(در قسمتهای پیشین - قسمت اول، قسمت دوم و قسمت سوم - زمینههای قتلعام ارمنیان در عثمانی را بررسی کردیم و به اینجا رسیدیم که سرانجام در سال ۱۹۱۵ میلادی، طلعت پاشا، وزیر کشور عثمانی دستور اخراج تمامی ارمنیها را از ۱۰ ولایت این کشور صادر کرد. این قسمت به رویدادهای سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۳ و کشته شدن بیش از یک میلیون ارمنی به دست ترکهای عثمانی اختصاص دارد.)
دستور طلعت پاشا این بود که ارمنیها از یک سر امپراتوری به سر دیگر امپراتوری کوچ کنند. در این زمان عثمانی نه فقط مناطقی که ترکیه امروز است، بلکه تمامی مناطق شام را نیز زیر سلطه کامل خود داشتند. این مناطق بعدها به کشورهای سوریه، عراق، اردن و اسرائیل تبدیل شدند.
«سه پاشا» میخواستند که ارمنیها را به جنوب بفرستند؛ جایی در بیابانهای نزدیک به شهر دیرالزور (در سوریه امروز).
در جریان وقایع سال ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ چه رخ داد و چگونه مناطقی نزدیک به یک سوم خاک ترکیه امروز که زمانی موطن و منزل جمعیت نزدیک به دو میلیون ارمنی بود، برای همیشه از ارمنیها خالی شد؟
مایکل بابلیان، از روزنامهنگاران نشریه فوربز که کتابی درباره این وقایع نوشته، معتقد است که قتلعام ارمنیها، گام به گام رخ داد.
او میگوید: «اول رهبران جامعه ارمنی را جمع کردند و کشتند؛ افرادی مانند نمایندههای ارمنی پارلمان، بازرگانان سرشناس و رهبران محلی و ملی ارمنیها. بعد رفتند سراغ مردهای ارمنی و آنها را کشتند. بدین ترتیب آنها در جامعه مردسالار، تنها چیزی که باقی گذاشتند زنان و کودکان بودند. به معنای دیگر، ارمنیها به کلی رهبری خود را از دست دادند. از اینجا وارد مرحله اخراج ارمنیها از موطنشان شدند و آنها را به زور به سوی اردوگاههای موقت در سوریه فرستادند. شهر حلب یکی از جاهایی بود که مدتی آنجا میماندند و بعد آنها را به سوی دیرالزور میفرستادند. در این مسیر هم خیلیها را با شلیک گلوله کشتند یا با قمه سلاخی کردند. حتی عدهای را در رودخانه غرق کردند. یا گروهی را زنده زنده سوزاندند. اما اکثریت این گروه از گرسنگی و بیماری جان دادند. بدین شکل، بسیاری از ارمنیها کشته شدند.»
جا به جا کردن صدهها هزار نفر در سالهایی که از اتوبان و خودروهای امروزی خبری نبود، چگونه ممکن شد؟ آن هم برای عثمانی سال ۱۹۱۵ که پیشاپیش اسیر هزینهها و مشکلات چندین جبهه جنگ بود ...
جی وینتر، مورخ آمریکایی و استاد دانشگاه ییل معتقد است آنچه رخ داد، بسیار پیچیدهتر از تصورات عمومی درباره اصل رویداد است.
این نویسنده کتابهای متعدد درباره جنگ جهانی اول میگوید: «برنامهریزی برای اخراج بسیار پیچیده بود. آنها از روشهای متفاوت بهره بردند. به شکل گستردهای از نیروهای شبهنظامی کرد استفاده کردند تا زنان و کودکان ارمنی را همراهی کنند.»
به گفته جی وینتر، در جریان کوچ اجباری، محل سکونت ارمنیها هم اهمیت بسیار زیادی دارد چرا که در برخی مناطق آناتولی ریل راهآهن وجود داشته و برخی از ارمنیها هم در نزدیکی ایستگاه قطار زندگی میکردند.
او میگوید: «اگر ارمنیها در جایی زندگی میکردند که ریل راه آهن وجود داشت، آنها را با قطار به سوی جنوب فرستاده شدند. اگر جایی بودند که ریل نبود، آنها را با پای پیاده راهی کردند تا صدها کیلومتر را پیاده طی کنند.«
و آنچه که در جریان این کوچ اجباری از نظر این مورخ اهمیت محوری دارد، شیوه برخورد با ارمنیها در جریان سفر از ترکیه امروز به بیابانهای سوریه امروز است.
جی وینتر میگوید: «در جریان این جابهجایی، تجاوز، زورگیری، انواع خشونت و بیرحمی هم رخ داد. ضمن اینکه کشتارهای گروهی و مرگ بر اثر گرسنگی و تشنگی در گرمای تابستان خاورمیانه هم رخ داد. تعدادی هم جان سالم به در بردند و به آن سوی بیابان به شهر حلب رسیدند. ما آمار دقیقی نداریم ولی بیش از یک میلیون نفر در جریان کوچ اجباری ارمنیها از آناتولی در تابستان ۱۹۱۵ کشته شدند.»
ریچارد هوانیسیان، استاد دانشگاه UCLA که کتابهای بسیاری درباره تاریخ ارمنیان منتشر کرده و خود فرزند دو تن از بازماندگان وقایع سال ۱۹۱۵ میلادی است، معتقد است یکی از ویژگیهای مهم آنچه در این سال رخ داد، تفاوت برخورد با مردان و زنان از سوی نیروهای عثمانی است.
شما اهل ایران هستید و خیلی خوب میفهمید که گرمای تابستان در مرداد و شهریور یعنی چه. و این مردم بیچاره، در ماههای تیر، مرداد و شهریور با پای پیاده و بدون هیچ امکاناتی از خانههایشان آواره شدند و مجبور بودند که در بیابان هر روز راه بروند. گاهی دو یا سه روز هیچ غذایی به آنها نمی رسید.ریچارد هوانیسیان
او میگوید: «تفاوت روشنی وجود دارد بین برخوردی که با مردها کردند و برخوردی که با زنان و کودکان کردند. در همان روزهای نخست مردها را از زنها و کودکان جدا میکردند و به جایی در نزدیکی میبردند و در جا میکشتند. از نظر آنها مردها، پتانسیل مقاومت داشتند و نماد ملت ارمنی و آینده این ملت بودند. در مقابل زنها و کودکان، سفر بسیار بلند و دردآوری را در این رژه مرگ تجربه کردند.»
این استاد دانشگاه در آمریکا آنچه را بر ارمنیها در این سفر تاریخی گذشت، چنین شرح میدهد:
«شما اهل ایران هستید و خیلی خوب میفهمید که گرمای تابستان در مرداد و شهریور یعنی چه. و این مردم بیچاره، در ماههای تیر، مرداد و شهریور با پای پیاده و بدون هیچ امکاناتی از خانههایشان آواره شدند و مجبور بودند که در بیابان هر روز راه بروند. گاهی دو یا سه روز هیچ غذایی به آنها نمی رسید. باید برای آب آشامیدنی التماس میکردند. حتی گاهی در حالی که رودخانه فرات در دیدشان بود اجازه نداشتند که بروند و آب بنوشند.»
ادامه کشتار در سوریه
و آنگونه که اسناد باقی مانده نشان میدهد، قتلعام ارمنیها به قتل و خشونت در طی سفر طولانیشان ختم نشد و حتی برخی از ارمنیهایی که زنده ماندند و در سوریه موفق شدند خودشان را به اردوگاههای آورگان برسانند، کماکان با خطر اعدامهای گروهی روبهرو بودند.
جسی جکسون، کنسول آمریکا در شهر حلب، در سال ۱۹۱۶ میلادی، در گزارشی برای دیپلماتهای ارشد سفارت آمریکا و کارشناسان وزارت امور خارجه این کشور، درباره محلی به نام «تل مسکنه» در نزدیکی حلب، چنین نوشته است:
«اطلاعاتی که به دست من رسیده حاکی است که ۶۰ هزار ارمنی آنجا دفن شدهاند. آنها بر اثر گرسنگی، همه نوع محرومیت، بیماریهای گوارشی و تیفوس مردهاند. تا جایی که چشم کار میکند، تپههای خاکی دیده میشوند که زیر هر کدامشان ۲۰۰ تا ۳۰۰ جنازه مرد و زن و کودک از خانوادههای مختلف، دفن شدهاند.
در حال حاضر نزدیک به چهار هزار و ۵۰۰ ارمنی بین تلمسکنه و رود فرات نگهداری میشوند. اینها مثل ارواح سرگردانند. سرپرستهایشان هرازگاهی و به شکل نامنظم به آنها یک تکه نان میدهند. گاهی سه تا چهار روز این مردمان گرسنه هیچ چیزی ندارند که بخورند.»
جسی جکسون از جمله شاهدان عینی رویدادهای سالهای ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ تخمین زده است که بیش از ۹۰ درصد ارمنیهایی که به سوریه منتقل شدند، جان خود را از دست دادند.
بر اساس تخمینها در نقطه پایان رژه مرگ در سوریه نیز در بین سه نقطه دیرالزور، راس العین و موصل، نزدیک به ۱۵۰ هزار ارمنی کشته شدند.
ضمن اینکه کشتار به ارمنیها محدود نماند و سربازان عثمانی با ورود به خاک ایران، گروه بزرگی از آسوریان ایران را نیز در مناطقی از آذربایجان غربی کشتند.
ریچارد هوانسیان درشرح کشتار آسوریها میگوید: «در سال ۱۹۱۵ میلادی، ارتش عثمانی به خاک ایران تجاوز کرد و هزاران آسوری و روستائیان ارمنی، در اطراف دریاچه اورمیه در جریان اشغال آن منطقه در سال ۱۹۱۵ کشته شدند.»
تعداد قربانیان
و در حالی که هنوز رویدادهای بیابانهای سوریه به پایان نرسیده بودند، شمارش تعداد قربانیان آغاز شد.
نخستین تخمینها این بود که ۶۰۰ هزار ارمنی ظرف کمتر از یک سال کشته شدهاند.
جمال پاشا، یکی از سه معمار اصلی آنچه در این دوران رخ داد در سال ۱۹۲۲ در خاطراتش درباره آنچه بر ارمنیان رفت اینگونه نوشته است:
«فرض کنیم که دولت عثمانی، یک و نیم میلیون ارمنی را از ولایات شرق آناتولی اخراج کرد و ۶۰۰ هزار نفر از آنها هم کشته شدند، بعضیهایشان به قتل رسیدند، بعضیشان هم به دلیل گرسنگی و آوارگی از بین رفتند.»
اما بیش از تخمین کسی که خود یکی از مسببین این قتلعام توصیف شده، حکومت عثمانی بعد از پایان جنگ و فرار سه پاشا از کشور در سال ۱۹۱۹ میلادی پذیرفت که ۸۰۰ هزار ارمنی در جریان اخراج از آناتولی کشته شدهاند.
فرض کنیم که دولت عثمانی، یک و نیم میلیون ارمنی را از ولایات شرق آناتولی اخراج کرد و ۶۰۰ هزار نفر از آنها هم کشته شدند، بعضیهایشان به قتل رسیدند، بعضیشان هم به دلیل گرسنگی و آوارگی از بین رفتند.خاطرات جمال پاشا
گروه بزرگی از مورخین معتقدند که دستکم یک میلیون ارمنی در این قتلعام جان خود را از دست دادهاند و در این میان دولت ارمنستان، در موضعگیریهای رسمی، تعداد قربانیان را یک و نیم میلیون نفر اعلام کرده است.
برخی مورخین نیز معتقدند که قتلعام ارمنیان تا سال ۱۹۲۲ میلادی ادامه داشته است چرا که در جریان جنگ استقلال و تثبیت جمهوری تازه تاسیس ترکیه به رهبری مصطفی کمال نیز شرایط برای ارمنیان تفاوتی با حکومت سه پاشا نداشته است.
ریچارد هوانیسیان که از این دسته محققین است:
«نسل کشی در واقع بین ۱۹۱۵ و ۱۹۲۲رخ داد و آخرین مرحلهاش سوزاندن شهر اسمیرنا [ازمیر امروز] بود که ارمنیها و یونانیها را به دریا ریختند. اما جمعیت اصلی ارمنیهایی که کشته شدند، در سالهای ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ کشته شدند.
بین مورخین اختلاف نظر است که آیا این یک اقدام برنامهریزی شده بوده یا اینکه مانند یک گلوله برف که از کوه پایین میآید و مدام بزرگتر می شود، این کشتار هم مدام بیشتر شده و تندروی بیشتر شده که این نتیجه را به بار آورده.
البته باور این تئوری دوم دشوار است چون اگر آنها برنامهریزی قبلی برای نسلکشی نداشتند، پس چرا تصمیمگرفتند ارمنیها را به وسط یک بیابان منتقل کنند؟ چطور شما انتظار دارید که یک میلیون نفر را ببرید وسط بیابان و آنها زنده بمانند؟»
پایان ارمنیهای آناتولی
عثمانی سرانجام مانند باقی متحدین آلمان، در جنگ جهانی اول شکست خورد و سه پاشا از این کشور گریختند.
بریتانیا و فرانسه نیز به همراه متحدینشان در بالکان در سال ۱۹۲۰ تصمیم گرفتند که این کشور را به کلی از بین ببرند و به همین دلیل، تمامی بخشهای عربی عثمانی به مناطق تحت قیمومیت بریتانیا و فرانسه تبدیل شدند.
قدرتهای پیروز در جنگ برای ولایات ترکنشین آناتولی نیز نقشهای پیچیده طراحی کردند که در پیمان سور رسمیت یافت.
در قرارداد سور، بخشهای عمده شرق آناتولی از شمال طرابوزان تا جنوب وان به عنوان کشور مستقل ارمنستان به رسمیت شناخته شده بود.
در این قرارداد همچنین تمامی مناطق دو طرف تنگههای داردانل و بوسفور شامل شهرهای استانبول و چاناق قلعه، منطقه غیرنظامی بینالمللی شناخته شده بود و جنوب آناتولی نیز بین ایتالیا، فرانسه و بریتانیا تقسیم میشد.
بخشی از قلب ترکیه امروز نیز شامل بورسا در نزدیکی استانبول تا سامسون در حاشیه دریای سیاه، با مرکزیت آنکارا به عنوان سرزمین ترکها در نظر گرفته شده بود.
بر اساس این پیمان همچنین ازمیر و تعدادی از جزایر دریای اژه به یونان تعلق میگرفت. در شرق آناتولی یک ارمنستان ایجاد میشد. و همچنین برخی نواحی را نیز برای ایجاد کردستان در نظر گرفتند.
نقشه اولیه برای اینکه ارمنستان به عنوان منطقه تحت قیمومیت آمریکا تعیین شود، در کنگره آمریکا رای نیاورد و منتفی شد.
دو سال پیش از این قرارداد و در ادامه فروپاشی امپراتوری روسیه در پی انقلاب بلشویکی، ملیگرایان ارمنی موفق شده بودند در ارمنستان شرقی به پایتختی ایروان اعلام استقلال کنند.
شکست ارمنستان در جنگ با «قوای ملی» آتاتورک، نقطه پایان تاریخ ارمنیان شرق آناتولی است. آتاتورک اروپاییها را نیز از غرب و جنوب آناتولی بیرون راند و سرانجام، کشور مستقل ترکیه را تاسیس کرد.
اما از ارمنیهای عثمانی در زمانی که قدرتهای جهانی میخواستند به آنها کشوری بزرگ اهدا کنند خبری نبود چرا که اکثریت جمعیتی آنها کشته شده بودند و باقی به شکل اجباری از آناتوی کوچانده شده بودند.
ضمن اینکه گروه بزرگی از افسران ترک عثمانی نیز به رهبری مصطفی کمال که بعدها به آتاتورک معروف شد، زیر بار تسلیم و قرارداد سور نرفتند و جنگهای استقلال را آغاز کردند. آنها به کلی مخالف تاسیس کشور ارمنستان در شرق آناتولی بودند و قدرت نظامی کافی را نیز برای تحمیل خواسته خود به کشور تازه تاسیس ارمنستان داشتند.
شکست ارمنستان در جنگ با «قوای ملی» آتاتورک، نقطه پایان تاریخ ارمنیان شرق آناتولی است. آتاتورک اروپاییها را نیز از غرب و جنوب آناتولی بیرون راند و سرانجام، کشور مستقل ترکیه را تاسیس کرد.
او اینبار در مذاکراتی جدید، پیمانی به نام پیمان لوزان با قدرتهای جهان امضا کرد که در آن دیگر هیچ خبری از کشور مستقل ارمنی در شرق آناتولی نبود و آنچه برای ارمنیها باقی ماند، بخش کوچکی از منطقه قفقاز بود که سالها توسط ایران و روسیه اداره شده بود.
ارمنیها چنین برای همیشه از موطنشان در آناتولی به بیرون رانده شدند.