اهل خواندن «دنيای» تصوير» بوديد؟ مجله «زنان» را ديده بوديد؟ مجله «هفت» و «عصر پنجشنبه» را چطور؟ اينها تعدادی از نشرياتی بودند که درست در روزهای آخر سال توقيف يا لغو امتياز شدند.
اما سوای اين چند نشريه، سال ۱۳۸۶ به طور کلی بر مطبوعات ايران چه گذشت؟ آيا سالی که گذشت برای مطبوعات ايران شبيه سالهای قبلترش بود يا تمايزهايی هم داشت؟
«سال ۸۶ برای مطبوعات ايران سال بدی بود. شايد بدترين سال». دست کم عيسی سحرخيز، روزنامه نگار در تهران، چنين عقيده ای دارد.
- «سال ۸۶ برای مطبوعات ايران سال بدی بود. شايد بدترين سال».
عيسی سحرخيز در اين برآورد خود تنها نيست، در پاريس، رضا معينی (مسئول بخش ايران در سازمان گزارشگران بدون مرز) نيز وضع مطبوعات ايران را در سال ۸۶ «تأسف بار» می خواند و آنچه را در سال گذشته بر مطبوعات ايران گذشت، چنين توصيف می کند: «دستگيری های غيرقانونی و خودسرانه، توقيف مطبوعات به شکل خودسرانه و غير قانونی و اقدامات غيرقانونی مقامات قضائی و اجرائی دولتی ايران در رابطه با محدود کردن فرهنگ، مطبوعات و رسانه ها در کشور.»
سال گذشته مجموعا ۲۷ نشريه توقيف يا لغو امتياز شدند. با اين حساب در دولت محمود احمدی نژاد تاکنون ۶۷ نشريه توقيف شده اند.
عيسی سحرخيز، روزنامه نگار در تهران می گويد: «پيش از انقلاب و درابتدای زمان اصلاحات دوران خاصی را داشتيم که با مطبوعات برخورد شد، روزنامه نگاران وضعيت نامناسبی داشتند ولی سال ۱۳۸۶ از لحاظ جامعيت و تنوع برخوردها وضعيت خاص و منحصر بفردی بوده. شاهد بوديم که در کنار بازداشت ها وزندان های معمول برای روزنامه نگارها و مديران مطبوعات، در اين سال احکام اعدام و شلاق هم اضافه شده است. اگر پيش از اين فقط نشريات سياسی به عنوان هدف برخورد قرار می گرفتند، سال گذشته شاهد بوديم که نشريات با تنوع خاصی مورد برخورد قرار می گرفتند، از جمله نشريات عامه پسند.»
آخرين رويداد در عرصه مطبوعات در سال گذشته، توقيف يا لغو امتياز ۹ نشريه در بيست و ششم اسفند ماه بود که عده ای آن را «عيدی دولت به مطبوعات» توصيف کردند.
عيسی سحرخيز می گويد: «در ماه های آخر سال شاهد جلوگيری از انتشار دو روزنامه آريا و جمهوريت بوديم، مجله زنان را بستند و در آخرين لحظات دنيای تصوير را لغو امتياز کردند و اين مورد لغو امتياز هم ازجمله مواردی است که ما در دولت مهرورز آقای احمدی نژاد شاهد آن هستيم. وقتی حکم اعدام روزنامه ها يا نشريات را صادر می کنند ، امکان انتشار مجدد را بطور کامل می گيرند. در شب عيد، به مطبوعاتی ها اين عيدی را دادند که به خانواده های خود بگويند که بی کار خواهيم بود.»
طی سال گذشته دست کم ۲۱ روزنامه نگار بازداشت شدند، و از دو روز تا يازده ماه در زندان بودند؛ روزنامه نگارانی از قبيل عمادالدين باقی، سهيل آصفی، فرشاد قربانپور، مسعود باستانی، محبوبه حسين زاده، مريم حسين خواه، رضا ولی زاده، و روزنامه نگارانی ديگر.
بعضی از اين روزنامه نگاران حتی بيش از يازده ماه در سلول انفرادی به سر بردند. سازمان گزارشگران بدون مرز همچنان ايران را در رده های پايين رده بندی جهانی آزادی مطبوعات می داند.
رضا معينی، مسئول ايران اين سازمان به راديو فردا می گويد: «واقعيت اين است که ما آخرين رده بندی جهانی آزادی مطبوعات را که منتشر کرديم، آنهم رده بندی در رابطه با کشور، يعنی با همان چارچوب ملی آن کشور، ايران در رده های پايانی يود. با توقيف هائی که شده اين روند همچنان ادامه دارد، اطلاع داريد که در آخرين روزهای سال،۹ نشريه توقيف شدند.»
بعضی از مجازات هايی که طی سال گذشته برای روزنامه نگاران اعلام شد کم سابقه بودند؛ نظير حکم شلاق.
مثلا محمدجواد روح سال گذشته به اتهام مطلبی که چهار سال پيش نوشته بود، به ۳۵ ضربه شلاق و پرداخت ۱۰۰ هزار تومان جريمه محکوم شد.
عيسی سحرخيز، روزنامه نگار در تهران در اين باره به راديو فردا می گويد: «خيلی از اين مسائلی که با آن مواجه هستيم مانند احکامی که در مورد آقای گنجی، آقای عبدی، آقای قاضيان و بسياری ديگر که شاهد هستيم ، در ظاهر به دليل جرم مطبوعاتی نيست. هدف يک رورنامه نگار است و سعی می کنند از پوشش ديگری برای برخورد با اهالی مطبوعات و روزنامه نگاران استفاده کنند. ما شاهد هستيم که برای بسياری از زنان روزنامه نگار و يا آنهايی که با مطبوعات همکاری می کنند، حکم شلاق صادر می کنند. شايد جرم مطبوعاتی نباشد ولی نگاه آنها بر اين است که اين افراد در مطبوعات و رسانه ها فعال هستند. به گونه ای و روشی ديگر سعی می کنند که ماجرای جای ديگر را هم اينجا به گونه ای حل و فصل کنند.»
روزنامه نگاران حتا اگر با شلاق و زندان هم مواجه نشوند، با توقيف شدن نشريه ای که در آن کار می کنند با بحرانی جدی روبه رو می شوند.
عباس صفايی فر، روزنامه نگار در تهران، از بيکار شدن روزنامه نگاران ميگويد: «عده کثيری از همکاران ما بيکار می شوند و خود اين بيکاری عاملی است که فشار مضاعف روانی ، روحی، مالی و اقتصادی را در زندگی اجتماعی بر آنها وارد می شود و حتی بحران هابی از قبيل مسائل خانوادگی که بعضاً داريم بين همکاران رخ داده.
«فکر می کنم، اين از بدترين ماجراهايی است که در اين رابطه با آن گرفتار و درگير هستيم. حال آنکه اگر موسسات ديگر دچار تخلفی بشوند، هيچ گاه آن موسسه را از بين نمی برند، آن فرد خاطی را مورد مواخذه قرار می دهند. در دنيای امروز اصل اين برخورد غلط است، اما اگر قرار است که صورت گيرد، با شخص باشد و نه با موسسه. اين موسسه در واقع عده ای را تامين معاش می کند .»
عباس صفايی فر، روزنامه نگار در تهران، همچنين عقيده دارد روزنامه نگاران بيکارشده چه بسا به مشاغلی ديگر روی بياورند يا حتا به شغلهايی کاذب تن دهند:
«نمونه ای را ديدم که به اصطلاح مشغول شغل های کاذب بود. وقتی از او سئوال کردم که چرا اين کار را می کنی؟ گفت من ازدواج کرده ام و بايد تامين معاش کنم. به هرحال اجاره منزل، غذا و اينها را بايد تهيه کنم . چه کار کنم؟ وقتی کاری نيست ناچارم به چنين کاری دست بزنم.»
«مطمئن هستم که بسياری از دوستانی که در حال حاضر دچار مشکل شده اند ، ممکن است که بعضی ها بتوانند تحمل کنند و يا خانواده آنها را باصطلاح يدک بکشند. به طور کلی اين فشار بر دوش آنها است و بعضی از آنها ممکن است که انگيزه و عقايد خودرا از دست بدهند ، جامه ريا تن کنند و به طرف مشاغلی بروند که اصلاً ميل آنها نبوده و نهايتاً دست به اقداماتی بزنند که خوشايند و يا در هويت جامعه مطبوعاتی نيست. اين اجبار اجتماعی است که آنها را به اين راه می کشاند. يقينا بسياری از آنها ممکن است از جامعه مطبوعاتی خارج شوند، بروند بسوی مشاغل ديگری، تعدادی از اينها را می شناسيم که به شوخی ميگويند: سراغ کار شرافتمندانه برويم، فکر ميکنند در شغل مطبوعاتی به طور مداوم با گرفتاری و برخورد و حبس مواجه هستند.»
اما رضا معينی (مسئول ايران در سازمان گزارشگران بدون مرز) به راديو فردا می گويد سال گذشته اتفاق های خوشايندی هم در عرصه مطبوعات ايران روی داده است:
«اقداماتی هم در اين رابطه می شود که بايد حتماً از آنها اسم ببريم. خرسنديم که بخشی از زندانيان را آزاد کردند هرچند با وثيقه. بسيار خوشحال شديم وقتی که روزنامه نگاران دربند بيمار هستند و به آنها امکان معالجه را می دهند ، مانند آقای عماد الدين باقی، آقای اجلال قوامی، در اين رابطه ابراز خرسندی کرديم و اميدواريم اين روند در سال آينده در کنار عدم توقيف و آزادی کليه روزنامه نگاران زندانی ادامه پيدا کند.»
چشم انداز آينده روزنامه نگاری در ايران چيست؟ آيا با توقيف ها و افزايش فشارها بر مطبوعات و روزنامه نگاران بايد از آينده روزنامه نگاری در ايران نااميد بود؟
طی کمتر از سه سال ۶۹ نشريه توقيف يا لغو امتياز شده اند، بيش از بيست روزنامه نگار طی سال گذشته بازداشت شدند، فشارهای رسمی و غيررسمی افزايش داشته اند، با وجود اين افق پيش رو چيست؟
عيسی سحرخيز به راديو فردا از نور اميدی می گويد که برخی مطبوعاتی ها به آن چشم دوخته اند: «اگر چه از لحاظ رسمی اين اتفاق افتاده ولی اين سکه دو رو داشته وشاهد اين بوديم که روزنامه نگاران ايران اين فضای رعب و وحشت را که درواقع مانند شمشير زنگ زده ای بود و ديگر اثر خودرا ندارد ، کنار گذاشتند. اگرچه در روزنامه های رسمی ديگر جايی برای کار ندارند ولی سايت های خبری، وبلاگها و همين طور کار در رسانه های فارسی زبان شنيداری و گفتاری را شاهد هستيم که گسترش پيدا کرده و آنها حرفه خود را کنار نگذاشته اند بلکه نوع کار و اطلاع رسانی و رسالت مطبوعاتی خودرا به گونه ديگری دنبال کردند.»