی هم عينا صدق می کند.

علی حصوری، زبان شناس و عضو پژوهشگر فرهنگستان ايران

نيما يوشيج، شاعر و نظريه پرداز و بنيانگذار شعر امروز ايران، نيز دکتر معين را برای نظارت بر آثار منتشر شده و نشده خود برگزيد بی آن که او را حتی ديده باشد؛ اعتمادی چشم بسته از سوی مردی که به سخت گيری در کارش شهره بود.

شراگيم يوشيج، فرزند نيما، از اين داستان می‌گويد: «شگفت اين است که نيما خود معين را هرگز در زندگيش نديده بود ولی به خاطر حسن نيتی که زنده ياد معين داشت و وابستگی شديد به کار لغت‌نامه دهخدا و علاقه ای که نسبت به اين کار داشت، نيما تشخيص داد دکتر معين آدم وارسته و سالمی می‌تواند باشد در حفظ امانت. به همين دليل خودش در وصيت نامه توضيح می‌دهد من هرگز او را نديدم ولی اين قدر به او علاقه دارم و نزديکی احساس می‌کنم که حتی برای ولد خودم اگر می‌توانستم قيمی داشته باشم او بود. ما بعد از خاموشی نيما در سال ۱۳۳۸ روزی در ميان دست نوشته‌هايش مشغول نسخه برداری و گشت بوديم با عاليه خانم، مادرم، که برخورد کرديم به دفتر يادداشت‌های روزانه او که قسمتی را با خط قرمز پر رنگ کرده و نوشته بود "وصيت نامه" و بلافاصله من با زنده ياد معين تماس گرفتم و او را دعوت کردم. او يک روز بعد از ظهر به منزل ما آمد و گنجه ای که آثار نيما در آن نهفته بود باز کرديم و دکتر معين با ديدن اين همه آثار مغشوش و خط خورده احساس کرد در مقابل کوهی ايستاده که نمی داند از کجای آن بالا برود. دکتر معين فقط يک بار به منزل ما آمد، روزی که آمد و آثار را ديد و يک روز هم من رفتم خدمت ايشان در محل لغت‌نامه دهخدا و بعد از آن ديگر زياد فاصله ای نبود که گرفتار بيماری و مشکلات حادثه‌ای شد که برايش پيش آمد و ديدار ما با دکتر معين به قيامت افتاد.»

علت اعتماد اين مردان جدی، خود ساخته و دشوار درفرهنگ و ادب ايران به کسی چون معين چه بوده است؟

دکتر علی حصوری می‌گويد: «اين اعتماد به خاطر اين بود که معين آدم امينی بود و در اين امر ترديدی نيست. او آدم وفاداری بود نسبت به متن، به جز دخالت هايی که در برهان قاطع کرده است و گرنه بقيه کارهايش کمابيش امانت دارانه است. به علاوه به خاطر پشتکار و سخت کوشی فوق العاده ای که داشت مورد توجه دهخدا قرار گرفت، يا حتی نيما يوشيج برای شعرهايش.»

پروفسور يارشاطر، استاد کرسی زبان فارسی دانشگاه کلمبيا، در يک جمع بندی از خدمات دکتر معين بر اين باور است: «دکتر معين، دکتر ذبيح الله صفا و دکتر پرويز خانلری در نسلی که بعد از فروزانفر و بهار و بهمنيار آمدند، بهترين‌های دوره خودشان بودند و هر سه به طرق مختلف در حق زبان و فرهنگ ايران خدمات بسيار شايسته و مهمی انجام دادند.»