گرچه عمده تمرکز رسانههای اسرائیل در هفتهای که گذشت بر موضوع فروپاشی دولت بنت، نخستوزیری موقت یائیر لاپید و انتخابات پارلمانی پیش رو بود، راهبردهای تقابل با «تهدید ایران» همچنان به شکل قابل توجهی در تحلیلهای رسانهای هفتهای که گذشت به چشم میخورد.
در مرور هفتگی رسانههای اسرائیل ابتدا به ارزیابی یک مقام پیشین موساد از راهبرد مقابله با ایران میپردازیم، و این موضوع که تغییرات در دولت اسرائیل چه تغییر احتمالی را در راهبرد این کشور در قبال ایران ایجاد میکند.
پس از آن هم نگاه رسانهها و تحلیلگران اسرائیلی را به فروپاشی دولت بنت و مرحله انتقالی تا انتخابات پارلمانی پاییز امسال، مرور میکنیم.
«راهکار مقابله با تهدید ایران، با بازدارندگی هستهای آغاز میشود»
در میانه تشدید تنش و درگیریهای اسرائیل و ایران، حییم تومر، یک عضو پیشین سازمان جاسوسی و عملیات ویژه اسرائیل (موساد) در مقالهای در روزنامه معاریو خواهان آن شده که اسرائیل با تهدید اتمی به ایران هشدار بدهد.
حییم تومر که رئیس «تِوِل» (بخش عملیات جهانی موساد) بود، نوشته است که در نبود گزینههای واقعی نظامی و سیاسی در برابر تهدید ناشی از ایران، راه درست آن است که اسرائیل برای راهبرد بازدارندگی هستهای آماده شود.
به نوشته این مقام ارشد پیشین موساد، اسرائیل بهزودی به دلیل پیشرفت برنامه هستهای ایران با چالشی روبهرو میشود که از زمان جنگ سال ۱۹۶۷ به بعد دیگر تجربه نکرده است؛ این بار چالشی از ناحیه یک رقیب ایدئولوژیک که این ظرفیت را هم دارد که تهدید حیاتی برای اسرائیل باشد.
درست است که اسرائیل از گزینه نظامی مستقل خود سخن میگوید؛ گزینهای که (به رنگ پرچم اسرائیل) به عنوان راهکار «آبی- سفید» شناخته میشود و ارتش اسرائیل حتی در هفتههای گذشته تمرینهای گسترده هوایی انجام داده تا طرح حمله به ایران را شبیهسازی کند، اما ایران و تأسیسات هستهای آن در برد عملیات پیچیده قرار دارند. فردو، یکی از دو سایت غنیسازی شناخته شده، در اعماق زمین است که وارد کردن ضربات مؤثر را به آن از طریق هوایی بسیار دشوار میکند. این سؤال مطرح است که وارد کردن آسیب جزئی به آن نیز مستلزم چند بار ضربه است؟
اما هزینه احتمالی یک کارزار نظامی گسترده نیازمند آمادگی برای ضربهپذیری در جبهه داخلی خود اسرائیل نیز هست.
ایران پهپاد و فنآوری آن را به حزبالله لبنان و جهاد اسلامی فلسطین در غزه داده است. ایران دارای توان ایجاد چالش برای اسرائیل از چند جبهه است. همراه شدن آمریکا و دیگر کشورها با یک گزینه نظامی اسرائیلی در قبال ایران بسیار ضعیف است چه بسا که دولت بایدن بهشدت با کاربرد نیروی نظامی مخالف است؛ سیاستی که خود را به خوبی در قبال جنگ اوکراین نشان داده است. خطرات جنگ با ایران برای بازار انرژی نیز ترمز دیگری برای غرب است تا از حمله نظامی به ایران حمایت نکند.
این مقام ارشد پیشین موساد با اذعان به شکست تحریم ایران، نوشته است که این ناکامی در درجه نخست ناشی از موفقیت تهران در گسترش مسیرهای صادراتی و روابط با چین، روسیه و حتی هند است. وزنه فشار سایر کشورهای غربی از جمله فرانسه، انگلیس و آلمان نیز بهویژه به دلیل ایستادگی آنها در برابر روسیه و معضلات اقتصادی ناشی از جنگ روسیه در اوکراین پیوسته رو به کاهش است.
بنابراین تهران با آگاهی از این معادله، احساس قدرت نسبی میکند؛ بهای انرژی نیز افزایش یافته و با رقبای جهانی آمریکا و اروپا، روابط راهبردی دارد.
به باور حییم تومر، در وضعیت جاری، اسرائیل باید برای راهبرد بازدارندگی آماده شده و آن را توسعه دهد. اصول بازدارندگی هستهای مستلزم تدوین یک مفهوم عملیاتی جدید و بهروز است که باید جعبهابزار عملیاتی را برای اجرای آن آماده کرد. این راهبرد باید بر اساس عملیات فزاینده، توان زدن «ضربه دوم» و تبدیل این مؤلفهها به عنصر نهادی در سیاست بازدارندگی متقابل باشد.
مقام ارشد پیشین موساد نوشته است که تهران باید درک کند که اسرائیل دارای توان وارد کردن ضربه حیاتی (به ایران) است تا کاربرد احتمالی سلاح هستهای را از قواعد بازی دور کند.
به نوشته حییم تومر، بدون ورود به جزئیات این بحث حساس در رسانهها، باید از تصمیمگیرندگان در اورشلیم و دفتر نخستوزیری خواست که به جای درخواست برای اعمال تحریمهای شدیدتر علیه ایران که ابزاری برای مهار ایران باشد یا اشاره به اقدام نظامی مستقل احتمالی اسرائیل علیه ایران، بهتر است که اسرائیل پیش از آنکه دیر شود، برای پاسخگویی راهبردی در برابر ایران که میرود به آستانه توان هستهای برسد، آماده باشد و توان بازدارندگی عملیاتی را با تمامی مفاهیم آن از حیث راهبرد جامع امنیتی خود، گسترش دهد.
فروپاشی دولت در اسرائیل و تغییر راهبرد در قبال ایران؟
روزنامه جروزالم پست این پرسش را مطرح کرده که آیا با وجود فروپاشی دولت و نزدیک شدن یک انتخابات دیگر در اسرائیل، راهبرد «زدن سر اختاپوس» که نفتالی بنت در قبال ایران عنوان کرده، ادامه خواهد یافت؟
لاهاو حارکوف، نویسنده این مقاله، تأکید میکند که این واقعیت که آشفتگی سیاسی و نبود ثبات دولت، در زمانی حساس برای دپیلماسی تقابل اسرائیل علیه ایران، احتمالا یک چالش برای اسرائیل خواهد بود.
نفتالی بنت بنیامین نتانیاهو را متهم میکرد که در زمانی که در دو سال مشغول چهار کارزار انتخاباتی بود، به خطرات ایران توجه کافی نکرده و اقدامات لازم را انجام نداده بود.
اما به نوشته خانم حارکوف، «باید امیدوار بود» که لاپید و بنت بتوانند در دوران کارزار انتخاباتی نیز به ایران که مقوله مهمی برای امنیت ملی اسرائیل است، به نحو شایسته رسیدگی کرده و برای آن فرصت کافی داشته باشند.
جروزالم پست در مقاله دیگری نیز نوشته است که اسرائیل نمیتواند هم امنیت داشته باشد و هم بیثباتی سیاسی، تأکید کرده که «دشمنان»، خواه در غزه، لبنان، سوریه یا کرانه باختری کاملاً هوشیار و در پی فرصتی برای زدن ضربه هستند.
آنا آهارونهایم با اشاره به درگیری بنیامین نتانیاهو با بنی گانتس، وزیر دفاع، بر سر تعیین رئیس بعدی ستاد ارتش اسرائیل، نوشته است که گانتس، یکی از اعضای ائتلاف دولتِ از هم فروپاشیده بنت- لاپید، اضمحلال دولت را «مایه شرمساری» نامید بهویژه آنکه اعتبار رئیس بعدی ستاد را که او در هفتههای آتی معرفی کند، از نظر اپوزیسیون که نتانیاهو فعلاً رهبر آن است، به چالش میکشد.
دوران چهار ساله آویو کوخاوی بر ستاد ارتش رو به پایان است و گانتس دیدار و مصاحبه با سه ژنرال را که ممکن است رئیس بعدی ستاد باشند، برای معرفی یکی از آنان به این مقام آغاز کرده است. اما بنیامین نتانیاهو اصرار دارد که این کار نباید در دوران انتقالی انجام شود.
در چهار دوره انتخابات پیشین، تعیین فرمانده پلیس کشور معطل مانده و یک فرمانده موقت آن را اداره میکرد که شرایط نهاد پلیس را وخیم کرده بود اما به نوشته خانم آهارونهایم، گانتس میخواهد اطمینان حاصل کند که ارتش به سرنوشت پلیس دچار نمیشود.
از نخستوزیر موقت اسرائیل چه میدانیم؟
در پی تغییر و تحولات ناگهانی صحنه سیاست اسرائیل و اعلام ناکامی دو دولتمرد ارشد در حفظ ثبات ائتلاف دولت، نفتالی بنت، یک میلیونر زاده در خانوادهای یهودی از سانفرانسیکو، در روزهای آینده این پست را به یائیر لاپید، یک میلیونر محلی، اما فرزند یک روزنامهنگار و سیاستمدار مشهور دهههای گذشته اسرائیل خواهد سپرد.
بخت یائیر لاپید اما برای حفظ سمت نخستوزیری، بعد از انتخابات زودهنگام پارلمانی که احتمالاً تاریخ یازدهم آبان برای آن در نظر گرفته شده، ممکن است چندان زیاد نباشد و سیاستمدار نامآشنا اما جنجالی، بنیامین نتانیاهو، به صحنه قدرت بازگردد.
با این حال، یائیر لاپیدِ ۵۸ ساله، از جایگاه رهبری حزب «یش عاتید» (به معنی «آیندهای هست») و با در دست داشتن پست نخستوزیری با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسبق ۷۲ ساله و رهبر حزب «لیکود» رقابت خواهد کرد و نظرسنجیها نشان داده که هر دو حزب رقیب در انتخابات پیشرو قوی خواهند شد.
روزنامه یدیعوت آحرونوت نوشته است که یائیر لاپید، یک مجری تلویزیونی، کاراتهکا و یک میلیونر، از هفته آینده نخستوزیر خواهد بود اما او تا ۴۹ سالگی مسیر زندگی کاملاً متفاوتی داشت که چندان نشانی از جاهطلبی سیاسی نشان نمیداد. او در فیلمها و تبلیغات ظاهر میشد، سراینده اشعار، نویسنده کتاب، ستون نویس روزنامهها و مجری برنامههای محبوب تلویزیونی بود.
تا ۱۰ سال پیش عبارت «نخستوزیر یائیر لاپید» کاملاً بیمعنی جلوه میکرد. این مدلِ تبلیغات تلویزیونی و پسر تامی لاپید، سیاستمدار و روزنامهنگار لیبرال و ضد مذهبی که رهبر حزب «شینویی» («تغییر») بود، از زمانی که با پایهگذاری حزب «یش عاتید» وارد عرصه سیاست شد، تا این روزها که قرار است چهاردهمین نخستوزیر شود، راه طولانی را پیموده است.
پدر یائیر لاپید از بازماندگان هولوکاست دراروپا بود که در هر مناسبتی آن را بیان میکرد اما او نیز با پایهگذاری حزب «شینویی» در سودای ایجاد تحولات سیاسی عمیق در صحنه سیاست بود و دورهای نیز وزیر شد. مادر یائیر لاپید، خانم شولامیت یک نمایشنامهنویس بود که با مرگ همسرش، اکنون نقش مهمی در زندگی پسرش دارد.
یائیر لاپید از ازدواج نخست خود یک پسر دارد. اما ازدواج دومش با لیهی، یک نویسنده سرشناس، نام این زوج را بیشتر بر سر زبانها انداخت. یائیر و لیهی والدین یک پسر و یک دختر هستند. دختری که گرفتار برخی محدودیتهای اوتیسم است. خانواده لاپید در محله مرفه «رامات آویو» در شمال تلآویو زندگی میکنند.
او از اوان نوجوانی کاراتهکا بوده و دارای کمربند مشکی است. فوربس، در سال ۲۰۱۹، ثروت شخصی یائیر لاپید را ۲۵ میلیون «شِکِل» برآورد کرده بود. این ثروت عمدتاً از مجریگری تلویزیون و فروش کتابهای پرطرفدار او بهدست آمده است. شماری از ترانههایی نیز که او سروده توسط خوانندگان پرآوازه اسرائیلی مانند شلومو آرتسی و ریتا خوانده شدهاند. او مترجم شماری از ترانههای مشهور خارجی نیز هست.
نقطه عطف در زندگی یائیر لاپید در سال ۲۰۰۸ و زمانی آغاز شد که او از میزبانی برنامههای تلویزیونی سرگرمکننده، جمعهشبها که برای گرد هم آمدن خانوادههای اسرائیلی بیشترین اهمیت را دارد، محتوایی بسیار جدی و متفاوت ارائه داد.
پس از موجی از شایعات در مورد ورودش به دنیای سیاست، سرانجام در سال ۲۰۱۲ رسماً اعلام کرد که پا به این عرصه نهاده و به جای پیوستن به این یا آن حزب موجود، نام حزب نوین «یش عاتید» را در دفتر احزاب ثبت کرد؛ حزبی که اساسنامهاش، دست رهبر حزب را به تنهایی برای تعیین نامزدهای ورود به کنست، مجلس اسرائیل، بازگذاشته و هم اوست که به تنهایی درباره ورود به ائتلاف دولتها تصمیم میگیرد.
یائیر لاپید در دوران ائتلاف کوتاه میان بنیامین نتانیاهو و بنی گانتس در یکی از انتخابات سال ۲۰۲۰ همزمان با ایام کرونا، برای نخستین بار به رهبری اپوزیسیون رسید و در نخستین سخنرانی خود در این مقام گفت که شهروندان اسرائیل اعتماد به کنست را از دست دادهاند.
فاصله این سخنرانی تا نطق روزهای آتی او که برای اولین بار نخستوزیر خوانده خواهد شد، کوتاه اما به سرعت طی شد. او دستکم برای یک دوره کوتاه انتقالی جا پای داوید بنگوریون و مناحم بگین خواهد گذاشت و باید دید که بستر همیشه متلاطم سیاست اسرائیل، پس از انتخابات پاییز امسال، آبستن چه رویدادهای دیگری است.
یک «کارآموز نخستوزیر» که فشار آمریکا را تجربه نکرده است
روزنامه «اسرائیلهیوم» که با ثروت سرشار شلدون ادلسون، کلان سرمایهدار آمریکایی حامی بنیامین نتانیاهو و برای کمک به بقای او در عرصه قدرت پا گرفته بود، در روزهایی که احتمال بازگشت نتانیاهو به قدرت تقویت شده، در تلاش است تا هر چه بیشتر ضعفهای یائیر لاپید، نخستوزیر جدید در دوران دولت انتقالی، را به رخ بکشد.
ایتامار فلایشمن در «اسرائیلهیوم» نوشته است فروپاشی دولت نفتالی بنت- یائیر لاپید احتمال برداشتن گامهای افراطی از سوی چنین دولتی را در دوره گذار، بیشتر میکند و ماههای پیشرو، از نظر بازی سیاست، زشتی خود را نشان خواهد داد.
این ستوننویس افزوده است که لاپید بر جایگاهی تکیه خواهد زد که تجربه و ممارست فراوان میطلبد که او فاقد آن است. او باید بین چند عرصه دشوار مانور بدهد: تنها چند روز بعد از نخستوزیر شدنش جو بایدن به اسرائیل خواهد رسید اما لاپید کسی است که حتی هنوز در مرحله پیش از کارآموزی نخستوزیری است و هرگز فشار آمریکا را تجربه نکرده و اساساً مستعد گذشت کردن، به سود آمریکا است.
این ستوننویس در جای دیگر از نوشته خود افزوده است که با توجه به هیستری و گزارشهای دستگیری ایرانیانی در ترکیه که قصد «ترور» گردشگران اسرائیلی را داشتند، ممکن است دولت لاپید در این خصوص نیز ملزم به تصمیمگیری باشد. در اینجا نیز لاپید برای اولین بار در زندگی سیاسی خود باید مانور دهد، و همه اینها در حالی است که هدف او نه اداره کشور بلکه اطمینان حاصل کردن است که پس از انتخابات آتی جایگاه سیاسی خود را حفظ میکند.
به نوشته ایتامار فلایشمن، غیر از این پیچیدگیهای عرصه سیاست خارجی، صحنه سیاست داخلی نیز با معضلات متعدد روبهروست. اسرائیل در حال حاضر کشوری است که گرفتار اعتصابات است؛ پزشکان، رانندگان اتوبوس و قطار و والدینی که به خاطر اعتصابات دامنهدار معلمان دیگر به یاد نمیآورند که کی آخرین بار فرزندشان یک هفته کامل تحصیلی داشته است. به همه اینها باید مشکلات و ناخرسندیهای ناشی از گرانیهای شدید هزینههای زندگی را اضافه کرد.
این تحلیلگر حامی جناح راست افزوده است که اسرائیلیها پیشاپیش به زشتی دوران انتخابات عادت کردهاند اما واقعیت منتظر انتخابات نمیماند ولی این بار به روی صندلی رهبری کشور مردی بیتجربه نشسته که اصول و قید و بندی در برابر خود (غیر از تلاش برای پیروزی در انتخابات بعدی) ندارد.
بحران همچنان پابرجاست
شلومو پیوترکووسکی یکی از ستوننویسهای روزنامه «مکور ریشون» در نوشتاری با عنوان «چه کسی دولت را ساقط کرد و چه کسی دلیلی برای جشن گرفتن ندارد»، پنج نکته را ذکر کرده است.
او نوشته است هر بار که بنت یا لاپید در هفتههای اخیر مدعی میشدند که دولتشان چقدر باثبات است، من به یاد آهنگی میافتادم که مئیر آریئل سالها پیش خوانده بود: «مردی آنچه را که کم دارد، فریاد میزند». سکاندار یک دولت اگر بهراستی باثبات باشد لازم نیست هر دو روز یکبار به همه بگوید که دولت باثبات دارم.
حقیقت این است که گواهی فوت دولت بنت- لاپید از سه ماه پیش که عیدیت سیلمان (سیاستمدار تازهکار حزب «یامینا» به رهبری نفتالی بنت از آن جدا شد) عملاً امضا شده بود. از آن لحظه به بعد داستان تمام شد و دولت شانسی برای بقا نداشت اما بنت و لاپید پیوسته ادعای نادرست «ثبات» دولت را عنوان میکردند.
نفتالی بنت در پذیرش اعلام انحلال دولت مانند مردی رفتار کرد که دوست دخترش دارد او را ترک میکند اما او پیشدستی کرده و شتابان دختر را دور میاندازد تا بر اندوه ماجرا، غم ذلت هم افزوده نشود. هفتههای متمادی بنت تلاش پوچی کرد تا از سپردن مشعل قدرت جلوگیری کند اما در لحظه حقیقت به سادگی تسلیم شد تنها برای اینکه تحقیر نشود. حقیقت این است که بنت و لاپید دولت خود را منحل نکردند بلکه سیاستمداران فراری ائتلاف مانند عیدیت سیلمان انحلال ائتلاف را رقم زدند.
بنت در کارزار پیش از انتخابات سال گذشته (که به تشکیل ائتلاف لرزان او با حزب لاپید و شش حزب دیگر منجر شد) دایم در استودیوهای تلویزیونی به شیوایی و به نحوی تأثیرگذار توضیح میداد که رهبر حزبی که کمتر از ۱۰ یا ۱۵ کرسی دارد، نمیتواند یک ائتلاف قوی تشکیل دهد. اما حزب او (تنها با داشتن هفت کرسی با طراحی یائیر لاپید) به جلوی صحنه سیاست آورده شد.
همه اینها در حالی که حتی خانواده بنت در این یک سال از اسکان در اقامتگاه نخستوزیری در اورشلیم خودداری کرده و خانه شخصیشان در شهری دیگر را به اقامتگاه نخستوزیری مبدل کردند. این امر تنها یک بیان نمادین از این بود که بنت یک نخستوزیر واقعی نیست. او دفتر و دستک نخستوزیری را داشت، اما اینها یک سیاستمدار را به راستی رهبر و نخستوزیر نمیکند. البته بنت به خوبی میدانست که با معضل جدی عدم مشروعیت روبهروست.
به نوشته آقای پیوترکووسکی، دولت بنت- لاپید که خود را ائتلاف اتحاد مردمی قلمداد میکرد، ملت را متحد نکرد و به نظام سیاسی آرامش نداد بلکه بحران همچنان پابرجاست و هیج بعید نیست که بعد از انتخاباتی دیگر نیز ادامه یابد.
شادی جناح راست از انحلال دولت، طبیعی است اما هر کس که ناظر رویدادها باشد، درک میکند که دلیل واقعی برای شادمانی وجود ندارد. بعید نیست که یک انتخابات با شگفتیهای خوبی به پایان برسد اما معمولاً عکس آن رخ میدهد. رفتن به پای صندوقهای انتخاباتی دیگر اجتنابناپذیر بوده اما دلیلی برای جشن گرفتن نیست؛ مگر اینکه تنها نیایش زیاد (اسرائیل را از طولانیتر شدن این بحران خلاص کند).