خبر کوتاه بود و دردناک؛ فرش دستباف ایرانی در پی سالها زوال در آستانه ناپدید شدن کامل از صحنه بازار جهانی است.
به گزارش منابع اقتصادی تهران، صادرات این کالای نمادین فرهنگ قدیمی و صنایع دستی ایران، که در سال ۱۳۷۳ خورشیدی به بالای دو میلیارد دلار رسیده بود، در سال ۱۳۹۸ به ۶۹ میلیون دلار سقوط کرده و در سه ماهه نخست سال جاری نیز از ۶.۲ میلیون دلار بیشتر نبوده است.
به بیان دیگر در صورت تداوم روند کنونی، کل صادرات فرش دستباف ایران که زمانی در صحنه بازار جهانی این کالا میدرخشید، در سال جاری از حدود ۲۵ میلیون دلار فراتر نخواهد رفت.
بخشی از هویت ایرانیان
حتی اگر رقم صادرات سال ۱۳۷۳ را به دلیل استثنایی بودن آن قابل استناد ندانیم، میتوان بر این واقعیت تکیه کرد که از آغاز دهه ۱۳۸۰ تا نیمه دهه ۱۳۹۰، میانگین صادرات فرش ایران پیرامون ۴۵۰ میلیون دلار در سال بوده است. سقوط همین مقدار صادرات به ارقام فاجعه بار سال گذشته و سه ماهه نخست سال جاری، هشدار دیگری است در باره آنچه در اقتصاد ایران میگذرد.
تردیدی نیست که شدت گرفتن تحریمها و یا اپیدمی کرونا در به وجود آوردن این واپسنشینی چشمگیر مؤثر بودهاند. ولی متمرکز شدن بر این دو عامل، و غافل ماندن از ریشههای این رویداد، نادیدن واقعیتهاست.
در واقع تضعیف مواضع این کالای نمادین ایرانی در بازارهای جهانی، زاییده ضعفهای شدید حاکم بر بازرگانی خارجی جمهوری اسلامی است که الزامات داد و ستد بینالمللی را نمیشناسد و برگهای برنده کشور را، به زیان منافع ملی و رفاه ایرانیان، یکی بعد از دیگری از دست میدهد.
ارزش فرش ایرانی و نقش آن در طول تاریخ از حوزه اقتصاد بسی فراتر میرود و ابعاد «غیر کالایی» به خود میگیرد. قدیمیترین فرش یافتشده در جهان که «پازیریک» نام گرفته و در موزه «ارمیتاژ» روسیه نگهداری میشود، حدود ۲۵۰۰ سال قدمت دارد و شمار قابل توجهی از پژوهشگران بافت آن را به پارسیان هخامنشی نسبت میدهند.
همچنین شواهد زیادی از نقش برجسته فرش دستباف در زندگی و فرهنگ ایرانیان در دورههای اشکانی و ساسانی در دست است. این هنر تجسمی در دوران صفوی به اوج میرسد و شکوفایی آن در اواخر دوره قاجار و عصر پهلوی تکرار میشود. کوتاه سخن آنکه ایرانیان قرنها با فرش دستباف و ظرافتها و نقش و نگار آن زیستهاند و خارجیان نیز این هنر را بخشی از هویت ایرانیان میدانند.
ناگفته پیداست که پیرامون این هنر و نماد بسیار نیرومند فرهنگی آن، فضای اقتصادی پر اهمیتی نیز شکل گرفته است. در اقتصاد ایران و به ویژه اقتصاد روستایی آن، فرش طی یک دوره بسیار طولانی یکی از کانونهای مهم اشتغالزای کشور بوده و معیشت میلیونها خانوار را تأمین کرده است. سخن بر سر کالایی است با ارزش افزوده بالا که تولید آن به سرمایهگذاری کلان نیاز ندارد، و در همان حال از توان اشتغالزایی و ظرفیت صادراتی برخوردار است.
توان اشتغالزایی، یکی از برگهای برنده صنعت فرش دستباف است. حتی امروز، به رغم از نفس افتادن این رشته، محافل کارشناسی جمهوری اسلامی شمار بافندگان فرش را یک میلیون نفر ارزیابی میکنند و اگر دیگر دستاندرکاران این صنعت را، از مراحل اولیه تولید گرفته تا فروش به مصرفکننده (واحدهای تأمین مواد اولیه، رنگرزان، طراحان و نقاشان، فروشندگان، صادرکنندگان و غیره...)، به حساب آوریم، شمار دستاندرکاران فرش دستباف به دو میلیون نفر میرسد.
ترکیب سنت و مدرنیته
کشوری مانند ایران که طی قرنهای متمادی نامی چنین بلندآوازه را برای فرش دستباف خود به وجود آورده، باید چنین جواهری را همچون مردمک چشم پاس دارد، برای حفظ و ارتقای آن رشتههای علمی و دانشگاهی و مراکز تحقیقاتی به وجود آورد و کارشناسان امور صادراتی و بازاریابی را برای عرضه آن به نقاط گوناگون جهان بفرستد. هویت و اصالت فرش ایرانی البته باید حفظ شود، ولی طراحیها و رنگها باید همزمان تحول بپذیرند و خود را با انتظارها و سلیقههای مصرفکنندگان در سراسر جهان منطبق کنند.
قدر فرش دستباف ایران شناخته نشد و حضور آن در بازارهای جهانی به زیر صد میلیون دلار در سال سقوط کرد. چین و ترکیه و پاکستان و هندوستان و نپال جای ایران را در بازار جهانی فرش تصاحب کردند. به دلیل ناتوانی از عضویت در سازمان جهانی تجارت و انزوای سیاسی، جمهوری اسلامی حتی نتوانست از طرحها و نقشهای فرش ایرانی در چارچوب قوانین مربوط به حفظ حقوق مالکیت صنعتی دفاع کند. کشورهای رقیب و به ویژه جمهوری خلق چین، که استاد تقلب در امر مالکیت صنعتی است، این طرحها و نقشها را به یغما بردند و گاه حتی فرشهای خود را به نام فرش ایرانی به بازارهای جهانی عرضه کردند.
در طول تاریخ تمدن انسانی، شماری از محصولات با نام سرزمینها و مردمانی خاص گره خوردهاند و به برخورداری از کیفیت بالاتر شهرت یافتهاند. در ادبیات فارسی از کاسه چینی، دیبای رومی، فولاد هندی و آبگینه حلبی یاد شده است. امروز چاقوی سوئیسی همچنان طرفدار دارد، همچون شراب بردوی فرانسوی و ویسکی اسکاتلندی. کشوری مانند فرانسه، با صنعت و کشاورزی نیرومندش، شهرت شماری از محصولات سنتیاش را همچون گنجینههایی غیر قابل جانشین حفظ میکند، با حمایت از آنها فرصتهای شغلی به وجود میآورد و با صدور آنها پول میسازد.
چرا ایران شهرت فرش دستباف خود را، که طی قرنها با خون جگر به دست آمده، اینگونه آسان بر باد میدهد؟ ایران میتوانست به یک کشور بزرگ صنعتی بدل شود، ولی فرش دستباف ۲۵۰۰ ساله خود را به عنوان نماد یک خلاقیت قدیمی سر پا نگهدارد و از ترکیب سنت و مدرنیته، هم پاسدار هویت فرهنگی خود باشد و هم حافظ سطح زندگی مردمانی که به بقای این صنعت کهن نیاز دارند.
ایران صنعتی نشد و حتی ظرفیتهای خود را در دو عرصه سنتی نفت و فرش از دست داد. تاریخنگاران آینده خواهند نوشت که در سالهای ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹، صادرات فرش ایران به زیر صد میلیون دلار در سال سقوط کرد و صادرات نفت ایران به محدوده ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار بشکه در روز فرو غلطید.