حضرت آقا خیلی امروز از دست ترامپ کفری تشریف داشتند که سپاه پاسداران ما را جزو گروههای تروریستی گذاشته.
امروز آقا راجع به خبرهای سیل حرف میزدند. پرسیدند از مسئولین کسی را سیل نبرده؟ عرض کردم ممکن است یکی دو نفرشان را برده باشد به کانادا. آقا از شوخی من خوششان نیامد. فرمودند با مسائل جدی و تلخ مملکت هیچوقت شوخی نکن.
از یک هفته به نوروز مانده افرادی که امسال اسمشان برای تبریک به آقا درآمده بود، دانه دانه، شرف دخول پیدا میکردند و ممتازهاشان کاندیدِ خَمبوسِ دست آقا میشدند. آقا فرموده بودند آجیلآلات را دستهبندی کنیم. وزرا و نمایندگان مجلس و اهل سپاه هر کدام درجهای از تنقلات داشتند.
وارد که شدم آقا روی کامپیوتر کلیپ حاجی فیروز میدیدند. فرمودند: ببین علمدار، چند روز است دارم فکر میکنم ما چه غفلتی کردهایم. توی این چهل سال یک حاجی فیروز مکتبی درست نکردیم. یعنی اصلاً به این صنعت توجه نداشتهایم. در حالی که چه از نظر فرهنگی و چه اقتصادی این جای امعان نظر دارد.
آمدند جلوتر فرمودند: «راستش من آن اوائل، اعتراضات و اجتماعاتی که میشد خوف برم میداشت.» عرض کردم «دیگر خوف برتان نمیدارد؟» با خنده فرمودند: «حالا وقتی نباشد خوف برم میدارد!»
فرمودند: ببین علمدار! من هم مثل امام خمینی ورزشکار نیستم ولی ورزشکارها را دوست ندارم. من نمکدان را دوست دارم. نمکدان یعنی امنیت. اینها نمکدان را شکستهاند. این فوتبالیستها...
آقا خاطرات همسایههای امام خمینی در نوفللوشاتو و خداحافظی حضرت امام با آنها را مطالعه فرموده بودند فرمودند: وحید ببین همسایه فرانسوی با همسایه مشهدی چقدر فرق میکند. خیلی مانده که ما به آنها برسیم. وقتی بُنه کَن از مشهد میآمدیم ما گفتیم مثلاً با همسایههامان خداحافظی کنیم ولی توبهکار شدیم.
امروز وارد که شدم آقا داشتند توی اتاق قدم میزدند و «مهدی بیا، مهدی بیا، ایران نشه ونزوئلا» میگفتند. فهمیدم که شوخی میفرمایند چونکه آقا زیاد با حضرت صاحب الزمان حال نمیکنند. یکبار هم ازشان پرسیده بودم. فرمودند اینها بستگی به میزان اعتقادات آدمها دارد که چقدر خرافاتی باشند...
فرمودند میدانی وحید، داریم رکورد را میشکنیم. انقلاب دارد چهل ساله میشود. پرسیدم کدام رکورد را میشکنیم؟ فرمودند رکورد همین انقلاب را. درست نفهمیدم چه میگویند. الکی گفتم بله.
امروز صبح اول وقت در حضور سه تن از نظامیان و روحانیون و اصولگرایان که به شکایت آمده بودند، حضرت آقا حسابی به من توپیدند که چرا در بعضی «انتخاباتها» دخالت میکنی و به اسم من اعمال نفوذ میکنی؟... وقتی آن سه نفر راضی و دستبوس مرخص شدند، آقا یک شکرپنیر در دهان من گذاشتند و دستی به پشت شانهام زدند.
صبح زود در بیت بودم. آقا دور از جانشان در توالت تشریف داشتند. وقتی بیرون آمدند چشمم افتاد که با پای چپ خارج شدند. شک ندارم که گرفتاریهای برجام و تحریم و التهاب اوضاع جهانی، حواس برای مقام معظم رهبری باقی نگذاشته. حضرت عباسی همیشه با پای راست خارج میشوند...
بیشتر