۱۰ سال مذاکره؛ چه شد که فرصت توافق از دست رفت؟

برنامه هسته‌ای ایران را شاید بتوان در فهرست مهم‌ترین مناقشات امروز سیاست بین‌المللی قلمداد کرد. در بسیاری از سخنرانی‌های مهم رهبران کشورهای قدرتمند، به این موضوع اشاره می‌شود.

جامعه جهانی مدت‌هاست بیم از آن دارد که ادامه این برنامه، به بی‌صبری رهبران اسرائیل بیانجامد و به جنگی در منطقه هم اکنون متزلزل خاورمیانه دامن بزند.

۱۰ سال از افشای عمومی برنامه هسته‌ای ایران، و متعاقب آن گفت‌وگوها پیرامون همراه کردن ایران با جامعه بین‌المللی می‌گذرد. رادیو فردا، در آستانه دور تازه مذاکرات در قزاقستان، سراغ برخی از تحلیل‌گران در این زمینه رفته است تا مروری بر این ۱۰ سال داشته باشد و چشم‌انداز گفت‌وگوهای جدید را ارزیابی کند.

باربارا اسلاوین، روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی، که در این سال‌ها مذاکرات هسته‌ای ایران و غرب را زیر نظر داشته، به پرسش‌های رادیو فردا در این زمینه پاسخ داده است.

ارزیابی شما از ۱۰ سال مذاکره اتمی با ایران چیست؟

به نظرم تجربه ۱۰ سال مذاکره اتمی با ایران، تجربه ارزشمندی بوده است. این اولین بار است که ایران درباره چنین موضوع حساسی، درگیر یک مذاکرات طولانی مدت و گسترده‌ با قدرت‌های بزرگ جهانی شده است. در نتیجه به نظر من این مذاکرات اتلاف وقت نبوده است.

در این روند هر دو طرف چیزهای زیادی آموختند. در یک مقطع زمانی وقتی محمد خاتمی رئیس‌جمهور ایران بود، فرصتی هم به دست آمده بود که متأسفانه به توافق نیانجامید و تقصیر این عدم توافق، بر دوش هر دو طرف است.

ممکن است کمی بیشتر در این‌باره توضیح دهید؟ این‌که طرفین مذاکره چه اشتباهاتی کردند که توافق به دست نیامد؟

من در کتابم به نام «دوستان تلخ، دشمنان در آغوش: ایران و آمریکا، راه پیچیده مقابله» به این موضوع به طور کامل پرداختم. مطمئناً شنونده و خواننده‌های شما، به یاد دارند که محمد خاتمی تلاش‌های زیادی برای بهبود روابط با آمریکا انجام داد، تلاش‌هایی که حمایت رهبر جمهوری اسلامی ایران را به همراه داشت. تا جایی که حتی گفت‌وگوهای دو جانبه‌ای در زمینه افغانستان بین سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ برقرار شد.

اما دولت بوش در حالی که علاقه به ادامه گفت‌وگوهای تاکتیکی و غیرعلنی با ایران داشت،‌ نمی‌خواست برای مدت طولانی با ایران بدون پیش‌شرط در عرصه عمومی مذاکره کند. در نتیجه بوش تا حدی اروپایی‌ها را به عنوان پیمانکار این مذاکرات در نظر گرفت، و ایران هم خوب متوجه شده بود که اروپایی‌ها آن گروهی نیستند که امتیازاتی که تهران می‌خواست را بدهند.

در یک مقطع ایران غنی‌سازی را نه به طور کامل اما حدقل بخشی از آن را تعلیق کرد. اما آمریکا تا دور دوم ریاست جمهوری جورج بوش حاضر به ورود این مذاکرات نشد، و این زمانی بود که دیگر دیر شده بود. محمد خاتمی به پایان دوره‌اش نزدیک شد، و ما شاهد ظهور محمود احمدی‌نژاد بودیم که در زمینه هسته‌ای حداقل در آغاز به روی کار آمدنش بسیار متخاصم ظاهر شده بود، و اینگونه بود که فرصت از دست رفت.

از آن زمان تا کنون یک بازی موش و گربه در جریان بوده است. ایران برنامه هسته‌ای‌‌اش را پیشرفت داده است و به نظر می‌آید که خواستار این است که پیشنهاد بهتری از سوی غرب دریافت کند و از آن سو گروه پنج به علاوه یک می‌گوید ایران نباید به خاطر نقض قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد، پاداشی هم دریافت کند. اما در نهایت من فکر می‌کنم علیرغم این که در برخی لحظات این مذاکرات ناامید کننده بوده، اما اتلاف وقت نبوده است.

با توجه به پیشنهادی که معاون وزیر خارجه آمریکا درباره مذاکرات داد، و پاسخ نه چندان مثبتی که رهبر ایران به این دعوت به مذاکره داد، آیا راهی برای پیش‌برد مذاکره بین ایران و آمریکا می بینید؟

راستش من صحبت‌های اخیر رهبر جمهوری اسلامی ایران را به عنوان رد دعوت ارزیابی نمی‌کنم. به نظرم ایران منتظر این است که ببیند آمریکا چه پیشنهادی می‌دهد و پایان این بازی چه تصویری دارد. این‌که آمریکا ایران را چگونه در پایان این روند مذاکره تصور می‌کند.

به نظرتان ایران چه انتظاری از آمریکا دارد؟

فکر کنم ایران می‌خواهد که حق «غنی‌سازی»‌اش به رسمیت شناخته شود. با توجه به اینکه این حق باید با بازرسی‌های بین‌المللی همراه باشد. ایران همچنین در این پیشنهاد خواستار صحبت از توقف تحریم‌های مرتبط با برنامه هسته‌ای‌اش است، و در نهایت اینکه ایران نه به عنوان یک کشور منفور، بلکه به عنوان یک بازیگر مهم منطقه‌ای شناخته شود.

من نمی‌دانم که آیا آنها موفق به دریافت این امتیازها شوند یا خیر. هضم این موضوعات در حال حاضر برای آمریکا و سایر کشورهای مذاکره‌کننده آسان نیست. می‌دانید که تنها موضوع مورد اختلاف میان ایران و آمریکا موضوع هسته‌ای نیست و مسایل بسیاری میان طرفین هست که باید حل و فصل شوند.

منظور شما این است که طرف مقابل آمادگی مذاکره درباره این موضوعات را ندارد؟

نمی‌دانم. به نظرم در این روند برای اینکه در نهایت به مسیری برسیم که ایران هم راضی باشد،‌ احتیاج به ابتکار و انعطاف فراوانی داریم. در این مسیر احتیاج به روندی قدم به قدم همراه با اعتماد متقابل داریم که متأسفانه این اعتماد متقابل از زمان انقلاب ۵۷ وجود ندارد.

به مذاکرات آلماتی بازگردیم. به نظر شما آیا راهی به پیش در این مذاکرات قابل تصور است؟

من سعی می‌کنم خوش‌بین باشم درحالی که واقع‌گرا هم هستم. بهترین حالتی که در این مذاکرات می‌توان انتظار داشت این است که طرفین توافق کنند که یک‌بار دیگر همدیگر را ببینند. به نظر می‌آید ایران دوست دارد در جای جای دنیا دیداری را برنامه‌ریزی کند،‌ برخی به طنز می‌گویند شاید مذاکرات بعدی در ایستگاه فضایی باشد!

اما جدای از شوخی فکر می‌کنم که اتلاف وقت نباشد. در آمریکا انتخابات برگزار شده و باراک اوباما دور دوم خود را آغاز کرده است. به نظرم وندی شرمن، ‌نماینده آمریکا در این مذاکرات،‌ می‌تواند پیشنهادهای جدی‌تری را در مقایسه با پیشنهادهای سال پیش (که سال انتخابات در آمریکا بود)‌ ارائه دهد.

در گزارش‌ها هم صحبت از احتمال پیشنهاد توقف تحریم طلا در مقابل بستن فردو بود. که البته ایران به طور تلویحی با این پیشنهاد موافقت نکرد.

بله. اما ایران به دلیل تحریم‌ها در موقعیت سختی قرار دارد و از طلا برای مبادلات نقتی خود استفاده می‌کند. در نتیجه اگر چنین امتیازی در کار باشد، شاید امتیاز خیلی بزرگی نباشد، اما برای ایران بی‌اهمیت هم نیست. در نتیجه باید منتظر بود و دید. به نظرم نباید خیلی به صحبت های مطرح شده پیش از مذاکرات استناد کرد.

این مذاکره از این منظر جالب خواهد بود که آمریکایی‌ها ببینند که آیا تغییری در رفتار ایران ایجاد شده است یا خیر. باید دید آیا دیدار دو جانبه حتی کوتاهی میان طرفین ایرانی و آمریکایی انجام خواهد شد یا خیر.

ایران می‌خواهد این روند ادامه یابد. بسیاری می‌گویند نباید منتظر تحول خاصی در این زمینه تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران باشیم، چرا که رهبر ایران نمی‌خواهد هیچ توافقی در زمان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد به دست آید.

به نظرم این مذاکرات مهم است چرا که چه گزینه دیگری به جای آن وجود دارد؟ تا زمانی که دیپلماسی در کار است، احتمال درگیری نظامی کم می شود. و مذاکره این فرصت را می دهد که طرفین برای دستیابی به توافق نهایی، شناخت بهتری از یکدیگر پیدا کنند.

این مذاکرات در زمانی انجام می‌شود که هر هفته یا هر ماه، خبر از دور تازه ای از تحریم‌های اعمالی بر ایران می‌رسد. در عین حال برخی از تحلیل‌گران می‌گویند که این تحریم‌ها باید متوقف شوند چرا که دیگر فایده ندارند. نظر شما دراین‌باره چیست؟

به نظرم این احمقانه است. تحریم‌ها بسیار تأثیرگذارند. زندگی مردم در پی این تحریم‌ها بسیار سخت شده است. مقاله‌ای می‌خواندم در روزنامه مردمسالاری که می‌گفت،‌ نصف مردم ایران در پی تورم و کاهش ارزش ریال توان پوشش هزینه‌های حداقلی خود را ندارند.

این وضعیتی بسیار اسفبار است. یکی از دستاوردهای جمهوری اسلامی این بود که عده‌ای زیادی را از فقر نجات داده بود. من تابستان گذشته پس از چهار سال به ایران رفتم، و هیچ‌گاه مردم ایران را در چنین شرایطی ندیده بودم. تازه این زمانی بود که هنوز تحریم‌های سخت نفتی اجرایی نشده بود. از همین روست که فکر می‌کنم رهبری ایران، در پی یافتن راه حلی برای این موضوع است.

و سؤال آخر اینکه نظرتان درباره مکان مذاکرات و انتخاب قزاقستان برای دیدار چیست؟

به نظرم ایران بدش نمی‌آید که توسط دولت‌های میزبان مورد لطف قرار بگیرد. مثلاً به نظرم کشورهای پنج به علاوه یک آنچنان علاقه‌ای به دیدار در بغداد نداشتند. خب قزاقستان مطمئناً از گزینه بغداد بهتر است. حداقل هر لحظه احتمال انفجار یک بمب وجود ندارد.

ایران در تلاش برای بهبود روابط با کشورهای آسیای میانه است و از نظر طرف مقابل هم قزاقستان کشور مهمی در زمینه انرژی در آسیای میانه محسوب می‌شود.

من به آلماتی سفر کرده‌ام. شهر خوبی است با حسی که از دوران شوروی باقیمانده است.

قزاقستان کشوری است که از مهم‌ترین تولیدکنندگان اورانیوم به حساب می‌آید و حتی زمانی بحث انتقال اورانیوم برای سوخت راکتور از این کشور به ایران مطرح بود. فکر می‌کنید ممکن است انتخاب این کشور ربطی به توافق احتمالی داشته باشد؟

قزاقستان همچنین کشوری است که از سلاح اتمی دست کشیده است. در نتیجه می‌تواند جالب باشد. راستش من سال گذشته می‌شنیدم که وقتی برای برگزاری این مذاکرات تلاش می‌شد، صحبت از آلماتی برای مذاکره اول و پکن به عنوان مکان نهایی دستیابی به یک توافق جدی بود.

در نتیجه اگر در قزاقستان گفت‌وگوها شکست نخورد،‌ باید منتظر بود و دید که چه می‌شود.

باربارا سلاوین، تحلیلگر ارشد در بخش جنوب آسیای شورای آتلانتیک است. او همچنین خبرنگار وبسایت آلمانیتور، از واشنگتن است. او همچنین مدتی در مرکز وودرو ویلسون نیز فعالیت کرده است. خانم سلاوین سابقه فعالیت در نشریاتی چون واشنگتن تایمز، یو اس ای تودی، اکونومیست، و نیویورک تایمز را دارد. او تا کنون هشت بار به ایران سفر کرده است، و اولین خبرنگار یک روزنامه آمریکایی بود که با محمود احمدی نژاد مصاحبه کرد. او در سال ۲۰۰۷ کتابی با عنوان « دوستان تلخ، دشمنان در آغوش: ایران،‌ آمریکا و راه پیچیده مقابله» نوشته است که در آن نگاهی دارد به سیاست در ایران و فرصت هایی که برای مصالحه بین ایران و آمریکا از دست رفته است.