به دنبال به بنبست رسیدن مذاکرات ۵+۱ با شرکت دولت اوباما، معلق ماندن مذاکرات، و عدم تاثیر تحریمها در تغییر رفتار دولت ایران، افکار عمومی جوامع غربی بر سر یک دوراهی قرار گرفته است: حمله نظامی یا تشدید تحریمهای اقتصادی.
طبیعی است که هریک از گزینهها بنا به فرض پس از مذاکرات طولانی برای رسیدن به یک مصالحه انتخاب می شوند. با فرض دنبال کردن دیپلماسی برای رسیدن به مصالحه، اگر نتیجهای به دست نیاید که در شرایط حاضر بسیار غیرمحتمل به نظر میرسد، نمیتوان انتظار داشت که دول غربی دست روی دست بگذارند.
سخن گفتن دیپلماتها (مثل سفیر امارات متحده عربی در ایالات متحده)، دانشگاهیان (مقاله آمیتای اتزیونی، استاد روابط بینالملل دانشگاه «جرج واشینگتن» تحت عنوان «آیا میتوان جلوی ایران اتمی را گرفت؟» در نشریه «مطالعات نظامی» ارتش آمریکا) و سیاسیون (سناتور جو لیبرمن) از احتمال یا ضرورت حمله نظامی علیه تاسیسات اتمی و زیربنایی ایران در اوایل ماه ژوییه ۲۰۱۰ ناشی از احساس در بنبست قرار گرفتن در بخشی از افکار عمومی در کشورهای غربی است.
نوع واکنش به این بنبست نیز تا حدودی شکل گرفته است. بر اساس یک نظرسنجی انجام شده در روزهای هفتم آوریل و هشتم ماه مه ۲۰۱۰ در ۲۲ کشور، افکار عمومی ۱۶ کشور غربی و بعضی از کشورهای اسلامی برای درگیری احتمالی با ایران آماده است. در این نظرسنجی، ۶۶ درصد آمریکاییها، ۵۹ درصد فرانسویان، ۵۱ درصد آلمانیها، ۵۵ درصد مصریان، و ۵۳ درصد اردنیها به دخالت نظامی علیه ایران رأی موافق دادهاند.
مذاکرات در تعلیق
پس از چندین سال مذاکره و چهار قطعنامه شورای امنیت مبنی بر ضرورت توقف غنیسازی توسط جمهوری اسلامی و نیز یک سال مذاکره دولت اوباما با حکومت جمهوری اسلامی، در نیمه دوم سال ۲۰۱۰ وضعیت رابطه غرب با ایران در موضوع غنیسازی مبهمتر از همیشه مینماید.
افکار عمومی در کشورهای غربی خواهان فشار دولتها بر ایران جهت رسیدن به یک مصالحه است و افکار عمومی در ایران خواستار کسب اطلاعات بیشتر در مورد برنامه تسلیحات اتمی حکومت. دول غربی مجبورند به افکار عمومی خود تن در دهند، اما حکومت ایران همچنان غنیسازی را با هدف تسلیحاتی کردن آن ادامه میدهد بدون آن که مردم در جریان کم و کیف آن قرار گیرند.
همه قرائن و شواهد تکنیکی حاکی از تسلیحاتی بودن این برنامه است: از پنهانکاری همیشگی رژیم در این موضوع تا مقرون به صرفه نبودن غنیسازی برای نیروگاههای هستهای در داخل کشور، از میزان ظرفیت تاسیسات موجود تا قرار داشتن این برنامه تحت نظارت و عملیات سپاه پاسداران، و از برنامههای دیگر رژیم جهت دستیابی به کلاهک پرتاب تا منبع دریافت تکنولوژی (پدر بمب اتمی پاکستان).
ناامیدی از افق تحریمها
در شرایط عدم تمکین ایران به تصمیمات شورای امنیت و تعلیق جنبش سبز تنها راهی که در کوتاهمدت برای نیروهای غیر جنگطلب باقی ماند تحریم اقتصادی یکجانبه از سوی ایالات متحده و اتحادیه اروپا بود، چون امکان اجماع بر سر این تحریمها در شورای امنیت فراهم نشد. علیرغم تردیدهایی که در مورد تاثیر تحریمها بر تغییر رفتار حکومت وجود دارد تحریمها حداقل کاری است که این دولتها میتوانند کرد و توافق بر سر آن در میان سیاستمداران و افکار عمومی بسیار آسانتر از حمله نظامی بوده است. پس از تصویب این تحریمها در کنگره آمریکا و اتحادیه اروپا، این کشورها در حال فراهم کردن زمینههای اجرای این تحریمها با تمرکز بر حوزه انرژی و آوردن فشار به سپاه هستند.
اما واکنش جمهوری اسلامی به تحریمها گردنکشی، تهدید، انکار، توهین، و جایزه دادن به خود بوده است. کارکرد این روشهای عوامفریبانه و غیردیپلماتیک کاهش اعتماد به مقامات ایران و آمادگی بیشتر افکار عمومی در کشورهای اروپایی و آمریکا برای برخورد حادتر با سیاستهای دولت ایران خواهد بود. حکومت ایران با این روشها بیش از همه زمینه را برای سخن گفتن از حمله نظامی فراهم آورده است.
حمله نظامی و دلایل مقوم آن
در صورت شکست کامل دیپلماسی، و نزدیک بودن ایران به آزمایش بمب اتمی خود، حمله نظامی تنها گزینه آمریکا یا اسرائیل برای توقف این برنامه خواهد بود و مقامات ایرانی نیز این را به خوبی میدانند. باراک اوباما در مصاحبه با شبکه ۲ تلويزیون اسرائيل (۱۷ تیر ۱۳۸۹) تصریح میکند که «دستيابی ايران به سلاح هستهای غيرقابل قبول است و ما برای جلوگیری از وقوع چنين اتفاقی، دست به هر اقدامی خواهيم زد».
با عدم علم به این گزینه و جدیت آن، طرف ایرانی اصولا وارد مذاکرات پنج به علاوه یک نمیشد یا پس از هر قطعنامه تحریمی، سیگنالی برای تداوم مذاکرات ارسال نمیکرد. نتایج مباحث مطرح در هستههای فکری در کشورهای غربی نمایانگر عدم آمادگی دول غربی برای زیستن در کنار ایرانی با در اختیار داشتن بمب اتمی است.
مقامات ایران غنیسازی تا هر مرحلهای را راه بدون بازگشت معرفی میکنند وهمه قرائن موید نظامی بودن این برنامه است. آن چنان که از مواضع رسمی حکومت برمیآید، حتی تحریم و محرکهای مقبول غنیسازی را در ایران متوقف نخواهد ساخت، چون هرگونه عقبنشینی در این امر از حیث سیاسی شکستی برای نظامیگرایان در برابر رقبای داخلی خود به شمار خواهد آمد. ماجرای غنیسازی اگر پیش از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ موضوعی محوری در سیاست خارجی بود، اکنون به موضوعی کلیدی در سیاست داخلی تبدیل شده است، گرچه از آن بحث چندانی در رسانهها صورت نمیگیرد.
استدلال طرفداران حمله نظامی آن است که حمله نظامی حتی اگر برنامه اتمی را کاملا از میان برندارد آن را سالها به تاخیر خواهد انداخت و در این فاصله ممکن است موضوع با تغییر رژیم کلا حل شود. طرفداران حمله نظامی در برابر مشکلات این گزینه نیز بر این باورند که در مورد مخاطرات آن اغراق شده است. آنها معتقدند در امکان انتقامگیری ایران در عراق و افغانستان اغراق شده است. حکومت علیرغم دشمنی با آمریکا با دول این کشورها روابط دوستانه دارد و این عنصری محدودکننده در اقدام علیه نیروهای آمریکایی در این دو کشور است. علاوه بر آن، حکومت ایران در سالهای گذشته به حمله به نیروهای آمریکایی یا کمک به نیروهای مخالف آمریکا در منطقه مشغول بوده و کار جدیدی قرار نیست انجام شود.
سخن دیگر طرفداران حمله نظامی در برابر موضع فعالان سیاسی جنبش سبز مبنی بر تضعیف جنبش در صورت حمله نظامی آن است که حمله نظامی آمریکا بیش از آن که به تقویت حکومت در برابر اپوزیسیون منتهی شود به تضعیف آن منجر میشود، چون حکومت باید در آن واحد در چند جبهه بجنگد. حمله نظامی به تاسیسات اتمی که هیچ سودی از آن متوجه مردم نیست یک حکومت سرکوبگر را به حکومتی مقبول مبدل نخواهد کرد. کسانی نیز که در مقابله حکومت و مخالفان ساکت ماندهاند در مقابله حکومت و قدرت خارجی نیز ساکت خواهند ماند. همچنین حمله خارجی منابع دولتی را برای سرکوب در داخل محدودتر خواهد کرد، چون جامعه امروز ایران جامعهای است که پول حرف اول را در آن میزند و حکومتی که پول کافی نداشته باشد از قدرت بسیج آن نیز کاسته میشود.
نیروهایی که اکنون قدرت را در ایران در دست دارند بیاعتقادترین و ضعیفالنفسترین نیروها در تاریخ جمهوری اسلامی هستند و صرفا به امید کسب ثروت و قدرت در حال سرکوب نیروهای بیسلاح در داخل کشور هستند. مقایسه میان سپاه و بسیج امروز با سپاه و بسیج دهه شصت قیاس معالفارق است.
راه حل جنبش سبز: دموکراسی
اما از نگاه بخش عمدهای از فعالان جنبش سبز، نه تحریم اقتصادی و نه حمله نظامی راه حل مشکل حرکت حکومت دینی به سوی مسلح شدن به بمب اتمی نیست. بمباران ممکن است موثر واقع شود، اما پیامدهای ناگواری برای صلح بینالملل و روابط مفاهمهآمیز بینالمللی دارد.
تحریمها قابل دور زدن و تاسیسات تخریب شده نیز قابل بازسازی هستند. تنها راه برای بازداری ایران از این امر سقوط رژیم استبداد دینی و شکلگیری حکومت دموکراتیک در ایران است.
اما در شرایطی که دول غربی چشماندازی را برای دموکراتیزه شدن کشور نمیبینند و در این مسیر نیز چندان حرکتی نمیکنند، طبعا به دو گزینه فوق تمسک میجویند: بازها به حمله نظامی و پرستوها به تحریم اقتصادی (که به اعتقاد برخی مقدمه حمله نظامی است).
تنها شرایط روز و نحوه عمل دولت ایران است که هر روز یک فایل را بالای فایل دیگری قرار میدهد. هر دو گزینه به ضرر مردم ایران است، اما گزینه نظامی علیه دولت و مردم، هر دو عمل خواهد کرد و تحریم اقتصادی در کوتاهمدت به ضرر حکومت و در درازمدت به ضرر مردم.
با فرض ۱) حرکت حکومت جمهوری اسلامی به سوی در اختیار گرفتن تسلیحات اتمی، ۲) کشدار و طولانی و پر دردسر بودن فرایند دموکراتیزاسیون در ایران، ۳) غیرقابل اعتماد بودن رهبران ایران برای در اختیار داشتن سلاح اتمی و نیز ۴) امکان بسیار اندک محاکمه سران به اتهام جنایت علیه بشریت در دادگاه بینالمللی یا به طور کلی اِعمال رژیم حقوق بشر در سطح بینالمللی، از کسانی که هم با تحریم و هم با حمله نظامی مخالف هستند انتظار میرود بگویند چه راه حلی برای متوقف کردن سران حکومت از پیشبرد برنامه تسلیحات اتمی خود پیشنهاد میکنند.
پیشنهاد نیروهای صلحطلب و دموکرات ایرانی کمک همه طرفهای ذینفع در داخل و خارج به تسریع برنامه دموکراتیزاسیون در ایران برای به سر عقل آمدن جمهوری اسلامی یا سقوط آن است. اما آن دسته از دول خارجی که در مبانی فکری خود صلحطلب نیستند و امیدی به نتیجهبخش بودن فرایند دموکراتیزاسیون در کوتاهمدت ندارند یا منافع ملی خود را بر دموکراتیک شدن دیگر جوامع ارجحیت میدهند نخست به تحریم اقتصادی و در صورت نتیجهبخش نبودن به حمله نظامی به تاسیسات اتمی یا زیربنایی رای میدهند.
طبیعی است که هریک از گزینهها بنا به فرض پس از مذاکرات طولانی برای رسیدن به یک مصالحه انتخاب می شوند. با فرض دنبال کردن دیپلماسی برای رسیدن به مصالحه، اگر نتیجهای به دست نیاید که در شرایط حاضر بسیار غیرمحتمل به نظر میرسد، نمیتوان انتظار داشت که دول غربی دست روی دست بگذارند.
سخن گفتن دیپلماتها (مثل سفیر امارات متحده عربی در ایالات متحده)، دانشگاهیان (مقاله آمیتای اتزیونی، استاد روابط بینالملل دانشگاه «جرج واشینگتن» تحت عنوان «آیا میتوان جلوی ایران اتمی را گرفت؟» در نشریه «مطالعات نظامی» ارتش آمریکا) و سیاسیون (سناتور جو لیبرمن) از احتمال یا ضرورت حمله نظامی علیه تاسیسات اتمی و زیربنایی ایران در اوایل ماه ژوییه ۲۰۱۰ ناشی از احساس در بنبست قرار گرفتن در بخشی از افکار عمومی در کشورهای غربی است.
نوع واکنش به این بنبست نیز تا حدودی شکل گرفته است. بر اساس یک نظرسنجی انجام شده در روزهای هفتم آوریل و هشتم ماه مه ۲۰۱۰ در ۲۲ کشور، افکار عمومی ۱۶ کشور غربی و بعضی از کشورهای اسلامی برای درگیری احتمالی با ایران آماده است. در این نظرسنجی، ۶۶ درصد آمریکاییها، ۵۹ درصد فرانسویان، ۵۱ درصد آلمانیها، ۵۵ درصد مصریان، و ۵۳ درصد اردنیها به دخالت نظامی علیه ایران رأی موافق دادهاند.
مذاکرات در تعلیق
پس از چندین سال مذاکره و چهار قطعنامه شورای امنیت مبنی بر ضرورت توقف غنیسازی توسط جمهوری اسلامی و نیز یک سال مذاکره دولت اوباما با حکومت جمهوری اسلامی، در نیمه دوم سال ۲۰۱۰ وضعیت رابطه غرب با ایران در موضوع غنیسازی مبهمتر از همیشه مینماید.
افکار عمومی در کشورهای غربی خواهان فشار دولتها بر ایران جهت رسیدن به یک مصالحه است و افکار عمومی در ایران خواستار کسب اطلاعات بیشتر در مورد برنامه تسلیحات اتمی حکومت. دول غربی مجبورند به افکار عمومی خود تن در دهند، اما حکومت ایران همچنان غنیسازی را با هدف تسلیحاتی کردن آن ادامه میدهد بدون آن که مردم در جریان کم و کیف آن قرار گیرند.
همه قرائن و شواهد تکنیکی حاکی از تسلیحاتی بودن این برنامه است: از پنهانکاری همیشگی رژیم در این موضوع تا مقرون به صرفه نبودن غنیسازی برای نیروگاههای هستهای در داخل کشور، از میزان ظرفیت تاسیسات موجود تا قرار داشتن این برنامه تحت نظارت و عملیات سپاه پاسداران، و از برنامههای دیگر رژیم جهت دستیابی به کلاهک پرتاب تا منبع دریافت تکنولوژی (پدر بمب اتمی پاکستان).
ناامیدی از افق تحریمها
در شرایط عدم تمکین ایران به تصمیمات شورای امنیت و تعلیق جنبش سبز تنها راهی که در کوتاهمدت برای نیروهای غیر جنگطلب باقی ماند تحریم اقتصادی یکجانبه از سوی ایالات متحده و اتحادیه اروپا بود، چون امکان اجماع بر سر این تحریمها در شورای امنیت فراهم نشد. علیرغم تردیدهایی که در مورد تاثیر تحریمها بر تغییر رفتار حکومت وجود دارد تحریمها حداقل کاری است که این دولتها میتوانند کرد و توافق بر سر آن در میان سیاستمداران و افکار عمومی بسیار آسانتر از حمله نظامی بوده است. پس از تصویب این تحریمها در کنگره آمریکا و اتحادیه اروپا، این کشورها در حال فراهم کردن زمینههای اجرای این تحریمها با تمرکز بر حوزه انرژی و آوردن فشار به سپاه هستند.
اما واکنش جمهوری اسلامی به تحریمها گردنکشی، تهدید، انکار، توهین، و جایزه دادن به خود بوده است. کارکرد این روشهای عوامفریبانه و غیردیپلماتیک کاهش اعتماد به مقامات ایران و آمادگی بیشتر افکار عمومی در کشورهای اروپایی و آمریکا برای برخورد حادتر با سیاستهای دولت ایران خواهد بود. حکومت ایران با این روشها بیش از همه زمینه را برای سخن گفتن از حمله نظامی فراهم آورده است.
حمله نظامی و دلایل مقوم آن
در صورت شکست کامل دیپلماسی، و نزدیک بودن ایران به آزمایش بمب اتمی خود، حمله نظامی تنها گزینه آمریکا یا اسرائیل برای توقف این برنامه خواهد بود و مقامات ایرانی نیز این را به خوبی میدانند. باراک اوباما در مصاحبه با شبکه ۲ تلويزیون اسرائيل (۱۷ تیر ۱۳۸۹) تصریح میکند که «دستيابی ايران به سلاح هستهای غيرقابل قبول است و ما برای جلوگیری از وقوع چنين اتفاقی، دست به هر اقدامی خواهيم زد».
با عدم علم به این گزینه و جدیت آن، طرف ایرانی اصولا وارد مذاکرات پنج به علاوه یک نمیشد یا پس از هر قطعنامه تحریمی، سیگنالی برای تداوم مذاکرات ارسال نمیکرد. نتایج مباحث مطرح در هستههای فکری در کشورهای غربی نمایانگر عدم آمادگی دول غربی برای زیستن در کنار ایرانی با در اختیار داشتن بمب اتمی است.
مقامات ایران غنیسازی تا هر مرحلهای را راه بدون بازگشت معرفی میکنند وهمه قرائن موید نظامی بودن این برنامه است. آن چنان که از مواضع رسمی حکومت برمیآید، حتی تحریم و محرکهای مقبول غنیسازی را در ایران متوقف نخواهد ساخت، چون هرگونه عقبنشینی در این امر از حیث سیاسی شکستی برای نظامیگرایان در برابر رقبای داخلی خود به شمار خواهد آمد. ماجرای غنیسازی اگر پیش از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ موضوعی محوری در سیاست خارجی بود، اکنون به موضوعی کلیدی در سیاست داخلی تبدیل شده است، گرچه از آن بحث چندانی در رسانهها صورت نمیگیرد.
استدلال طرفداران حمله نظامی آن است که حمله نظامی حتی اگر برنامه اتمی را کاملا از میان برندارد آن را سالها به تاخیر خواهد انداخت و در این فاصله ممکن است موضوع با تغییر رژیم کلا حل شود. طرفداران حمله نظامی در برابر مشکلات این گزینه نیز بر این باورند که در مورد مخاطرات آن اغراق شده است. آنها معتقدند در امکان انتقامگیری ایران در عراق و افغانستان اغراق شده است. حکومت علیرغم دشمنی با آمریکا با دول این کشورها روابط دوستانه دارد و این عنصری محدودکننده در اقدام علیه نیروهای آمریکایی در این دو کشور است. علاوه بر آن، حکومت ایران در سالهای گذشته به حمله به نیروهای آمریکایی یا کمک به نیروهای مخالف آمریکا در منطقه مشغول بوده و کار جدیدی قرار نیست انجام شود.
سخن دیگر طرفداران حمله نظامی در برابر موضع فعالان سیاسی جنبش سبز مبنی بر تضعیف جنبش در صورت حمله نظامی آن است که حمله نظامی آمریکا بیش از آن که به تقویت حکومت در برابر اپوزیسیون منتهی شود به تضعیف آن منجر میشود، چون حکومت باید در آن واحد در چند جبهه بجنگد. حمله نظامی به تاسیسات اتمی که هیچ سودی از آن متوجه مردم نیست یک حکومت سرکوبگر را به حکومتی مقبول مبدل نخواهد کرد. کسانی نیز که در مقابله حکومت و مخالفان ساکت ماندهاند در مقابله حکومت و قدرت خارجی نیز ساکت خواهند ماند. همچنین حمله خارجی منابع دولتی را برای سرکوب در داخل محدودتر خواهد کرد، چون جامعه امروز ایران جامعهای است که پول حرف اول را در آن میزند و حکومتی که پول کافی نداشته باشد از قدرت بسیج آن نیز کاسته میشود.
نیروهایی که اکنون قدرت را در ایران در دست دارند بیاعتقادترین و ضعیفالنفسترین نیروها در تاریخ جمهوری اسلامی هستند و صرفا به امید کسب ثروت و قدرت در حال سرکوب نیروهای بیسلاح در داخل کشور هستند. مقایسه میان سپاه و بسیج امروز با سپاه و بسیج دهه شصت قیاس معالفارق است.
راه حل جنبش سبز: دموکراسی
اما از نگاه بخش عمدهای از فعالان جنبش سبز، نه تحریم اقتصادی و نه حمله نظامی راه حل مشکل حرکت حکومت دینی به سوی مسلح شدن به بمب اتمی نیست. بمباران ممکن است موثر واقع شود، اما پیامدهای ناگواری برای صلح بینالملل و روابط مفاهمهآمیز بینالمللی دارد.
تحریمها قابل دور زدن و تاسیسات تخریب شده نیز قابل بازسازی هستند. تنها راه برای بازداری ایران از این امر سقوط رژیم استبداد دینی و شکلگیری حکومت دموکراتیک در ایران است.
اما در شرایطی که دول غربی چشماندازی را برای دموکراتیزه شدن کشور نمیبینند و در این مسیر نیز چندان حرکتی نمیکنند، طبعا به دو گزینه فوق تمسک میجویند: بازها به حمله نظامی و پرستوها به تحریم اقتصادی (که به اعتقاد برخی مقدمه حمله نظامی است).
تنها شرایط روز و نحوه عمل دولت ایران است که هر روز یک فایل را بالای فایل دیگری قرار میدهد. هر دو گزینه به ضرر مردم ایران است، اما گزینه نظامی علیه دولت و مردم، هر دو عمل خواهد کرد و تحریم اقتصادی در کوتاهمدت به ضرر حکومت و در درازمدت به ضرر مردم.
با فرض ۱) حرکت حکومت جمهوری اسلامی به سوی در اختیار گرفتن تسلیحات اتمی، ۲) کشدار و طولانی و پر دردسر بودن فرایند دموکراتیزاسیون در ایران، ۳) غیرقابل اعتماد بودن رهبران ایران برای در اختیار داشتن سلاح اتمی و نیز ۴) امکان بسیار اندک محاکمه سران به اتهام جنایت علیه بشریت در دادگاه بینالمللی یا به طور کلی اِعمال رژیم حقوق بشر در سطح بینالمللی، از کسانی که هم با تحریم و هم با حمله نظامی مخالف هستند انتظار میرود بگویند چه راه حلی برای متوقف کردن سران حکومت از پیشبرد برنامه تسلیحات اتمی خود پیشنهاد میکنند.
پیشنهاد نیروهای صلحطلب و دموکرات ایرانی کمک همه طرفهای ذینفع در داخل و خارج به تسریع برنامه دموکراتیزاسیون در ایران برای به سر عقل آمدن جمهوری اسلامی یا سقوط آن است. اما آن دسته از دول خارجی که در مبانی فکری خود صلحطلب نیستند و امیدی به نتیجهبخش بودن فرایند دموکراتیزاسیون در کوتاهمدت ندارند یا منافع ملی خود را بر دموکراتیک شدن دیگر جوامع ارجحیت میدهند نخست به تحریم اقتصادی و در صورت نتیجهبخش نبودن به حمله نظامی به تاسیسات اتمی یا زیربنایی رای میدهند.