ميرحسين موسوی، يکی از نامزدهای معترض انتخابات رياست جمهوری و آخرين نخست وزير ايران، روز يکشنبه از شکلگيری تشکيلات راه سبز اميد به عنوان يک نهضت فراگير خبر داد.
آقای موسوی گفت: «رنگ سبز، نماد اين راه و مطالبه اجرای بدون تنازل قانون اساسی، شعار آن است و شبکههای اجتماعی خودجوش و خودمختار بیشمار و گسترده در سطح جامعه، بدنه اين جنبش هستند.»
ميرحسين موسوی اضافه کرد: «نمیتوان بخشهايی از قانون اساسی را اجرا کرد و بخشهای ديگر آن را دور انداخت.»
اين نامزد انتخابات رياست جمهوری افزود: «راه سبز اميد، ادامه شعار راهبردی هر شهروند يک ستاد است که برای مطالبات به حق مردم و استيفای حقوق آنان شکل میگيرد.»
فرخ نگهدار، تحليلگر سياسی در لندن، درباره سخنان آقای موسوی و تشکيلات راه سبز اميد، به پرسشهای رادیو فردا پاسخ داده است.
- راديو فردا: آقای نگهدار، ارزیابی شما از اظهارات آقای موسوی مبنی بر شکلگیری تشکیلات راه سبز امید چیست؟
فرخ نگهدار: مهمترين محور اين تشکل، مسئله حرکت در چهارچوب قانون است و مسئول شناختن طرف مقابل يعنی ارگانهای مسلط بر حاکميت جمهوری اسلامی به عنوان عدولکننده از قانون و تنزل قانون به اجرای بخشی و ناديده گرفتن اجرای بخشی ديگر.
دومين نکته آن است که اين حرکت متکی به شهروندان ايران است و قدرت، مشروعيت و امکانات خود را از مردم ايران میگيرد. اين پاسخی به تمام اتهاماتی است که طرف مقابل میزند و دادگاههای اخير و شوهای تلويزيونی به راه انداخته است.
سومين موضوع، حقطلبی، راستکرداری و حقيقتجويی است. آقای موسوی معتقد است «راه سبز اميد» راهی حقيقتجو و مخالف ايجاد فضای عدم اعتماد در جامعه است. او اشاره میکند اگر اين اتهامات و دروغپردازیها نبود، جنبش سبز میتوانست در ساماندهی اوضاع بحرانی بعد از انتخابات به شدت مؤثر باشد.
- به گفته آقای موسوی، بدنه اين جنبش شبکههای اجتماعی خودجوش، خودمختار، گسترده و بیشمار در سطح جامعه خواهند بود. چرا آقای موسوی در اين سخنان از شبکههای اجتماعی برای تشکيل جبهه خود نام میبرد، نه تشکيلات سياسی؟
تجربههای پيشين نشان داده است که هر گاه اين جنبش بخواهد راه سازماندهی و تشکل خود را از بالا و به اعتبار نشستها و مذاکرات رهبران و تشکلهای سياسی پيگيری کند، اولاً دچار آسيب تفرقه خواهد شد و برخی از نيروها جا میمانند، موضع مقابل میگيرند، دلسرد میشوند و به نوعی، تفرقه پيش میآيد که در اين مرحله به صلاح نيست.
ثانياً هر نوع شکل هرمی و تمام تشکلهای سنتی اعم از حزب و جبهه، در روند زمان حالت مرکزيت پيدا میکنند و مرکزيت به اين شکل میتواند بخشی از جامعه را که مايل به شرکت در اين حرکت است، حذف کند.
ارزيابی آقای موسوی بر اين پايه است که اين موج سبز بايد گام هايی بردارد و خودش را بيشتر تعريف کند تا بداند آيا اين اصول مورد تأکيد و درخواست تمام مؤلفههای شرکتکننده دراين حرکت است يا نه.
- راديو فردا: يکی از موارد مورد تأکيد آقای موسوی، درخواست برای اجرای بدون تنازل قانون اساسی است. برخی از تحليلگران و يا مخالفان جمهوری اسلامی در گذشته و اکنون معتقد بودهاند و هستند که قانون اساسی کارايی لازم را ندارد. چرا آقای موسوی باز هم بر اجرای اين قانون اصرار دارد؟
هر گاه به صحنه سياسی نگاه کنيم، اولين سؤالی که برای هر فعال سياسی مطرح میشود، اين است که آيا دور زدن سيستم حقوقی و قضايی و سيستم سياسی موجود و عمل کردن ورای اين سيستمها ما را به نتيجه میرساند و تغيير را قطعی میکند يا هر نوع تغييری بايد بر اساس پايبندی به اصول قانون اساسی و سيستم حقوقی و سياسی موجود صورت بگيرد؟ اين بحث از ابتدای مشروطيت تا امروز مطرح بوده است.
در دوران قبل از انقلاب، وقتی قانونشکنی و ناديده گرفتن قانون اساسی توسط نظام گذشته به حدی رسيد که تقريباً تمام فعالين سياسی از اجرای قانون توسط دستگاه حاکم نااميد شدند، شکستن سيستم قضايی و حقوقی و سياسی موجود را وظيفه اصلی خود قرار دادند و جامعه به سمت انقلاب رفت.
بنا به تجربه تاريخی طولانی، من با آقای موسوی موافق هستم که راهی جز توسل به ظرفيتهای حقوقی و قانونی موجود در سيستم سياسی برای تغيير آن وجود ندارد.
تنها چيزی که من در صحبت آقای موسوی مسکوت میبينم، اين است که او درباره دفاع از ضرورت آزادی گفتوگو پيرامون سيستم حقوقی و قضايی موجود صحبتی نمیکند.