روز پنجم اکتبر، ۱۳ مهر، از سوی سازمان يونسکو، «روز جهانی معلم» نامگذاری شده است؛ روزی که هر ساله، از سال ۱۹۹۴ تاکنون، توسط سازمان يونسکو جشن گرفته می شود.
بر اساس مصوبه يکی از نشست های يونسکو و به پيشنهاد دبيرکل اين سازمان، تاکيد شده است که برای بالا بردن کيفيت آموزش و پرورش، بايد کيفيت کار وزندگی معلمان ارتقا يابد و معلم از جايگاه اجتماعی مناسبی برخوردار شود.
سعيد پيوندی، استاد آموزش و پرورش در پاريس، در گفت و گو با رادیو فردا معتقد است که توصيه های يونسکو، در نظام آموزش و پرورش ايران وجود ندارند.
سعید پیوندی: مسئله اول در ايران به اعتقاد من ، پايين بودن کيفيت آموزشی خود معلم ها، يعنی تعليم و آماده کردن و آموزش آنها برای حضور موثر در کلاس های درس و مدرسه است.
همان طور که می دانيد الان در اروپا نُرم و استاندارد اصلی آموزش، پنج سال تحصيلات دانشگاهی برای معلمان از دوره ابتدايی به بالاست.
اين در حالی است که بخش مهمی از معلمان ما برای تدريس در دوره ابتدايی و حتی دوره راهنمايی، گاه حتی آموزش دانشگاهی نديده اند و بنابر اين، اين مسئله بر روی کيفيت کارشان بسيار تاثيرگذار است.
مسئله دوم سطح درآمد و امکاناتی است که به معلمان تعلق می گيرد. از اين نظر هم من فکر می کنم سطح پايين درآمد معلم ها باعث می شود که بسياری از آنها به سمت کارهای دوم و سوم روی بياورند، برای اينکه بتوانند زندگی خود را تامين کنند.
سوالی که مطرح می شود اين است که وضع معلم ها در کشورهای ديگر چگونه است؟
در کشورهای توسعه يافته معمولا حقوق و امکانات مادی که در اختيار معلم گذاشته می شود، معمولا تا آن حدی است که او بسيار به ندرت نياز دارد که به کار ديگری غير از معلمی و تدريس روی بياورد تا بتواند زندگی اش را تامين کند.
آموزش و پرورش کشورهای رشد يافته يکی از برنامه هايش را همين مسئله تامين معيشت معلم ها قرار داده است. برای اينکه معلم ها، دغدغه معيشتی نداشته باشند و قادر باشند معلمان خوبی در مدرسه باشند.
معمولا در کشورهايی که از فضای باز سياسی – اجتماعی برخوردارند، تشکل های غير دولتی و مدنی نقش مهمی را بر عهده دارند. در ايران هم تشکل های صنفی معلم ها وجود داشته اند و فعاليت می کرده اند. اما در سال های اخير با آنها برخوردهای امنيتی- قضايی صورت می گيرد. به نظر شما بود و نبود اين تشکل ها در نظام آموزشی چه نتايجی در بر دارد؟
مسئله اول اين است که معلمين برای اينکه بتوانند وظايف شان را به شکل خيلی خوبی انجام بدهند، نياز به يک محيط آزاد علمی و فرهنگی دارند.
متاسفانه در ايران ، محدوديت های ايدئولوژيک و امنيتی که در سطح مدارس وجود دارد، فضای آموزشی را برای معلم ها و دانش آموزان تنگ و حتی گاهی خفقان آور می کند.
مسئله ديگر هم اين است که معلم ها در ايران، مانند همه جای ديگر دنيا نياز دارند که تشکل های خودشان را به وجود بياورند، برای اينکه نه تنها از حقوق صنفی شان دفاع کنند، بلکه به عنوان يکی از بازيگران اصلی عرصه آموزش، بتوانند حرف های خودشان را به گوش جامعه و مسئولين برسانند.
در اين مورد متاسفانه، به خصوص در طول سه چهار سال گذشته، ما به طور منظم شاهد برخورد با فعالين صنفی معلم ها در همه جای ايران بوديم. در سال گذشته اعتراضات آنها به شدت سرکوب شد و حتی در روز معلم رفتند معلمين فعال را در سر کلاس درس های شان دستگير کردند.
اين نوع سياست ها نه تنها به کيفيت آموزش و کار معلم در ايران لطمه می زند، بلکه اساسا آن ارزش های اوليه ای که مقوله آموزش در يک کشور بايد داشته باشد، مثل آزادی بيان و رابطه سالم و انسانی بين معلم و دانش آموز را هم به اعتقاد من مخدوش می کند.
اگر قرار باشد که روز جهانی معلم در ايران معنا و مفهوم پيدا کند، چه اقداماتی در اين زمينه بايد انجام شود؟
يکی از آنها اين است که ما به مسئله آموزش و تعليم معلم ها به طور جدی توجه کنيم و اين مسئله به دغدغه مهم نظام آموزشی ما تبديل شود.
ديگر اينکه به وضع معيشتی معلم ها به طور جدی رسيدگی شود. در شرايط فعلی حقوق متوسط يک معلم در ايران از خط فقری که توسط بانک مرکزی اعلام می شود، هم پايين تر است و اين امر يک معضل بزرگ برای جامعه ايران است.
سوم اينکه معلمان ما بايد بتوانند مانند همه معلم های جاهای ديگر دنيا، آزادانه حرف شان را ببزنند و تشکل های خودشان را داشته باشند و از حقوق خودشان دفاع کنند و بتواند در مورد آموزش ايران نظر بدهند.
بر اساس مصوبه يکی از نشست های يونسکو و به پيشنهاد دبيرکل اين سازمان، تاکيد شده است که برای بالا بردن کيفيت آموزش و پرورش، بايد کيفيت کار وزندگی معلمان ارتقا يابد و معلم از جايگاه اجتماعی مناسبی برخوردار شود.
سعيد پيوندی، استاد آموزش و پرورش در پاريس، در گفت و گو با رادیو فردا معتقد است که توصيه های يونسکو، در نظام آموزش و پرورش ايران وجود ندارند.
گفت و گو با سعید پیوندی، پژوهشگر اجتماعی، درباره دغدغه های معلمان ایرانی
Your browser doesn’t support HTML5
سعید پیوندی: مسئله اول در ايران به اعتقاد من ، پايين بودن کيفيت آموزشی خود معلم ها، يعنی تعليم و آماده کردن و آموزش آنها برای حضور موثر در کلاس های درس و مدرسه است.
همان طور که می دانيد الان در اروپا نُرم و استاندارد اصلی آموزش، پنج سال تحصيلات دانشگاهی برای معلمان از دوره ابتدايی به بالاست.
اين در حالی است که بخش مهمی از معلمان ما برای تدريس در دوره ابتدايی و حتی دوره راهنمايی، گاه حتی آموزش دانشگاهی نديده اند و بنابر اين، اين مسئله بر روی کيفيت کارشان بسيار تاثيرگذار است.
مسئله دوم سطح درآمد و امکاناتی است که به معلمان تعلق می گيرد. از اين نظر هم من فکر می کنم سطح پايين درآمد معلم ها باعث می شود که بسياری از آنها به سمت کارهای دوم و سوم روی بياورند، برای اينکه بتوانند زندگی خود را تامين کنند.
سوالی که مطرح می شود اين است که وضع معلم ها در کشورهای ديگر چگونه است؟
در کشورهای توسعه يافته معمولا حقوق و امکانات مادی که در اختيار معلم گذاشته می شود، معمولا تا آن حدی است که او بسيار به ندرت نياز دارد که به کار ديگری غير از معلمی و تدريس روی بياورد تا بتواند زندگی اش را تامين کند.
آموزش و پرورش کشورهای رشد يافته يکی از برنامه هايش را همين مسئله تامين معيشت معلم ها قرار داده است. برای اينکه معلم ها، دغدغه معيشتی نداشته باشند و قادر باشند معلمان خوبی در مدرسه باشند.
معمولا در کشورهايی که از فضای باز سياسی – اجتماعی برخوردارند، تشکل های غير دولتی و مدنی نقش مهمی را بر عهده دارند. در ايران هم تشکل های صنفی معلم ها وجود داشته اند و فعاليت می کرده اند. اما در سال های اخير با آنها برخوردهای امنيتی- قضايی صورت می گيرد. به نظر شما بود و نبود اين تشکل ها در نظام آموزشی چه نتايجی در بر دارد؟
مسئله اول اين است که معلمين برای اينکه بتوانند وظايف شان را به شکل خيلی خوبی انجام بدهند، نياز به يک محيط آزاد علمی و فرهنگی دارند.
متاسفانه در ايران ، محدوديت های ايدئولوژيک و امنيتی که در سطح مدارس وجود دارد، فضای آموزشی را برای معلم ها و دانش آموزان تنگ و حتی گاهی خفقان آور می کند.
مسئله ديگر هم اين است که معلم ها در ايران، مانند همه جای ديگر دنيا نياز دارند که تشکل های خودشان را به وجود بياورند، برای اينکه نه تنها از حقوق صنفی شان دفاع کنند، بلکه به عنوان يکی از بازيگران اصلی عرصه آموزش، بتوانند حرف های خودشان را به گوش جامعه و مسئولين برسانند.
در اين مورد متاسفانه، به خصوص در طول سه چهار سال گذشته، ما به طور منظم شاهد برخورد با فعالين صنفی معلم ها در همه جای ايران بوديم. در سال گذشته اعتراضات آنها به شدت سرکوب شد و حتی در روز معلم رفتند معلمين فعال را در سر کلاس درس های شان دستگير کردند.
اين نوع سياست ها نه تنها به کيفيت آموزش و کار معلم در ايران لطمه می زند، بلکه اساسا آن ارزش های اوليه ای که مقوله آموزش در يک کشور بايد داشته باشد، مثل آزادی بيان و رابطه سالم و انسانی بين معلم و دانش آموز را هم به اعتقاد من مخدوش می کند.
اگر قرار باشد که روز جهانی معلم در ايران معنا و مفهوم پيدا کند، چه اقداماتی در اين زمينه بايد انجام شود؟
يکی از آنها اين است که ما به مسئله آموزش و تعليم معلم ها به طور جدی توجه کنيم و اين مسئله به دغدغه مهم نظام آموزشی ما تبديل شود.
ديگر اينکه به وضع معيشتی معلم ها به طور جدی رسيدگی شود. در شرايط فعلی حقوق متوسط يک معلم در ايران از خط فقری که توسط بانک مرکزی اعلام می شود، هم پايين تر است و اين امر يک معضل بزرگ برای جامعه ايران است.
سوم اينکه معلمان ما بايد بتوانند مانند همه معلم های جاهای ديگر دنيا، آزادانه حرف شان را ببزنند و تشکل های خودشان را داشته باشند و از حقوق خودشان دفاع کنند و بتواند در مورد آموزش ايران نظر بدهند.