انتخاب کنیم یا انتخاب بشویم؟ این پرسشی است که مجله جامعه رادیوفردا با گروههای مختلف جوانان در میان گذاشته. آیا خواستاری و خواستگاری صرفاً اموری مردانه هستند؟ آیا زنان هرگز نباید برای آشنایی، رابطه، دوستی یا حتی ازدواج پا پیش بگذارند؟ چنین عرف و بایدی را چه کسی و کجا تعیین کرده؟ آیا چنین عرفهای اجتماعی را میتوان جابهجا کرد؟
زنان و مردان جوانی که با مجله جامعه رادیوفردا گفتوگو کردهاند، میگویند بله میشود. گروهی از آنها حتی میگویند عرفهایی از این دست از قبل جابهجا شدهاند، هر چند هنور هم بخش بزرگتری از جامعه آنها را به عنوان تابوهای اجتماعی میشناسند اما باد تغییر در جامعه ایرانی وزیدن گرفته است.
Your browser doesn’t support HTML5
با این حال حتی آنها که به تغییر باور دارند، هم اما و اگرها، دلهرهها و نگرانیهای خودشان را دارند.
زنان فکر میکنند، گنجایش و پذیرش مردان برای پا پیش گذاشتن آنها هنوز در جامعه ایرانی فراهم نیست. این صدای یکی از آنهاست:
«نظر شخصی من این است که انتخاب کنم تا اینکه انتخاب بشوم اما خب تا به حال پیش نیامده که این را مستقیم به فردی بگویم و دلیلش این است که شاید مردها ظرفیت یا جنبهاش را ندارند تا حدی. آن هم میتواند به این دلیل باشد که شاید عرف جامعهمان چنین چیزی را نمیپذیرد که دخترها اول بروند جلو و اقدام کنند و در بعضی از قشرها هم حتی تابو محسوب میشود این موضوع.
چیزهایی هم که در تجربیات دوستانم دیدهام بعضیشان خوب بوده. مستقیم رفته و گفتهاند و هیچ مشکلی هم نبوده اما خب بعضیها هم بوده که رفتهاند و بعضا با حرفهایی مواجه شدهاند که جنبه سوءاستفاده داشته».
او همچنین نگران برداشتی است که از ارزش یک زن در نگاه مردان وجود دارد. آیا یک زن با انتخاب مرد مورد علاقهاش و پیشنهاد دادن به او ارزش خود را در میان میگذارد؟
«این را خیلی دیدهام و حس میکنم که اگر اول دختران بروند و بگویند انگار که ارزششان در ذهن مردان میآید پایین. نمیدانم چرا چنین چیزی را حس میکینم و در بعضی موارد هم دیدهام. خیلی از آدمها این طوری هستند که اگر اکی بشود این موضوع، برای هر موضوعی میگویند من که از اول نمیخواستم، تو اگر اصرار نمیکردی یا نمیگفتی که من علاقهای نداشتم...یک چنین چیزهایی. شاید یکی از دلایل مهمام هم ترس از شنیدن چنین حرفهایی باشد».
مرتضی مطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام، یکی از مهمترین عوامل حفظ حیثیت و احترام زن را رسم دیرینه خواستگاری مردان از زنان میداند.
همه ما دستکم یک بار هم که شده این را شنیدهایم که طبیعت مرد را مظهر طلب و عشق و نیاز و زن را مظهر ناز میداند و همه اینها یعنی در باور عمومی خواستگاری کاری است که همیشه مردان باید بکنند. بر هم زدن این باور برای زنانی که آن را قبول ندارند چه عواقبی خواهد داشت؟ یک مخاطب مجله جامعه رادیوفردا در ایران پاسخ میدهد:
«ببینید آنچه همواره در یک جامعه باور عامه مرد باشد وقتی خلاف جهتش عمل کنی انگار آن نظم چیده شده را بر هم زدهای. تقاضای ازدواج یک خانم از یک آقا جسورانه است چون بر خلاف اصول مرسوم جامعه است. به نظر من عواقب تنشزا یا بحرانی برای آن خانم پس از پیشنهادش وجود ندارد. یا جواب مثبت میشنود یا منفی.
آن طور که من از مردان اطرافم شنیدهام این موضوع را باعث شجاعت یک خانم میدانند و حتی حاضرند در مورد پیشنهادش فکر کنند ولی خب خانوادهها اغلب نگرش مثبتی در مورد این قضیه ندارند و هنوز زمان میبرد تا این مسئله بتواند در جامعه عرف مخصوص به خودش را تولید کند».
تالارهای گفتوگو و کانالهای آموزش و مشاوره بیشماری در فضای مجازی وجود دارد با پرسشهای بیپایان درباره رابطه میان زنان و مردان. تقریباً در تمامی این شبکههای آموزشی به زنان توصیه و آموزش داده میشود که برای انتخاب شدن چه کیفیتهایی را تمرین کنند. تقریباً هرگز صحبت از مهارتهای انتخاب کردن برای زنان نیست.
انتخاب کردن و قدم برداشتن در راه این انتخاب اتفاقی است که مردانه تلقی شده، تا آنجا که چنین عرفی رفتار مردان را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. محمد از ایران از تجربه خود میگوید:
«اولین باری که برای من پیش آمد که یک دختر خانمی به من پیشنهاد بدهند خیلی برای من جالب بود ولی در عین حال بهتزدهام هم کرد. چرا که انتظارش را نداشتم. من اصلاً جرئت نکردم که پیشنهادشان جواب بدهم. دلیلش هم این بود که واقعا کسی بود که من همیشه میخواستم.
دلیلش واقعاً این بود که خودم را آماده نمیدیدم که ناگهان بیایند و به من پیشنهاد بدهند، این خیلی بهتزدهام کرد و اصلاً دوست نداشتم این اتفاق بیفتد چون آماده نبودم واقعا و خودم را از اینکه ایشان بیایند به من پیشنهاد بدهند و من را دستپاچه کنند ضعیف میدیدم.
به هر حال بعدها پیشنهاد هم دادیم و پیشنهاد هم دادند و در دانشگاه جرئت و جسارت خانمها بیشتر بود و کاملاً امر جاافتادهای بود ولی خب حقیقتش هم این است که فرهنگها از خانهای به خانهای و از زبانی به زبان دیگر فرق میکند. من انکار هم نمیکنم بودند کسانی که واقعاً این کار را نمیپسندیدند».
سیمون دوبوار، نویسنده و فمینیست مشهور فرانسوی جمله معروفی دارد. او میگوید یک انسان زن آفریده نمیشود، زن میشود. جامعه ایرانی تا چه حد تربیت و آموزش لازم برای استقلال شخصیت زنان را در اختیار آنها قرار میدهد. زهرا میگوید تمام تربیت ایرانی برای یک زن بر خواستگاری مرد مناسب از او متمرکز است:
«این که چرا جامعه ما نمیپسندد که زن بخواهد عواطف خودش را بیان کند چیزی که من در این بیست و چند سال زندگی در ایران فهمیدم این است که یک دختر، یک زن اغلب اوقات در خانوادههای ایرانی جوری تربیت میشود که شخصیتی منفعل داشته باشد و وقتی که از اول به یک دختر آموزش میدهند که سر به زیر باش و این کار را انجام نده که یک خواستگار خوب برایت بیاید.
یعنی یک جوری به یک دختر آموزش میدهند که تو قرار است چیز خیلی خوبی از خودت نشان بدهی نه اینکه بخواهی کاری انجام بدهی و بقیه از تو خوش شان بیایند و بیایند جلو و به تو پیشنهاد بدهند. اوج آمال و آرزوهای یک دختر را در ایران در یک خواستگار خوب تعریف میکنند نه اینکه تو خودت میتوانی یک شخصیت پرفکت و عالی باشی».
فریبا هم از کلیشههای جنسیتی موجود میگوید:
«من حس میکنم که شاید کلیشههای جنسیتی است که مانع میشود دختران مستقیم بگویند. مثلاً اینکه دختر باید غرورش را حفظ کند. یا گاهی اوقات نگفتن دختر به صورت مستقیم مبنی بر باحیا بودنش می شود که من خودم این را اصلاً قبول ندارم. از نظر من این دقیقاً یک چیز مساوی بین دختران و پسران باید باشد که همان طور که پسران میتوانند انتخاب کنند و بیایند بگویند، دختران هم بتوانند راحت انتخاب کنند و آن را بیان کنند».
اما همه زنان هم تجربه مثبتی از جسارت، اصرار بر حق انتخاب و پا پیش گذاشتن زنان ندارند. نمونهاش؟
«من جسارتش را ندارم چون سالها پیش زمانی که دانشجو بودم به طور غیرمستقیم به شخصی فهماندم که به او علاقهمند هستم آن فرد هم با من رابطه عاطفی برقرار نکرد. رابطه ما منتج شد به یک رابطه جنسی صرفاً و من به خاطر پیشفرض ذهنی که دارم دیگر دلم نمیخواهد حتی اگر کسی را دوست داشتم به او این مسئله را بگویم چون نگرانم که منظور من را بد متوجه شود یا اینکه خودش هدف دیگری را جز رابطه عاطفی دنبال کند».
با این حال باد تغییرات در ارزشها و بنیادهای فکری گاه بر گروههایی از مردان هم وزیده. محمد زنانی را که انتخابگر هستند بااراده و قوی میداند و آنها را ستایش میکند:
«در کل من وقتی که خانمی را میبینم که قدرت اراده و اعتماد به نفسش این قدر بالاست من واقعاً خودم کیف میکنم. اصلاً این به نظرم به جذابیت یک زن اضافه میکنم. احساس میکنم چهقدر قدرنمتد است و اعتاد به نفساش بالاست یا بهتر بگویم میتواند به من قدرت و اعتماد به نفس بدهد. خب من همیشه از شخصیتهای قدرتمند میان زنان آنهایی که زندگیشان دست خودشان بوده واقعا خوشم آمده از شیلدمورهای اسکاندیناوی بگیر تا پرسوناژهای زن شاهنامه در اساطیر ایرانی قدیمی خودمان».
عرفهای اجتماعی، توافقها، عادتها، رفتارها و باورهایی که صرف نظر از درستی یا نادرستیشان در جامعه پذیرفته شدهاند، با آمدن و رفتن نسلهای مختلف جابهجا میشوند اما اینکه رسم تاریخی و دیرینهی خواستگاری مردان از زنان این روزها تا چه حد همچنان بنیادهای خود را حفظ کرده و مردان و زنان امروز تا چه خد به آن پایبند هستند، پرسشی است که همچنان جای طرح شدن دارد.