اکبر گنجی روزنامهنگار و پژوهشگر ایرانی است.
محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور ایران، در نيويورک از مذاکره و رابطه با آمريکا سخن گفت. اين سخنان به سود منافع ملی ايران بود و بايد از آن استقبال می شد. به جای استقبال، در ايران به او تاختند.
محمد خاتمی، رئيس جمهور پيشين ايران، برای گشودن فضای سياسی اعمالی انجام داده و می دهد که سنجش آنها به گفت و گوی مفيدی دامن می زند.
نزاع ایران و دولتهای غربی در واقع باید نزاع ایران و آمریکا به شمار رود. درست است که چند موضوع (پرونده هستهای، اسرائیل و فلسطین، تروریسم و حقوق بشر) مسائل اصلی نزاع را تشکیل میدهند، اما بدون توافق ایران و آمریکا این نزاع حل نخواهد شد. یک معادله معکوس اساس کار است: «بدون توافق آمریکا، طرفهای ۵+۱ به هیچ توافقی با ایران دست نخواهندافت. هرگونه توافقی میان ایران و آمریکا، توافق ۵+۱ خواهد بود.»
ايران در وضعيت دشواری قرار دارد که اگر وضع به همين نحو پيش رود و کار به حمله نظامی به ايران بينجامد، دو پيامد آن به خطر افتادن موجوديت اش و کشته و زخمی و آواره شدن صدها هزار تن خواهد بود. چگونه می توان از اين دره عميق نجات پيدا کرد و به راهی افتاد که به حل مسائل و رفع مشکلات منتهی شود؟
در سوم مرداد ماه مسئولان جمهوری اسلامی به ديدار آيت الله خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی شتافند تا رهنمودها و راهکارهای او را درباره ی وضعيت فعلی کشور بشنوند.
آيت الله خامنه ای قانوناً دارای ولايت مطلقه است. قدرت مطلقه را قانون اساسی جمهوری اسلامی به او بخشيده است. او نيز در استفاده ی از اين حق قانونی کوتاهی نکرده و مهارت از خود نشان داده است. اما اين تمام مسأله نيست.
نزديک نمايشگاه بين المللی کتاب، خشايار ديهيمی طی يادداشت کوتاهی تحت عنوان "شهامت مدنی" ضمن اعلام خبر باطل شدن پروانه ی نشر کوچک، صدای اعتراض مدنی خود را بلند کرد.
مذاکرات بلندمدت ايران و دولت های غربی درباره ی مسأله ی هسته ای آغاز شده است. به نظر می رسد آيت الله خامنه ای می خواهد که بدون هيچ مزاحم داخلی آن گونه که خود می پسندد اين مذاکرات را پيش برد. فرد پيش بينی ناپذيری چون احمدی نژاد می تواند به عنوان مزاحم در روند مذاکرات اخلال کند.
فقيهان شيعه و اهل سنت در مسأله ی سب(دشنام دادن) پيامبر اسلام و تغيير دين فرد مسلمان (ارتداد) توافق نظر دارند. فقيهان اهل تسنن و تشيع درباره ی حکم مرتد و حکم اهانت کننده ی به پيامبر نيز توافق داشته اند. در جهان گذشته يک پيش فرض پشتوانه ی اين ديدگاه و حکم بود.
دهه گذشته ايران را از زوايای گوناگون می توان تحليل کرد. صدها پرسش می توان در انداخت و در انتظار پاسخ صاحبنظران نشست. يکی از پرسش ها اين است: تأثيرگذارترين شخصيت سياسی دهه ی ۸۰ ايران چه کسی بوده است؟
جنگ بر سر منابع کمياب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی ميان رهبران جمهوری اسلامی جدی است و در ماه های اخير تشديد شده است.
خبر کوتاه و ساده بود. سعيد مرتضوی از سوی محمود احمدی نژاد به رياست سازمان تأمين اجتماعی منصوب شد. مرتضوی را همه به خوبی می شناسند. قاضی شعبه ۱۴۱۰ کارکنان دولت و دادستان بعدی تهران که نقش مهمی در سرکوب های دوران ۱۵ ساله داشت.
اگر در اين مدعا توافق داشته باشيم که "رژيم استبدادی ام الفساد است" ، يعنی اکثر مفاسد ناشی از وجود و دوام چنان نظام هايی است، می توان و بايد رهبران رژيم جمهوری اسلامی را فاسد به شمار آورد که چنين نظامی برساخته و دوامش را از طريق سرکوب و فسادهای دائمی تضمين می کنند.
ساختار متعارض قانون اساسی جمهوری اسلامی به طور دائمی بحران توليد می کند. برای اين که نمی توان از يک سو حکومت را بر آرای جمهور مردم بنا کرد و از سوی ديگر همه ی قوا و نهادهای حکومتی را تحت امر ولايت مطلقه ی فقيه قرار داد(اصل ۵۷ قانون اساسی).
«فرصت»های زیادی برای فعالیت وجود دارد. «فرصت»هایی که هرگز مخالفان به طور جدی وارد آن حوزهها نشدهاند. کارگران و معلمان دو نمونهٔ خوب این مدعا هستند. باید فرصت آفرید و از فرصتهای موجود استفاده کرد.
آنچه جنبش سبز ناميده شد، پيامدناخواسته ی انتخابات رياست جمهوری خرداد ۸۸ بود(اگر چه علل و دلايل تاريخی- اجتماعی بستر وجودی آن را پديد آورده بود). احزاب و سازمان ها و کانديداها هيچ برنامه يا طرحی نداشتند که پس از انتخابات مردم را به خيابان ها بکشانند.
نظريه ی "ولايت مطلقه ی فقيه" معنايی جز تماميت خواهی ندارد. اين نظريه برای "سلطه" برساخته شده است.سلطه به معنای دخالت خودسرانه در زندگی ديگران است. يعنی، حاکم- زمامدار، مطابق ميل خودسرانه اش در همه ی امور- از جمله زندگی افراد- دخالت می کند. همه ی امور بايد مطابق ميل او- يا به تعبير مسئولان جمهوری اسلامی:"منويات مقام معظم رهبری"- سامان يابد.
اکبر گنجی: به احتمال زياد بين «ميزان فساد» و دوام و بقای رژيم سياسی همبستگی وجود دارد. آيت الله خامنه ای به شدت نگران اين متغير و نقش آن در فروپاشی رژيم است. مطابق شاخص های جهانی، رژيم حاکم بر ايران از نظر ميزان فساد، يکی از فاسدترين نظام های سياسی جهان است. ميزان فساد ايران، از اکثر رژيم های فاسد منطقه ی خاورميانه بالاتر است. آيت الله خامنه ای تحليل تک علتی ساده ای از پديده ی فساد رژيم عرضه می دارد. پديد آمدن فساد، به دليل عدم رعايت فرامين و فرمايشات ايشان است.
اکبر گنجی: سلطان بحرين و سلطان ايران، هر دو، حرکت مخالفان خود را يک گونه تحليل می کنند. هر دو نيز با آنها يک گونه برخورد می کنند: کشتار و زندان و شکنجه. از نظر علی خامنه ای دخالت در امور داخلی ديگر کشورها- يعنی آموزش نيرو،مسلح کردن آنها و تأمين بودجه- مجاز و واجب است،وقتی از طرف ايران صورت گيرد.اما صرف محکوميت نقض سيستماتيک حقوق بشر در ايران و نام بردن از جنبش سبز از سوی ديگر دول، دخالت در امور داخلی ايران به شمار می رود و دليل وابستگی مخالفان رژيم به آمريکاست
اکبر گنجی: رهبران ايدئولوژيک هيچگاه غير از هواداران خود را انسانی در خور گفتوگو به شمار نمیآورند و به همين دليل توهين و دروغ را به کار میبرند تا آنها را از مقام انسانی تنزل دهند.
بیشتر