لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ تهران ۲۰:۰۰

روابط ایران و آمریکا؛ آن‌ سوی دیوار


با پایان یافتن مذاکرات دو روزه ژنو، دیپلمات‌ها و سیاستمداران روانه پایتخت‌های خود شدند تا شاید این‌بار بتوانند پس از حدود ۱۰ سال بحران اتمی به راه‌حلی میانه برسند. رخدادهای بی‌سابقه نیویورک که گفت‌وگوی تلفنی «اوباما-روحانی» و دیدار «کری- ظریف» در صدر آن قرار داشت؛ نشان می‌دهد که تهران سرانجام پذیرفته است برای حل این بحران فرساینده راهی جز تعامل و گفت‌وگوی مستقیم با واشینگتن ندارد. مسیر این «تعامل» و «گفت‌وگوی مستقیم» اما هم در ایران و هم در ایالات متحده پیچیده‌تر از آنی است که تصور می‌شود.

دولت جدید ایران در گام اول تعامل با آمریکا که همان تابوشکنی تاریخی (گفت‌وگوی رؤسای جمهور دو کشور) بود؛ هم جسورانه عمل کرد و هم مبتکرانه. اما نطق حسن روحانی در مجمع عمومی که تنها و فقط از «امکان مدیریت اختلافات ایران و آمریکا» سخن می‌گفت، نشانه‌ای بزرگ بود. نشانه‌ای از این که او خود می‌داند با چه دشواری‌هایی در داخل روبه‌روست.

اول: حامیان روحانی

به عکس آن‌چه که غالباً تصور می‌شود، بزرگترین مشکل فراروی روحانی برای رابطه با آمریکا نه دیدگاه‌های آیت‌الله خامنه‌ای است و نه گروه‌های افراطی. بزرگترین دغدغه همانا رأی‌دهندگان به روحانی و حتی تحریم‌کنندگانی هستند که اکنون به اقداماتش دل بسته‌اند. مطالبات این گروه بسیار متنوع است. اما تردیدی نیست که در شرایط فعلی، رفع تحریم‌ها و بهبود اوضاع اقتصادی کشور در صدر خواسته‌های آنان قرار دارد. این گروه اکنون به شدت از روحانی دفاع و نوعی مصونیت را نیز برای وی ایجاد می‌کنند. صبرشان اما صبر ایوب نیست.

اگر مذاکرات به هر دلیلی به نتیجه دلخواه نرسد، واشینگتن تحریم‌های خود را سخت‌گیرانه‌تر کند و اوضاع اقتصادی وخیم‌تر شود؛ روحانی بخش بزرگی از حامیان خود را از دست خواهد داد. در این حالت او سیاستمداری بی‌دفاع خواهد بود که هیچ‌ قدرتی برای چانه‌زنی در مقابل افراطیون ندارد. چیزی شبیه ماه‌های آخر دولت خاتمی که به ظهور پدیده احمدی‌نژاد انجامید.

دوم: گروه‌های افراطی

جایی در میانه مثلث «تهران- قم- مشهد»، افراطیون به کمین نشسته‌اند. سیاست‌های هشت ساله احمدی‌نژاد باعث تغییر نسبی ساختار اجتماعی شد و بخش بزرگی از قدرت نهفته و سنتی بازار و تکنوکرات‌ها را به گروه‌های اولترا افراطی منتقل کرد. این طیف تندرو اکنون هم سر دارد (آیت‌الله مصباح یزدی)، هم نماد دارد (سعید جلیلی)، هم پول و قدرت اقتصادی دارد، هم رسانه دارد و هم شبکه‌هایی برای بسیج فوری و توده‌ای حامیانش. انگیزه هم دارد. قدرت، انگیزه کوچکی نیست.

روحانی اگر در مسیر تعامل با آمریکا با اقتدار و سرعت کافی حرکت نکند، ابتکار عمل را ناخواسته به دست آنان خواهد داد. در این حالت، پیش‌بینی آینده چندان سخت نیست.

سوم: ماجراجویان

حدود دو دهه قبل در اوج مذاکرات ایران و اروپا، سعید امامی موشک‌هایی را به بندر آنت‌ورپ قاچاق کرد که کشف آن تقریباً تمام مذاکرات را فرو ریخت. ترور میکونوس هم نمونه‌ای دیگر بود که تیر خلاص محسوب می‌شد.

هرگونه اقدام ماجراجویانه توسط این طیف چه در عراق چه در افغانستان چه در سوریه و چه در هر جای دیگر دنیا، بالقوه می‌تواند همه‌ امیدها را ویران کند.

تصور نمی‌کنم که ماجراجویان هیچ‌گاه علاقه خود را به ماجراجویی از دست بدهند. فعلاً به نظر می‌رسد که این افراد تحت کنترل هستند. زمان اما می‌تواند شرایط و قدرت مانور این گروه‌ را تغییر دهد. این گروه ذاتاً و به دلایل ایدئولوژیک، ضد آمریکا و ضد هرگونه رابطه با «شیطان بزرگ» است.

چهارم: برادران قاچاقچی**

سکه تحریم‌ها دو رو دارد. روی اول آن فشار اقتصادی بر توده مردم و روی دومش، درآمدهای نجومی سرشار برای «برادران قاچاقچی» است.

این «برادران قاچاقچی» که هم کشتی دارند، هم اسکله غیر مجاز، هم شرکت‌های اقماری و هم قدرت همه‌جانبه؛ به سختی می‌توانند این درآمد هنگفت را به فراموشی بسپارند. آن‌ها ذاتاً و به دلایل اقتصادی حامی تحریم‌ها و مخالف رابطه با آمریکا هستند. فضای امنیتی، بهترین اتمسفر گلخانه‌ای برای رشد این طیف است. آن‌ها از مخالفت دست برنخواهند داشت. هر چند که دلیل مخالفت خود را نه مسایل اقتصادی، که چیزهایی چون لزوم ایستادگی در برابر فشارهای آمریکا، مواهب تحریم در شکوفایی صنعت داخلی، بیداری اسلامی و غیره عنوان می‌کنند.

پنجم: آیت‌الله خامنه‌ای

آیت‌الله خامنه‌ای سیاستمداری تیزهوش است. مواضع وی در دو ماه اخیر نشان داده که همواره جایی را برای تغییر جهت ناگهانی خود (یا همان تغییر سیاست‌های کلی نظام) باز گذاشته است. او اکنون از سیاست روحانی برای «مذاکره محتاطانه با آمریکا» حمایت‌ می‌کند. اظهارات تأییدآمیز ائمه جماعات، اکثریت فرماندهان نظامی و حتی صدا و سیما نشانه‌ای غیرقابل انکار از این حمایت است.

مخالف‌خوانی‌هایی از جنس کیهان بیانگر سیاست اصلی رهبری جمهوری اسلامی نیست. بیشتر نوعی تقسیم وظیفه نانوشته است برای روز مبادا و همچنین حفظ هواداران آیت‌الله که در هشت سال گذشته مواضع دیگری را شنیده بودند.

اخبار جسته و گریخته که هیچ‌گاه رسماً تایید نشده‌اند حاکی از این است که رهبری جمهوری اسلامی زمانی یک ساله را برای اجرای سیاست‌های روحانی در نظر گرفته است. اگر در این مدت اتفاق بزرگی نیفتد و تهران امتیاز مهمی از واشینگتن دریافت نکند، احتمال تغییر ناگهانی سیاست‌های جمهوری اسلامی و حتی حرکت به سمت الگویی چون کره‌شمالی (در بدبینانه‌ترین حالت) دور از ذهن نخواهد بود.

ششم: سپاه و بسیج

باز هم به عکس آنچه که بعضاً تصور می‌شود؛ سپاه و بسیج در شاکله خود هرگز نهادی خودسر نیست. سپاه یک نهاد نظامی، تابع سلسله مراتب و مطیع فرماندهی کل قوا (آیت‌الله خامنه‌ای) است. یک فرمان ساده رهبری نظام می‌تواند سپاه را به حامی مذاکره با آمریکا حداقل در ظاهر تبدیل کند.

اما مشکل جای دیگری است. مشکل این است که بخش اعظمی از مشاوران اصلی آیت‌الله خامنه‌ای را فرماندهان ارشد سپاه و بسیج تشکیل می‌دهند که دیدگاه‌هایی به شدت امنیتی و ضدآمریکایی دارند. این مشاوره‌ها و حتی «نق زدن‌های سیاسی» می‌تواند در مقاطع حساس و بحرانی، حسن روحانی و دیپلمات‌هایش را با مشکلات جدی مواجه کند.

-------------------------------------------------------
* مهدی مهد,ی‌آزاد، روزنامه‌نگار و تحلیلگر مسائل ایران است که هم‌اکنون در آلمان اقامت دارد.
** «برادران قاچاقچی»، اصلاحی است که نخستین بار محمود احمدی‌نژاد برای توصیف آن دسته از نیروهای نظامی-امنیتی که با در اختیار داشتن اسکله‌های غیرمجاز، دست به واردات غیرقانونی کالا می‌زنند، به کار برد.
*** نظرات طرح شده در این یادداشت الزاماً بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.
XS
SM
MD
LG