«تمرین مدارا» آخرین نوشته محمد مختاری پیش از قتلش است، شاید او در ضمر ناخودآگاه خود میدانست که این مدارا دردناک است چرا که از «مدارای دردناک» گفته بود. او از تمرین مدارا و گسترش ذهنیت انتقادی گفته بود و اینکه «اگر انتقاد از "دیگری" مستلزم مدارا با "دیگری ست"، نقد "خویش" مبتنی بر تحمل در "خویش" است. درک نارساییها و دشواریها عارضهها و بازندگیهای ما مدارای دردناک میطلبد».
کاظم کردوانی، دبیر کانون نویسندگان در زمان قتلهای زنجیرهای، همین عبارت این مقاله را وام گرفت تا بگوید «یکی از مدارای دردناک گفته است و دیگری با دشنه و چاقو مرگی دردناک را برای او رقم زده است».
او همچنین گریزی به یک حکایت تاریخی زد. حکایت قاصدی که چنگیزخان مغول به نزد نجمالدین خُرا از عرفا و بزرگان صوفیه پیش از حمله به خوارزم فرستاد و از او خواست که شهر را ترک کند. او سپس این گونه نتیجه گرفت که «چنگیز خونخواری که هزاران سر میبرید از کشتن یک بزرگ اهل فرهنگ ابا کرد و به او پیام داد که از شهر خارج شود اما ۸۰۰ سال بعد عدهای خود غیاباً جلسه محاکمه تشکیل میدهند، حکم قتل صادر میکنند و حکم خود صادره را به اجرا در میآورند، اگر بگوئیم این کوردلان جنایتپیشه از چنگیر مغول بدترند آیا سخنی به گزاف گفتهایم».
همراه با کاظم کردوانی، بنا بود پرستو فروهر هم در مراسم ۱۵ سال پس از قتلهای زنجیرهای در برلین سخن بگوید، اما او در سالگرد مراسم پدر و مادر خود مادربزرگ خود را نیز از دست داد و برای مراسم مادربزرگ خود مجبور شد در تهران بماند.
صداهای متفاوت در دراز مدت تحمل نمیشوند
در ابتدای این نشست کریستف درایر به نمایندگان از سازمان گزارشگران بدون مرز با اشاره به فضای باز ایجاد شده در دوران ریاست جمهوری خاتمی وقوع قتلهای زنجیرهای پس از این فضا را پیامی به روشنفکران دانست. پیامی با این محتوا که صداهای متفاوت در جمهوری اسلامی در دراز مدت تحمل نمیشوند.
وی با اشاره به توقیف روزنامه سلام و همچنین سرکوب دانشجویان پس از اعتراضات ۱۸ تیرسال ۱۳۷۸ به دوران ریاست جمهوری احمدینژاد و توقیف ۲۰۰ روزنامه و بازداشت و آزار و اذیت ۳۰۰ روزنامهنگار در این مدت اشاره کرد.
کریستف درایر همچنین اشاره کرد که آزار و اذیت روزنامهنگاران ایرانی حتی شامل خانواده روزنامهنگارانی ایرانی که برای رسانههای فارسی زبان در خارج از ایران کار میکنند، نیز شده است.
وی همچنین به بازداشت گسترده روزنامهنگاران پس از اعتراضات انتخابات ریاست جمهوری اشاره کرد و یادآور شد که از رتبهبندی آزادی رسانهها ایران جایگاه ۱۷۴ از ۱۷۹ را دارا است.
کریستف درایر همچنین با نام بردن از تعدادی از روزنامهنگاران و وبنگاران زندانی در ایران اقدامات رخ داده در دولت احمدینژاد برای کنترل اینترنت، تلاش برای جداسازی اینترنت ایران از شبکه جهانی و یا به تعبیری «اینترنت حلال» را از جمله این اقدامات دانست.
وی همچنین با اشاره به ریاست جمهوری حسن روحانی و وعدههای وی برای بهبود وضعیت آزادی رسانهها، تصریح کرد که هر کسی که امید به دموکراتیزه شدن ایران بسته باید برای اثبات این ادعا مدرک ارائه کند. تجربیات ۱۵ سال گذشته این نگرانی را تأیید میکند که نیروهای افراطی، منتظر فرصتی هستند که هرگونه آزادی را در نطفه خفه کنند.
کریستف درایر با نام بردن از قربانیان قتلهای زنجیرهای گفت: برای گرامیداشت قربانیان نباید جنایات دشمنان آزادی در ایران را فراموش کنیم.
از بین بردن مخالفان به دست بینام و نشانها
کاظم کردوانی، دبیر کانون نویسندگان در زمان قتلهای زنجیرهای، در ابتدای سخنان خود با اشاره به نیمه اول سال ۶۰ و کشتار ۶۷ خاطرنشان کرد: یاد بیاوریم که در آن سالها خبر اعدام ۵۰ نفر و ۱۰۰ نفر امری عادی بود و هر شب در تلویزیون اعلام میشد.
کردوانی گفت: به یاد بیاوریم که تلویزیون عکسی از کسی را پخش میکرد که این زندانی ضدانقلاب از بردن نام خود خودداری میکند، هر کس که او را میشناسد، به فلان مرکز اطلاع دهد.
وی با اشاره به تغییر شرایط داخلی و خارجی در سالهای ۷۰ تصریح کرد: وضعیت بینالمللی در این سالها به حکومتبانان امکان سرکوب گسترده را نمیداد.
کردوانی با بیان به اینکه تمامیتخواهان در این سالها دیگر نمیتوانستند با همان روشها و هنجارها مخالفان را حذف کنند، افزود: آنان رویه جدیدی را انتخاب کردند که چند نمونهاش را قبلاً امتحان کرده بودند. از بین بردن مخالفان و به اصطلاح مزاحمان به دست به اصلاح بینام و نشانها که معلوم نباشد، چه کسی تصمیم گرفته و چه کسی اجرا کرده است. وقتی که مسئول معلوم نباشد و نشانی از خود نگذارد، پس مسئولیتی هم در کار نخواهد بود و هیچکس نه مسئول است و نه پاسخگو.
وی افزود: ربودن در خیابان و پیدا شدن جسد در بیابان، نه هزینهای برای آمران و عاملان دارد و نه مسئولیت برای کسی. بعد هم پخش وسیع شایعه که از خودشان بودند و تصفیه درونگروهی و یا مثلاً کردها بودند، که نمونهاش را برای زندهیادان فروهرها شاهد بودیم.
دبیر کانون نویسندگان ایران با اشاره به اینکه کمیته دفاع از قربانیان قتلهای زنجیرهای در سال ۱۳۷۹ در تهران موفق به دستیابی به نام ۷۵ نفر از قربانیان قتلهای زنجیرهای گفت: به جز ۴ نفر همه این قتل ها به دوره پیش از ریاست جمهوری خاتمی مربوط میشد.
پنج عامل شکست پروژه قتلهای زنجیرهای
کردوانی با بیان اینکه در شکست پروژه قتلهای زنجیرهای پنج عامل نقش داشت افزود: این دوره همزمان با سر برآوردن جنبش بزرگ اجتماعی است که از مختصات اصلی آن اصلاحات، خشونتگریزی و زنده شدن امید مردم ایران برای به دست آوردن حقوق از دست رفته خود است.
وی حضور پررنگ اعضای کانون نویسندگان در عرصه اجتماعی و پایداری و استقامت آنان را دلیل دوم و حضور مطبوعات اصلاحطلب و آزادی نسبی آنان و حضور فعال روشنفکران و فعالان سیاسی را دلیل سوم شکست پروژه قتلهای زنجیرهای ذکر کرد.
دبیر کانون نویسندگان، اراده دولت و شخص سیدمحمد خاتمی برای برخورد با این پدیده را دلیل چهارم ذکر کرد و افزود: در ادامه کار و گشوده شدن این صندوق سر به مهر این شجاعت و ایستادگی از کار بازماند اما اهمیت آن موضعگیری بیسابقه را نباید فراموش کرد.
کردوانی فعالیت و کوشش و افشاگریهای بزرگ ایرانیان و سازمانهای حقوقبشری در خارج از کشور را دلیل پنجم شکست این پروژه ذکر کرد و افزود: ما موظفیم به بازخوانی اندیشهای بپردازیم که در پشت این کشتارها بود. بدون شکافتن مایههای فکری این جنایتها، نه تنها راه بروز آن به شکل و شیوه دیگر گشوده خواهد ماند، بلکه به عناصری از همین اندیشهها و فکرها امکان رشد خواهد داد.
وی با برشمردن چهار مشخصه برای تفکر قتلهای زنجیرهای گفت: این تفکر شهروندان جامعه را تنها به صورت ذرات مجزا میبیند که هویتشان تنها در یک هویت جمعی که در تکلیفشان در برابر حاکمان است معنا پیدا میکند و اگر حقی هم برای این شهروندان قائل شوند تنها در چارچوب تنگ همان تکلیف معنا دارد. از نگاه این تفکر حقوق شهروندی به ذات خود هیچجا و مقامی ندارد. از همین رو این تفکر از هر گونه تجمع و جمع شدن مردم و نخبگان حتی برای ابتدایی نیازهای زندگی جمعی هراس دارد و آن را بر نتابید و نمیتابد و از همین رو است که با توسل به همه شیوهها میکوشد نطفه هر تشکل و جمعی را خفه کند و اگر موفق نشد برای نابود کردن بانیان به حذف فیزیکی روی میآورد.
دبیر کانون نویسندگان ایران با بیان اینکه من حکومت ایران را فاشیست و توتالیتر نمیدانم، افزود: اما تفکر حاکم بر قتلهای زنجیرهای به یک معنا تفکر فاشیستی بود با این باور که نگاه که تعارضات و مشکلات و دستهبندیها را واقعیت جامعه و حرکت طبیعی آن نمیداند بلکه آن حرکتی ارزیابی میکند روال طبیعی جامعه به هم میزند.
وی با اشاره به اینکه این تفکر بر اساس یک الگوی کاملاً خطکشی شده حق و باطل حرکت میکند که در آن هیچ دیگرو دیگری جا و مکانی ندارد افزود: آنگاه که تعصبات دینی در خدمت این نگاه ایدلوژیک قرار میگیرد هر دگراندیشی محروم از حقوق انسانی و شایسه نابودی و پاکسازی شدن است.
کردوانی نگاه امنیتی به مقوله فرهنگ را از جمله دیگر ویژگیهای این تفکر ذکر کرد و افزود: این تفکر هم در پاسخ به نیازهای جامعه ناتوان است و هم توان پاسخگویی به اندیشههای پویا و مدرن را ندارد، بنابراین تنها برای حفظ سلطه و حاکمیت بیچون و چرای خود با بحث تهاجم فرهنگی میکوشد هر آنچه غیر خودی میداند حذف کند.
نامه خصوصی به خاتمی دو ماه قبل از قتل محمد مختاری و جعفر پوینده
وی در پایان سخنان خود با اشاره به بازجویی محمد مختاری، محمدجعفر پوينده علیاشرف درويشيان، کاظم کردوانی، منصور کوشان و هوشنگ گلشيری در شعبه اول دادگاه انقلاب دو ماه قبل از قتل محمد مختاری و جعفر پوینده، تصریح کرد: بعد از این بازجوییها در ششم آبان سال ۱۳۷۷ ما نامهای خصوصی به آقای خاتمی نوشتیم نسبت به وضعیت و جان خودمان ابراز نگرانی کردیم.
کاظم کردوانی، دبیر کانون نویسندگان در زمان قتلهای زنجیرهای، همین عبارت این مقاله را وام گرفت تا بگوید «یکی از مدارای دردناک گفته است و دیگری با دشنه و چاقو مرگی دردناک را برای او رقم زده است».
او همچنین گریزی به یک حکایت تاریخی زد. حکایت قاصدی که چنگیزخان مغول به نزد نجمالدین خُرا از عرفا و بزرگان صوفیه پیش از حمله به خوارزم فرستاد و از او خواست که شهر را ترک کند. او سپس این گونه نتیجه گرفت که «چنگیز خونخواری که هزاران سر میبرید از کشتن یک بزرگ اهل فرهنگ ابا کرد و به او پیام داد که از شهر خارج شود اما ۸۰۰ سال بعد عدهای خود غیاباً جلسه محاکمه تشکیل میدهند، حکم قتل صادر میکنند و حکم خود صادره را به اجرا در میآورند، اگر بگوئیم این کوردلان جنایتپیشه از چنگیر مغول بدترند آیا سخنی به گزاف گفتهایم».
همراه با کاظم کردوانی، بنا بود پرستو فروهر هم در مراسم ۱۵ سال پس از قتلهای زنجیرهای در برلین سخن بگوید، اما او در سالگرد مراسم پدر و مادر خود مادربزرگ خود را نیز از دست داد و برای مراسم مادربزرگ خود مجبور شد در تهران بماند.
صداهای متفاوت در دراز مدت تحمل نمیشوند
در ابتدای این نشست کریستف درایر به نمایندگان از سازمان گزارشگران بدون مرز با اشاره به فضای باز ایجاد شده در دوران ریاست جمهوری خاتمی وقوع قتلهای زنجیرهای پس از این فضا را پیامی به روشنفکران دانست. پیامی با این محتوا که صداهای متفاوت در جمهوری اسلامی در دراز مدت تحمل نمیشوند.
وی با اشاره به توقیف روزنامه سلام و همچنین سرکوب دانشجویان پس از اعتراضات ۱۸ تیرسال ۱۳۷۸ به دوران ریاست جمهوری احمدینژاد و توقیف ۲۰۰ روزنامه و بازداشت و آزار و اذیت ۳۰۰ روزنامهنگار در این مدت اشاره کرد.
کریستف درایر همچنین اشاره کرد که آزار و اذیت روزنامهنگاران ایرانی حتی شامل خانواده روزنامهنگارانی ایرانی که برای رسانههای فارسی زبان در خارج از ایران کار میکنند، نیز شده است.
وی همچنین به بازداشت گسترده روزنامهنگاران پس از اعتراضات انتخابات ریاست جمهوری اشاره کرد و یادآور شد که از رتبهبندی آزادی رسانهها ایران جایگاه ۱۷۴ از ۱۷۹ را دارا است.
کریستف درایر همچنین با نام بردن از تعدادی از روزنامهنگاران و وبنگاران زندانی در ایران اقدامات رخ داده در دولت احمدینژاد برای کنترل اینترنت، تلاش برای جداسازی اینترنت ایران از شبکه جهانی و یا به تعبیری «اینترنت حلال» را از جمله این اقدامات دانست.
وی همچنین با اشاره به ریاست جمهوری حسن روحانی و وعدههای وی برای بهبود وضعیت آزادی رسانهها، تصریح کرد که هر کسی که امید به دموکراتیزه شدن ایران بسته باید برای اثبات این ادعا مدرک ارائه کند. تجربیات ۱۵ سال گذشته این نگرانی را تأیید میکند که نیروهای افراطی، منتظر فرصتی هستند که هرگونه آزادی را در نطفه خفه کنند.
کریستف درایر با نام بردن از قربانیان قتلهای زنجیرهای گفت: برای گرامیداشت قربانیان نباید جنایات دشمنان آزادی در ایران را فراموش کنیم.
از بین بردن مخالفان به دست بینام و نشانها
کاظم کردوانی، دبیر کانون نویسندگان در زمان قتلهای زنجیرهای، در ابتدای سخنان خود با اشاره به نیمه اول سال ۶۰ و کشتار ۶۷ خاطرنشان کرد: یاد بیاوریم که در آن سالها خبر اعدام ۵۰ نفر و ۱۰۰ نفر امری عادی بود و هر شب در تلویزیون اعلام میشد.
کردوانی گفت: به یاد بیاوریم که تلویزیون عکسی از کسی را پخش میکرد که این زندانی ضدانقلاب از بردن نام خود خودداری میکند، هر کس که او را میشناسد، به فلان مرکز اطلاع دهد.
وی با اشاره به تغییر شرایط داخلی و خارجی در سالهای ۷۰ تصریح کرد: وضعیت بینالمللی در این سالها به حکومتبانان امکان سرکوب گسترده را نمیداد.
کردوانی با بیان به اینکه تمامیتخواهان در این سالها دیگر نمیتوانستند با همان روشها و هنجارها مخالفان را حذف کنند، افزود: آنان رویه جدیدی را انتخاب کردند که چند نمونهاش را قبلاً امتحان کرده بودند. از بین بردن مخالفان و به اصطلاح مزاحمان به دست به اصلاح بینام و نشانها که معلوم نباشد، چه کسی تصمیم گرفته و چه کسی اجرا کرده است. وقتی که مسئول معلوم نباشد و نشانی از خود نگذارد، پس مسئولیتی هم در کار نخواهد بود و هیچکس نه مسئول است و نه پاسخگو.
وی افزود: ربودن در خیابان و پیدا شدن جسد در بیابان، نه هزینهای برای آمران و عاملان دارد و نه مسئولیت برای کسی. بعد هم پخش وسیع شایعه که از خودشان بودند و تصفیه درونگروهی و یا مثلاً کردها بودند، که نمونهاش را برای زندهیادان فروهرها شاهد بودیم.
دبیر کانون نویسندگان ایران با اشاره به اینکه کمیته دفاع از قربانیان قتلهای زنجیرهای در سال ۱۳۷۹ در تهران موفق به دستیابی به نام ۷۵ نفر از قربانیان قتلهای زنجیرهای گفت: به جز ۴ نفر همه این قتل ها به دوره پیش از ریاست جمهوری خاتمی مربوط میشد.
پنج عامل شکست پروژه قتلهای زنجیرهای
کردوانی با بیان اینکه در شکست پروژه قتلهای زنجیرهای پنج عامل نقش داشت افزود: این دوره همزمان با سر برآوردن جنبش بزرگ اجتماعی است که از مختصات اصلی آن اصلاحات، خشونتگریزی و زنده شدن امید مردم ایران برای به دست آوردن حقوق از دست رفته خود است.
وی حضور پررنگ اعضای کانون نویسندگان در عرصه اجتماعی و پایداری و استقامت آنان را دلیل دوم و حضور مطبوعات اصلاحطلب و آزادی نسبی آنان و حضور فعال روشنفکران و فعالان سیاسی را دلیل سوم شکست پروژه قتلهای زنجیرهای ذکر کرد.
دبیر کانون نویسندگان، اراده دولت و شخص سیدمحمد خاتمی برای برخورد با این پدیده را دلیل چهارم ذکر کرد و افزود: در ادامه کار و گشوده شدن این صندوق سر به مهر این شجاعت و ایستادگی از کار بازماند اما اهمیت آن موضعگیری بیسابقه را نباید فراموش کرد.
کردوانی فعالیت و کوشش و افشاگریهای بزرگ ایرانیان و سازمانهای حقوقبشری در خارج از کشور را دلیل پنجم شکست این پروژه ذکر کرد و افزود: ما موظفیم به بازخوانی اندیشهای بپردازیم که در پشت این کشتارها بود. بدون شکافتن مایههای فکری این جنایتها، نه تنها راه بروز آن به شکل و شیوه دیگر گشوده خواهد ماند، بلکه به عناصری از همین اندیشهها و فکرها امکان رشد خواهد داد.
وی با برشمردن چهار مشخصه برای تفکر قتلهای زنجیرهای گفت: این تفکر شهروندان جامعه را تنها به صورت ذرات مجزا میبیند که هویتشان تنها در یک هویت جمعی که در تکلیفشان در برابر حاکمان است معنا پیدا میکند و اگر حقی هم برای این شهروندان قائل شوند تنها در چارچوب تنگ همان تکلیف معنا دارد. از نگاه این تفکر حقوق شهروندی به ذات خود هیچجا و مقامی ندارد. از همین رو این تفکر از هر گونه تجمع و جمع شدن مردم و نخبگان حتی برای ابتدایی نیازهای زندگی جمعی هراس دارد و آن را بر نتابید و نمیتابد و از همین رو است که با توسل به همه شیوهها میکوشد نطفه هر تشکل و جمعی را خفه کند و اگر موفق نشد برای نابود کردن بانیان به حذف فیزیکی روی میآورد.
دبیر کانون نویسندگان ایران با بیان اینکه من حکومت ایران را فاشیست و توتالیتر نمیدانم، افزود: اما تفکر حاکم بر قتلهای زنجیرهای به یک معنا تفکر فاشیستی بود با این باور که نگاه که تعارضات و مشکلات و دستهبندیها را واقعیت جامعه و حرکت طبیعی آن نمیداند بلکه آن حرکتی ارزیابی میکند روال طبیعی جامعه به هم میزند.
وی با اشاره به اینکه این تفکر بر اساس یک الگوی کاملاً خطکشی شده حق و باطل حرکت میکند که در آن هیچ دیگرو دیگری جا و مکانی ندارد افزود: آنگاه که تعصبات دینی در خدمت این نگاه ایدلوژیک قرار میگیرد هر دگراندیشی محروم از حقوق انسانی و شایسه نابودی و پاکسازی شدن است.
کردوانی نگاه امنیتی به مقوله فرهنگ را از جمله دیگر ویژگیهای این تفکر ذکر کرد و افزود: این تفکر هم در پاسخ به نیازهای جامعه ناتوان است و هم توان پاسخگویی به اندیشههای پویا و مدرن را ندارد، بنابراین تنها برای حفظ سلطه و حاکمیت بیچون و چرای خود با بحث تهاجم فرهنگی میکوشد هر آنچه غیر خودی میداند حذف کند.
نامه خصوصی به خاتمی دو ماه قبل از قتل محمد مختاری و جعفر پوینده
وی در پایان سخنان خود با اشاره به بازجویی محمد مختاری، محمدجعفر پوينده علیاشرف درويشيان، کاظم کردوانی، منصور کوشان و هوشنگ گلشيری در شعبه اول دادگاه انقلاب دو ماه قبل از قتل محمد مختاری و جعفر پوینده، تصریح کرد: بعد از این بازجوییها در ششم آبان سال ۱۳۷۷ ما نامهای خصوصی به آقای خاتمی نوشتیم نسبت به وضعیت و جان خودمان ابراز نگرانی کردیم.