میلان کوندرا، نویسنده فرانسوی چکتبار و از بزرگترین نویسندگان ادبیات جهان در ۹۴ سالگی درگذشت.
تلویزیون چک روز چهارشنبه ۲۱ تیر خبر درگذشت این نویسنده را اعلام کرد.
انتشارات فرانسوی گالیمار در پاریس نیز خبر درگذشت کوندرا را تایید و اعلام کرد که این نویسنده در روز سهشنبه درگذشته است.
میلان کوندرا همراه با همسرش، ورا، در پاریس زندگی میکرد و فرزندی نداشت.
اغلب آثار کوندرا به دهها زبان از جمله زبان فارسی ترجمه شده و یکی از نویسندگان محبوب خوانندگان ایرانی بود.
رمان معروف او، «سبکی تحملناپذیر هستی» که از ان اقتباس سینمایی نیز شده، با عنوان «بار هستی» به فارسی ترجمه و منتشر شده است.
خبرگزاری رویترز نوشت کوندرا به دلیل سبک خاص خود در آمیزش وقایع پیشپاافتاده زندگی روزمره با دنیای بلندمرتبه ایدهها تحسینها را برانگیخته بود.
با وجود اهمیت آثار و شهرت زیاد در جهان، کوندرا از گرفتن جایزه نوبل ادبیات بازماند، اما به عقیده منتقدان، او بدون تردید یکی از نویسندگان بزرگ جهان به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم به شمار میرود.
میلان کوندرا که سال ۱۹۲۹ در شهر برنو واقع در جمهوری چک کنونی، در خانوادهای اهل موسیقی به دنیا آمد، در همان کودکی از پدرش نواختن پیانو را آموخت و خیلی زود موسیقی جایگاهی مهم در زندگیاش یافت. به طوری که او را «رماننویس موسیقیدوست» میخوانند و ساختار برخی از آثارش را با سونات مقایسه میکنند.
اما اهمیت آثار ادبی کوندرا، فراتر از وجه موسیقایی آنهاست؛ او فلسفه و تاریخ و هنر را در ادبیات خود آمیخته است.
پس از سرودن شعرهایی در جوانی، دهه ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۹ را میتوان سالهای شکلگیری دنیای نویسندگی او دانست. کوندرا آن سالها که هنوز ملیت چکی داشت، به زبان مادری مینوشت و در وطنش بود مجموعه داستان «عشقهای خندهدار» و همچنین رمان «شوخی» را نوشت؛ آثاری که در آنها تلاش کرد «کارنامه تلخ توهمات سیاسی نسل کودتای پراگ در ۱۹۴۸» را که منجر به قدرت گرفتن کمونیستها شد، ارائه کند.
«عشقهای خندهدار» که تنها مجموعه داستان کوندرا به شمار میرود پس از اشغال پراگ از سوی نیروهای روسیه ممنوع شد و مثل دیگر آثارش تا ۱۹۹۰ ممنوع ماند.
«شوخی» هم اولین رمان کوندراست که در سال ۱۹۶۵ نوشته شد اما مدتی در اداره سانسور متوقف ماند و در نهایت ۱۹۶۷ منتشر شد و جایزه اتحادیه نویسندگان چک را به دست آورد. قرار بود فیلمی که بر اساس همین رمان به کارگردانی یارومیل ایرس و نویسندگی خود میلان کوندرا ساخته شده بود، به نمایش درآید که پس از اشغال چکسلواکی توقیف شد و به نمایش در نیامد.
اعمال محدودیتها علیه کوندرا در وطنش، همزمان بود با گشایش فضاها و یافتن مخاطبان بیشتر در خارج از وطن.
در همان سال سرنوشتساز ۱۹۶۸ که هم بهار پراگ روی داد و هم مه ۶۸ پاریس، ترجمه رمان «شوخی» با مقدمه لوئی آراگون به زبان فرانسه در پاریس منتشر شد. این آغاز دههای بود که در آن کوندرا نه تنها به عنوان نویسندهای جهانی مطرح شد، بلکه با اتفاقاتی که در طول دهه ۱۹۷۰ افتاد، وطن و ملیت او نیز تغییر کرد.
انتشار رمان «زندگی جای دیگری است» در فرانسه در سال ۱۹۷۳ برای او جایزه معتبر مدیسیس خارجی را به همراه داشت.
در ۱۹۷۱ نمایشنامه «ژاک و اربابش» را در سه پرده نوشت که واریاسونی نمایشی از رمان «ژاک قضا و قدری» دیدرو، فیلسوف فرانسوی است. این نمایشنامه از ۱۹۷۵، یعنی همزمان با مهاجرت کوندرا به همراه همسرش به فرانسه، تا پانزده سال بعد، یعنی پایان اشغال چکسلواکی، به عنوان یک نمایشنامه نوشته «اوالد شورم»، یک کارگردان و فیلمنامهنویس چکی در این کشور و حتی شهر پراگ به نمایش درمیآمد و هیچ کس متوجه نمیشد که نویسنده واقعی این نمایشنامه کیست.
در آن زمانی که آثار کوندرا قربانی سانسور بود، این یک موفقیت بزرگ برای او محسوب میشد.
در ۱۹۷۲ ، کوندرا نگارش «والس خداحافظی» را به پایان رساند که این تصور را به وجود آورد که این «خداحافظی» کوندرا با دنیای نویسندگی است.
این رمان زمانی توانست منتشر شود که میلان کوندرا دیگر کشورش را ترک گفته بود و ساکن فرانسه شده بود، یعنی در سال ۱۹۷۶. دو سال بعد، این رمان جایزه موندلو در ایتالیا را از آن خود کرد.
کوندرا با نویسندگی خداحافظی نکرده بود. او در ۱۹۷۸، «کتاب خنده و فراموشی» را منتشر کرد که دو سال بعد، یک جایزه مهم در آمریکا (Commonwealth Awards) را به دست آورد.
در ۱۹۷۹، دولت چکسلواکی تابعیت چکی را از کوندرا سلب کرد، اما دو سال بعد، فرانسوا میتران رئیسجمهور وقت فرانسه به او و خولیو کورتاسار، دیگر نویسنده بزرگ تبعیدی در پاریس، ملیت فرانسوی داد.
دولت چک در سالهای اخیر به این نویسنده پیشنهاد داد که ملیت چکی خود را دوباره دریافت کند، اما کوندرا در این زمینه واکنشی نشان نداد.
در ۱۹۸۲، نگارش «سبکی تحملناپذیر بودن» (بار هستی) را به پایان برد که دو سال بعد در پاریس منتشر شد. سال ۱۹۸۸ نیز فیلمی که بر اساس این رمان ساخته شده بود، به نمایش درآمد.
کوندرا برای اینکه به طور کامل نشان دهد که از وطنش بریده است، از آن پس مستقیماً به زبان فرانسه نوشت. اولین کتابی که به فرانسوی نوشت، «هنر رمان» بود که شامل هفت مقالهای است که پیشتر در فاصله سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۵ منتشر شده بود.
از نظر کوندرا، «تنها دلیل بودن رمان، گفتن چیزی است که فقط رمان میتواند بگوید»
در سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۷، وقت خود را وقف بازبینی ترجمههای فرانسوی آثارش کرد که تا آن زمان از سوی انتشارات گالیمار در پاریس منتشر شده بود. او گفت که این ترجمهها حالا دیگر «همان ارزش و اصالت متن چکیشان را دارند.»
در ۱۹۹۰ انتشار رمان «جاودانگی» جایزه روزنامه انگلیسی ایندیپندنت را به همراه داشت. از آن زمان تا دو سال بعد، کوندرا مقالاتی را درباره هنر رمان در مجله «انفینی» نوشت که بعدا در قالب کتابی با عنوان «وصایای تحریفشده» منتشر شد.
از نظر کوندرا، «تنها دلیل بودن رمان، گفتن چیزی است که فقط رمان میتواند بگوید.»
در ۱۹۹۵، کوندرا اولین رمان خود به زبان فرانسه را نوشت: «آهستگی». دو سال بعد، دومین رمان به زبان فرانسه: «هویت». باز هم دو سال بعد، در ۱۹۹۹ سومین رمان به زبان فرانسه که این بار در ابتدا ترجمه اسپانولی آن در بارسلون منتشر شد و چهار سال طول کشید تا در فرانسه منتشر شود: «جهالت».
در سال ۲۰۰۵ سومین کتاب کوندرا درباره هنر رمان به نام «پرده» منتشر شد. در ۲۰۰۹ نیز مجموعه مقالات خود را که از زمان ورودش به فرانسه نوشته بود به همراه چند مقاله منتشر نشده در کتابی با عنوان «یک ملاقات» به چاپ رساند.
در سال ۲۰۱۱، مجموعه آثار میلان کوندرا در کلکسیون معتبر پلیاد در دو مجلد منتشر شد.
اما در سال ۲۰۱۴ چهارده سال پس از چاپ آخرین رمان میلان کوندرا، او رمان دیگری با عنوان «جشن بیمعنایی» منتشر کرد؛ چهارمین رمان او که مستقیماً به زبان فرانسه نوشته شد.
کوندرا در آخرین رمانش از زبان یکی از شخصیتهایش مینویسد: «ما از مدتها پیش فهمیدهایم که دیگر ممکن نیست این جهان را واژگون کرد، نه حتی شکل آن را تغییر داد یا بدبختی پیشرونده آن را متوقف ساخت. یک راه مقاومت بیشتر نمانده است: جدی نگرفتن جهان.»
اتهام همکاری با دولت کمونیستی
در روز ۱۳ اکتبر سال ۲۰۰۸ یک هفتهنامه چکی (Respekt) در مقالهای از کشف فرمی خبر داد که در ۱۴ مارس سال ۱۹۵۰ توسط یکی از مقامهای پلیس منطقه شش پراگ پر شده بود.
بر اساس این فرم، میلان کوندرا در اداره پلیس حاضر شده و اعلام کرده بود که یک شخص غریبه چمدانهایش را در یک خوابگاه دانشجویی گذاشته است. این فرد وقتی برای برداشتن چمدانهایش بازگشته بود، به دست دو عضو پلیس امنیت چکسلواکی بازداشت شد.
بر اساس این مقاله، فرد بازداشت شده که میروسلاو دوُرژاچِک نام داشت، پس از کودتای چکسلواکی به آلمان فرار کرده بود در آن زمان برای سرویسهای آمریکایی کار میکرد و پس از بازداشت به ۲۲ سال زندان محکوم شد. او بالاخره پس از گذراندن ۱۴ سال کار در معادن اورانیوم در جریان بهار پراگ به سوئد رفت.
پس از انتشار این مقاله، میلان کوندرا این ادعا را قاطعانه کرد و هر گونه ارتباطش را با این پرونده تکذیب کرد و همچنین خواستار عذرخواهی این نشریه شد.
واتسلاو هاول نیز به دفاع از میلان کوندرا پرداخت و از چنین روشهایی در تحقیق درباره گذشته انتقاد کرد و از مورخان جوان خواست که در قضاوت درباره تاریخ مراقبت باشند، «در غیر این صورت، مانند پدربزرگهای خود بیشتر ضرر میکنید تا سود.»
انتقال کتابخانه کوندرا به چک
سه سال پیش، کتابخانه موراویا در شهر برنو، دومین شهر بزرگ کشور چک و زادگاه میلان کوندرا، اعلام کرد که این نویسنده و همسرش، ورا، کتابخانه شخصی خود را به این کتابخانه اهدا کردند.
کتابخانه شخصی کوندرا، علاوه بر کتابهایی که او طی دههها زندگی، کار، تحقیق و نوشتن خوانده، شامل ترجمههای متعددی از آثار خود او، مقالاتش و همچنین عکسها و طرحهایی است که اثر خود کوندراست.