شاهزاده رضا پهلوی، فرزند آخرین شاه ایران، در آستانه انتخابات هفتم اسفند دیدگاههای خود را در این زمینه با رادیو فردا در میان گذاشته است.
رضا پهلوی که معتقد به تحریم انتخابات است، در این گفتوگو تشریح کرده است که چرا از منظر او انتخابات برآورنده مصلحت نظام است و نه منافع ملی.
او همچنین در این گفتوگو تأکید میکند که ایران باید در قالب مطالبات حداکثری پیگیری شود نه مطالبات حداقلی، و میافزاید شهروندانی که خودشان را شایسته یک زندگی و آینده بهتر، میدانند و به ترقی و منافع ملی کشور میاندیشند، باید بدانند که اتکا کردن به این نظام و عملکردش اتلاف وقت است.
فرزند آخرین شاه ایران، معتقد است که تا موقعی که صندوق رأی آزاد در مملکت نباشد، خواست واقعی مردم قابل اندازهگیری نیست، و در عین تأکید میکند که در رأی ندادن در انتخابات هم برای خود یک رأی است.
Your browser doesn’t support HTML5
شاهزاده رضا پهلوی، نظر شما در خصوص انتخابات آینده نمایندگی مجلس و خبرگان رهبری در ایران چیست؟ حضور در انتخابات یا تحریم انتخابات؟
وقتی صحبت از مجلس میکنید، کدام مجلس؟ جمهوری اسلامی سی وهفت هشت سال پیش مجلس ملی را منحل کرد و به جایش یک مجلس شورای اسلامی بنیانگذاری کرد. از دید من چنین مجلسی خانه مردم ایران نیست. این نظام از روز اول تنها در جهت مصلحت خودش عمل کرده و نه در جهت منافع ملی کشور. در این قالب اصولاً تنها چیزی که رژیم به دنبالش است، ادعای مشروعیت است بر مبنای اینکه مردم میآیند و در انتخابات ما شرکت میکنند.
موضع من همیشه این بود که رأی دادن به چنین نظامی هیچ فایده و سودی برای رأیدهنده ندارد، به غیر از استفاده بردن رژیم از این رأیها برای ادعای مشروعیت. اگر هدف تغییر اوضاع است این نظام ثابت کرده که نه قابل اصلاح است و نه اصلاً دنبال این است که در جهت خواست مردم و مطالبات مردم عمل کند. بلکه تنها صحنهسازی میکند، نمایش برقرار میکند، تمام اینها ادا و اطواری است که در میآورد که هم دنیا را از یک طرف بخواهد گیج کند و هم مردم را سرکار بگذارد. ولی نهایتاً همین آش و همین کاسه است که مردم روز به روز این را در این دو سه دهه که گذشته دیدهاند.
پس من این طور برداشت کردم که نظر شما تحریم انتخابات است. قبلاً هم شما و برخی دیگر از گروههای مخالف جمهوری اسلامی همه انتخابات پیشین را در ایران تحریم کردید. دستاورد شما از فراخوان تحریم در انتخابات گذشته چه بوده؟
مسئله فقط تحریم نیست. ما ایران را بایستی در قالب مطالبات حداکثری بیان کنیم نه حداقلی. این نظام کاری کرده که مردم به یک حداقل اکتفا کنند. به یارانههای ۴۰ هزار تومانی، به بستههای غذای هزار و چهارصد تومانی. این که نشد کار.
ما ایران را میتوانستیم سی سال پیش در این جهت مقایسه کنیم که یک روز بشود کره جنوبی یا ژاپن امروز. نه اینکه بیاییم پولمان را بدهیم به حزبالله لبنان یا بدهیم بشار اسد را در سوریه حفظ کنیم و مردم این وسط از گرسنگی میمیرند.
من لااقل از این دید میبینم که موقعی وجدانم راحت است میدانم با رأی ندادن میتوانم جواب پدر محمد مختاری یا مادر سعید زینالی را بدهم. ولی اگر خودم به دست خودم بیایم به این رژیم مشروعیت بدهم، دیگر اعتراضم به چه خواهد بود؟
با توجه به شرایط سیاسی موجود طرفداران حضور در انتخابات تفاوت دولت فعلی دولت یازدهم را با دولت پیشین به ریاست محمود احمدینژاد به عنوان یک شاهد مثال مطرح میکنند و میگویند حضور مردم در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، دست کم سبب روی کارآمدن حسن روحانی شد که باعث حل و فصل پرونده هستهای شود، و در حوزه سیاست خارجی تصمیمات معتدلتری گرفته شود و تحریمهای اقتصادی برداشته شود. آیا این اتفاق از نظر شما تغییر نیست؟
اولاً کجایش حل و فصل شده؟ آقای اوباما تنها کاری که کرده به جای سه ماه زمان برای بمب ساختن، تبدیلش کرده به یک سال. فرق معامله تنها ۹ ماه است. البته تنها خاصیت این قرارداد این بوده که لااقل ایران مورد حمله نظامی آنها قرار نگیرد. ولی چه دستاورد دیگری در پیش است؟
به هر صورت حمله نشدن به ایران و دورشدن جنگ از کشور شاید یک دستاورد باشد.
بله فقط نکته مهمش همین بود. ولی شما چیز دیگر بپرسید. من نمیفهمم چطور ممکن است با این مهندسیهای انتخابات که میشود مردم فرق معامله را با آقای خاتمی یا احمدینژاد یا روحانی نبینند؟ اینها سروته یک کرباساند. از روز اول اینها گفتند ما داریم در قالب این نظام و در قالب حفظ این نظام عمل میکنیم. کدام اصلاحات؟ نهایتاً ماهیت نظام همان جهنمی است که هست و تبدیل به بهشت هرگز نخواهد شد.
اما در گفتوگو با بعضی از هنرمندان و صاحبنظران فرهنگ و به خصوص حوزه علوم انسانی وقتی صحبت میشود، بین وزارت ارشاد مثلاً در دوره محمد خاتمی که به دوره اصلاحات معروف است با وزارت ارشاد در دوره محمود احمدینژاد، خیلی تفاوت برایش قایل هستند و میگویند شرایط برای آنها بهتر بوده. نگاه شما به این چیست. به این حداقلها؟
کسی که به یک حداقل راضی باشد دیگر ادعایش کجاست؟ ولی مردم ایران خیلی بیش از این لیاقت دارند و خیلی بیش از این مستحق هستند که به این شکل تحقیر شوند و به بازی گرفته شوند. اگر کسانی به دلیلی ذینفع هستند در ادامه این حکومت، یا فقط دغدغهشان جنگ سر قدرت است آن بحث دیگری است. من اصلاً بحثی با این افراد ندارم.
من از آنهایی صحبت میکنم که واقعاً دلسوز ایران هستند و واقعاً خیر مردم را میخواهند و واقعاً ترقی و پیشرفت میخواهند، عدالت اجتماعی میخواهند، برابری بین همه افراد و آحاد جامعه دارند، بهاییکشی نمیکنند، یهودی را تکفیر نمیکنند، مسیحی را تحت فشار نمیگذارند، به سنی اجازه مسجد ساختن و نماز خواندن میدهند، برابری کامل بین تمام افراد جامعه را قبول دارند، به حقوق بشر واقعاً اعتقاد دارند، دغدغه زندگی و محیط زیست و اقتصاد مملکت را دارند.
کجای این افکار و این اهداف را میشود مترادف کرد با عملکرد و پرونده سی و هفت ساله جمهوری اسلامی، تا به مردم بگوییم به بد و بدتر اکتفا کنند؟ نه گزینه باید بین بد و خوب باشد. نه بین بد و بدتر.
در کنار فراخوانهای متعددی که برای تحریم شرکت در انتخابات وجود دارد، ما میبینیم بخشی از جریانهای سیاسی و حتی منتقد جمهوری اسلامی مانند گروهی از زندانیان سیاسی دربند در ایران فراخوان به شرکت در انتخابات دادند. شاهزاده رضا پهلوی، چقدر فراخوان تحریمی خودتان را در مقابل این بخش از جامعه ایران میدانید؟
انتخاب با مردم است. من موضع خودم را بیان میکنم و دلیلش را هم میگویم چرا. حالا انتخاب با خودشان است. ولی باز تکرار میکنم رأی دادن به چنین نظامی یا در درون چنین نظامی، فقط مساوی است با مشروعیت بخشیدن به نظامی که دارد خودش را به در و دیوار میزند که این ادعا را داشته باشد. اگر نظام واقعاً تثبت شده بود و اگر این رژیم واقعاً اعتقاد به مشروعیتش داشت، چرا همچنان به زندانی کردن مردم. شکنجه افراد، اعدام مخالفانش ادامه میدهد؟
یا اصلاً همین که ما زندانی سیاسی داریم. شما متوجه سؤال خودتان نیستید؟ وقتی میگویید «زندانی سیاسی» میگوید شرکت کنیم. اولین دغدغه این است که من اصلاً چرا باید زندانی سیاسی باشم؟ آخر این چه حرفی است که میزنید؟
این فراخوانی بوده که زندانیان سیاسی دادهاند برای شرکت در انتخابات، مصطفی تاجزاده، سراج میردامادی و گروهی دیگر فراخوان دادهاند و گفتهاند که شاید انتخاب بد بهتر از انتخاب بدتر باشد. البته اجازه بدهید این بحث را پی بگیریم. چقدر شما از فضای سیاسی و اجتماعی داخل ایران باخبر هستید؟ در انتخابهای پیشین ریاست جمهوری و مجلس طبق آمارهایی نهادهای رسمی جمهوری اسلامی، دست کم همیشه بالای ۵۰ درصد مشارکت بوده است.
شما واقعاً به عنوان یک روزنامهنویس و خبرنگار، اعتقاد به آمار رژیم دارید؟ واقعاً باور دارید که این نظام میآید حقیقت را بیان کند؟
به هر صورت آماری که وزارت کشور جمهوری اسلامی اعلام میکند، معمولاً مورد استناد حتی خبرگزاریهای بینالمللی هم قرار میگیرد.
رژیم صدام حسین هم آمار میداد. رژیم هیتلر هم آمار میداد. رژیم شوروی هم آمار میداد. این دلیل نمیشود. عمق مسئله را بشکافیم. اگر مردم ادامه همین رژیم را ترجیح میدهند و با همین وضع افتضاحی که رژیم برایشان فراهم کرده میخواهند ادامه حیات بدهند، آن تصمیم خودشان است.
اما اگر واقعاً خودشان را شایسته یک زندگی بهتر یک آینده بهتر، یک امیدی به بهبودی وضع زندگی شان، ترقی کشورشان و منافع ملی کشورمان باشد آن موقع بایستی بدانند که اتکا کردن به این نظام و عملکردش اتلاف وقت است و ادامه همین وضع، و یک نسل دیگر بر نسلهایی که تا به حال سوختند، اضافه خواهد شد.
راهکار شما به جز تحریم چیست؟ چون قبلاً هم این تکرار شده است.
ما راه حل ارائه میدهیم. رژیم چه راه حلی را [ارائه داده] فقط با واژه اصلاحات و اصلاحطلبی بازی کنند در عمل چه کردهاند؟ من دارم راهکاری را به مردم ایران ارائه میدهم که بدیلی است به وضعیت موجود. برای اینکه برسیم به آنچه که واقعاً منافع ملی است و شایسته مردم ایران...
خب پرسش دقیقاً همینجاست. برای کسی که میخواهد در انتخابات شرکت نکند این مسئله مطرح میشود که شرکت نکردنش چه دستاوردی همراه دارد. پیرو این مقدمه به اعتقاد برخی تحلیلگران، انتخابات نمایندگی مجلس در بسیاری از مناطق ایران بیشتر عشیرهای و طایفهمحور است تا سیاسیمحور. مردم این بخش از مناطق ایران مطالبات و نیازهایی دارند که فکر میکنند با رای دادن ممکن است حل شود. حالا به نظر شما شهروندان شهرهای کوچک و بخشهای روستایی ایران به فراخوان تحریم انتخابات از سوی شما، اقبال نشان خواهند داد؟
هر کسی که درک کند که تنها زمانی وضع ایران عوض خواهد شد که اساس این نظام برچیده شود، تا آن موقع مکافاتشان درگیر شدن با مسئله بد و بدتر خواهد بود. حالا میخواهند از عشایر باشند یا روستایی باشند یا کشاورز باشند یا نظامی باشند. میخواهند حتی از روحانیون مخالف این حکومت باشند. همه جور انسانها و افرادی در آن جامعه که میدانند اساس گرفتاری مملکت ماهیت و ذات عملی این نظام است.
گزینهای که من ارائه میدهم توضیح این است که در حکومت سکولار، در یک حکومت دموکراتیک، در یک حکومتی که مردم واقعاً بتوانند نمایندگان خودشان را بدون هیچ فیلتر و هیچ سانسور انتخاب کنند که در تعیین سرنوشت خودشان کارهای باشند، تفاوت معامله اینجاست. خود این رأی ندادن یک رأی است؛ فراموش نکنید. به همان اندازه رأیدهندگان را اندازه میگیرند که آنهایی که رأی نمیدهند.
اگر میخواهید آمار بدهیم ببینیم که مردم ایران اگر در این وضعیت شرکت نکنند به نظر من تعدادشان حداکثر خواهد بود و نه حداقل. در مقابله با کسانی که گیر کردهاند. بگذریم از اینکه یک عده مجبورند رأی بدهند. برای اینکه تهدید میشوند. برای اینکه کارمند دولت هستند و اگر رای ندهند از کار برکنار میشوند. یا آن دانشجو نمیتواند ادامه تحصیل بدهد. آن را دیگر نمیشود به حساب یک انتخاب گذاشت. آن دیگر روی زور است. آنها را چرا نمیآییم، بیان کنیم؟
الان چطور میتوانید آماری ارائه دهید که مردم شرکت در انتخابات را تحریم کردهاند؟
تا موقعی که صندوق رأی آزاد در مملکت نباشد، خواست واقعی مردم قابل اندازهگیری نیست. اگر حکومتی است که میتواند مردم را به زور تفنگ و اسلحه وادار کند به یک کاری من به هر آماری که بخواهند اعلام کنند، بهایی نمیتوانم قائل شوم. برای اینکه این مبنا یک مسئله انتخاب آزادانه فرد نیست. یک چیز زور شده و تحمیلشدهای است.
شاهزاده رضا پهلوی باید حق بدهید به بخشی از جامعه که آنها بین شخصیتهای سیاسی جمهوری اسلامی فرق قایل شوند. برایشان متفاوت باشد رئیسجمهور شدن سعید جلیلی با رئیسجمهور شدن حسن روحانی. شما نسبت به این بخش از جامعه چه فکر میکنید؟
کل این برنامه از روز اول مهندسیشده بود و همینطور هم ادامه خواهد یافت. رنگهای مختلف، یک دفعه سبز یک دفعه بنفش و فردا نارنجی و پس فردا خاکستری. انواع اقسام... اصطلاح مردم را رنگ کردن واقعاً اینجاست که مفهومی پیدا میکند. حکومت دارد مردم را رنگ میکند.
این که بگویید یک کسی نسبت به آن یکی یک ذره آرامتر پیش بیاید... همین داستان را زمان شوروی میگفتند راجع به نمایندگان حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی، که یکی فرض کنید رادیکال تر بود و یکی میانهروتر بود. ولی نهایتاً معرف حکومتی بودند و در حفظ آن کار میکردند که نهایتاً بر ضد منافع بشریت و مردم خودشان پیش میرفت.
این نظام در جهت خواست مردم، و در جهت منافع ملی کشور، قدم بر نمیدارد. فقط تنها هدفش زمان خریدن است برای اینکه یک جوری به عمر خودشان اضافه کنند.
با در نظر گرفتن هزینه و فایده برای به وجود آوردن یک تغییر آنهم در یک ساختار سیاسی ِبسته، گفته میشود که کمترین هزینه برای گذار به این دموکراسی مشارکت سیاسی است که حداقل یک فراکسیون اقلیت تاثیرگذار درست شود، با توجه به تجارب قبلی از جمله واکنش حکومت به اعتراضهای سال ۸۸ و پیشتر از آن در سال ۷۸ در ایران، به نظر شما اعتراضها اگر در کف خیابان مطرح شود راه حل پیدا میشود؟
بله. معلوم است. زمانی بود افراد گفتند ما انقلاب میکنیم بر علیه نظام پیشین، که مثلاً برسیم به نتیجه بهتر. اکثر انقلابیون دیروز گفتند عجب اشباهی بود و ما را به چه روزی انداخت این وضعیت. ولی یک عده همزمان میگویند نه ما نباید مثل گذشته دنبال یک انقلاب باشیم، باید دنبال اصلاحات باشیم.
جالب اینجاست که بر علیه نظامی که کاملاً قابل اصلاح بود، انقلاب شد ولی در ارتباط با نظامی که به هیچ عنوان قابل اصلاح نیست، میخواهیم دنبال اصلاحات باشیم؟ نه. این نظام بنیادی باید برچیده شود. چگونه؟ با مقاومت مدنی افراد، با عدم مشارکت، با گسترش صفوف مقاومت در سرتاسر کشور چه در روستاها چه در شهرها و در تمام بخشهای مختلف جامعه.
این مستلزم یک حرکت هماهنگشده مدنی است و بسیاری از کنشگران ما هستند که امروز همین فعالیت را به عناوین مختلف ادامه میدهند. کسانی که میدانند این بازی اصلاحات فایده ندارد و فقط اتلاف وقت است و تازه دیروز نبود که به عقلشان افتاده که حالا بیاییم اصلاحات را امتحان کنیم. بیش از یک ربع قرن است که این بازی دارد میشود. نتیجهاش چه بود؟
خب پرسش اینجاست که اگر این خواستهها ومطالبات در کف خیابان مطرح شود و این مطالبات سرکوب شود و این سرکوب خونین باشد؟...
شما میخواهید بیایید و سرکوب یک نظام را توجیه کنید؟
نه بحث توجیه نیست، بحث این است که چه ضمانتی هست برای موفقیت مطرح شدن اعتراضهای خیابانی یا حتی مسلحانه؟
آزادی واقعی هیچوقت مفت به دست نیامده است. در خیلی از کشورها مردم فداکاری کردند، تا پای جان هم ایستادند. من کی گفتم که مملکت باید انقلاب خونین شود؟ کی گفتم که حتماً سرکوب خواهد شد؟ نه تعداد زیادی هستند در قالب همین حکومت و دستگاههای انتظامی این نظام که میدانند این حکومت عاقبتی نخواهد داشت و دلشان با مردم هست. منتها آنها هم به قول معروف روی زمین و هوا هستند.
اگر بدیل واقعی و ملموسی ارائه شود که همین کاری است که ما داریم انجام میدهیم، راه باز میشود برای اینکه بتوانند این حکومت را به نفع مردم ترک کنند و مدافع مردم باشند، در مقابل آن اقلیتی که آخر سر میماند به دست رژیم که شاید بخواهند به عنوان آخرین تیر ترکش دست به یک سرکوب بزنند.
بله مردم با مقاومت کلیشان میتوانند نظام را وادار کنند به عقبنشینی واقعی و نهایتا فروپاشی. نه با ایجاد خلأ بلکه با یک چیز جایگزینی که مشخصاً یک راه را برای درآمدن از این وضعیت چه زمان گذر یا زمان دولت موقت و در تمام مراحلی که باید طی شود.
سناریوی این مسئله هم دارد تهیه میشود، روی آن کار میشود و انواع متخصصان دارند نظرات خودشان را در این مورد میدهند و این کاری است که من و بسیاری از هموطنانمان داریم این را به عنوان یک بدیل و یک راهکار برای آینده کشور، به عنوان یک انتخاب بین آنچه که میتواند باشد و آنچه که الان هست به مردم ارائه میدهیم.
برنامه شما برای فردای انتخابات چه هست؟ نتایج اعلام میشود، درصدی را هم به عنوان مشارکت در انتخابات اعلام میکنند و میگویند این افراد وارد مجلس شدند. بعد چه؟
«بعد چه» را باید از آنهایی بپرسید که رأی دادند. من که موضعم مشخص است. چه مردم رأی بدهند و چه مردم رأی ندهند، موضع و هدف ما و آیندهای که میبینیم را دنبال خواهیم کرد، و اینقدر این کار را ادامه خواهیم داد تا بالاخره به نتیجه برسیم.
جمهوری اسلامی بازی خودش را میکند و ما اهداف خودمان را دنبال میکنیم. این وسط مردم ایران هستند که باید در تعیین سرنوشت کشورشان تصمیم اساسی بگیرند و ببینند در کجا زودتر میرسند به آنچه که میخواهند و کجاست که همچنان گیر کردهاند در یک چاله و به یک شکل هرگز از چاله در نخواهند آمد.
هیچ مسئله تحمیل کردن یک نظر نیست. من نظر خودم را بیان میکنم، راهکارهای خودم را ارائه میدهم ولی مثل همه چیز تصمیم نهایتاً با جامعه است. تفاوت معامله اینجاست که من به رأی و خواسته و اراده هممیهنانم اعتقاد و باور دارم در صورتی که این حکومت به هیچ عنوانی برایش ارزشی قایل نیست. بگذریم از بازیهای انتخاباتیشان و این مهندسیهای متعددی که در این سالها انجام دادهاند.