لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳ تهران ۲۰:۴۵

نفت؛ نفرين سياه يا اهرم توسعه؟


ميانگين بهای هر بشکه نفت ايران نيز در ارديبهشت ماه گذشته، بر پايه داده های انتشار يافته در تهران، برای نخستين بار در تاريخ يکصد ساله نفت کشور، به ۱۱۳ دلار رسيد. (عکس از ایسنا)
ميانگين بهای هر بشکه نفت ايران نيز در ارديبهشت ماه گذشته، بر پايه داده های انتشار يافته در تهران، برای نخستين بار در تاريخ يکصد ساله نفت کشور، به ۱۱۳ دلار رسيد. (عکس از ایسنا)

در حالی که افزايش بی وقفه بهای نفت دريافتی های ارزی جمهوری اسلامی را از اوجی به اوج تازه می برد، رسانه های اقتصادی تهران بر مديريت نادرست در آمد های نفتی ايران تاکيد مي کنند و «طلای سياه» را «بلای سياه» لقب می دهند.


بهای نفت در بازار نيويورک پنجشنبه دوم خرداد ماه مرز هر بشکه ۱۳۵دلار را پشت سر گذاشت و ميانگين بهای هر بشکه نفت ايران نيز در ارديبهشت ماه گذشته، بر پايه داده های انتشار يافته در تهران، برای نخستين بار در تاريخ يکصد ساله نفت کشور، به ۱۱۳ دلار رسيد.


بلای ايران


روزنامه سرمايه چاپ تهران، در شماره پنجشنبه دوم خرداد ماه خود، در آمد ارزی حاصل از صدور نفت خام و فرآورده های پتروشيمی را، تنها در ارديبهشت ماه، بيش از ده ميليارد دلار محاسبه می کند که به نوشته همان روزنامه، فراتر از کل در آمد ارزی ايران در دوازده ماه سال ۱۳۷۷ خورشيدی است.


شما در باره افزایش بی سابقه درآمد های نفتی ایران و اثر آن بر زندگی مردم چه فکر می کنید؟


مساله در آنجا است که افزايشی چنين قابل ملاحظه در دريافتی های ارزی جمهوری اسلامی نه شادمانی مردم را بر می انگيزد و نه واکنش مثبت محافل کارشناسی را.


بی تفاوتی مردم نسبت به تحولات تاريخی بازار نفت چنان است که گويی اين محصول و ثروت حاصل از آن به ايرانيان تعلق ندارد و يا حتی، بد تر از آن، در مسيری مغاير با منافع آنها به کار گرفته شده است.


سرمقاله بامداد پنجشنبه روزنامه سرمايه زير عنوان «طلای سياه بلای ايران»، همين احساس را به نمايش می گذارد، با تاکيد بر اين تناقض که نفت دوران طلايی خود را طی می کند، اما در همان حال «اوضاع اقتصادی کشور و وضعيت معيشتی جامعه ناخوشايند است.»


اقتصاد ايران، ديگر روزنامه اقتصادی بامداد تهران نيز در شماره های چهارشنبه اول و پنجشنبه دوم خرداد ماه خود مقاله ای را منتشر کرده است از دکتر محمد طبيبيان زير عنوان «نفرين نفت يا سوء استفاده از منابع؟»، که در آن کاربرد نادرست در آمد های حاصل از منابع طبيعی به ويژه نفت مورد بررسی قرار گرفته است.


محور اصلی اين نوشته ها، و نوشته های مشابهی که پی آمد های منفی «رانت نفتی» را در رابطه با نابسامانی های کنونی اقتصاد ايران بررسی می کنند، اصطلاح معروف «بيماری هلندی» است که در ادبيات اقتصادی جای مهمی دارد.


بيماری هلندی


اين بيماری مرموز، همانگونه که از نامش بر می آيد، نخستين بار در هلند پديدار شد که اقتصادش، در پی برخورداری از در آمد های انبوه ناشی از توليد و صدور گاز، به نابسامانی گرفتار آمد.


باتوجه به اين تجربه، اصطلاح «بيماری هلندی» ناظر بر ناهنجاری هايی است که بر اثر تزريق انبوه در آمدهای حاصل از منابع طبيعی، در ساختار های اقتصادی يک کشور پديدار می شود.


شمار قابل ملاحظه ای از کشور های نفت خيز در حال توسعه، از ايران و الجزاير گرفته تا نيجريه و ونزوئلا، به همين ناهنجاری ها مبتلا شده اند.


نشانه های اقتصادی، اجتماعی و سياسی «بيماری هلندی» به گونه ای آشکار در اقتصاد ايران ديده می شود.


در عرصه اقتصادی، دلارهای حاصل از نفت بيش از بيش به منبع عمده تامين در آمد های دولت بدل می شوند و ديگر منابع، به ويژه دريافتی های مالياتی را، در حاشيه قرار می دهند.


به علاوه وزنه دلار های نفتی ارزش پول ملی را بالا می برد، کالا های صادراتی را گران می کند، واردات را افزايش می دهد و زمينه تک محصولی شدن کشور را فراهم می آورد.


در همان حال، تزريق دلار های نفتی در شريان های اقتصادی، نقدينگی را بالا می برد و تنش های تورمی به وجود می آورد.


در زمينه اجتماعی، نابرابری ها تشديد می شود و رانت حاصل از نفت، در اختيار اقليتی از صاحب امتيازان قرار می گيرد.


همچنين دولت برای راضی نگهداشتن مردم به گونه ای مصنوعی، به توزيع انبوه يارانه می پردازد و کارمند استخدام می کند، تا جايی که بخش بزرگی از منابع کشور در راه پرداخت يارانه و گسترش ديوانسالاری، به هرز می رود.


فساد پر دامنه، يکی ديگر از ويژگی های اقتصاد های متکی بر رانت نفتی است.


و سر انجام در عرصه سياسی، دولت متکی بر رانت نفتی، چون برای تامين نياز های مالی خود به شهروندان و ماليات آنها نيازی ندارد، خود را به پاسخگويی، مسئوليت پذيری و قبول مشارکت مردم ملزم نمی بيند.


شمار زيادی از دولت های نفتی، در اشکال مذهبی، نظامی يا ناسيوناليستی شان، راه را بر دموکراسی می بندند، رانت حاصل از نفت را ميان جناح های هوادار خود توزيع می کنند، از انجام اصلاحات ساختاری سياسی و اقتصادی سر باز می زنند، و هزينه های نظامی را بالا می برند...


نسبت دادن همه اين نابسامانی ها به «نفرين نفت»، راه به جايی نمی برد.


نفت و گاز می توانند به عنوان برگ هايی برنده در خدمت توسعه ايران به کار گرفته شوند.


ايالات متحده آمريکا در فاصله سال های ۱۸۷۰ تا ۱۹۵۰، نفت را به عنوان يک اهرم بسيار کار آمد در خدمت پيشرفت اقتصادی خود به کار گرفت و در حال حاضر نيز نروژ، سومين قدرت صادر کننده نفت در جهان، به الگوی درخشان استفاده بهينه از نفت در خدمت نسل های امروز وآتی کشور بدل شده است.


بعضی ديگر از کشور های نفت خيز جهان، از جمله کويت و امارات متحده عربی، با برخورداری از تجربه های توسعه، از نفت برای فراهم آوردن دوران پس از نفت استفاده می کنند.


در عوض کشور هايی همچون ايران و ونزوئلا، با استفاده نادرست از در آمد های نفتی، اقتصاد خود را از رشد واقعی منحرف کرده و آنرا بيش از بيش در کام اعتياد خطرناک به رانت حاصل از طلای سياه فرو می برند.


XS
SM
MD
LG