در بخشهای پیشین (اول و دوم) درباره همکاریهای نظامی آمریکا با کشورهای عربی ، دستیابی آنها به سلاحهای بیشتر و وابستگی نظامیشان به آمریکا بحث شد. در این بخش بحث را در مورد دکترین و سیاست اوباما در قبال کشور های شورای همکاری، نتایج نشست کمپ دیوید و چالشهای بعد از نشست دنبال میکنیم.
توسل به نیروی نظامی در بیشتر موارد نه تنها حلال مسایل سیاسی نیست که آن را تشدید میکند. آمریکا به عنوان بزرگترین و قویترین نیروی نظامی در دنیا در نهایت به بیهودگی زور و نیروی نظامی به عنوان یک ابزار برای تعامل از جمله با ایران پی برده است و دو سال پیش باراک اوباما با تصمیمی عاقلانه راه مذاکره با ایران را برای حل مسئله هستهای و کمرنگ کردن گزینه نظامی علیه این کشور انتخاب کرد.
به رغم این، تقاضای شش کشور شورای همکاری از آمریکا برای عقد یک پیمان نظامی مانند ناتو نشان میدهد که رهبران این کشورها در وادی دیگری سیر میکنند. این کشورها در نشست کمپ دیوید و پیش از آن از آمریکا خواستند که سلاحهای پیشرفته به آنها بدهد و با همکاری بیشتر نظامی و برنامهریزی راهبردی جلوی «سلطه طلبی» ایران را در منطقه سد کند در حالیکه آمریکا ، دستکم تا پایان ریاست جمهوری اوباما، شمشیرش را غلاف کرده و به دیپلماسی روی آورده است.
عربستان سعودی و دیگر کشورهای شورای همکاری از آنچه که «سلطه طلبی» ایران در منطقه و دخالتهای این کشور در امور داخلی کشورهای عرب مانند سوریه، لبنان، عراق، بحرین و یمن یاد میکنند، بهراستی هراس دارند. در این رابطه مشکل مهم برای کشورهای شورای همکاری این است که بسیاری از مردم منطقه خاورمیانه و فراتر از آن به دو دلیل هراس این کشورها را از ایران جدی نمیگیرند.
اول اینکه این کشورها به ویژه عربستان سعودی از ابزار های سیاسی، دینی، مذهبی، اقتصادی و نظامی خود مانند ایران برای پیشبرد مقاصد خود در لبنان، عراق، مصر، سوریه، یمن و بحرین استفاده میکند و در بیشتر موارد گروههای هوادار عربستان و ایران در جنگهای نیابتی با هم مبارزه میکنند. در برخی موارد ایران یا عربستان به رویکردها و استراتژی متضادی برای نیل به هدف خود و در نهایت کسب قدرت استفاده میکنند. عربستان به جبهه النصره وابسته به القاعده کمک میکند که با همکاری سایر گروههای مخالف اسد، با دولت دمشق مبارزه کند ولی در یمن با بمباران مواضع حوثیها و مخالفان دولت در تبعید این کشور، موضع القاعده شبهجزیره عربستان را تقویت میکند.
دوم اینکه هیچ دلیل قانع کنندهای برای اهداف سلطهطلبانه ایران و ترس از آنها که در جان سران کشور های شورای همکاری ریشه دوانده است ، وجود ندارد. آنچه را که سعودیها تهدید ایران مینامند، کارشناسان و تحلیلگران غربی رفتار عادی یک قدرت مهم منطقهای میدانند که برای مستحکم کردن روابط خود با دوستان و متحدانش انجام میدهد. یک از مشکلاتی که سعودیها با آن روبرو هستند این است که ایرانیان در زمینه سیاست های منطقه ای و خارجی و همچنین دیپلماسی در مقایسه با همسایگان عرب خود شایستگی و مهارت بیشتری دارند.
دکترین اوباما
اظهارات اوباما در مورد تهدیدهای علیه کشورهای شورای همکاری نشان میدهد که او این تهدیدها را بیشتر درونی میداند تا بیرونی. او در مصاحبهای با توماس فریدمن، ستوننویس روزنامه نیو یورک تایمز به صراحت به این نکته تاکید کرد.
بیانیه پایانی نشست کمپ دیوید هم موضع آمریکا را در قبال تهدیدهای خارجی و حمله احتمالی علیه کشور های شورای همکاری را تا حد زیادی روشن میکند. این بیانیه میگوید : «آمریکا آمادگی دارد که در صورت بروز چنین حملهای با شرکای خود در شورای همکاری خلیج [فارس] همکاری کند تا در اسرع وقت در مورد یک واکنش مناسب تصمیمگیری شود». البته تاکید شده که توسل به نیروی نظامی میتواند یک راه حل بالقوه باشد . به عبارت دیگر حمله به کشور های عربی، مترداف با واکنش نظامی بیچون و چرای آمریکا نیست. یعنی راهحلهای گوناگون بررسی خواهد شد و واکنش نظامی یکی از گزینههای بالقوه خواهد بود.
اوباما در کنفرانس مطبوعاتی خود در کمپ دیوید گفت هدف از همکاری با کشورهای شورای همکاری تداوم دشمنی دراز مدت با ایران و یا به حاشیه راندن این کشور نیست زیرا هیچیک از ملتهای ما از یک رویارویی بدون پایان با ایران فایده نخواهند برد.
اوباما در مصاحبه یاد شده با توماس فریدمن در تشریح نگاه راهبردی و درازمدت خود نسبت به ایران ودیگر کشورهای منطقه که برخی آن را چکیده دکترین اوباما مینامند، گفت: «با آنها وارد تعامل میشویم ولی همه قابلیتهای خود را هم حفظ میکنیم.»
ابعاد سیاست اوباما، خواستهها
اظهارات اوباما نشان میدهد که یکی از ابعاد سیاست او دگرگونی در روابط ایران و کشورهای جنوب خلیج فارس از حالت رویارویی و دشمنی به همزیستی مسالمتآمیز است و او این سیاست را با هدف پایان دادن به انزوای جمهوری اسلامی ایران و تلفیق آن با جوامع منطقهای و بینالمللی و تعدیل رفتار پرخاشگرانه آن دنبال میکند.
دولت اوباما و کنگره خواهان عقد یک قراداد امنیتی ویژه با کشورهای شورای همکاری نیستند و هیچ تمایلی به تقویت حضور نظامی آمریکا در منطقه به ویژه در خلیج فارس ندارند. به عکس، اوباما خواهان آن است که حضور نظامی آمریکا در منطقه را به تدریج کاهش دهد و در مقابل حضور خود را در آسیا - اقیانوس آرام پررنگ کند. از دید آمریکا خلیج فارس اولویت استراتژیک دهههای گذشته را ندارد، به ویژه که آمریکا به علت خودکفایی در تولید انرژی و حتی صادرات آن، نیاز مبرمی به نفت و گاز کشورهای خلیج فارس ندارد.
از دید آمریکا تهدید اصلی علیه کشورهای شورای همکاری، همانگونه که بیشتر اشارت رفت، نارضایتی داخلی است تا جمهوری اسلامی و دیگر اینکه ایرانِ بدون سلاح هستهای تهدید چندانی برای این کشورها نخواهد بود. او میخواهد که کشورهای شورای همکاری به تدریج خود مسئولیتهای امنیتی و نظامیشان را به دوش کشند.
برای رسیدن به این هدف آمریکا از کشورهای شورای همکاری خواسته است که خرید های تسلیحاتی خود را یک کاسه کنند و با تشکیل یک نیروی نظامی مشترک از جمله یک سامانه دفاع هوایی، توان خود را برای مقابله با تهدیدهای احتمالی از خارج افزایش دهند، نکاتی که چاک هیگل، وزیر دفاع پیشین آمریکا، در آذر ماه سال گذشته در کنفرانس امنیتی منامه در بحرین، به آنها پای فشرد.
از نظر آمریکا کشورهای عربی منطقه میتوانند با تقویت همکاریهایشان برای مقابله با تروریسم مانع ورود پیکارجویان خارجی به منطقه شوند و راههای تامین مالی آنها را مسدود کنند.
آمریکا همچنین از کشورهای شورای همکاری انتظار دارد که با کاهش تنشهای مایهگرفته از فرقهگرایی موانع موجود بر سر راه پیشرفت و همگرایی را در منطقه حذف کند و با همکاری بیشتر با اقدامات جمهوری اسلامی که ممکن است به ثباتی در منطقه دامن زند، مقابله کنند.
نتایج کمپ دیوید
انتظار نمیرفت که نشست کمپ دیوید بتواند همه کشورهای شرکتکننده را راضی کند. سران کشور های شورای همکاری آنچه را ممکن بود از آمریکا دریافت کردند: تاکید دوباره اوباما به پایداری و التزام آمریکا نسبت به دفاع از آنها در مقابل تهدیدهای خارجی گو اینکه اینکار به مثابه بهرهگیری بیچون و چرا از نیروی نظامی و درگیری نخواهد بود. در عین حال اوباما هم توانست تایید ضمنی سران عرب را در مورد توافق هستهای ایران کسب کند .
رهبران آمریکا میدانند که جمهوری اسلامی چه در لباس دوست و چه در لباس دشمن سیاست خود را در خلیج فارس تغییر نخواهد داد. کشورهای عرب منطقه هم میدانند که اختلافاتشان با ایران دیرینه و عمیق است و صرفاً به دوران پس از ۱۳۵۷ و برقراری جمهوری اسلامی محدود نمیشود و راه فوری و فوتی برای این اختلافات وجود ندارد. در واقع اختلافات ایران و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس بیش از اینکه به تفاوت مذهب و فرقهگرایی ارتباط داشته باشد به کسب قدرت گره خورده است.
بعد از کمپ دیوید
انتظار میرود که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس گفتوگو و چانهزنی با دولت اوباما و دولت بعد از او را برای گرفتن یک ضمانت قوی و متقن در مورد دفاع ازآنها در مقابل تهدیدهای خارجی ادامه دهند. هدف نهایی این کشورها عقد یک پیمان دفاعی خواهد بود گو اینکه دولت و کنگره در حال حاضر به چنین پیمانی تمایل ندارند.
همزمان با این، کشورهای شورای همکاری تلاش خواهند کرد که با همپیمانی با برخی از کشورهای منطقه موضع خود را در مقابل ایران تقویت کنند. به احتمال قوی تشکیل یک نیروی نظامی مشترک عربی شتاب خواهد گرفت و این کشورها سلاحهای پیشرفتهتری از آمریکا و یا دیگر کشور های غربی دریافت خواهند کرد. در عین حال کشورهای شورای همکاری به صورت جمعی یا انفرادی تلاش خواهند کرد تا روابط نظامی خود را با کشورهایی مانند بریتانیا و فرانسه بیش از پیش تقویت کنند و همپیمانانی در اروپا برای خود دست و پا کند و از درجه وابستگیشان به آمریکا بکاهند مگر اینکه دولت آینده آمریکا سیاست دیگری را در قبال خلیج فارس و خاورمیانه پیشه کند.
...................................................................................................
نظرات نویسنده الزاما بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.