این تصویر فضای اقتصادی ایران پیش از دستیابی به توافق اتمی است: آثار کمرشکن تحریمهای بینالمللی در همه حوزهها محسوس بود. صادرات نفت به پایینترین حد خود رسید. ایرانیها نمیتوانستند با جامعه بینالمللی مبادلات بانکی داشته باشند؛ حال چه مدیر یک شرکت صادرات و واردات، و چه جوانی که در صدد خرید یک کتاب از طریق اینترنت بود.
قیمت مسکن، نان و گوشت و همه آنچه به زندگی روزمره مردم مربوط میشد، روندی صعودی داشت و نرخ ارز با افت و خیز همراه بود. بسیاری از داروها که اگرچه خرید آن تحت تحریم هم نبود، به سختی و در برخی اوقات در خیابانهای ایران پیدا نمیشد.
چنین فضایی بود که خصوصاً مقامهای غربی را به این ارزیابی رساند، که تا همین امروز میگویند، این وضعیت اقتصادی ایران به دلیل تحریمها و مسائل پیرامون آن بود که تهران را متقاعد کرد به میز مذاکره بیاید. حال این ارزیابی از سوی ایران هم پذیرفته شود یا نه اما در چنین فضایی ایران بر سر میز مذاکرهای هدفمند درباره برنامه هستهایاش نشست.
Your browser doesn’t support HTML5
مذاکراتی که در دوران حسن روحانی رئیسجمهور ایران، منسجمتر و با یک هدف دنبال میشد؛ نتیجه برد - برد برای هر دو طرف. اینکه گروه پنج به علاوه یک از ماهیت برنامه هستهای ایران مطمئن شود، و تهران از زیر بار تحریمهایی که به دلیل این برنامه اعمال شده بود، رها شود. تلاشهای دو طرف برای دستیابی به توافق روز ۲۳ تیرماه ۱۳۹۴ نتیجه داد. برنامه جامع اقدام مشترک به دست آمد. توافقی که بسیاری در ایران آن را ستودند و برای خوشحالی درباره آن، به خیابانهای پایتخت آمدند.
امروز که یکسال از آن شامگاهی که مردم در ایران به خیابان آمدند، و دستیابی به برجام را جشن گرفتند، میگذرد، شاید همه آن افراد، شادمانی یکسال پیش را نداشته باشند. مثل این شهروند تهرانی که اگرچه هنوز امیدوار است اما تغییری در کسب و کار خود نمیبیند:
«هنوز اتفاقی نیافتده که در زندگی ما تأثیری داشته باشد. باید پولی به مملکت بیاید، تا کارخانهها راه بیفتد. مردم امیدوارند که قولهایی که داده شده عملی شود، پولهای بلوکه شده برگردد، کارخانهها راه بیفتد، موضوع معوقههای بانکی و طلبهای مردم و پیمانکاران از دولت و شهرداری برطرف شود، ... امیدی هست اما فعلاً مردم همانطور ادامه میدهند.»
یک شهروند دیگر تهرانی دیگر، نه تنها تغییری در زندگی خود نمیبیند بلکه آنچنان به آینده هم امیدوار نیست و میگوید:
«اگر حقیقت را بگویم این است که تأثیر این بوده که بازار راکدتر شده، با حرفهایی که میزنند میگوییم امید داریم اما من شخصاً زیاد امید ندارم چون هر سال از سال قبلی بدتر هم میشود.»
نمونه اینگونه اظهار نظرها در سطح شهرهای ایران زیاد شنیده میشود. کسانی که ۲۳ تیرماه گذشته، بیصبرانه منتظر شنیدن خبر توافق بودند، چون فکر میکردند که در زندگیشان تغییری ایجاد میشود، و امروز، آن تغییری که منتظر آن بودند را نمیبینند.
در اینباره آرش حسننیا، همکارم در رادیوفردا که تحولات اقتصادی ایران را به دقت دنبال میکند، با تأکید بر دو جنبه آثار برجام، چه روانی و چه عملی میگوید بخشی از آثار روانی برای تأثیر واقعی، پشتوانهای قوی نداشت:
«بخشی از بزرگ بودن بیش از اندازه اثر روانی، بر عهده دولت بود چون این برگ برنده دولت بود و مدام از آن صحبت میکرد، و به نوعی تحولات اقتصادی همه مشروط و معلق این بود که آن نتیجه به کجا میرسد. در همان زمان هم بسیاری از صاحبنظران اقتصادی مستقل از دولت این هشدار را میدادند که بالا بردن سطح انتظارات در پی برجام -حتی با خوشبینیای که همان موقع هم در میان کارشناسان وجود داشت- میتواند آسیبزا باشد، چرا که به هر حال برای اینکه اقتصاد ایران از آثاری که آن موقع گفته میشد استفاده کند، زمان لازم است.
اما اگر بخواهیم به بعد از اجرای برجام برسیم، در بقیه اتفاقات اقتصادی و سایر تحولاتی که مثل شوک به اقتصادهای جهان وارد میشود، همیشه این طور است که اثر روانی ابتدا تأثیراتی میگذارد، اما اگر آن بخش واقعی اقتصاد از آن اثر روانی پشتیبانی نکند به مرور آن اثر روانی از دست میرود و مانند یخی خواهد بود که در گرما آب میشود و آن یخ را دیگر در دست نداریم . این اتفاق دقیقاً با به اجرا درآمدن برجام افتاد.»
*****
برجام حدود شش ماه پیش به اجرا در آمد. فرارسیدن این مقطع به معنای آن بود که آن دسته از تحریمهایی که به دلیل ادامه برنامه هستهای بر تهران اعمال شده بود، رفع شدند و نوبت آن رسیده بود که ایران رابطه اقتصادی خود را با بازار جهانی احیا کند.
اگرچه تحرکاتی در این زمینه انجام شده، اما روند احیای این رابطه را بسیاری «کند» ارزیابی میکنند. آرام بودن این روند حتی در میزان دسترسی ایران به داراییهای بلوکه شدهاش نیز قابل مشاهده است. جان کری وزیر خارجه آمریکاست که در اردیبهشت ماه امسال گفت:
«آیا صحبتها درباره اینکه ایران چقدر پول به دست میآورد را به یاد دارید؟ برخی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری از ارقام اشتباهی چون ۱۵۵ میلیارد دلار صحبت میکنند. ما هیچگاه فکر نمیکردیم که این رقم باشد. برخی گفتند این رقم صد میلیارد است. بنا بر محاسبات ما این رقم ۵۵ میلیارد دلار است. آیا میدانید ایران تا کنون به چه میزان از آن دست یافته است؟ تا این لحظه که من اینجا هستیم، این رقم حدود سه میلیارد دلار است».
مقامهای ایرانی هم به مرور درباره زمانبر بودن این روند سخن گفتند و از سوی دیگر، صدای ناخشنودیها در داخل ایران هم به گوش رسید. نارضایتیهایی که نیکلای کوژانف در مسکو معتقد است، یکی از سرچشمههای آن خوشبینیِ به دور از واقعیت، در زمان به دست آمدن آمدن توافق هستهای بود:
«انتظارات از این توافق در ایران بسیار خوشبینانه بود. اگر به تحولات اقتصاد ایران تا اینجا نگاه کنیم، با اینکه نشانههایی از بهبود وضعیت اقتصاد ایران میبینیم، اما اقتصاد این کشور همچنان دوران سختی را سپری میکند و بهبود این وضعیت به سرعتی که ابتدا انتظار میرفت نخواهد بود.»
نظام تحریمهایی که در سالهای منتهی به توافق، بر تهران اعمال شد در نوع خود بیسابقه بود. این تحریمها سیستم بانکی ایران، مبادلات پولی، فروش نفت و بسیاری دیگر از حوزههای اقتصاد ایران را به مرور هدف گرفت. از همین رو هم تحلیلگران معتقدند حال که نوبت به رفع این تحریمها رسیده است، زمانبر بودن، مشخصه اصلی این روند خواهد بود.
ریچارد نفیو که در دوران مذاکرات اتمی، از جمله دیپلماتهای آمریکایی بود که از سوی وزارت خارجه آن کشور، مسئولیت مذاکره درباره تحریمها را برعهده داشت. او که هم اکنون در دانشگاه کلمبیای آمریکا تحقیق میکند، با اشاره به نمونههای عراق و میانمار از تازه بودن آنچه در مورد ایران شاهد هستیم میگوید:
«کشورهای زیادی نبودند که توانستند از رژیم سنگین تحریم مانند ایران، بدون جنگ خارج شوند. شاید عراق نزدیکترین نمونه از لحاظ رژیم تحریمها باشد که با حمله و اشغال این کشور توسط آمریکا و متحدانش وضعیت بسیار متفاوتی از آنچه که حال در مورد ایران شاهد هستیم، رخ داد.
این رفع تکه تکه تحریم را مثلاً به نوعی در میانمار شاهد بودیم. و این نشاندهنده پیچیده بودن وضعیت در مورد ایران است چون این کار پیشتر انجام نشده است. رفع تحریم پس از مدتی طولانی که اعمال میشده، کار سختی است خصوصاً وقتی مجموعه عظیمی از ابزارهای تحریمی به کار گرفته شده بود.»
در پی اجرای برجام، رفت و آمدهای مقامهای ارشد کشورهای مختلف به تهران آغاز شد. سفرهایی که دیپلماتها به همراه دهها تن از فعالان اقتصادی انجام میدادند. همچنین از تهران نیز، مقامهای ارشد وزارت امور خارجه با تأکید بر اینکه حال دیپلماسی اقتصادی یک اولویت است، سفرهای متعددی را خصوصاً به پایتختهای اروپایی آغاز کردند. صحبت از تمایل شرکتهای غربی و شرقی به سرمایهگذاری در ایران مطرح شد، و آنها که زیر فشار تحریمها، تهران را ترک کرده بودند بار دیگر از بازگشت به بازار ایران خبر دادند.
این تحرکات به امضای تفاهمنامههای متعدد بین ایران و شرکتهای بینالمللی منجر شده است. از آن جمله تفاهم با دو غول تولیدکننده هواپیما، ایرباس فرانسوی و بوئینگ آمریکایی است. در کنار صنعت هوایی، ایران از جمله توافقی را با شرکت پژو و سیتروئن پیش برده که ارزشی ۴۵۰ میلیون دلاری دارد و توافقهای انجام شده با صنعت فلزات ایتالیا و گروه دانیِلی بیش از ۶ میلیارد دلار تخمین زده میشود.
با این وجود مقامهای ایرانی از موانع متعدد بر سر راه خبر میدهند. نمود این نارضایتی را در بخشی از سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی در روز ۲۵ خرداد ماه مشهود است. سخنانی که پیش از آن روز هم توسط آیتالله علی خامنهای به اشکال مختلف مطرح شده بود:
«خب وظیفه طرف مقابل این بود که تحریمها را برطرف کند، برطرف نکرده؛ تحریمها برطرف نشده. بخشی از تحریمها را اینها به یک نحوی برداشتهاند، منتها در عمل برداشته نشده. خب میدانید آنچه محل بحث بود تحریمهای ثانویه بود. تحریمهای اولیه را اینها با کمال قدرت حفظ کردند و این بر روی تحریمهای ثانویه اثر میگذارد. من خواهش میکنم کسانی که دستاندرکارند توجه کنند، دقت کنند؛ مدام نگوییم تحریمها برداشته شده؛ نه، مسئلهی معاملهی بانکها حل نشده و بانکهای بزرگ معامله نمیکنند.»
تحریمهای اولیه آمریکا آن دسته از تحریمهایی هستند که به دلیل مسایل غیرهستهای وضع شده و تازگی ندارند و از جمله شامل ممنوعیت ارتباطات مالی با ایران، استفاده ایران از سیستم مالی آمریکا یا واحد دلار در مبادلاتش میشود.
این تحریمها از یک سو شرکتهای آمریکایی را هدف گرفتهاند که به غیر از مواردی چون فروش هواپیما که بنا بر توافق آزاد شده، اجازه معامله را با ایران ندارند، و از سوی دیگر مانع استفاده ایران از سیستم مالی آمریکا و دلار این کشور در مبادلاتش میشود.
مشکل این روزهای ایران هم، از همین بخش دوم نشئت گرفته است چرا که ایران در مبادلات بینالمللیاش احتیاج به تأمین منابع از طریق نهادها و بانکهای بینالمللی دارد، که هنوز به نتیجه نرسیدهاند که برای استفاده از دلار، چگونه باید اقدام کنند.
دلیل این عدم اطمینان هم تهدیدهاییاست که این روزها از سوی کنگره آمریکا شنیده میشود و آن طور که مهرداد عمادی مشاور اقتصادی در بریتانیا میگوید، بانکهای بزرگ چراغ سبز لازم برای انجام مبادلات با ایران را دریافت نکردهاند:
«این پیشتر هیچوقت بازگو نشده که یک مسئول اچ اس بی سی به من گفت که آن مقدار چراغ سبزی که باید نشان داده شود، داده نشده است. و بانکهای بزرگ چون بیشتر جریمهها را دادند، واهمه دارند ولی این در ابتدا هیچگونه صحبت از دوگانگی خطهای قرمز یا چراغهای سبز و نارنجی بسته به اندازه بانکها وجود نداشت، اگر وجود داشت من الان این ریسک را میکنم و میگویم انعطاف و همکاری که ایران نشان داد، در زمان مذاکرات نشان نمیداد».
آقای عمادی از جمله در مورد تفاهم بوئینگ و شرکت هما میگوید تهدیدهای اعضای کنگره آمریکا به اعمال تحریم یا مجازات بر کسانی که با ایران در این زمینه همکاری کنند، وضعیت تأمین مالی این قرارداد را با چالشی جدی مواجه کرده است. در خود آمریکا نیز برخی در این باره هشدار دادهاند و میگویند پیشنهادهای قانونگذاران برای اعمال فشار و ممانعت از همکاری با ایران، اقتصاد خود آمریکا را نیز تحتالشعاع قرار خواهد داد.
یکی از این پیشنهادها ممانعت از استفاده دلار توسط نهادهای غیر آمریکایی است که به گفته ریچارد نفیو در نیویورک موقعیت خود دلار آمریکا را نیز در خطر قرار میدهد:
«دلار آمریکا از این جهت تبدیل به ارز اصلی شده که به عنوان یک ارز با ثبات، غیرسیاسی و معقول شناخته شده است. از این منظر هربار که شما ممنوعیتی برای استفاده از آن اعمال کنید، ارزش آن را به عنوان یک ارز در مبادلات بینالمللی، تحتالشعاع قرار میدهید. به هر حال برتریهایی به دلیل استفاده از دلار در مبادلات بینالمللی نصیب ما میشود که یکی از آنها استفاده از تحریم است.
در نتیجه نگرانی من این است که تلاشی گمراه شده برای منع استفاده از دلار در تجارتی که با ایران در ارتباط است -که حتی به موضع مدافعان تحریم کمک هم نخواهد کرد- میتواند استفاده از دلار در تبادلات بینالمللی را تحتالشعاع قرار دهد و این یک تهدید برای اقتصاد آمریکا و مرکزیت سیستم مالی آمریکا در تجارت جهانی است.»
این هشدار در حالی از سوی این مقام پیشین دولت آمریکا مطرح میشود، که برخی تهدیدهایی که از سوی کنگره شنیده میشود، حتی شامل بالابردن مالیات برای شرکتهایی که به نوعی به ایران در قراردادها کمک کنند هم میشود. قانونگذاران آمریکایی از آن رو در صدد ایجاد این موانع هستند که بر این باورند این مبادلات اقتصادی به کشوری کمک میکند که بنا بر اعلام خودِ وزارت خارجه آمریکا از جمله حامیان اصلی تروریسم است.
ریچارد نفیو و همکارانش در حالی درباره تأثیر این رویکرد بر خود آمریکا هشدار میدهند، که برخی اقتصاددانان چون استیو هانکه در دانشگاه جانز هاپکینز در بالتیمور معتقدند اینگونه اقداماتی یک رژیم بلاتکلیفی در کل اقتصاد بینالملل ایجاد کرده است:
«این فقط درباره ایران نیست، رژیم بلاتکلیفی بر سیستم مالی بینالمللی حاکم شده و این رژیم به این معنی است که هیچکس نمیداند که قاعده بازی دقیقاً چیست. اگر احتمالی وجود داشته باشد که اقدامی از سوی بانکها تحت رژیم تحریمها قرار بگیرد، بانکها به آن بسیار توجه میکنند و دستکم بانکهای بزرگ غربی، وارد این تجارت نمیشوند.
در نتیجه این یک رژیمی است که از سرعت مبادلات بینالمللی در مجموع کاسته است. و این یکی از دلایلی است که نرخ رشد در سطح جهانی افزایش نیافته است. ایران بخشی از این تصویر است اما اصل داستان بسیار بزرگتر از این حرفهاست.»
*****
وقتی صحبت از شرایط دشوار ایران برای احیای وضعیت اقتصادیاش میشود، همانند هر پدیده دیگری باید روی دیگر سکه را نیز نگاه کرد. اگر یک روی سکه مشکلاتی است که ایران همچنان در زمینه تحریمها دارد، روی دیگر چالش را باید در داخل مرزهای ایران جستجو کرد.
نظام اقتصادی ایران و کاستیهایش موضوعی است که خود مقامهای جمهوری اسلامی هم از آن سخن گفتهاند. رهبر جمهوری اسلامی آیتالله علی خامنهای که ماههاست درباره اقتصاد مقاومتی میگوید و که در این روزها رکود و بیکاری را از مشکلات عمده کشور میداند نیز در دیدارها و رهنمودهایش به دولتیها، بارها بر این موضوع تأکید کرده است:
«کشور الان در مسائل اقتصادی دچار مشکلات عمدهای است که امیدواریم حالا با برنامههای دولت و کارهایی که بنا است انجام بدهند، انشاءالله این مشکلات برطرف بشود. عمدهی این مشکلات هم عبارت است از رکود و مسئلهی اشتغال، [یعنی] بیکاری؛ اینها مهمترینها است. ما باید به اینها برسیم، باید به اینها توجه بکنیم؛ یعنی مسئلهی رکود خیلی مهم است.
اینها را بنده وقتی هم که نگاه میکنم -من در دولت قبل هم همین را گفتم- بیشتر از آنچه مربوط به تحریمها باشد، مربوط به مدیریتها و سیاستها است؛ هم در این دولت این را آدم میتواند ببیند، هم در دولت قبل، هم در دولت اسبق. ما اگر چنانچه برنامههایمان برنامههای خوب و درستی باشد، تحریمها نه اینکه اثر ندارد، [ولی] اثرش بسیار کم خواهد بود؛ باید برنامهها را منظم کرد، مرتب کرد، دقت کرد.»
این نظم و ترتیب و دقت مسایلی است که نظام اقتصادی ایران از آن رنج میبرد و از دید تحلیلگران و همچنین سرمایهگذاران داخلی و خارجی نیز پنهان نمانده است. اگرچه از زمان روی کار آمدن دولت حسن روحانی تلاشهایی در راستای تک رقمی کردن نرخ تورم یا با ثبات کردن قیمت ارز انجام شده، اما همان طور که خود رئیس کل بانک مرکزی ایران ولیالله سیف گفته است نظام بانکی ایران، بهروز نیست.
مشکلات این نظام را از جمله میتوان در قوانین مرتبط با مبارزه با پولشویی، مدیریت ریسک یا قوانین اعلام ورشکستگی جستجو کرد. علیا مبیض، مدیرگروه خاورمیانه در بانک بارکلیز بریتانیاست. او اگرچه بر پتانسیلهای متعددی چون جمعیت جوان و فراوانی ثروت معادن ایران اشاره میکند، اما درباره موانع ساختاری ای که موانع سرمایهگذاری در ایران بوده میگوید که این موانع ایران را در موقعیت نامساعدتری نسبت به سایر بازارهای نوظهور و کشورهای منطقه قرار داده است:
«فضای بازرگانی در ایران بسیار پایینتر از سایر کشورهای همسایه و اقتصادهای نوظهور است. در شاخص انجام تجارتِ بانک جهانی در سال جاری، ایران در رده صد و هجدهم در میان صد و هشتاد و نه کشور بود. همچنین بزرگی بیش از حد بخش دولتی و نیمه دولتی دیگر مسئله است. بخش دولتی بر اقتصاد ایران تسلط دارد. علاوه بر این در بسیاری از صنایع اصلی، مرز بین بخش دولتی و خصوصی آنچنان مشخص نیست.
این در زمینه برخی از حوزههای مرتبط با مسایل زیرساختی نیز صدق میکند. مشکل دیگر ایران این است که از لحاظ زیر ساختها نسبت به سایر بازارهای نوظهور کمکار است و تحت سلطه نهادهای دولتی است. فروم جهانی اقتصاد میگوید کیفیت کلی زیر ساختها در ایران تنها ۴ است که از همسایگانش عقبتر است. ایران همچنین در شاخص عملکرد لجستیکی جایگاه بالایی ندارد، و نسبت به اقتصادهای نوظهور عقبتر است.
کمبود رقابت و کیفیت نظارتی ضعیف میتواند سرعت رشد و مدرنیزه شدن را کاهش دهد. نظام مالی ایران سرمایه چندانی ندارد و از کیفیت ضعیف اموال رنج میبرد.»
از همین روست که این تحلیلگر تأکید میکند که اجرای اصلاحات برای تبدیل ایران به یک فضای رقابتی ضروری است. یک مشکل دیگر را نیز باید به همه چالشهای فضای اقتصادی ایران افزود که استیو هانکه در بالتیمور که او هم خانهتکانی در بنیانهای اقتصادی ایران را ضروری میداند، آن را اینگونه توضیح میدهد:
«حکومت ایران خطوط قرمز فراوانی را اطراف موضوعات کشیده است. دخالتهای سیاسی و مذهبی در همه تجارتهای عادی مطرح است. به نوعی اقتصاد یک غول است که توسط خطوط قرمز به اسارت گرفته شده و خطوط قرمز توسط حکومت و رهبران دینی تعریف میشود. در نتیجه تا موقعی که این خطوط قرمز وجود داشته باشد، اتفاقی برای اقتصاد ایران نمیافتد، حتی اگر تحریمها برداشته شوند.»