استیو هانکه معتقد است در شرایطی که نوعی بلاتکلیفی بر سیستم مالی بینالمللی حاکم است، هیچکس نمیداند که قاعده بازی دقیقاً چیست، و از این رو بانکهای برای از سرگیری روابط با ایران وضعیتی نامشخص دارند. علاوه بر این او معتقد است که اقتصاد ایران نیاز به خانهتکانی جدی دارد و در این شرایط حتی با رفع تحریمها هم ورود ایران به اقتصاد جهانی کند خواهد بود.
استیو هانکه
استیو هانکه، استاد اقتصاد و یکی از مدیران انستیتوی اقتصاد کاربردی دانشگاه جانز هاپکینز در بالتیمور است. او همچنین در انستیتوی «کیتو»، مدیر پروژه ارزهای بحرانزده است.
سؤال اولم از شما این است که وقتی نهادهای پولی و بانکها در صدد سرمایهگذاری یا رابطه اقتصادی با یک کشور مثل ایران هستند، چه مشخصههایی را در نظر دارند؟
موضوع اصلی این است که آیا بانکهایی که با ایران ارتباط برقرار میکنند، در نهایت به نوعی وارد یک مناقشه با مقامهای کشورهای دیگر شوند، و کاری میکنند که در نهایت غیرقانونی شمرده شود و به خاطر آن جریمه و مجازات شوند.
مشکل آنجاست که بانکها واقعاً درباره قوانین به طور کامل آگاهی ندارند. در نتیجه این یک تجارت بسیار پرخطر است چون اولاً یک سری قوانین مشخص در زمینه تحریمها وجود دارد که همچنان پابرجاست. یک سری هم تحریمهای سایه است که بانکها از آن اطلاع ندارند. در نتیجه وضعیت سختی برای آنهاست که تصمیمی در این زمینه بگیرند. مسئولان حوزه تطبیق و پیروی از قوانین در بانکها این روزها کار سختی دارند چون وضعیت تحریمها واقعاً مشخص نیست.
آیا میتوان به این وضعیت کمک کرد؟ آیا راهی برای برونرفت از این وضعیت وجود دارد؟
این خیلی سخت است. چون خصوصاً آمریکا و تا حدی اتحادیه اروپا، خیلی مستعد به اعمال تحریم خصوصاً در زمینه نظام مالی شدهاند. این گونه رژیمهای تحریمی یک پدیده نسبتاً جدید است. اما این رژیم بهشدت توسط آمریکا استفاده میشود و هرگاه کسی کاری کند که آمریکا دوست ندارد، بر آن تحریم مالی اعمال میکند. در نتیجه ما در مجموع با وضعیتی روبهرو هستیم که من آن رژیم بلاتکلیفی میخوانم.
این فقط درباره ایران نیست، رژیم بلاتکلیفی بر سیستم مالی بینالمللی حاکم شده و این رژیم به این معنی است که هیچکس نمیداند که قاعده بازی دقیقاً چیست. اگر احتمالی وجود داشته باشد که اقدامی از سوی بانکها تحت رژیم تحریمها قرار بگیرد، بانکها به آن بسیار توجه میکنند و دستکم بانکهای بزرگ غربی، وارد این تجارت نمیشوند.
در نتیجه این رژیمی است که از سرعت مبادلات بینالمللی در مجموع کاسته است. این یکی از دلایلی است که نرخ رشد در سطح جهانی افزایش نیافته است. ایران بخشی از این تصویر است اما اصل داستان بسیار بزرگتر از این حرفهاست. آمریکا به عنوان یک ابرقدرت جهانی، هدایت حرکت به سوی تحریمهای مالی بیشتر را هدایت میکند و مشکل این است.
در هفتههای اخیر ما مثلاً از سوی بانک جهانی شنیدیم که همچنان برای رابطه با ایران محتاط است. آیا تصمیمهای این نهاد بینالمللی را در همین راستا میبینید و آیا فکر نمیکنید که بیرون ماندن اقتصادی مانند ایران از این بانک، ضررهایی هم برای این نهاد داشته باشد؟
ببنید بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول نهادهای سیاسی هستند و این یک تصمیم سیاسی خواهد بود. اما سایر بانکهایی که درباره آنها صحبت کردیم، باید تصمیم اقتصادی و تجاری بگیرند. و اگر تصمیم به تجارت نکردن گرفتند، به این معنی است که نمیخواهند خطر کنند و یک خطر، عبور از خطوط قرمز و درگیر شدن در یک مناقشه حقوقی بر سر تحریمها و جریمه شدن است؛ خطر قرمزی که حتی ممکن است آن بانک درباره آن اطلاعی نداشته است.
شما به سایه تحریمهایی اشاره کردید که هنوز بر بازگشت ایران به اقتصاد جهانی سایه افکنده است. یکی از این مسائل ممنوعیت استفاده ایران از نظام مالی آمریکا و دلار در مبادلاتش است. برخی هشدار میدهند که این میتواند در طولانی مدت به ضرر آمریکا تمام شود و موقعیت ارز این کشور به عنوان ارز اصلی در مبادلات بینالمللی را تحتالشعاع قرار دهد. نظر شما دراینباره چیست؟
اولاً که در طول تاریخ مبادلات بینالمللی یک ارز بوده است که همواره بر مبادلات بینالمللی سلطه داشته و آن دلار آمریکا بوده است. در نتیجه اعمال اینگونه تحریمها برای به نوعی برای آمریکا نتیجه عکس دارد چرا که اگر شما تحریم را ا عمال کنید و مردم تصمیم بگیرند که از دلار استفاده نکنند، از چه استفاده میکنند؟ شاید به استفاده از یورو یا یوان چین رو بیاورند. چینیها سخت در تلاشند تا یک نظام پایاپای بانکها مانند سوئیفت ایجاد کنند که از دلار استفاده میکند.
آمریکا درگیر این تحریمها شده اما در نهایت کاری که میکند، ممکن است به این منجر شود که مثلاً یوان چین تبدیل به چالشی برای دلار شود. به نظر من تحریمها یک پیام دارد که میگوید اگر شما از دلار که ارز مسلط بر بازار بینالمللی است، با ثبات و کمهزینه است، استفاده کنید، شاید این خطر وجود داشته باشد که با مشکل تحریم روبهرو شوید.
اگر افراد این را ببینند شاید بیشتر فکر کنند و در صدد استفاده از یک ارز دیگر برآیند و اگر این کار را بکنند دلار با چالش مواجه میشود. این اتفاق هنوز نیفتاده است، اما اگر اینگونه رژیم بلاتکلیفی ادامه یابد، دلار دچار مشکل میشود و رقیب اصلیاش هم یوان چین خواهد بود. چینیها میدانند که چگونه بازی طولانی را بازی کنند و یک سیستم برابر با سوئیفت را آغاز خواهد کرد که به استفاده بیشتر از یوان میانجامد.
سؤال آخرم از شما درباره ایران است، این کشور به هر شکل میخواهد به اقتصاد جهانی بازگردد. به نظرتان با این وضعیت ایران چه کاری میتواند بکند که موقعیتش بهبود یابد؟
ببینید ایران مشکلات زیادی دارد. این کشور باید یک خانه تکانی جدی در اقتصادش انجام دهد و بنیانهای این اقتصاد را از نو بریزد. اگر ایران این وضعیت موجود را ادامه دهد، هیچگاه نمیتواند به اقتصاد جهانی وارد شود، حتی اگر همه تحریمهای بینالمللی هم بر طرف شود. چرا که اقتصاد این کشور بسیار آشفته است، سیستمی است که به نوعی وضعیتی سوسیالیست دارد و تقریباً نشانهای از بازار جهانی یا اقتصاد لیبرال در آن دیده نمیشود.
از هر جهت این اقتصاد مشکل دارد، یکی از پاشنههای آشیل این اقتصاد، مشکلات ایران در منابع آب است. مدیریت آب در ایران حکومتی است، و حکومت توانایی این کار را ندارد. حکومت ایران خطوط قرمز فراوانی را اطراف موضوعات کشیده است. دخالتهای سیاسی و مذهبی در همه تجارتهای عادی مطرح است. به نوعی یک غول است که توسط خطوط قرمز به اسارت گرفته شده است و خطوط قرمز توسط حکومت و رهبران دینی تعریف میشود. در نتیجه تا موقعی که این خطوط قرمز وجود داشته باشد، اتفاقی برای اقتصاد ایران نمیافتد، حتی اگر تحریمها برداشته شوند.
وقتی به غول اشاره میکنید، منظورتان یک اقتصادی است که میتواند قدرت داشته باشد،یا یک اقتصادی که به کلی افسار گسیخته است و نابود شده است؟
این اقتصادی است که پتانسیل داد اما فقط پتانسیل دارد. مگر اینکه همه قوانین بازی و طبیعت این اقتصاد تغییر کند. به نظرم تحریم از این نظر نتیجه عکس دارد که هم اکنون ایران میتواند طرف مقابل را متهم کند. میدانید که اگر کارها پیش نرود، در تهران میگویند که به خاطر تحریم است و خارجیها هستند که این مشکلات را برای اقتصاد ما ایجاد میکنند اما در مشکل اصلی در داخل است و تحریمها اگر چه مشکلساز هستند اما ثانویهاند. در نتیجه اگر مشکل ثانویه حل شود، ایران شاهد یک ورود بسیار کند به اقتصاد جهانی خواهد بود مگر اینکه اقتصادش را به روز کرده و آن را به سوی بازار آزاد ببرد.