روز پنجشنبه، سالگشت دوم خرداد ۷۶، روزی بود که بيش از ۲۰ ميليون نفر از واجدين شرايط رای دادن با رفتن به پای صندوق های رای و انتخاب محمد خاتمی به عنوان رييس جمهوری، رهبران محافظه کار جمهوری اسلامی را غافلگير کردند.
در باره جنبش موسوم به دوم خرداد و جريان سياسی بر آمده از آن، موسوم به اصلاح طلبی، بسيار گفته و نوشته و پرسش های زيادی هم مطرح شده است، از جمله اينکه انگيزه رای دهندگان از انتخاب محمد خاتمی چه بود و با چه اميدهايی آنان پای صندوق رای رفتند.
- «عنصر ترس در تمام طول جريان اصلاح طلبی همراه ما بود. فی المثل در جريان قانون مطبوعات، گفته می شد که خطر اشغال مجلس از سوی سپاه وجود دارد. بنابر اين نمايندگان در آن زمان از اين وحشت داشتند که نکند واقعه تاريخی به توپ بستن مجلس تکرار شود.»
يا اينکه تا چه اندازه جنبش دوم خرداد به رهبری محمد خاتمی توانست انتظارات هواداران خود را تحقق بخشد و يا چه عوامل و موانعی بودند که راه محمد خاتمی را در دستيابی به اهداف آشکار خود سد کردند.
اين پرسش ها را در برنامه ديدگاه های راديو فردا به بحث گذاشته ايم که در آن فاطمه حقيقت جو، نماينده پيشين مجلس شورای اسلامی و تحليلگر سياسی در واشنگتن، داريوش همايون، وزير اطلاعات و جهانگردی در حکومت پيش از انقلاب و تحليلگر سياسی در ژنو، و مهرداد مشايخی، استاد رشته علوم اجتماعی در دانشگاه جرج تاون واشنگتن حضور داشتند.
«اصلاح طلبان همواره ترس داشتند»
فاطمه حقيقت جو با اشاره به ناشناخته بودن محمد خاتمی تا چند ماه پيش از انتخابات رياست جمهوری به راديو فردا می گويد: «برنامه های آقای خاتمی و زبانی که وی در آن به کار گرفته بود که جوانان، زنان و ديگر اقشار را مورد مخاطب قرار می داد، باعث جلب نظر اين اقشار و رفتن آنان به پای صندوق های رای شد.»
وی در باره علت موفقيت محمد خاتمی می گويد: «اگر چه هم محافظه کاران و هم شورای نگهبان با سياستی که در مقابل نامزدی آقای خاتمی در پيش گرفته بودند، بر محبوبيت وی افزودند اما در دو سه ماه پيش از انتخابات اين دانشجويان، جوانان و زنان بودند که با فعال شدن، دوم خرداد را آفريدند.»
به باور اين نماينده مجلس ششم، «اگر امروز بگوئيم جوانان فعاليت نمی کنند، درست نيست زيرا دانشجويان به رغم همه سرکوب ها باز هم فعاليت دارند و مقاومت مدنی می کنند. اما عدم شرکت آنان در انتخابات از يک سو به دليل آزاد نبودن انتخابات است و از سوی ديگر تجربه امکان تحقق خواست ها پس از پيروزی، آنان را به اين جمع بندی رسانده که تحقق خواست ها در چارچوب نظام موجود قابل دسترسی نيست.»
در پاسخ به گفته داريوش همايون، خانم حقيقت جو می گويد: «از واژه فريبکاری برای محمد خاتمی نمی توان استفاده کرد زيرا آقای خاتمی از همان ابتدا گفته بود که در چارچوب نظام جمهوری اسلامی خواهان اصلاحات است. بنا بر اين هر آن که لازم می شد تا ميان نظام و اصلاحات يکی را انتخاب کند طبعا حفظ نظام را انتخاب می کرد و افزون بر اين نبايد عنصر ترس را از نظر دور داشت که اصلاح طلبان همواره با آن روبرو بودند که مبادا تا آن حد جلو بروند که همه دستاوردها را يک باره از دست بدهند.»
- «ما در دو سال اول رياست جمهوری محمد خاتمی شاهد اتفاقات مهمی بوديم، مانند اعتراف دولت به دست داشتن وزارت اطلاعات در قتل های زنجيره ای و يا ايجاد صدها نهاد مدنی. اما خاتمی در ادامه رياست جمهوری اش، به اندازه ای از خواست های مردم فاصله گرفت که دست به فريبکاری زد.»
فاطمه حقيقت جو در پاسخ به اين که چرا مجلس در برابر حکم حکومتی آيت اله خامنه ای در باره اصلاح قانون مطبوعات ايستادگی نکرد، می گويد: «اگر چه با اين انتقاد موافق است اما بايد ديد که عنصر ترس هم در تمام طول جريان اصلاح طلبی همراه ما بود. فی المثل در همان جريان قانون مطبوعات، گفته می شد که خطر اشغال مجلس از سوی سپاه وجود دارد. بنابر اين نمايندگان در آن زمان از اين وحشت داشتند که نکند واقعه تاريخی به توپ بستن مجلس تکرار شود.»
«خاتمی دست به فریبکاری زد»
به گفته داريوش همايون، وزير اطلاعات و جهانگردی در حکومت پيش از انقلاب، «پيدايش جنبش دوم خرداد به عوامل گوناگونی بستگی دارد از جمله به رسوايی های ميکونوس، آدم کشی های زنجيره ای و هشت سال حکومت اکبر هاشمی رفسنجانی، که آن زمان و تا نيامدن دولت محمود احمدی نژاد خيال می شد از اين بدتر ديگر وجود ندارد، و رقابت ميان آيت الله خامنه ای و هاشمی رفسنجانی.»
در باره اثرات انتخاب محمد خاتمی، آقای همايون می گويد: «آنچه پس از انتخابات روی داد ناگزير بود؛ چون نمی شد کسی با ۲۲ ميليون رای انتخاب شود ولی آب از آب تکان نخورد. بنابر اين ما در دو سال اول رياست جمهوری محمد خاتمی شاهد اتفاقات مهمی بوديم، مانند اعتراف دولت به دست داشتن وزارت اطلاعات در قتل های زنجيره ای و يا ايجاد صدها نهاد مدنی. اما خاتمی در ادامه رياست جمهوری اش، به اندازه ای از خواست های مردم فاصله گرفت که دست به فريبکاری زد.»
وی افزود: «اما مشکلی که در اينجا بود اين بود که خود اصلاح طلبان تعهد لازم را به اصلاح طلبی نداشتند. جريان ۱۸ تير و سرکوب دانشجويان بيش از همه اصلاح طلبان را ترساند و آنان را به دامن قدرتمداران انداخت.»
بنابر اين و به باور آقای همايون، «از آنجا سير نزولی دولت خاتمی شروع شد و گر نه دو سه سال اول دولت محمد خاتمی حاوی تحولات مثبتی بود که بر جامعه ايران به صورت دراز مدت تاثير گذار بوده است. اما اين که اصلاحات به هدف هايش نرسيد مطلب ديگری است. افزون بر اين بايد گفت که محمد خاتمی خود از تندروترين تندروها در اوائل انقلاب بوده است و دلبستگی شديد به نظام جمهوری اسلامی داشت بنا بر اين نمی توانست از او انتظار داشت که جلو نظام بايستد.»
- «بايد گفت جنبش دوم خرداد با ويژگی های خودش به پايان رسيده است اما اصولا انجام اصلاحات در جمهوری اسلامی و يا هر نظام ديگری بستگی به توازن قوا دارد. بنابر اين اگر اصلاح طلبان به جای اينکه ۹۹ در صد با نظام باشند و يک درصد با مردم، بيايند و حداقل اين تناسب را ۵۰ درصد و ۵۰ درصد کنند، طبيعی است که بدون شانس نيستند.»
به گفته اين تحليلگر سياسی، «اصلاح طلبی و دوم خرداد تمام شده است اما وضع ايران تغييرات اساسی را می طلبد. اما متاسفانه شرايط نامناسب بين المللی و داخلی ايران زمينه ای است برای دست يازيدن به خشونت.»
تفاوت سطح خواسته های مردم و اصلاحات
مهرداد مشايخی، استاد دانشگاه جرج تاون در واشينگتن به راديو فردا می گويد: «بحث در باره محمد خاتمی بايد در چارچوب بررسی جريان اصلاح طلبی به طور کل انجام گيرد.»
وی می افزايد: «يک جنبه دوم خرداد گسترش انتظارات مردم بود که با پايان جنگ و صلح با عراق، مرگ آيت الله خمينی ، انقلاب ارتباطی در جهان و تاثير آن بر پيوند ميان ايران و جهان، رشد شمار دانشجويان و غيره شکل گرفته بود. بنابر اين دوم خرداد اولين فرصتی بود که مردم پيدا کردند تا خواسته های خود را مطرح کنند.»
آقای مشايخی معتقد است: «اما سطح خواسته های مردم با سياست های جريان اصلاح طلبی بسيار متفاوت بود. از طرف ديگر خود آقای خاتمی هم خصلت يک رهبر سياسی نداشت که بخواهد يک جريان مخالف نظام را رهبری کند. عدم يکپارچگی اصلاح طلبان و درگيری درونی آنان و نداشتن کادرهای لازم برای اداره کشور هم مزيد بر علت بود.»
مهرداد مشايخی می گويد: «اينکه گفته شود آيا زمان اصلاحات تمام شده يا نه، بايد گفت جنبش دوم خرداد با ويژگی های خودش به پايان رسيده است اما اصولا انجام اصلاحات در جمهوری اسلامی و يا هر نظام ديگری بستگی به توازن قوا دارد. بنابر اين اگر اصلاح طلبان به جای اينکه ۹۹ در صد با نظام باشند و يک درصد با مردم، بيايند و حداقل اين تناسب را ۵۰ درصد و ۵۰ درصد کنند، طبيعی است که بدون شانس نيستند.»
وی افزود: «گذشته از اين هيچ کس تا دو سه سال پيش از فروپاشی نظام آلمان شرقی و يا نظام آپارتايد در آفريقای جنوبی فکر نمی کرد که اين حکومت ها روزی رفتنی باشند.»