این روزها نمایشنامهای در شهر برلین، پایتخت آلمان، بر صحنه است که داستان آن از یک سو بر محور زندگی کنونی یک بازیگر و رقصنده فیلمهای فارسی پیش ازانقلاب بهمن ۱۳۵۷، و از دیگر سو، بر دور سرگذشت شهر تهران میچرخد.
نام این اثر نمایشی «تهرانبانو» است که به وسیله هنرمند جوان تئاتر و سینمای ایران، آیت نجفی، کارگردانی شده و در آن هفت بازیگر چندملیتی تئاتر بازی کردهاند.
در گزارش ویژه این هفته رادیوفردا، به چگونگی شکلگیری و حال و هوای نمایشنامه «تهرانبانو» پرداختهایم.
روزی روزگاری ستاره سینمای ایران، رقصنده کافههای تهران بود. امروز اما بیسرپناه در گوشه یکی از خیابانهای تهران چنگ در خاطرات میاندازد تا در تصاویر خود به خواب رود. این زن همچنان تشنه اجرای دوباره نمایشهای نامدارش، زنان سبیلو و مردان دامنپوش در شهر به خود آمده است. این خط اصلی داستان نمایشنامه «تهرانبانو» است که سرگذشتش را به شهر تهران پیوند زده است، شهری که از زمان پایتخت شدنش تاکنون در معضلات بیشماری غوطهور بوده است.
نمایشنامه «تهرانبانو» که این روزها در شهر برلین به روی صحنه رفته کار تازهای از هنرمند جوان سینما و تئاتر آیت نجفی است، هنرمندی که سه سال است در پایتخت آلمان زندگی میکند، و پیش از این هم فیلم مستند فوتبال سربسته را ساخته است، فیلمی که در جشنوارهها هم تحسین شد.
پیش از پرداختن به تئاتر تهرانبانو، از زبان آیت نجفی میشنویم که چگونه وارد دنیای تئاتر و سینما شده است؟
آیت نجفی: من در تهران به دنیا آمدم. همانجا هم در رشته تئاتر تحصیل کردم. از سال ۱۳۷۴ بود که آرامآرام کارم را در دانشگاه و همزمان با آن در تئاتر حرفهای تهران شروع کردم. اولین تئاترم به نام نیمروز خوابآلود در سال ۱۳۸۰ به روی صحنه رفت. بیشتر از سه اجرا در فرهنگسرای نیاوران نداشت که تئاتر دچار مشکل شد و اجرای آن متوقف گردید. پیش از آن به عنوان دستیار کارگردان، بازیگر و حتی طراح صحنه در تئاترها فعالیت داشتم. در سال ۱۳۸۲ بود که شروع به ساختن فیلم مستند کردم. در تمام این مدت سعی کردم در کارهایم به یک هماهنگی بین سینما و تئاتر برسم. به عبارتی از المانهای (عناصر) تصویری و سینمایی در کارهایم استفاده کردم.
آیت نجفی، خالق نمایش تهرانبانو، به خط اصلی داستان این نمایش میپردازد و بر پیرنگ و درونمایه آن مکث بیشتری میکند: «تمام داستانهایی که در «تهرانبانو» بازگو میشوند بستری واقعی دارند. یعنی هیچ داستانی را نمیبینی که از تخیل ما برآمده باشد. نحوه شکلگیری این داستانها در کنار هم است که یک اثر تازه را خلق میکند. چند سال پیش در اخبار خواندم که یکی از بازیگران پیش از انقلاب به نام شهرزاد الان در گوشه خیابان سمنان میخوابد، خیابانی که خیلی هم نزدیک به خانه سینماست. این خبر برای من اثرگذار بود. اگر چه من این بازیگر را نمیشناختم و فیلمهای او را که مربوط به پیش از انقلاب میشد ندیده بودم. ولی همین که یک زمانی او یک ستاره بوده و الان یک کارتنخواب بود برایم مهم بود. به هر حال تهرانی که من که از نسل بعد از انقلابم امروز میبینم حتما با تهران گذشته تفاوت داشته است. کارتنخواب شدن شهرزاد که از تهرانی میآید که من هیچ تصویری به جز تصاویر فیلمهای خود شهرزاد از آن ندارم، برای من هم تاثیرگذار بود و زمینه شکلگیری قصه «تهرانبانو» را به من داد».
به گفته آیت نجفی، «بخش عمدهای از ستارههای فیلمهای فارسی و موسیقی ایران بعد از انقلاب ایران را ترک کردند. اما این خانم ماند و فراموش شد. و بعد از بیست و اندی سال در گوشه خیابانهای تهران به عنوان کارتنخواب شناسایی شد. ماجرای این بازیگر تاحدی قصه خود تهران است. و نشان از روند شکلگیری شهر تهران دارد. سقوط کردن یک ستاره و کارتنخواب شدنش تصویری است که ما دنبال میکنیم. گردش و تغییر تهرانی که ما تصویرش را از روی سینمای پیش از انقلاب میشناسیم و حالا یکی از ستارههایش در گوشه خیابان میخوابد. این قصه زمینه اصلی تهرانبانوست.»
کارگردان نمایش «تهرانبانو» میافزاید: «منتها قصهای که ما در تهرانبانو داریم ربطی به آن خانم هنرپیشه ندارد. حتی اسمش در کار ما خاتون است. برای این که اسم فراگیرتر و زنانهتری در زبان فارسی است. این خاتون قصه ما فیگوری است که در کل تاریخ نوین تهران میچرخد. منتها زمینه اصلی نمایش از این خانم برمیخیزد. قصههایی که در تهرانبانو روایت میشوند از ماجرای مشروطه تا انقلاب سال ۱۳۵۷ و حتی قدیمیتر از آن، از ماجرای قرهالعین، همگی واقعی هستند.»
به این ترتیب در نمایش شما محوریت و مرکز ثقل قصه یک زن است؟
آیت نجفی: کاملا درست است. در مرحله اول کار را من خودم نوشتم. منتها کاری که روی صحنه میرود با متنی که من نوشتم تفاوتهای اساسی دارد. من از متنی که نوشته بودم به عنوان ماده خام اولیه استفاده کردم. من یک تصویر کلی از «تهرانبانو» داشتم. این تصویر را با بازیگرانی با ملیتهای مختلف طرح کردم و هر کدام به آن رنگ تازهای دادند. به همین دلیل است که متنی که الان اجرا میشود نتیجه کار مشترک و گروهی من و بازیگران نمایش است.
اتفاقی که در طول کار افتاد این بود که ما از یک تهران واقعی به یک تهران مجازی رسیدیم. تهرانی که در کار ماست یک تهران تخیلی است که مشترکا از ذهن من با بازیگران نمایش شکل گرفته است. شما در این تهران مجازی داستانهایی از بوئنوس آیرس و اتفاقاتی که اخیرا در اروپا افتاده است میشنوید. ما سعی کردهایم بر اساس زمینههایی که در قصه وجود دارد به یک ساحت جدید برسیم.
میشود گفت که قصه را جهانیتر کردهاید؟
دقیقا، میتوانم بگویم گفتوگویی که بین من و گروه پشت صحنه و بازیگران انجام شد را سعی کردیم به روی صحنه منتقل کنیم. مثلا وقتی صحبت از یک شاعر مرده شد که در تهران زندگی میکرد کسی که نقش او را بازی میکند یک دختر آرژانتینی است. او برای این که بتواند رابطه خودش را با آن کارکتر برقرار کند از پیشینه سیاسی آرژانتین و حتی شعر آرژانتین استفاده میکند. یعنی رابطه خودش را با قصه از طریق فرهنگ خودش برقرار میکند. در طول کار سعی کردیم به یک زبان جهانی برسیم و تهران را پایتخت داستان بدانیم.
به این ترتیب با توجه به گفته شما، من به این نتیجه میرسم که این نمایشنامه تا اندازهای پیچیده هم هست؟
به عبارتی. اما تا حدی پیچیده است و به نحوی ساده هم هست. اگر تماشاگر صرفا این عادت دنبال کردن خطی قصه را کنار بگذارد و با خود قصه و جهانهای کوچکی که در درون آن است همراه باشد و جلو برود، حتی ممکن است کار برایش سادهتر باشد. تنها چیزی که وجود دارد این است که تماشاگر با یک داستان خطی که در طول نمایش تکمیل میشود مواجه نیست. یک لحظه را باید تجربه کند و با آن تجربه وارد دنیای دیگری شود.
آیت نجفی در پایان از پیوند غیرمستقیم اثر نمایشی تهرانبانو با تحولات بحثانگیز بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران میگوید: «فکر میکنم برای همه ایرانیها با جهانبینی و دید سیاسی مختلف این اتفاقات یک شوک بزرگ بود. مقاومتی که مردم از خودشان نشان دادند تحسینبرانگیز و در عین حال برخورد حکومت با آنها تعجبانگیز بود. همزمان بودن این دوره با دوره تمرین ما موجب شد که مقداری از حسی که نسبت به مبارزه متمدنانه مردم و برخورد قرون وسطایی حکومت در من ایجاد شد، درونمایه این قصه شد. همه ما شوکه شدیم. این امر تاثیر غیرمستقیمی بر کار گذاشت. من از تاثیرگذاری مستقیم پرهیز کردم. اگرچه در طول کار به این جریان اشاراتی میشود. منتها این اشارات بسیار گذراست. من معتقدم اثر هنری نباید به طور مستقیم تحت تاثیر حوادث روز باشد. بلکه باید یک پروسه هنری را برای آفرینش خود طی کند. اگرچه معتقدم که در آینده نزدیک شاهد خلق آثار بزرگی در این زمینه خواهیم بود. کما این که تا الان هم فیلمها و آثار موسیقی زیادی در این زمینه خلق شده است. ولی من تلاش کردم به طور مستقیم از آن تاثیر نگیرم. بلکه حس عجیبی [را بازگو کنم] که نسبت به تهرانی که در آن بزرگ شده بودم و تهرانی که امروز در آن نیستم به من دست داده بود.»
نام این اثر نمایشی «تهرانبانو» است که به وسیله هنرمند جوان تئاتر و سینمای ایران، آیت نجفی، کارگردانی شده و در آن هفت بازیگر چندملیتی تئاتر بازی کردهاند.
در گزارش ویژه این هفته رادیوفردا، به چگونگی شکلگیری و حال و هوای نمایشنامه «تهرانبانو» پرداختهایم.
روزی روزگاری ستاره سینمای ایران، رقصنده کافههای تهران بود. امروز اما بیسرپناه در گوشه یکی از خیابانهای تهران چنگ در خاطرات میاندازد تا در تصاویر خود به خواب رود. این زن همچنان تشنه اجرای دوباره نمایشهای نامدارش، زنان سبیلو و مردان دامنپوش در شهر به خود آمده است. این خط اصلی داستان نمایشنامه «تهرانبانو» است که سرگذشتش را به شهر تهران پیوند زده است، شهری که از زمان پایتخت شدنش تاکنون در معضلات بیشماری غوطهور بوده است.
نمایشنامه «تهرانبانو» که این روزها در شهر برلین به روی صحنه رفته کار تازهای از هنرمند جوان سینما و تئاتر آیت نجفی است، هنرمندی که سه سال است در پایتخت آلمان زندگی میکند، و پیش از این هم فیلم مستند فوتبال سربسته را ساخته است، فیلمی که در جشنوارهها هم تحسین شد.
پیش از پرداختن به تئاتر تهرانبانو، از زبان آیت نجفی میشنویم که چگونه وارد دنیای تئاتر و سینما شده است؟
آیت نجفی: من در تهران به دنیا آمدم. همانجا هم در رشته تئاتر تحصیل کردم. از سال ۱۳۷۴ بود که آرامآرام کارم را در دانشگاه و همزمان با آن در تئاتر حرفهای تهران شروع کردم. اولین تئاترم به نام نیمروز خوابآلود در سال ۱۳۸۰ به روی صحنه رفت. بیشتر از سه اجرا در فرهنگسرای نیاوران نداشت که تئاتر دچار مشکل شد و اجرای آن متوقف گردید. پیش از آن به عنوان دستیار کارگردان، بازیگر و حتی طراح صحنه در تئاترها فعالیت داشتم. در سال ۱۳۸۲ بود که شروع به ساختن فیلم مستند کردم. در تمام این مدت سعی کردم در کارهایم به یک هماهنگی بین سینما و تئاتر برسم. به عبارتی از المانهای (عناصر) تصویری و سینمایی در کارهایم استفاده کردم.
آیت نجفی، خالق نمایش تهرانبانو، به خط اصلی داستان این نمایش میپردازد و بر پیرنگ و درونمایه آن مکث بیشتری میکند: «تمام داستانهایی که در «تهرانبانو» بازگو میشوند بستری واقعی دارند. یعنی هیچ داستانی را نمیبینی که از تخیل ما برآمده باشد. نحوه شکلگیری این داستانها در کنار هم است که یک اثر تازه را خلق میکند. چند سال پیش در اخبار خواندم که یکی از بازیگران پیش از انقلاب به نام شهرزاد الان در گوشه خیابان سمنان میخوابد، خیابانی که خیلی هم نزدیک به خانه سینماست. این خبر برای من اثرگذار بود. اگر چه من این بازیگر را نمیشناختم و فیلمهای او را که مربوط به پیش از انقلاب میشد ندیده بودم. ولی همین که یک زمانی او یک ستاره بوده و الان یک کارتنخواب بود برایم مهم بود. به هر حال تهرانی که من که از نسل بعد از انقلابم امروز میبینم حتما با تهران گذشته تفاوت داشته است. کارتنخواب شدن شهرزاد که از تهرانی میآید که من هیچ تصویری به جز تصاویر فیلمهای خود شهرزاد از آن ندارم، برای من هم تاثیرگذار بود و زمینه شکلگیری قصه «تهرانبانو» را به من داد».
به گفته آیت نجفی، «بخش عمدهای از ستارههای فیلمهای فارسی و موسیقی ایران بعد از انقلاب ایران را ترک کردند. اما این خانم ماند و فراموش شد. و بعد از بیست و اندی سال در گوشه خیابانهای تهران به عنوان کارتنخواب شناسایی شد. ماجرای این بازیگر تاحدی قصه خود تهران است. و نشان از روند شکلگیری شهر تهران دارد. سقوط کردن یک ستاره و کارتنخواب شدنش تصویری است که ما دنبال میکنیم. گردش و تغییر تهرانی که ما تصویرش را از روی سینمای پیش از انقلاب میشناسیم و حالا یکی از ستارههایش در گوشه خیابان میخوابد. این قصه زمینه اصلی تهرانبانوست.»
کارگردان نمایش «تهرانبانو» میافزاید: «منتها قصهای که ما در تهرانبانو داریم ربطی به آن خانم هنرپیشه ندارد. حتی اسمش در کار ما خاتون است. برای این که اسم فراگیرتر و زنانهتری در زبان فارسی است. این خاتون قصه ما فیگوری است که در کل تاریخ نوین تهران میچرخد. منتها زمینه اصلی نمایش از این خانم برمیخیزد. قصههایی که در تهرانبانو روایت میشوند از ماجرای مشروطه تا انقلاب سال ۱۳۵۷ و حتی قدیمیتر از آن، از ماجرای قرهالعین، همگی واقعی هستند.»
به این ترتیب در نمایش شما محوریت و مرکز ثقل قصه یک زن است؟
آیت نجفی: کاملا درست است. در مرحله اول کار را من خودم نوشتم. منتها کاری که روی صحنه میرود با متنی که من نوشتم تفاوتهای اساسی دارد. من از متنی که نوشته بودم به عنوان ماده خام اولیه استفاده کردم. من یک تصویر کلی از «تهرانبانو» داشتم. این تصویر را با بازیگرانی با ملیتهای مختلف طرح کردم و هر کدام به آن رنگ تازهای دادند. به همین دلیل است که متنی که الان اجرا میشود نتیجه کار مشترک و گروهی من و بازیگران نمایش است.
اتفاقی که در طول کار افتاد این بود که ما از یک تهران واقعی به یک تهران مجازی رسیدیم. تهرانی که در کار ماست یک تهران تخیلی است که مشترکا از ذهن من با بازیگران نمایش شکل گرفته است. شما در این تهران مجازی داستانهایی از بوئنوس آیرس و اتفاقاتی که اخیرا در اروپا افتاده است میشنوید. ما سعی کردهایم بر اساس زمینههایی که در قصه وجود دارد به یک ساحت جدید برسیم.
میشود گفت که قصه را جهانیتر کردهاید؟
دقیقا، میتوانم بگویم گفتوگویی که بین من و گروه پشت صحنه و بازیگران انجام شد را سعی کردیم به روی صحنه منتقل کنیم. مثلا وقتی صحبت از یک شاعر مرده شد که در تهران زندگی میکرد کسی که نقش او را بازی میکند یک دختر آرژانتینی است. او برای این که بتواند رابطه خودش را با آن کارکتر برقرار کند از پیشینه سیاسی آرژانتین و حتی شعر آرژانتین استفاده میکند. یعنی رابطه خودش را با قصه از طریق فرهنگ خودش برقرار میکند. در طول کار سعی کردیم به یک زبان جهانی برسیم و تهران را پایتخت داستان بدانیم.
به این ترتیب با توجه به گفته شما، من به این نتیجه میرسم که این نمایشنامه تا اندازهای پیچیده هم هست؟
به عبارتی. اما تا حدی پیچیده است و به نحوی ساده هم هست. اگر تماشاگر صرفا این عادت دنبال کردن خطی قصه را کنار بگذارد و با خود قصه و جهانهای کوچکی که در درون آن است همراه باشد و جلو برود، حتی ممکن است کار برایش سادهتر باشد. تنها چیزی که وجود دارد این است که تماشاگر با یک داستان خطی که در طول نمایش تکمیل میشود مواجه نیست. یک لحظه را باید تجربه کند و با آن تجربه وارد دنیای دیگری شود.
آیت نجفی در پایان از پیوند غیرمستقیم اثر نمایشی تهرانبانو با تحولات بحثانگیز بعد از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران میگوید: «فکر میکنم برای همه ایرانیها با جهانبینی و دید سیاسی مختلف این اتفاقات یک شوک بزرگ بود. مقاومتی که مردم از خودشان نشان دادند تحسینبرانگیز و در عین حال برخورد حکومت با آنها تعجبانگیز بود. همزمان بودن این دوره با دوره تمرین ما موجب شد که مقداری از حسی که نسبت به مبارزه متمدنانه مردم و برخورد قرون وسطایی حکومت در من ایجاد شد، درونمایه این قصه شد. همه ما شوکه شدیم. این امر تاثیر غیرمستقیمی بر کار گذاشت. من از تاثیرگذاری مستقیم پرهیز کردم. اگرچه در طول کار به این جریان اشاراتی میشود. منتها این اشارات بسیار گذراست. من معتقدم اثر هنری نباید به طور مستقیم تحت تاثیر حوادث روز باشد. بلکه باید یک پروسه هنری را برای آفرینش خود طی کند. اگرچه معتقدم که در آینده نزدیک شاهد خلق آثار بزرگی در این زمینه خواهیم بود. کما این که تا الان هم فیلمها و آثار موسیقی زیادی در این زمینه خلق شده است. ولی من تلاش کردم به طور مستقیم از آن تاثیر نگیرم. بلکه حس عجیبی [را بازگو کنم] که نسبت به تهرانی که در آن بزرگ شده بودم و تهرانی که امروز در آن نیستم به من دست داده بود.»