تا شروع جنگ جهانی دوم زنان در آلمان و اتریش به تدریج بر موانع فائق آمده بودند و راه خود را ولو به تدریج به درون ارکسترهای رسمی و مجلسی باز میکردند. اما قدرتگرفتن نازیها در آلمان در تلفیق با ذهنیتهای مردسالار و زنستیز این روند را کند کرد. اثرات منفی این دوره هنوز هم بر حضور زنان در عرصه موسیقی سنگینی میکند. یک اثر تحقیقی تازه حاوی روشنگریها و نکاتی تازه در این باره است.
آلمان و اتریش دارای سنتی قوی و پرسابقه از موسیقی ارکسترال هستند. با این همه، این بحث همچنان مطرح است که چرا سهم زنان در ارکسترهای موسیقی سطح بالای دو کشور اندک است، آن هم با توجه به این که شمار زنان نوازنده موسیقی کم نیست و کیفیت کارشان هم در بسیاری از عرصهها دستکمی از مردان ندارد.
در حالی که از اواخر قرن نوزدهم به تدریج حضور زنان در ارکستر سمفونیکهای رسمی افزایش مییافت، در اواسط قرن بیستم حضور همچنان قوی تفکرات مردسالارانه و قدرتگرفتن ایدئولوژیهای فاشیستی و زنستیزانه که نقش محوری زن را در توجه و خدمت به خانواده میدانست، همه و همه دست به دست هم دادند که زنان تا حدود زیادی از موقعیتهای محدودی که در عرصه موسیقی ارکسترال به دست آورده بودند بیرون رانده شوند.
در همین چارچوب است که آلمان تازه در سال ۱۹۸۲ شاهد حضور اولین زن نوازنده در ارکستر فیلارمونیک برلین میشود. هنوز هم سهم زنان در این معروفترین ارکستر آلمان از ۱۴ درصد فراتر نمیرود.
در اتریش وضع از این هم بدتر است. اولین حضور زنان در برترین ارکستر فیلارمونیک کشور، یعنی فیلارمونیک وین سال ۱۹۹۷ و زیر فشار خارجی رقم خورده است، آن هم در حالی که یک سوم اعضای (مرد) ارکستر با این حضور مخالف بودند و حتی یکی از آنها استعفا کرد. سهم حضور زنان در ارکستر وین هنوز هم از رقم ناچیز ۸ درصد فراتر نمیرود.
در مجموع هنوز هم سهم زنان در اغلب ارکسترهای عالی دو کشور زیر ۳۲ درصد است که البته بالاترین حد هم عمدتاً در ارکسترهای کوچکتر و کماهمیتتر تأمین شده است.
اثری تحقیقی با آمار و نمونههایی تطبیقی
این تلاش برای حذف یا محدود نگه داشتن حضور زنان در موسیقی ارکسترال در القای این که زنان صرفاً از نواختن آلات معینی از موسیقی برمیآیند نیز بروز و نمود داشته است، به گونهای که هنوز هم اگر زنان در ارکسترها حضور دارند، نوازنده فلوت یا چنگ و برخی سازهای زهی دیگرند و حضور آنها در پشت جاز و ترمبون و توبا به ندرت دیده میشود.
تحقیق در مورد نقش محدود زنان در عرصه موسیقیایی آلمان و اتریش زیاد انجام شده، ولی آخرین کار در این زمینه (راه دراز زنان نوازنده برای راهیابی به ارکسترهای حرفهای/ langen Weg von Musikerinnen in die Berufsorchester) که کریسیتان آرنز، پرفسور موسیقیشناس در دانشگاه بوخوم آلمان، انجام داده وضعیت حضور زنان در موسیقی ارکسترال آلمان و اتریش از سال ۱۸۰۷ تا ۲۰۱۸ را برمیرسد. این تحقیق به خصوص به دلیل مقایسه حضور زنان در ارکسترهای نزدیک به ۷۰ کشور و دادن ارقام و نمودارهایی در این رابطه و نیز طرح پیشنهادهایی برای خروج از این وضعیت بیسابقه و در نوع خود شاخص است.
یافتههای آرنز نشان میدهند که در حال حاضر ارکسترهای حرفهای موسیقی به خصوص در کشورهای اسکاندیناوی، شرق آسیا و استرالیا به لحاظ حضور زنان نمونه و سرمشقی مثالزدنیاند، هرچند که آلمان و اتریش نسبت به سایر کشورها در به کارگیری زنان در ارکسترهای موسیقی پیشقدم بودهاند، روندی که حتی در جنگ اول جهانی با حضور بیشتر زنان در ارکسترهای نظامی هم تکمیل میشود، ولی از میانه قرن بیستم به خاطر قدرتگیری ایدئولوژیهای زنستیز روندی معکوس مییابد.
نکته قابل تأمل اما این است که این حضور نسبتاً قابل اعتنا عمدتاً به چنگنوازی محدود میشود، و مثلاً در ویولن و ویولنسلنوازی زنان اجازه و امکان حضور در ارکسترهای نمییابند. آرنز در این رابطه نقدی را از یک روزنامه سال ۱۹۱۳ ارائه میکند که در آن آمده است: «ما شمار زیادی از از زنان ویولننواز و ویولنسلنواز را داریم که حرفهای هم مینوازند و کاربلد هستند، ولی راه پیشرفتشان برای حضور در ارکسترها و در مقام تکنواز باز نیست. آنها البته بخشی از دانش و استعداد خود را به صورت آموزش به دیگران منتقل میکنند، ولی این عرصهای نیست که هنرنمایی شخصی آنها هم بروز یابد. ارکستر جایی برای تایید و شکوفایی این استعدادهاست.»
با به قدرت رسیدن نازیها در آلمان در سال ۱۹۳۳ موانع برای حضور زنان بیش از پیش جنبه سیاسی و ایدئولوژیک به خود گرفت. در ژانویه سال ۱۹۴۰، پتر رابه، رئیس اداره موسیقی رایش آلمان، در یک سخنرانی با عنوان «زن در عرصه موسیقی» به توضیح موضع این اداره میپردازد که در بیانیهای در اکتبر ۱۹۳۹ انتشار یافته است.
«زنان بهتر است که موزیسین مرد تربیت کنند»
رابه گرچه خود به باور آرنز در تهیه بیانیه دست داشته، ولی در سخنرانیاش قسماً لحن و فرمولبندیهایی نسبتاً متفاوت به کار میگیرد. او البته این نظر خود را پنهان نمیکند که نباید مدیریت و رهبری ارکسترهای موسیقی را به دست زنان سپرد: «اساساً البته نمیتوان توانایی زنان در رهبری و مدیریت ارکسترهای موسیقی را نفی کرد، ولی نه مطلوب است و نه ضرروتی دارد که یک زن رهبری ارکستری را به عهده بگیرد که مردان در آن مینوازند.» او از این «خطر» سخن میگوید که «با حضور یک زن در رهبری ارکستر، مردان احساس راحتی ندارند و برایشان دشوار است که از دستورات و اشارت یک زن تبعیت کنند.»
رابه بعدتر گرچه حتی به تردید در باره توانایی زنان در نواختن سازهای آرشهای انتقاد میکند، ولی برای مخالفت با حضور زنان در ارکسترها تفاهم دارد. تاکیدش این است که «بدون تردید درست این است که برای نوازندگی در ارکسترها اول مردان ارجحیت داشته باشند، زیرا مردان باید با کار خود قادر باشند خانوادهای تشکیل دهند و یک نوازنده زن اگر در مقام مادر به تربیت فرزندانی موزیسین کمر ببندد بسیار جایزتر است تا خودش به صحنه بیاید و بنوازد.»
این گونه بود که گرچه در بخشنامه اداره موسیقی رایش حضور زنان در چنگنوازی مجاز شمرده میشود، ولی سال ۱۹۴۰ تنها ۷۲ چنگنواز در ارکسترهای سراسر آلمان، آن هم به عنوان نیروی کمکی، مشغول به کارند که این حضور تنها در یکی از ۵ ارکستر بزرگ شهر برلین مصداق دارد و در شهر وین هم تنها در یکی از ۵ ارکستر بزرگ شهر یک زن چنگ مینوازد. شمار ویولننوازها و چلونوازهای زن هم از بیست نفر فراتر نمیرود که تنها ۵ نفر آنها در ارکسترهای اصلی برخی از شهرهای آلمان حضور دارند.
در مجموع موضع منفی و زنستیزانه نسبت به حضور نیمی از جامعه در حیات موسیقی در آلمان و اتریش گرچه قبل از به قدرترسیدن نازیها هم وجود داشت، ولی با قدرتگیری آنها شدت بیشتری یافت. به گونهای که رفتن مردان موزیسین به جبهه و کمشدن متقاضی برای جاهای خالی در ارکسترها هم کمکی به تقویت حضور زنان در ارکسترها نکرد. سال ۱۹۴۰ به ۴۵۰۰ موزیسین تازه برای ارکسترهای رسمی و نظامی نیاز بود، ولی شمار متقاضیان مرد از ۱۶۶۰ فراتر نمیرفت، و حکومت کماکان ابا داشت که میدان را برای زنان باز کند.
تلفیق تفکرات جامعه مردسالار با ایدئولوژی زنستیزانه نازیها عملا سبب شد که بعد از جنگ جهانی دوم هم زیاد به زنان در عرصه موسیقی ارکسترال میدان ندهند و نسبت حضور زنان به مردان در ارکسترها، حتی در ارکسترهای چنگنوازی، قسماً در قیاس با قبل از جنگ جهانی دوم منفیتر شود. اعداد و ارقام آرنز در این زمینه در صفحات ۲۰ و ۲۱ تحقیق او حیرتانگیزند.
«حضور بیشتر زنان در فراگیری موسیقی کافی نیست»
صرفهجویی و محدویتهای مالی هم البته به ضرر زنان عمل کرده است، چنان که این استدلال کم شنیده نمیشود که این یا آن ارکستر نه میتواند به دلیل بارداری یا دوران بچهداری یک زن نوازنده کار خود را تعطیل کند و نه (در غیبت موقت زن) امکان مالی گرفتن نیروی جدید و دمسازکردن آن با سطح و کیفیت سایر اعضا را دارد.
جامعه ایران در قبل از انقلاب هم جامعهای قسماً سنتی بود که با حضور زنان در عرصههای مختلف اجتماعی از جمله موسیقی مشکل داشت، ولی قطعاً وضعیت با دوران قبل از رژیم هیتلری متفاوت بود و زنان راه خود را چه در نوازندگی و چه در آوازخوانی و ترانهخوانی گشوده بودند. ولی موانعی که حکومت پس از انقلاب بر سر راه حضور زنان در موسیقی به خصوص در آواز ایجاد کرده با کمتر تجربهای در جهان معاصر قابل قیاس است.
هر چند که مقاومت آرام ولی مستمر زنان ایران و ادامه کار آنها در همه بخشهای موسیقی قسما این موانع را بیاثر کرده ولی باز هم این مشکل شاید منتفی نباشد که تزریقات مردسالارانه و زنستیزانهای که در این ۴۰ سال در رگ و روح جامعه تزریق شده بخشهایی از آن بعداً هم که محددویتهای یادشده به این یا آن شکل رفع شوند مایل به تداوم محدودیتها باشند، چنان که جامعه آلمان و اتریش هم بنا بر تحقیق آرنز در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و پایانگرفتن نظام هیتلری به سادگی به حضور زنان در عرصههای موسیقی ولو با همان سرعت قبل از به قدرترسیدن نازیها راحت نبوده است.
گرچه حالا شمار محصلان زن موسیقی در آلمان و اتریش از مردان پیشی گرفته است، ولی آرنز تأکید دارد که نیابد به این جریان خودپو در ارتقای منزلت اجتماعی و شغلی موسیقیدانان زن بسنده کرد و باید با طرحها و ایدههای مختلف برای تقویت آن وارد عمل شد (چنان که حضور گستردهتر زنان ایران در دانشگاهها نسبت به مردان هم چندان به تغییر ساختار شغلی جامعه و بهبود حضور کاری زنان در جامعه نیانجامیده است).
آرنز راهحلهای متفاوتی ارائه میکند، از جمله سرمایهگذاری و تأکید بر این که زنان از همان کودکی به نواختن همه آلات موسیقی تشویق شوند تا درک باسمهای مربوط به زنانه مردانه بودن آلات موسیقی بیش از پیش زایل شود و انحصار مردان در نواختن این یا آن آلت موسیقی پایان یابد یا مقید کردن ارکسترها برای به کارگرفتن شمار بیشتری از کارآموزان زن و ادغام بعدی باکیفیتهای آنها در اجراهای رسمی، سپردن رهبری ارکسترها به زنان زمانی که کیفیتهای مشابه حی و حاضرند یا حتی زنان بهتر این کار را انجام میدهند و ...