انتقادهایی که در بیانیههای مشترک اخیر چین با عربستان از یک سو و چین با کشورهای عرب خلیج فارس از دیگر سو از سیاستهای منطقهای و هستهای جمهوری اسلامی طرح شدند، این بحث را دامن زد که «چین از ایران روی برگردانده است» یا «چین از رابطه راهبردی با ایران چرخش کرده است».
ولی آیا مناسبات چین و ایران واقعا راهبردی بوده است؟ آیا «نگاه به شرق» صرفاً یک توهم رهبری جمهوری اسلامی بوده یا واقعاً چین هم جایگاه ویژهای برای مناسبات خود با تهران قائل بوده است؟ این مطلب میکوشد نشان دهد که بر خلاف تصور جمهوری اسلامی چین هیچگاه به رابطهاش با ایران دارای بحرانهای متعدد خارجی و داخلی نگاه راهبردی عملی نداشته و مناسباتش در منطقه اولویتهای دیگری داشته ودارد.
سفر هفته گذشته شی جین پینگ به عربستان با توجه به نقش فزاینده چین در عرصههای اقتصادی، فناوری و ژئوپلتیک جهان و رقابتی که این کشور با آمریکا دارد توجهات بسیاری را برانگیخت. استقبال گرم از شی در عربستان و عقد قرادهای راهبردی و توافقات کلان تجاری و اقتصادی میان دو کشور تنها جنبههای توجه برانگیز سفر زمامدار چین نبودند، بلکه اقدام رهبری ریاض در ترتیبدادن نشست میان شی و رهبران ۶ کشور شورای همکاری خلیج فارس و جلسه بزرگتر دیگری با حضور رهبر چین و رهبران شمار متعددی از کشورهای عربی حاوی این پیام تلقی شد که عربستان چه در عرصه پیشبرد طرحهای اقتصادی کلان خود در داخل و چه در گستره متنوعسازی مناسبات خود و متحدان عربش در عرصه جهانی و عدم اتکای صرف به آمریکا جدی و مترصد بهرهگیری از همه فرصتهاست.
تمایل عربستان به یارگیریها و همکاریهای متنوعتر در گستره بینالمللی گرچه بیارتباط با چالشهای میان دولت ریاض و دولت بایدن (و کلاً دمکراتهای آمریکا) بر سر مسائلی مانند وضعیت حقوق بشر در عربستان، جنگ یمن، برآوردهنشدن انتظارات امنیتی از آمریکا و نوع رویکرد واشینگتن در قبال برجام و احیای آن برمیگردد، ولی جنبه عمومیتری هم دارد که به تغییر معادلات قدرت در جهان، کاهش قدرت آمریکا به رغم قدر قدرت ماندن آن و انتقال بیشتر تمرکز آن از خاورمیانه به حوزه پاسیفیک و رقابت با چین، شکلگیری کانونهای متفاوت قدرت در جهان و عمدهترشدن هر چه بیشتر منافع (و نه ایدئولوژیهای مذهبی و سیاسی) در مناسبات بینالمللی مربوط میشود.
بیشتر در این باره: واقعیتهای رفتار و روابط چین با ایران چیست؟از این رو گرچه دولت عربستان حضور یک دولت جمهوریخواه، به خصوص از نوع ترامپی آن را محملی برای مناسبات روانتر و کمچالشتر با واشینگتن میداند و در این راه بیتلاش هم نمانده است، ولی حتی تحقق چنین وضعیتی هم بعید است که با توجه به معادلات جدید بینالمللی روابط دو کشور را به تنگاتنگی دهههای گذشته و احیای کامل فرمول «نفت در برابر امنیت» برگرداند، هر چند که درهم تنیدگی روابط امنیتی، تسلیحاتی و انرژیایی و تجاری که در طی دههها شکل گرفته و منافع مشترک در این عرصهها، مانع از آن است که مناسبات از سطح معینی هم فروتر بیافتد.
اما گسترش بیسابقه مناسبات میان عربستان و چین به دلایلی که یاد شد و توجهی که سفر تازه شی به ریاض برانگیخت صرفاً به موضوع نقش آمریکا در مناسبات با عربستان برنمیگشت، بلکه سنجه و ملاکی هم بود که چین در مناسباتش با کشورهای منطقه، تاکید و تمرکز عمده را کجا میگذارد و آیا این تنگاتنگترشدن مناسبات با عربستان تاثیری منفی یا کاهنده بر مناسبات پکن با تهران هم دارد یا نه.
«تقصیر معترضان» یا دلایلی واقعیتر؟
گرچه در تهران سفر شی به رقیب منطقهای جمهوری اسلامی را فی نفسه هم با حساسیت دنبال میکردند، ولی امضای رهبر چین پای بیانیههای مشترکی با عربستان و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس که در آنها از ایران خواسته میشود که در امور منطقه دخالت نکند، با آژانس اتمی همکاری کند و به «حاکمیت امارات بر سه جزیره» احترام بگذارد نوعی حیرت و شگفتی در تهران دامن زد.
منتهی نامتوازنبودن مناسبات جمهوری اسلامی با جهان خارج، تدوام پایبندی به سیاست خودفریب «نگاه به شرق» و نگرانی از ضرر و زیانهای بینالمللی قهر و غیض احتمالی چین برای تهران، سبب شد که جمهوری اسلامی واکنشی صرفاً نیمبند به این بیانیهها نشان دهد و زیاد از موضع اعتراض و انتقاد علیه چین وارد نشود.
برخی از پایوران هسته سخت قدرت در ایران «گناه» را به گردن معترضان انداختند که کار را به جایی رساندهاند که «چین متحد جمهوری اسلامی» هم دچار «ارزیابی اشتباه» از ثبات سیاسی و قدرت حکومت در ایران شود و ابایی نبیند که پای چنین بیانیههایی امضا بگذارد. شماری از تحلیلگران و رسانههای داخل و خارج هم به نحوی شگفت از «چرخش چین» به طرف رقبای ایران و حتی «خنجر از پشت چین» سخن گفتند.
بیشتر در این باره: روابط ایران و چین؛ توهمها و واقعیتهاراست اما این است که اقدام چین به معنای چرخشی در سیاست این کشور نسبت به جمهوری اسلامی نیست. در واقع چین هیچگاه نگاه مبتنی بر «مناسبات راهبردی» را که تهران در توهم آن بوده، به لحاظ عملی تأیید نکرده است. تنش و تشنج در مناسبات بینالمللی و منطقهای ایران و تا حدودی هم بیثباتی یا کمثباتی داخلی در گسترهای اجتماعی و سیاستگذاری این کشور پیوسته ملاحظاتی را برای پکن ایجاد کردهاند که در مناسباتش با تهران احتیاط بورزد و اینجا و آنجا از اخذ سیاستهای ناخشنودساز برای تهران ابایی نداشته باشد.
چین در دوران منتهی به امضای برجام هر شش قطعنامه تحریمی سازمان ملل علیه ایران را تأیید کرد و بیش از یک دهه به دلیل تنش در مناسبات بینالمللی ایران با پیوستن این کشور به سازمان پیمان شانگهای مخالف بود. بعد از خروج آمریکا در دوران ترامپ از برجام نیز چین اغلب فعالیتهای خود در ایران را تعطیل کرد و اگر سهلگیری کم و بیش عامدانه و غیررسمی دولت بایدن در اعمال تحریم نفتی ایران نمیبود و پکن از بیعقوبتبودن معامله ولو غیررسمی با ایران اطمینان نسبی نمیداشت، به خرید نفت ارزان و زیرقیمت از این کشور چندان رغبتی نشان نمیداد.
با تشدید تازه تنشها میان ایران و غرب که حالا از بنبست در مذاکرات برجام به اعتراض کشورهای غربی به سرکوب معترضان در ایران و خشم آنها از اقدام جمهوری اسلامی در ارسال پهپاد به روسیه گسترش یافته، بعید نیست که تحریم نفتی ایران به رغم جنگ اوکراین و برخی اختلالات در بازار نفت، دوباره سفت و سخت شود و راههای دورزدن آنها بیش از پیش بسته شود.
«تفاهمنامه راهبری» که روی کاغد مانده است
اوایل سال گذشته که با هیاهو و تبلیغات بسیار از سوی جمهوری اسلامی «تفاهمنامه راهبردی ۲۵ ساله» میان ایران و چین امضا شد و چندی بعد هم از اجراییشدن آن حرف زدند تا به امروز به لحاظ عملی تحرکی در مناسبات چین و ایران مشاهده نمیشود.
برای پکن همچنان شرایط مبهم ایران زیر تحریم و تنشهایی که این کشور با منطقه و جهان دارد عاملی است که با دست گشاده وارد همکاری با این کشور نشود. مجیدرضا حریری، رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین روز ۱۳ آذر به خبرگزاری ایسنا گفته است: «جذب سرمایه گذاری نیاز به فراهم کردن مقدمات و زیرساختهای لازم دارد. امروز اقتصاد چین و شرکتهای بزرگ فعال در آن با نقاط مختلف دنیا کار میکند و سطح گستردهای از همکاری را فراهم کردهاند. برای سرمایهگذاری نیاز به امنیت و تضمین شرایط است و با توجه به تحریمهایی که اقتصاد ایران در سالهای گذشته آن را تجربه کرده، برخی از شرکتهای چینی نیز میترسند که در صورت ورود به ایران با محدودیت مواجه شوند.»
ایران به گفته حریری در سال ۲۰۱۴ با مبادلاتی ۵۱ میلیارد دلاری طرف اول تجاری چین در منطقه بوده است و حالا در رده پنجم ایستاده است. عربستان حالا در صدر این جدول است.
بیشتر در این باره: چین با امضای سند همکاری با ایران دنبال چیست؟در حالی که طبق تفاهمنامه ۲۵ ساله، چین باید سالانه به طور متوسط ۱۶ میلیارد دلار در ایران سرمایهگذاری کند، آمارها اما نشان میدهند که حجم سرمایهگذاری این کشور در ایران در شش ماه اول امسال تنها ۷۵ میلیون دلار بوده است.
تازهترین گزارش ماهانه اتاق بازرگانی ایران از روند تحولات تجاری جهان نیز ضمن اشاره به قرارداد تازه ۲۷ ساله و ۶۰ میلیارد دلاری چین با قطر برای خرید گاز مایع از این کشور، نوشته است: «چین در حالی بزرگترین قرارداد صادرات الانجی را بـا قطـر امضا کرده کـه در پیامد خروج آمریکا از برجام، شـرکت سیانپیسـی این کشـور از قـرارداد شش میلیارد دلاری بـرای توسـعه فـاز ۱۱ پارس جنوبـی خارج شد». همین گزارش در ادامه صریحاً میگوید: «چین روی کاغذ در مورد گسترش روابط اقتصادی با ایران تمایل زیادی نشان میدهد اما در عرصه عمل ایران در رادار سرمایهگذاری چین قرار ندارد».
این در حالی است که مناسبات و همکاریهای اقتصادی چین و عربستان به شدت در حال اوجگیری است. مجموع تجارت چین با کشورهای عربی در سال گذشته ۳۳۲ میلیارد دلار بوده که عربستان بیش از یک چهارم آن را به خود اختصاص داده است.
حجم مبادلات تجاری چین با عربستان در سال ۲۰۲۱ حدود ۸۳.۳ میلیارد دلار بوده و امارات با حجم مبادلات تجاری ۷۲.۴ میلیارد دلار در رتبه دوم و عراق با ۳۷.۳ میلیارد دلار در رتبه سوم قرار گرفته است.
در میان کشورهای خاورمیانه، ترکیه با ۳۴.۲ میلیارد دلار در جایگاه چهارم و سلطان نشین عمان با حجم مبادلات تجاری با چین ۳۲.۱ میلیارد دلار در رتبه پنجم قرار گرفته است. حجم تجارت ایران و چین در همین سال کمی بیش از ۱۴ میلیارد دلار بوده است.
بیشتر در این باره: رویاهای برباد رفته پسابرجامیک سوم از صادرات هفت میلیون بشکهای نفت عربستان در روز، یعنی معادل کل صادرات ایران در حالت غیرتحریم، به چین میرود. چین جایگاه مهمی برای عربستان و امارات در پروژههای بزرگ راه ابریشم و «یک جاده- یک کمربند» قائل است و ریاض هم میکوشد در پروژه بزرگ «عربستان ۲۰۳۰» که معطوف به مدرن و متنوعسازی اقتصادی این کشور و تدارک برای گذار از دوران انرژیهای فسیلی و بینیازی یا کمنیازی از درآمدهای نفتی است همکاریها و سرمایهگذاریهای گسترده چین را جلب کند.
عربستان جزو ۲۰ قدرت اقتصادی اول دنیاست و با رشد اقتصادی هشت تا ۱۰ درصدی، و پروژههای فنی و اقتصادی خود جذابیتهای بزرگ و کم نظیری برای سرمایهگذاری دارد. این کشور که شرکت آرامکوی آن به لحاظ ارزش مالی یکی از تاپهای دنیاست، حالا به یک سرمایهگذار قابل اعتنا در جهان هم بدل شده است.
علاوه بر همه اینها عربستان به دلیل نقش کلیدی در منطقه و جهان عرب به سهم خود کانالی ارتباطی برای چین با این جهان به شمار میرود. در دیدار اخیر شی چین پینگ از عربستان، این کشور دو اجلاس شورای همکاری خلیج فارس با رهبر چین و اجلاسی مرکب از او و بسیاری از رهبران کشورهای عرب، از تونس و الجزایر گرفته تا مصر و عراق و اردن و ... را برگزار کرد که هم نشاندهنده اعتنای بالای عربستان سعودی برای رابطه خود و منطقه با چین بود و هم پیامی به واشینگتن که ریاض کارتها و گزینههایش در معادلات جهانی کم نیست.
چین ملاحظه اسرائیل را هم دارد
همه این عوامل مساعد اقتصادی در کنار ثبات و تحرک و انعطاف در سیاستهای داخلی و خارجی و اصلاحاتی که در عربستان به جریان افتاده است این کشور را برای چین بااهمیتتر از آن میکند که در انتخاب و تعیین اولویت میان آن و ایران زیر تحریم و دارای چالشها و مناقشات و بحرانهای چندگانه داخلی و خارجی، تردید و ابهامی به خود راه دهد.
علاوه بر عربستان، چین با اسرائیل که جمهوری اسلامی آن را دشمن درجه یک خود میداند و شعار نابودیش را مطرح میکند نیز دارای مناسبات اقتصادی گستردهای است. اسرائیل هم گرچه از مناسبات استراتژیکش با آمریکا نمیتواند چشم بپوشد، ولی هم برای متنوعکردن مناسبات و امکانات اقتصادی خود و هم برای بازداشتن چین (و نیز روسیه) از نزدیکشدن بیش از حد به ایران مناسبات گستردهای با این دو کشور برقرار کرده است. اسرائیلیها بعضاً از مناسباتشان با چین به عنوان «زوج آسمانی» یاد میکنند.
تجارت سالانه بین اسرائیل و چین از ۲۵۰ میلیون دلار در دهه ۱۹۹۰ میلادی به ۲۳ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۱ رسیده است. در سالهای اخیر شرکتهای چینی، چه در چارچوب پروژه موسوم به «ابتکار کمربند و جاده» (BRI) و چه مستقل از آن تأسیسات و طرحها متعددی را در بنادر دریایی، راهآهن، حملونقل و دیگر پروژههای زیربنایی بزرگ اسرائیل ساخته و اجرا کردهاند. این شرکتها بیشترین مناقصههای اسرائیل را از آن خود کردهاند و به خصوص در فناوریهای نوین اسرائیل هم سرمایهگذاریهای کلانی داشتهاند.
به نوشته نشریه آمریکایی «نشنال اینترست»، اسرائیل یکی از قطبهای نوآوری در جهان است، حدود ۶۰۰۰ استارتآپ فعال دارد و پنج درصد از تولید ناخالص داخلی سالانه خود را صرف تحقیق و توسعه میکند که بالاترین رقم در جهان است. از این رو، در دو دهه گذشته، ۹۷ درصد از سرمایه گذاری چین در اسرائیل در بخش فناوری بوده است.
البته با بالاگرفتن چالشهای میان آمریکا و چین و فشار واشینگتن برای محدودسازی همکاریهای متحدان با پکن در زمینههای فناوریهای نوین و پیشرفته به خصوص در عرصههای ارتباطی (5g) و تسلیحاتی سهم چین حالا به شدت افت کرده است، و از مجموع ۹ درصد سرمایهگذاریهای خارجی در عرصههای فناوری نوین اسرائیل در سال ۲۰۱۸ به ۲.۵ درصد در سال ۲۰۲۱ کاهش یافته است. با این همه، مناسبات تجاری دو کشور که حالا میرود مشمول قرارداد تجارت آزاد بشود امسال نیز در حال رکورد شکستن است و چین به دومین طرف تجاری اقتصاد پرتحرک و پویای اسرائیل بدل شده است.
در مجموع برای اسرائیل چه به لحاظ دستیابی به بازارهای بیشتر برای تولید محصولات خود، چه از باب استفاده از امکانات فناوری و تکنیکی دومین قدرت بزرگ اقتصادی جهان و چه از حیث محدودسازی بیشتر جمهوری اسلامی و ممانعت از نزدیکی بیش از حد چین به ایران حفظ و گسترش مناسبات با چین همچنان از اولویتهاست، چنان که به دلیل برخی از عوامل یادشده در مورد روسیه نیز چنین است و جنگ اوکراین هم مناسبات تلآویو و مسکو را مشمول آسیب چندانی نکرده است.
بیشتر در این باره: چین و تشدید رقابت تسلیحاتی در خاورمیانهبرای چین نیز اسرائیل از جهت پیشرفتهایی که در عرصههای مختلف فناوری دارد و نیز از جنبه نقش و وزن کمنظیری که به لحاظ تاثیرگذاری و مناسبات تنگاتنگش با ارکان مختلف قدرت در آمریکا صاحب است بیش از آن مهم و قابل اعتناست که با گسترش بیمحابای مناسبات با جمهوری اسلامی آن را به خطر بیاندازد.
در مجموع عوامل متعددی که از آنها یاد شد، بر خلاف توهم و تصور جمهوری اسلامی و به رغم بروز پارهای از چالشهای کمسابقه در مناسبات بین آمریکا و چین همچنان پکن را بیش از جبههبندی علیه آمریکا در فکر حفظ و گسترش مناسبات با این کشور نگه داشته است و در منطقه خاورمیانه هم متاثر از منافع اقتصادی و ملاحظات ژئوپلتیک به یارگیریهایی کشانده است که ایران دارای بحرانها و معضلات بینالمللی و داخلی متعدد در صدر و اولویت این سمتگیری نیست.
عباس آخوندی، وزیر سابق راه در دولت حسن روحانی در یادداشتی با اشاره به امتناع چین از شراکت در دو پروژه بزرگ ایران، به رغم مزیتهایش در مقایسه با پروژههای مشابهای که چین نهایتا به آنها پیوست، نوشته است که «بحث موضعگیری چین (در بیانیههای عربستان) برای من هیچ تازگی نداشت. چین این رویه را سالهاست که اتخاذ کرده است. لیکن، گروهی در تهران به هر دلیلی نمیخواستند که نشانههای آن را ببینند».
در واقع، امضای شی پای بیانیههای جنجال برانگیز اخیر در سفر به عربستان گرچه اهمیتی گذرا و غیرکلیدی دارند، ولی بیان دیگری از همین اهم و فیالاهمها و حساسیتها و عدم حساسیتهایی است که چین در همکاریها و یارگیریهایش در منطقه اعمال میکند.
به عبارت دیگر، در سالهای اخیر مناسبات با ایران بحرانزده در صدر اولویتهای چین در منطقه نبوده و طبیعی است که گسترش روابط با قدرتهای قدری مانند عربستان و اسرائیل و توجه به ملاحظات و حساسیت آنها را قربانی «رابطه گسترده و راهبردی» فعلاً بیچشمانداز و مشکلزا با ایران نکند. از این رو صحبتکردن از «چرخش» در سیاست منطقهای چین و «رویگردانی از ایران» قرابتی با واقعیت ندارد، چون از اصل مناسبات تنگاتنگی در عمل میان دو کشور برقرار نبوده است.
نظرات طرح شده در این یادداشت، الزاماً بازتاب دیدگاه رادیوفردا نیست.
بیشتر بخوانید
سودای چینی (۱): چه اهدافی پشت دهها توافقنامهٔ درازمدت چین با دیگر کشورهاست؟ سودای چینی (۲): مثلث پرمسئله آمریکا، چین و آمریکای لاتینسودای چینی (۳): رقابتهای پنهان و آشکار چین و آمریکا در زمین و فضاسودای چینی (۴): گزینههای ممکن و ناممکن آمریکا و ایران در برابر چین