«ایران مصر نیست»؛ تفاوت‌های جنبش‌های آزادی‌خواهی در ایران و مصر

«آیا تحولات سیاسی در ایران می‌تواند به‌‌ همان شکل مسالمت‌آمیزی که در مصر شاهد بودیم اتفاق بیفتد یا نمونه ایران تفاوتی بنیادی دارد؟»

حسین عسکری در تحلیلی که در وب‌سایت «نشنال اینترست» منتشر شده است به تفاوت‌های شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مصر و ایران پرداخته و در وهله اول به تفاوت شکل حکومت اشاره می‌کند.

حکومت حسنی مبارک دیکتاتوری سکولار بود، اما هر چند حکومت ایران در واقعیت دیکتاتوری نظامی است، ولی سکولار نیست و خود را دموکراسی دینی بر اساس مشروعیت مردمی و عدالت اجتماعی می‌داند.

از نظر اقتصادی مصر در دوران حکومت مبارک شرایط بسیار بدی داشت، نرخ رشد اقتصادی بسیار نازل بود و فقر در این کشور گسترده بود. در مقابل با وجود آن که دستاوردهای اقتصادی حکومت ایران چندان بهتر از حکومت مصر نبوده، ولی شرایط زندگی مردم ایران به طور متوسط بهتر از مردم مصر است و دلیل آن ثروت عظیم نفت و گاز ایران است.

حسین عسکری در ادامه تشریح تفاوت‌های شرایط در ایران و مصر می‌نویسد که در قیام اخیر مردم مصر موضوعات اصلی فقر و محرومیت‌های اقتصادی، بیکاری، فساد مالی گسترده و ناامیدی از آینده بود. در صورتی که در انقلاب ۱۳۵۷ ایران مردم علیه ناکامی‌های سیاسی و اجتماعی حکومت شاه و آن چه که وابستگی به قدرت‌های خارجی تلقی می‌شد قیام کردند. نکته دیگر این است که حرکت سیاسی مصر برخلاف نمونه ایران هویت مذهبی ندارد.

اما ناآرامی‌های سیاسی اخیر در ایران تا حد زیادی انعکاس‌‌ همان محورهای اصلی انقلاب مصر است. مردم ایران به شکل بی‌سابقه‌ای با دشواری‌های اقتصادی روبه‌رو هستند. شمار کثیری از جوانان تحصیل‌کرده در جستجوی آینده‌ای بهتر کشور را ترک می‌کنند. بسیاری از مردم ایران دیگر آمریکا را دشمن تلقی نکرده و در حقیقت طرفدار بهبود مناسبات بین تهران و واشینگتن هستند.

به نوشته حسن عسکری، یکی از عوامل مهم در طبیعت مسالمت‌آمیز انقلاب مصر نقش نیروهای مسلح این کشور بود. ارتش مصر وظیفه اصلی خود را حفظ ثبات در این کشور می‌داند، ولی در عین حال نارضایی‌ها و مطالبات مردم مصر را مشروع تلقی می‌کند. با وجود آن که ارتش مصر از جنبه‌های مختلف و به خصوص اقتصادی قدرت فراوانی دارد، قیام مردم را تهدیدی علیه خود تلقی نمی‌کند. در عین حال نزدیکی آن به آمریکا باعث شد که تحت تاثیر نفوذ واشینگتن ارتش مصر با برکناری حسنی مبارک موافقت کند.

اما نقش و موقعیت نیروهای مسلح ایران و به ویژه بخش مهم آن که سپاه پاسداران است با موقعیت ارتش مصر متفاوت است. سپاه پاسداران خود را محافظ رژیم ولایت فقیه می‌داند و نه حافظ منافع مردم و ثبات کشور. در عین حال امتیازهای اقتصادی سپاه پاسداران بسیار ویژه و انحصاری‌تر از آن چیزی است که ارتش مصر از آن بهره می‌برد. سپاه پاسداران علاوه بر دریافت سهم عظیمی از بودجه و درآمد دولت در بسیاری از طرح‌های پردرآمد اقتصادی از صنایع انرژی گرفته تا راه و ساختمان از امتیاز و درآمدهای ویژه و کلانی برخوردار است.

به بیان دیگر، فرماندهان و سران سپاه پاسداران به خوبی می‌دانند که امتیازات اقتصادی آن‌ها تماما به بقاء حکومت ولایت فقیه و دولت احمدی‌نژاد که دست‌نشانده خود آن‌هاست وابسته است. اگر حکومت اسلامی به شکل فعلی آن ساقط شود تمام امتیازهای سپاه بر باد خواهد رفت، در حالی که در نمونه مصر امتیازهای اقتصادی ارتش به طور مستقیم به خاطر برکناری حسنی مبارک مورد تهدید قرار نگرفت.

حسین عسکری در ادامه تحلیل خود در وب‌سایت «نشنال اینترست» با ذکر این دلایل نتیجه می‌گیرد که روال ناآرامی‌های سیاسی ایران با آن چه در مصر روی داد متفاوت خواهد بود. در مصر مردم خواستار سقوط ارتش نبودند، در حالی که مردم ایران خواهان برکناری حکومت ولایت فقیه و تمام نهادهای وابسته و دست‌نشانده آن از جمله فرماندهان و سران سپاه و بسیج هستند. از نگاه بسیاری از معترضان ایرانی تنها راه برای تحول واقعی حذف بخش ولایی از قانون اساسی و نظام سیاسی است.

به همین خاطر است که سپاه و نهادهای تحت فرمان آن مثل بسیج و واحدهای امنیتی با یک چنین خشونتی با مردم رفتار می‌کنند. پیشرفت هر جنبش واقعی در ایران در گرو خشونت و خون‌ریزی بیشتری خواهد بود. فرماندهان سپاه از کشتن صد‌ها و حتی چند هزار نفر از مردم ابایی ندارند. ولی اگر جمعیت معترض به ده‌ها و صد‌ها هزار نفر برسد دیگر فرماندهان سپاه نخواهند توانست در برابر آن مقاومت کنند چون حتی برای یک چنین نهادی کشتار چند هزار نفره مردم چیزی فرا‌تر از ظرفیت‌های واقعی آن است.

حسین عسکری در بخش پایانی مطلب خود به سیاست آمریکا در قبال جنبش‌های اعتراضی در خاورمیانه و جهان عرب پرداخته و تاکید می‌کند که واشینگتن باید احتیاط و انفعال را کنار گذاشته و با صراحت بیشتری از معترضان و خواست اصلی آنها یعنی تحولات سیاسی و اقتصادی در تمام کشور‌ها دفاع کند. هر اقدام ناصادقانه یا هر حرکت دیگری از سوی آمریکا که در این شرایط به نفع تداوم حکومت‌های دیکتاتور و فاسد خاورمیانه تمام شود بر نارضایتی و خشم افکار عمومی جهان عرب و کشورهای مسلمان از آمریکا خواهد افزود.

در مورد ایران نیز دولت آمریکا باید از تکیه یک‌جانبه بر بحران هسته‌ای دست بردارد و به جای آن مسائلی مثل حقوق بشر، توسعه اقتصادی و تقویت نهادهای مدنی و عدالت اجتماعی را مبنای سیاست خود قرار دهد. و بالاخره دولت آمریکا بدون سروصدای زیاد می‌تواند فشارهای اقتصادی بر حکومت ایران را افزایش دهد. تحریم بانک مرکزی ایران و روش‌هایی برای بی‌ثبات کردن واحد پول آن کشور باعث خواهد شد که جمعیت بیشتری به جنبش اعتراضی پیوسته و بخش خصوصی و کسبه و تجار نیز دست به اعتصاب بزنند.

اتخاذ چنین روش‌هایی از سوی آمریکا شجاعت و توان معترضان ایرانی را افزایش خواهد داد. آن‌ها با جمعیت بیشتری به خیابان خواهند آمد و حاضر خواهند شد که در راه برکناری این حکومت و استقرار نظامی مردمی فداکاری بیشتری بکنند.