در رژیمهای دموکراتیک، مردم در قبال مسائل و مشکلاتی، در روز انتخابات خود را از شر رهبران سیاسی حاکم خلاص میکنند و رهبران سیاسی جدیدی جایگزین آنان میسازند.
اما در رژیمهای دیکتاتوری، همان مشکلات و مسائل، ناشی از اصل رژیم سیاسی معنا میشوند و تصور بر این است که با تغییر رهبران سیاسی مسائل و مشکلات حل نخواهند شد.
به چند واقعه زیر بنگرید:
اول- مرگ و میر سیل: در سیل فروردین ۱۳۹۸ در چندین استان ایران، ۷۷ نفر کشته و حدود یک هزار نفر زخمی شدند. واکنش مخالفان، شبکههای اجتماعی و مردم علیه حکومت در این سیل شگفتانگیز بود. مخالفان همه چیز را به گردن جمهوری اسلامی و رهبران آن انداختند. سپاه پاسداران نیز بیش از دیگر نهادها مورد حمله قرار گرفت. حال به دو واقعه بسیار مهمتر در آمریکا و فرانسه بنگرید:
به گزارش نیویورک تایمز، بی بی سی، دیگر رسانهها و فرماندار ایالت، در طوفان پورتوریکو آمریکا در سال ۲۰۱۷، حدود ۳۰۰۰ نفر کشته شدند. اگرچه رسانهها در این مورد به دونالد ترامپ اعتراض کردند که چرا تعداد کل کشتهها را به ۱۸ نفر تقلیل داده است، اما این تعداد مطلقاً اعتراضی را علیه حکومت به دنبال نداشت.
به گزارش آگنس بوزین وزیر بهداشت و درمان فرانسه، گرمای شدید در ماههای جون و جولای ۲۰۱۹ منجر به کشته شدن ۱۵۰۰ نفر در این کشور شد. نه تنها هیچ کس یقه رژیم سیاسی را به خاطر مرگ ۱۵۰۰ نفر در اثر گرما نگرفت، بلکه خشنود بودند که در گرمای سال ۲۰۰۳ حدود ۱۵۰۰۰ نفر مرده اند و این کاهش تعداد موجب رضایت بود.
در فجایع طبیعی آمریکا، هیچکس نمیگوید دولت باید خسارت آسیبدیدگان را بپردازد، در حالی که در ایران نه تنها مخالفان، بلکه مردم هم میگویند دولت باید کل هزینههای آسیبدیدگان را پرداخت کند. در آمریکا اگر شخص دارای بیمه بود، بیمه تا حدودی خسارت او را پرداخت میکند، اگر نبود، خودش میماند و کل زندگی بر باد رفته.
دوم- قتل همسر محمدعلی نجفی: قتل همسر محمد علی نجفی (خانم میترا استاد) نیز واکنشهای بسیار گستردهای داشت. قوه قضاییه نجفی را متهم به قتل و محکوم به اعدام (قصاص) کرد. واکنشهای جامعه به این حادثه چه بود و چه میتواند باشد:
الف- اگر نجفی پس از صدور حکم قصاص توسط خانواده مقتول بخشیده نمیشد و اعدام میشد، همه میگفتند که ‘او قاتل نبوده است؛ سازمان اطلاعات سپاه همسرش را کشت و سپس خودش را پس از بیآبرو کردنش، اعدام کرد. چون طائب وقتی قرار بود نجفی شهردار تهران شود، به او گفت: «نباید شهردار تهران شوی». نجفی فرمان طائب را نپذیرفت و طائب هم به او گفت: «تو را له خواهم کرد.» و او را له کرد’.
ب- اگر نجفی آزاد شود، همه میگویند این قاتل جانی بالفطره همسرش را به نحو وحشیانهای به قتل رساند و چون یکی از «خودیها» بود، آزادش کردند.
پ- اگر نجفی پس از بخشش حکم قصاص توسط خانواده، توسط قوه قضاییه به چند سال زندان محکوم شود، هر دو ادعای الف و ب مطرح خواهد شد. ضمن اینکه گفتهاند و میگویند که ‘نجفی همسرش را به دستور سیدمحمد خاتمی و اصلاحطلبان کشته است’.
سوم- توافق هستهای: ایران در منطقهای است که شماری از همسایگانش (اسرائیل، هند، پاکستان، روسیه، و...) دارای بمب اتمی هستند. محمدرضا شاه هم به همین دلیل به دنبال تولید سلاح اتمی رفت و به صراحت نیز گفت که به زودی به بمب اتمی دست خواهیم یافت. ما در دنیایی با استاندارد دوگانه زندگی میکنیم. مطابق NPT نه تنها قرار شد کشورهای فاقد سلاحهای هستهای به دنبال این نوع سلاحها نروند، بلکه قرار شد کشورهای دارای سلاحهای هستهای در مدت زمان معینی این نوع سلاحها را نابود سازند. در عمل، فقط کشورهای دارای سلاحهای هستهای مانع دستیابی کشورهای فاقد این نوع سلاحها شدهاند. حدود ۱۶ هزار کلاهک هستهای به آمریکا و روسیه تعلق دارد. داستان انرژی هستهای جمهوری اسلامی در چنین سیاقی مطرح شد. مخالفان جمهوری اسلامی چه گفتند و میگویند:
الف- پس از موج اول تحریمهای فلجکننده، همه جمهوری اسلامی را محکوم کردند که چرا با دولتهای غربی به رهبری آمریکا مذاکره و توافق نمیکند تا تحریمها لغو شوند. پس همه چیز تقصیر جمهوری اسلامی است.
ب- جمهوری اسلامی با آمریکا و دولتهای غربی مذاکره کرد و سختترین محدودیتها و نظارتها را پذیرفت و در برابرش فقط تحریمهای هستهای ایران لغو شد. مخالفان جمهوری اسلامی به جای استقبال از این عمل گفتند: رژیم مانند جنگ ۸ ساله با عراق، یک بار دیگر جام زهر را نوشید.
پ- با ریاست جمهوری دونالد ترامپ، او با نادیده گرفتن امضای دولت اوباما و قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، از توافق هستهای خارج شد و شدیدترین تحریمهای طول تاریخ را علیه ایران وضع کرد. مخالفان جمهوری اسلامی، به جای محکوم کردن اقدام ترامپ (کاری که اتحادیه اروپا، چین، روسیه، بسیاری دیگر از کشورها و حزب دموکرات آمریکا کردند)، جمهوری اسلامی را محکوم کرده و او را مقصر این اقدام قلمداد کردند.
ت- ترامپ خواهان مذاکره با ایران است. مذاکره همهجانبه در مورد تمامی اختلافات و تعطیلی کل پروژه هستهای تحت نظارت شدید بینالمللی ایران. در حالی که همزمان، برخلاف قوانین آمریکا و مخالفت نمایندگان کنگره این کشور، با عربستان سعودی در حال همکاری هستهای است. حال مخالفان جمهوری اسلامی میگویند: رژیم مقصر است و باید با ترامپ مذاکره و سازش کند تا تحریمهای اقتصادی لغو شوند.
ث- فرض کنید حسن روحانی و ترامپ دیدار کردند و پس از ماهها مذاکره -مانند کره شمالی- به توافق نرسیدند. حتی اگر دونالد ترامپ مقصر باشد و خواهان تسلیم مطلق ایران شود، مخالفان جمهوری اسلامی را مقصر قلمداد خواهند کرد.
ج- فرض کنید حسن روحانی و ترامپ مذاکره کرده و به توافقی همهجانبه دست یابند و روابط ایران و آمریکا هم دوستانه و استراتژیک شود، مخالفان به جای استقبال از آن، خواهند گفت: جمهوری اسلامی یک بار دیگر جام زهر را نوش جان کرد.
چهارم- خودسوزی دختر آبی: سحر خدایاری «دختر آبی» به خاطر ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاهها خود را در برابر دادسرا به آتش میکشد و متأسفانه جان میبازد.
بدون تردید جمهوری اسلامی سیاست احمقانهای در مورد زنان در این مورد -و موارد بسیار دیگر- اتخاذ کرده است. این حق، با حق سینما رفتن زنان هیچ تفاوتی ندارد. ضمن اینکه فیلم در تاریکی نمایش داده میشود و بازیها در روشنایی صورت میگیرد. دشنام هم در همه اماکن عمومی جاری و ساری است. آیا در خیابانها هتاکان دشنام نمیدهند؟ آیا در خیابانها برخی مردها مزاحم زنان نمیشوند و متلک گفتن به زنان به سنت تبدیل نشده است؟
خودسوزی و مرگ دختر آبی یک فرصت و امکان تازه برای حمله گسترده به جمهوری اسلامی و فقیهان فراهم آورد. در اهمیت موضوع و ستمگری جمهوری اسلامی هیچ تردیدی وجود ندارد، اما محل نزاع این است که مخالفان جمهوری اسلامی از هر مسئلهای برای حمله به آن استفاده میکنند. (در ۲۱ آبان ۱۳۹۳ در مقاله «یک تحریم موجه به خاطر حقوق زنان ایران» از تحریم ورزشی در صورت عدم حضور زنان در ورزشگاه ها دفاع کردم).
پنجم- اهانت به امام حسین: صبا کمالی، هنرپیشه، به مناسبت مرگ دلخراش «دختر آبی» پستی در اینستاگرام ارسال کرده و در آن ضمن درد دل با امام حسین، میگوید «دختر آبی» از تو مظلومتر بود. پس حملات فراوان به او و درخواست بازداشت او، صبا کمالی آن پست را حذف کرده و ضمن اعلام اعتقاد قلبی به امام حسین، به شدت به ناقدان «کج فهم» خود میتازد.
مخالفان جمهوری اسلامی دوباره فرصت خوبی به دست آوردند و این موضوع به خبر اول همه رسانهها و شبکههای اجتماعی تبدیل شد. از سوی دیگر، نیروهای مذهبی متعصب نیز وارد میدان شده و پست او را بسیار «اهانتآمیز» قلمداد کردند. تعجببرانگیزتر از همه، ورود دختر سردار سلیمانی به این میدان بود. او در پستی در ۲۰ شهریور ۱۳۹۸ به شدت به به صبا کمالی تاخت. واژگان او، همان واژگان روزنامه کیهان بود. ورود او به این نزاع، این مسئله را بیش از پیش سیاسی کرده و جامعه را حول آن، موقتاً، دو قطبی خواهد ساخت.
مسئله اصلی چیست؟
مسئله اصلی این است که مخالفان و اکثریت مردم به حکومت اعتماد ندارند. حکومتی که حقوق مردم را به رسمیت نمیشناسد، فساد سیستماتیک آن را فرا گرفته است، غیرشفاف است، و غیره و غیره؛ مردم نمیتوانند به آن اعتماد کنند.
شورای نگهبان در پشت درهای بسته و تاریکخانه فقها؛ مخالفان، منتقدان و رقبا را رد صلاحیت کرده و هیچ گاه هم به هیچ نامزد و گروهی پاسخگو نبوده و نیست. چه فرد و گروهی جز رانتخوران سیاسی میتواند به شورای نگهبان اعتماد کند؟
قوه قضاییه باید مستقل باشد و از حقوق مردم در برابر قدرت لویاتانی رژیم سیاسی دفاع کند. اما قوه قضاییه ایران عامل سرکوب مخالفان و منتقدان و رقبای سیاسی است. هیچ کاری هم در آن بدون رشوه پیش نمیرود. به همین دلیل مخالفان و مردم به همه احکام صادره از سوی این نهاد مشکوکند. مبارزه با فساد این قوه نیز یک بام و دو هوایی است. ابراهیم رئیسی سالهاست که رئیس دادگاه غیر قانونی ویژه روحانیت است. با این همه به جرائم سنگین علی رازینی، علی فلاحیان و روحالله حسینیان رسیدگی نکرده و یا آنان را مشمول مرحمت ملوکانه قرار داده است. در قوه قضاییه هم به فسادهای مالی محمد باقر قالیباف، برادران لاریجانی، و...رسیدگی نمیشود.
ولایت فقیه نظریهای است که تصورش موجب تکذیبش میشود. این نظریه متعلق به دوران قبیلگی، به زور به مردم و مخالفان رژیم تحمیل شده و میشود. ولایت فقیه یعنی حکمرانی مطابق میل خودسرانه یک فقیه. ظلم و ستم پیامد عملی چنین نظامی است.
وقتی یک نظامِ ستمگرِ غیرِ قابلِ اعتماد حاکم است، مخالفان هر کاری را به گردن رژیم سیاسی میاندازند. از هر بهانهای برای کوبیدن نظام سیاسی استفاده خواهند کرد. وقتی دین به ابزار توجیه قدرت و ثروت بادآورده تبدیل میشود، حمله به دین، حمله به قدرت و ثروت باد آورده به شمار خواهد رفت. از امام حسین به سود رژیم سیاسی استفاده میکنید، مخالفان هم به امام حسینِ پشتیبانِ رژیمِ ستمگر میتازند.
همه موارد یاد شده، و موارد بسیار دیگری که تاکنون رخ داده و پس از این رخ خواهد داد- بهانهای بیش نیستند. «اصل نظام نشانه است.» مردم به رژیم بیاعتماد هستند. به شدت از آن دلخورند. به عملکردش اعتراض دارند. به ارزشها و سبک زندگیهای بدیلی باور دارند که در برابر ارزشها و سبک زندگیای که جمهوری اسلامی تحمیل میکند، قرار میگیرد. مسئله این است.
در رژیمهای دموکراتیک هم مسئله عدم اعتماد و نارضایتی از عملکرد حکومت وجود دارد. دائماً از طریق نظرسنجی میزان اعتماد و عدم اعتماد و رضایت از عملکرد و عدم رضایت از عملکرد اعلام میشود. مردم ناراضی که اعتماد خود را از دست دادهاند، در انتخابات بالاترین رهبران کشور را تغییر میدهند و افراد تازهای جایگزین آنها میسازند. لذا اصل رژیم سیاسی هدف حمله قرار نمیگیرد. اما در رژیمهای غیردموکراتیک، با وجود رهبری مادامالعمر غیرقابل تغییر و نهادهای تحت امر او، خود رژیم سیاسی هدف حملات قرار میگیرد. در مورد ایران ولی فقیه همیشه کوشش کرده تا یک سبک زندگی خاص را به همه تحمیل کند. راه ندادن زنان به ورزشگاهها بخشی از همان سبک زندگی است.
سرعت حوادث بسیار است. هر خبری، هر اندازه مهم، مدت بسیار کوتاهی در صدر قرار خواهد گرفت و به سرعت نیز فراموش خواهد شد. شاهد مهم این مدعا، حمله به تأسیسات نفتی عربستان سعودی توسط حوثیهاست که آمریکا و عربستان سعودی میگویند کار ایران است. حال این خبر، خبر اول همه رسانههای جهان است و ممکن است -به تعبیر برنی سندرز- به «یک جنگ فاجعه بار» با ایران بینجامد. اما موج رویدادها، موج عَلَم کردن هر یک از آنها علیه رژیم سیاسی است. این نوشتار فقط و فقط توصیفی است از آن چه رخ داده و میدهد. این نوشتار، تفاوت برخورد مردم با مسائل و مشکلات در دو نوع رژیم سیاسی سیاسی متفاوت و متعارض دموکراتیک و دیکتاتوری را توضیح میدهد.