مهمانی ماز جبرانی؛ قورمه سبزی گیاهی برای آقای گاندی

ماز جبرانی و مهمانانش/ کاری از توکا نیستانی

میزبان/ ماز جبرانی

میزبان: ماز جبرانی
میهمانان: پدر و پدربزرگ ماز جبرانی، محمد علی، مهاتما گاندی، و ادی مورفی
موسیقی: یارُم بیا اجرای گروه کیوسک
منوی شام: قورمه سبزی با ته‌دیگ

میزبان این هفته ما مازیار یا ماز جبرانی است. آقای جبرانی یکی از مشهورترین کمدین‌های ایرانی‌تبار در آمریکاست و در چند فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی هم در آمریکا بازی کرده است. او در شش سالگی در جریان انقلاب ایران همراه خانواده‌اش به کالیفرنیا مهاجرت کرد.

آقای جبرانی در برنامه‌های کمدی روی صحنه‌اش (اِستند آپ کمدی) که به زبان انگلیسی اجرا می‌کند دیدگاه‌های کلیشه‌ای درباره ایرانیان و مردم خاورمیانه را به نقد می‌کشد. او گروه طنز «محور شرارت» را در آمریکا تشکیل داد که این عنوان را از یکی از سخنرانی‌های جرج بوش رئیس‌جمهور پیشین آمریکا گرفته بود.

آخرین فیلم سینمایی او «جیمی وست‌وود: قهرمان آمریکایی» نام دارد که روایتی طنزگونه از ماجراهای یک ایرانی تازه‌وارد به آمریکاست. او اخیراً کتاب خاطرات خود را به زبان انگلیسی با عنوان «من تروریست نیستم، ولی نقش تروریست را در تلویزیون بازی می‌کنم» منتشر کرده و می‌گوید هدفش در این کتاب مقابله با سوءتفاهم‌هایی است که آمریکایی‌ها درباره ایرانیان دارند. مازیار جبرانی در کالیفرنیا زندگی می‌کند و من تلفنی با او گفت‌وگو کرده‌ام.

Your browser doesn’t support HTML5

مهمانی ماز جبرانی؛ قورمه سبزی گیاهی برای آقای گاندی

درباره ماز جبرانی

ماز جبرانی از مشهورترین کمدین‌های ایرانی‌تبار در آمریکاست. آقای جبرانی در برنامه‌های کمدی روی صحنه‌اش نظرات کلیشه‌ای درباره ایرانیان و مردم خاورمیانه را به نقد می‌کشد. او اخیراً کتاب خاطرات خود را منتشر کرده و می‌گوید هدفش در این کتاب مقابله با سوءتفاهم‌هایی است که آمریکایی‌ها درباره ایرانیان دارند.

مازیار عزیز خیلی خوش اومدی به برنامه میزبان. می‌شود لطفاً قبل از هرچیز به من بگویی که پنج نفری را که می‌خواهی دعوت کنی چه کسانی هستند؟

پنج نفر برای مهمانی اول پدرم را می‌خواهم دعوت کنم که خدابیامرز دیگر نیست با ما ولی خوب دعوتش می‌کنم که بیایند، پدر بزرگم را هم دعوت می‌کنم که ایشان هم دیگر با ما نیست ولی دعوتش می‌کنیم، آقای محمدعلی کلی را هم دعوت می‌کنیم که بشوند سه نفر، آقای مهاتما گاندی را هم دعوت می‌کنیم که می‌شود چهار نفر و آخر از همه تنها کسی که توی گروه ما زنده است؛ آقای اِدی مورفی.

چهار نفرشان در دنیا نیستند ولی یک نفر هست. بسیار خوب مازیار خیلی ممنون از مهمان‌هایی که انتخاب کردی. قبل از اینکه از تو به پرسم که علاقه‌ات به این مهمان‌ها چیست و حتماً مخاطبان ما می‌خواهند بدانند می‌شود لطفاً به من بگویی که چه موسیقی می‌خواهی پخش کنی که اینها خوششان بیاید؟

موسیقی می‌دانید خیلی سخت است انتخاب کردنش برای اینکه خیلی چیزهای قشنگ هست. ولی خُب من الان به بچه‌های گروه کیوسک زیاد گوش می‌دهم، پس به آنها می‌گویم بیایند و یک حالی هم بکنند.

ماز جبرانی/ یارُم بیا

موسیقی انتخابی: یارُم بیا
با صدای: آرش سبحانی و محسن نامجو
اجرا از: گروه کیوسک

ترانه به خصوصی می‌خواهی که از کیوسک پخش کنی؟

یک آهنگی هست «یاروم بیا» و می‌توانند بیایند و آن را بنوازند.

از مهمانانی که انتخاب کردی مهمان اولت پدرت است. پدرت را برای چه انتخاب می‌کنی برای مهمانی شام؟

خُب پدرم، راستش را بخواهی، همیشه آدمی بود که خیلی پر انرژی و خیلی زنده بود… آدمی بود که گذشته از اینکه پدرم بود اگر یک مهمانی داشته باشیم باید یک کسی با اینقدر انرژی و خوش‌گذران بین‌مان داشته باشیم. یک کسی بود که در ایران شرکت برق داشت. هر وقت که پدرم را با رفیقانش می‌دیدم همیشه داشت از زندگی لذت می‌برد. زندگی را زیاد جدی نمی‌گرفت.

آدمی بود که دوست داشت جشن بگیرد و دوست داشت با دوستانش باشد. من بیشتر دوران کودکی‌ام را نتوانستم با ایشان باشم… وقتی که سن من بالاتر رفت یک کمی با هم بودیم ولی سن ایشان دیگر خیلی بالا رفته بود. پس نتوانستیم در جوانی ایشان با هم خوش بگذرانیم و یک شب حال کنیم. همیشه آرزو داشتم که هر دوتامان در یک سنی باشیم که بتوانیم شبی را با هم باشیم و تمام شب را با هم لذت ببریم و خوش بگذرانیم.

به به…امیدوارم در این مهمانی شام هم به خودت و هم به پدرت خوش بگذرد. اسم پدرت چه بود مازیار؟

میهمانان ماز جبرانی/ خسرو جبرانی

خسرو جبرانی: پدر ماز جبرانی
دلیل دعوت: پدرم، همیشه آدمی بود که خیلی پر انرژی و خیلی زنده بود… از زندگی لذت می‌برد و زندگی را زیاد جدی نمی‌گرفت. همیشه آرزو داشتم که هر دو در یک سنی باشیم که بتوانیم شبی را با هم باشیم و تمام شب را با هم لذت ببریم و خوش بگذرانیم.

خسرو جبرانی.

فکر می‌کنی این شور زندگی که در پدرت بوده، تأثیر داشته که خودت کمدین روی صحنه بشوی؟

صد در صد… البته پدرم می‌خواستند که من وکیل بشوم یا بروم توی یک کار جدی، خُب همه مادرها و پدرهای ایرانی می‌خواهند که بچه هایشان یا وکیل بشوند یا دکتر یا مهندس. ما هم از ایران آمده بودیم به آمریکا، و پدر و مادر من نمی‌دانستند که آدم می‌تواند برود در کار کمدی و یا کار هنرپیشگی [و موفق شود]. آنها می‌خواستند که من وکیل بشوم.

ولی به شما بگویم که صد در صدر پدرم [در کارم تأثیر داشت]. پدرم یک آدمی بود که وقتی ما به مهمانی می رفتیم… یک آدم خجالتی نبود، یک آدم خیلی زنده بود و خیلی با هیجان و پر انرژی بود. فکر می‌کنم که صد در صد از ایشان یک انرژی گرفتم که مرا روی صحنه کمک می‌کند.

در ضمن یک آدمی بود که دوست داشت که آواز بخواند. خودش اهل تبریز بود و آوازهای تبریزی می‌خواند و بعضی وقت‌ها فارسی می‌خواند. وقتی که با دوستانش جمع می‌شدند ما از کنار تماشا می‌کردیم و می‌دیدیم که ایشان آخر شب برای دوستانشان می‌خوانند. آدم خوش صدایی بود و فکر کنم که او صد در صد روی من اثر گذاشته.

مهمان دومت گفتی پدر بزرگت است. پدربزرگ مادر یا پدری؟

میهمانان ماز جبرانی/ اکبر فرزانه

اکبر فرزانه: پدر بزرگ ماز جبرانی
دلیل دعوت: پدر بزرگم خیلی انسان بود، آدمی بود که در زندگی به ما خیلی یاد داد. کارهایی که ایشان می‌کرد برای من خیلی استثنایی بود. خیلی دست و دل باز بود. مدتی که توانستم با ایشان وقت بگذرانم، بعضی از بهترین لحظه‌های عمرم بود. سعی می‌کنم طبق فلسفه ایشان با مردم با محبت رفتار کنم.

پدر بزرگ مادری من است آقای اکبر فرزانه. ایشان هم در سال ۲۰۰۳ فوت شدند. ما نمی‌دانیم که نود و هشت سالشان بود یا صد سالشان، طوری که می‌دانید کسانی که قدیم در ایران به دنیا می‌آمدند مدارکشان زیاد دقیق نبود. ولی پدر بزرگم خیلی انسان بود، آدمی بود که به ما خیلی یاد داد در زندگی. کارهایی که ایشان می کرد برای من خیلی استثنایی بود. مثلاً ما در لس‌آنجلس زندگی می‌کردیم چند بار که داشت می‌آمد خانه- او خیلی راه می‌رفت- یکی دو نفر بی‌خانمان در نزدیکی خانه ما دیده بود و آمد خانه و برای آنها لحاف و پتو گرفت و رفت بهشان داد…

یا اینکه نزدیکی خانه ما داشتند ساختمان‌سازی می‌کردند، می‌آمد خانه و برای آنهایی که روی ساختمان کار می‌کردند آشپزی می‌کرد و برایشان غذا می‌برد. یعنی آدمی بود که خیلی دست و دل باز بود و به شما بگویم که خیلی ازش یاد گرفتم. راستش را بخواهید ایشان هم دوست داشتند که آواز بخوانند. من دارم فکرش را می‌کنم مثل اینکه من هم باید خواننده می‌شدم! پدرم آواز می‌خواند، پدر بزرگم آواز می‌خواند. ایشان هم خیلی اثر مثبتی داشتند روی زندگی من و آخرهای سال‌های زندگی‌شان با ما بودند و در لس‌آنجلس زندگی می‌کردند. من هم خوشبختانه توانستم یک مدتی با ایشان وقت بگذرانم که بعضی از بهترین لحظه‌های عمرم بود.

مازیار پدر بزرگت هیچ وقت برنامه‌های تو را زنده دید و آمد به برنامه‌هات؟

پدر بزرگ من بله آمده بود به برنامه‌های من، ایشان انگلیسی صحبت نمی‌کردند ولی می‌آمدند و می‌نشستند. چند بار در فیلم هم بازی کرده بودم و بردمش سینما و با ما نشست و تماشا کرد. همیشه بعدش یک حرف خنده‌داری هم می‌زد. طفلک یک ساعت و نیم می‌نشست و فیلم یا برنامه را می‌دید و آخرش می‌آمد و به من می‌گفت ببم نفهمیدم چه گفتی ولی مثل اینکه خوب بود. همدانی بود و به ما می‌گفت ببم. خیلی آدم با صبری بود و می‌نشست بدون اینکه حوصله‌اش سر برود… گفتم که در سال ۲۰۰۳ از دنیا رفتند ولی هر روز در فکر من هستند. سعی می‌کنم طبق فلسفه ایشان با مردم با محبت رفتار کنم.

در برنامه‌هایی که اجرا می‌کنی هیچ موقع شخصیت‌های تو شبیه پدر یا پدربزرگ تو هستند؟ آنها را هم دست می‌اندازی؟

صد درصد.همه ما کمدین‌ها باید متریال خودمان را از جایی بگیریم. من هم راجع به پدرم و هم پدر بزرگم صحبت می‌کنم. اتفاقاً در یکی از برنامه‌هایی که اجرا کردم می‌گفتم که چطور با پدربزرگم می‌رفتیم خرید. دلیل اینکه تا سنین بالا زندگی کردند این است که خیلی فعال بودند. ایشان خرید خانه را می‌کرد و آشپزی می‌کرد. من توی یکی از برنامه‌ها توضیح دادم که چطور می‌بردمش خرید، من رانندگی می‌کردم و ایشان با من می‌نشست توی ماشین و ما می‌رفتیم خرید می‌کردیم.

یک کمدی درست کرده بودم که ما چه جوری می‌رفتیم به فروشگاه و ایشان هندوانه را انتخاب می‌کرد. می‌رفت با انگشتش به هندوانه می‌زد و گوش می‌داد و همیشه می‌توانست شیرین‌ترین هندوانه‌ها را پیدا کند. من جوک درست کرده بودم که وقتی ایشان نبود من سعی می‌کردم که خودم بروم هندوانه انتخاب کنم ولی هیچ‌وقت نمی‌دانستم چه کار دارم می‌کنم. همین طوری با انگشتم به هندوانه می‌زدم و برای دوروبری‌ها پز می‌دادم که من بلدم. بعد هندوانه را که می‌آوردم خانه مثلاً گندیده بود… خلاصه این یکی از چیزهایی بود که در برنامه‌ها استفاده می‌کردم.

حالا از خانواده بیاییم بیرون؛ مهمان سوم تو محمد علی کلی قهرمان بوکس آمریکاست.

میهمانان ماز جبرانی/ محمد علی

محمد علی (۱۹۴۲ تا ۲۰۱۶ م.): مشت‌زن اسطوره‌ای آمریکایی
شهرت: فعال مدنی و برترین مشت‌زن سنگین‌وزن تاریخ مشت‌زنی
دلیل دعوت: از بچگی با پدرم مسابقات محمد علی را می‌دیدیم و محمد علی مرا به پدرم نزدیک‌تر کرد. بعد که بزرگ شدم فهمیدم محمد علی یک آدم استثنایی بود به طوری که توانست اثر مثبتی روی دنیا بگذارد. پیام صلح جهانی را که ایشان به دنیا پخش می‌کرد پیامی است که من با آن خیلی موافق هستم.

بله این دو سه تا دلیل دارد. موقعی که من بچه بودم در ایران -من سال ۷۲ میلادی به دنیا آمدم- ایشان خیلی معروف بود، در سراسر دنیا معروف بود ولی توی ایران به خصوص خیلی معروف بود. پدر من هم اهل بوکس و کشتی بود و محمد علی را به من معرفی کرد. من بچه که بودم عروسک محمد علی را داشتم و دوست داشتم مسابقاتش را تماشا کنم و پدرم چون دوست داشت با همدیگر تماشا می‌کردیم.

بعضی از خاطره‌های بچگی‌ام این است که با پدرم بوکس محمد علی را تماشا می‌کردیم و با پدرم وقت می‌گذراندم. پس محمد علی مرا با پدرم نزدیک‌تر کرده بود. بعد وقتی که بزرگ شدم و به حرف‌های او گوش دادم فهمیدم که محمد علی یک آدم استثنایی بود به طوری که توانست اثر مثبتی روی دنیا بگذارد. پیام صلح جهانی را که ایشان به دنیا پخش می کرد پیامی است که من با آن خیلی موافق هستم.

واقعاً به شما بگویم هر وقت فیلم جدیدی درباره او ساخته شد، من سعی کردم تماشا کنم. امیدم این بود که یک روزی هم می‌توانستم با ایشان بشینم و صحبت کنم. اتفاقاً جالب اینجاست که یکی از دخترهای ایشان به نام مریم علی کمدین بودند و من با او آشنا شدم، ولی هیچ وقت شانس آن را نداشتم که با خود محمد علی از نزدیک آشنا بشوم. البته یک بار یک کلیپ آنلاین گذاشته بودم و همین مریم علی دید و به من ایمیل زد که من آن را به پدرم نشان دادم و پدرم خندید. وقتی من این را شنیدم یکی از اتفاقات درخشان زندگی و کارم شد.

به به… پس محمد علی را بیشتر برای این دوست داری که برای حقوق سیاه‌پوستان مبارزه می‌کرد، ضد جنگ بود و خودش در اعتراض به جنگ ویتنام نرفت…

بله ولی در عین حال آدمی هستند که اگر در یک مهمانی با او باشی فکر می‌کنم خیلی پر انرژی است و همه را می‌خنداند… و کسی است که آن شب را شیرین‌تر می‌کنند.

به خصوص که اگر دوره جوانی‌اش باشد، اجازه نمی‌دهد که کسی حرف بزند…

بله همین طور است…

مهمان چهارم مهاتما گاندی رهبر سابق هندوستان است.

میهمانان ماز جبرانی/ مهاتما گاندی

مهاتما گاندی (۱۸۶۹-۱۹۴۸ م.): رهبر سیاسی استقلال هند
شهرت: تأکید بر خشونت‌پرهیزی
اثر مهم: داستان تجربه‌های من با راستی
دلیل دعوت: گاندی به نظر من یکی از قهرمانان دنیا بود با کارهایی که کرد و از طریق صلح این کارها را انجام داد. وقتی من داستان‌های ایشان را شنیدم به خودم گفتم که اگر من بتوانم با فلسفه ایشان در زندگی‌ام جلو بروم، فکر می‌کنم که موفق خواهم بود.

ایشان هم به نظر من یکی از قهرمانان دنیا بودند با کار هایی که کردند و از طریق صلح این کار ها را انجام دادند. کسی است که وقتی من داستان‌های ایشان را شنیدم به خودم گفتم که اگر من بتوانم با فلسفه ایشان در زندگی‌ام جلو بروم فکر می‌کنم که موفق خواهم بود.

می‌دانید این ها یک کسانی هستند -هم محمد علی و هم گاندیـ که توانستند روی دنیا اثر مثبتی بگذارند. من همیشه می‌گویم که شما اگر در زندگی شانس داشته باشید که اول خودتون به موفقیت برسید ـنمی‌گویم موفقیت پولی بلکه موفقیت فکری و دستیابی به خوشحالی در زندگی- و بعد بتوانید روی اطرافیان‌تان اثر مثبت بگذارید این می‌شود به نظر من موفقیت در زندگی.

ولی این دو نفر توانستند روی دنیا اثر مثبت بگذارند که این دیگر چیزی است که درصدش خیلی کم است. ولی اینها توانستند این کار را بکنند. واقعاً در دنیایی که می‌بینیم چقدر مردم بعضی وقت‌ها به هم بدی می‌کنند، جنگ هست و چیزهای منفی هست، وقتی می‌بینیم کسی مثل مهاتما گاندی می‌آید و از طریق صلح مبارزه می‌کند و برای چیزهای مثبت مبارزه می‌کند او کسی است که من اگر روزی می‌توانستم روبه‌رویش بنشینم و به حرف‌هایش گوش بدهم یک چیز خیلی خوبی می‌شد برای من.

حالا که در زندگی واقعی نتوانستی ایشان را ببینی امیدوارم که در شام مجازی ایشان را ببینی و با هم گپ بزنید. حالا می‌رویم سرغ مهمان آخرت اِدی مورفی.

اِدی مورفی خُب یکی از بزرگترین کمدین‌های آمریکایی است و باعث شد که من کمدین شوم… من وقتی که حدود ۱۰ سالم بود ایشان تازه شروع کرده بودند «ساتردی نایت لایو» یا برنامه زنده شنبه‌شب‌ها را اجرا می‌کردند که فکر می‌کنم ۱۹ سالش بود و خیلی جوان بود. من هم بچه بودم و توی کالیفرنیا بزرگ می شدم و این برنامه را تماشا می‌کردم.

بعد از آن ایشان یکی دو تا برنامه «اِستند آپ کمدی» هم اجرا کردند که یکی‌شان روی کاست درآمده بود و یکی هم روی ویدئو که اسمش بود «دلیریوس». ما که بچه بودیم خوراک‌مان این بود و می‌نشستیم اینها را گوش می‌دادیم و تماشا می‌کردیم. یادم هست وقتی که بچه بودم با اینکه مامان و بابام می‌گفتند که باید وکیل بشوم یا مهندس و دکتر، من از همان بچگی به خودم می‌گفتم که من می‌خواهم مثل اِدی مورفی باشم. اتفاقاً من از ۱۲ سالگی شروع کردم در مدرسه به بازی تئاتر و فکر می‌کنم که اِدی مورفی یکی از دلایل آن بود.

این را هم به شما بگویم یک شب که در لس‌آنجلس داشتم برنامه اجرا می‌کردم ایشان اتفاقاً در سالن بود و یک کمی تماشا کردند ولی بعدش نتوانستیم با هم سلام و علیک بکنیم. پس باید یک شامی با ایشان باشم و بشینیم با هم صحبت کنیم و ببینم که نظرشان درباره دنیا چیست.

بسیار خوب حالا که رسیدیم به اینجا می‌خواستم ببینم که برای اِدی مورفی، گاندی، محمد علی کلی، پدربزرگت آقای فرزانه و پدر خودت شام می‌خواهی چه بدهی مازیار؟

میهمانان ماز جبرانی/ ادی مورفی

ادی مورفی (۱۹۶۱ م.): هنرپیشه، کارگردان و کمدین آمریکایی
شهرت: نامزدی و کسب چندین جایزه گلدن گلوب، و یک نامزدی اسکار
آثار: پلیس بورلی هیلز، دختران رویایی، سرقت از برج و آثار دیگر
دلیل دعوت: اِدی مورفی خُب یکی از بزرگترین کمدین‌های آمریکایی است و باعث شد که من کمدین شوم. وقتی که بچه بودم با اینکه مامان و بابام می‌گفتند که باید وکیل بشوم یا مهندس و دکتر، من از همان بچگی به خودم می‌گفتم که من می‌خواهم مثل اِدی مورفی باشم.

می‌دانید من فکر می‌کنم که باید قورمه سبزی بدهیم! چون اولاً ایرانی‌ها عاشق قورمه سبزی هستند و دوماً یکی از چیزهایی که من خیلی دوست دارم وقتی است که یک آمریکایی را با غذای ایرانی آشنا می‌کنم. من همیشه می‌گویم که غذای ایرانی یکی از بهترین غذاهای دنیاست و من فکر می‌کنم که یکی از راه‌هایی که می شود مردم غرب را با ایرانی‌ها آشنا کرد از طریق غذاهای ایرانی است.

هر دفعه که غذای ایرانی گذاشتم جلوی آمریکایی‌ها درست است که کباب‌های ایرانی را دوست دارند ولی قورمه سبزی خورشتی است که خیلی‌ها انتخاب می‌کنند… من دلم می خواهد که اِدی مورفی و محمد علی را با قورمه سبزی اشنا کنم. البته آقای گاندی شاید قورمه سبزی خورده، بعید نیست. فکر می‌کنم که پدر و پدر بزرگم از این غذا لذت می‌برند. باید مطمئن باشیم که این قورمه سبزی یک ته‌دیگ هم همراهش باشد چون ته‌دیگ هم خیلی خوشمزه است.

آب قورمه سبزی را اگر بریزید روی ته دیگ خیلی خوشمزه می‌شود…

درست است، من هر وقت یکی را می‌برم چلوکبابی می‌گویم یک ته‌دیگ بدهند با قورمه سبزی و قیمه، و آن را به عنوان پیش غذا می‌خوریم تا برسیم به غذاهای اصلی.

حالا گاندی هم که گیاهخوار است، گوشتش را می‌تواند بگذارد کنار و بقیه‌اش را بخورد…

راست می‌گویید. یا می‌توانیم آن شب به افتخار آقای گاندی همه قورمه سبزی گیاهی بخوریم.

خُب حالا مهمانانت پیش تو هستند که آنها را دوست داری و خیلی‌ها قهرمانان زندگی‌ات بوده‌اند و یا از آنها الهام گرفته‌ای، دارند ترانه «یارُم بیا» از گروه کیوسک را می‌شنوند و قورمه سبزی تو را می‌خورند، حالا سر میز شام چه خبر است و درباره چه دارید صحبت می‌کنید؟

اولاً صد در صد داریم می‌خندیم چون دوروبر ما کمدین زیاد است. من خودم دلیل اینکه رفتم تو کار کمدی این بود که من عاشق شنیدن کمدی بودم و اگر دوروبر دوستان باشیم دوست دارم گوش بدهم. فکر می‌کنم که آقای محمد علی کلی در این گروه بیشتر از همه حرف می‌زند. ایشان شعبده‌بازی هم دوست دارند و برای ما اجرا می‌کنند و دارد جوک می‌گوید.

فکر می‌کنم پدر من هم، که گفتم آدم خجالتی نبود، برای همه یک کم ودکا می‌ریزد که بخوریم و راحت‌تر بشویم. بعد یک کمی جوک می‌گوید و بعد به ترکی تبریزی آوازی می‌خواند… و به احترام مسن‌ترین فرد گروه که پدربزرگم است باید اجازه بدهیم که ایشان هم یک آوازی بخوانند…

بعد آقای گاندی را نمی‌دانم که می‌خواند یا جوک می‌گوید و یا شاید شعر می‌گوید؛ نمی‌دانم چه کار می‌کند ولی مطمئن هستم هر حرفی که بزند برای همه ما پر معنی خواهد بود… اِدی مورفی هم فکر می‌کنم صدایش خوب است ولی شاید جوک بگوید و شاید آواز بخواند. من هم دوست دارم آنجا بشینم با دوربین تلفنم این صحنه‌ها را ضبط کنم و بعد به دوستانم بگویم که چه شب استثنایی و باورنکردنی داشتم.

بسیار خوب. امیدوارم واقعاً یک شب استثنایی باشد و بهت خوش بگذرد و حتماً بهتون خوش می‌گذرد. خیلی ممنونم مازیار عزیز که در برنامه میزبان شرکت کردی.

مرسی که مرا دعوت کردید و مرسی که شب خوبی را به نظرم آوردید.