در فاصله بهمن ۱۳۵۷ تا مرداد ۱۳۵۸، و دوران اختفا و خروج پنهانی اش از ايران، گزارش مهمی در اسناد رسمی بريتانيايی درباره شاپور بختيار وجود ندارد. آشکار شدن بختيار پس از شش ماه اختفا و آغاز مجدد فعاليت های سياسی او در فرانسه، به سوژه و محور جديدی برای وزارت خارجه بريتانيا تبديل شد. بر اساس گزارش دوم آگوست ۱۹۸۰ (۱۱ مرداد ۱۳۵۹) فرانسيس گری يه، يکی از مسئولان بخش خاورميانه وزارت خارجه بريتانيا، بختيار در نخستين کنفرانس مطبوعاتی خود در پاريس، خود را با ژنرال شارل دوگل مقايسه کرد و گفت که او نيز همچون دوگل برای رهايی کشورش از اشغال مبارزه میکند. گرير در گزارش خود علاقه حاکمان جديد ايران بر بازگشت بختيار به کشور را مردود فرض کرد و احتمال آشتی بختيار با نظام کنونی" را «بسيار بعيد» دانست.
بيست سال از قتل خونبار شاپور بختيار آخرين نخست وزير نظام پيشين ايران و رجل بحث برانگيز طيف «مليون ايران» می گذرد. قتل او و پيشکار جوانش سروش کتيبه چنان خشونتبار، مهيب و غافلگيرکننده بود که تا مدتی پس از اين رويداد راسانه ها دادگاه علی وکيلی راد (يکی از سه متهم و سپس محکوم بازداشت شده) ، تحقيق بر روی شيوه عملکرد نهادهای اطلاعاتی ايران و چگونگی عمليات گروه اعزامی در کانون توجه رسانه ها بود . علاوه بر اين در اين بيست سال عموم علاقمندان به رويدادهای معاصر بيشتر به ۳۷ روزی توجه نشان داده اند که شاپور بختيار در روزهای ناآرام پيش از انقلاب ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ نخست وزير ايران بود.
باور نکردنی است که با گذشت بيست سال پس از ترور ناجوانمردانه دکتر شاپور بختيار، بنيانگذار و رهبر نهضت مقاومت ملی ايران، تمام مسائل و شرايطی که آغاز مقاومت و مبارزه با ديکتاتوری مذهبی و مقوله ولايت فقيه را، از همان روز های اول ظهور آيت الله خمينی اجتناب ناپذير ساخته بود، کماکان پا برجاست و رسالتی که با همت و از خود گذشتگی مردانی چون بختيار آغاز گرديده بود، بايد امروز به دست نسل هایی که برخی از آنها حتی در زمان انقلاب به دنيا نيامده بودند بايد به مقصد نهایی اش که استقرار يک نظام مردمسالار و سکولار در کشورمان است، برسد.
از ابتدای سال ۲۰۱۰ تاکنون با آزادسازی پروندههای تحولات سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰، اطلاعات مختلفی درباره فعاليتهای دکتر شاپور بختيار، آخرين نخست وزير سلسله پهلوی، در دسترس پژوهشگران قرار گرفته است. اين نوشته خلاصه ای از گزارش ها و اسناد تازه آزاد شده بريتانيايی درباره بختيار در طول دو سال ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰ است. در اين گزارش تلاش شده تا از اظهار نظر شخصی خودداری شده و صرفا خلاصه ای از اسناد تازه آزاد شده درباره شاپور بختيار در فاصله اين دو سال است.
شاپور بختيار، آخرين نخست وزير رژيم سلطنتی ايران، در روز ششم اوت، ۱۵ مرداد سال ۱۳۷۰ ، بيست سال پيش، در منزل خود در حومه پاريس کشته شد. در اين سوء قصد منشی او سروش کتيبه نيز به قتل رسيد. درباره چگونگی ترور شاپور بختيار، رادیو فردا با لادن برومند گفت و گو کرده است که پدر او، عبدالرحمن برومند، نفر دوم نهضت مقاومت ملی ايران، سه ماه پيش از دکتر بختيار در پاريس با ضربات چاقو کشته شده بود.
گوهر و اساس شخصیتهای استثنایی که در بوته حوادث بزرگ و سهمگین آبدیده شدهاند در موقعیتهای استثنایی است که خود را به تمام و کمال هویدا میسازد. زندگی شاپور بختیار نیز همچون حیات محمد مصدق و شارل دوگل نمودار دیگری از این قاعده آزمون شده است. از شخصیت سیاسی و ماهیت شاپور بختیار تنها کسانی میتوانند بیاطلاع باشند که از مبارزات نهضت ملی پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و پس از آن چیزی ندانند.
بیست سال پس از ترور شاپور بختیار، دبیرکل حزب ایران و یکی از رهبران جبهه ملی ایران دوستاران این چهره تأثیرگذار در یکی از مهم ترین دورههای تاریخ معاصر ایران عصر شنبه بر مزار او در گورستان مونپارناس پاریس گرد آمدند و یادش را گرامی داشتند. اما میراث بختیار برای ایران و مردمش چه بود؟
فرانس بختيار يکی از چهار فرزند دکتر شاپور بختيار از مادری فرانسوی است. او کوچکترين فرزند بختيار است که علاوه بر برادرش پاتريک در قيد حيات اند. فرانس با همسر و فرزندانشان در آمريکا ساکن هستند و پيش از سفر هر ساله اش بر مزار پدر در پاريس به مناسبت بيستمين سالگرد قتل او با راديو فردا به صحبت نشست.
شاپور بختيار، سياستمداری که با پذيرش پست نخست وزيری در ۳۷ روز آخر حيات رژيم سلطنتی ايران اعتبار و شهرت خود را به قمار گذاشت در هفته های آخر حکومت سعی داشت تا از اوج گيری انقلاب جلوگيری کند و با استفاده از نيروی ارتش به اجرای طرح ها و برنامه های خود بپردازد. اما با اعلام بی طرفی ارتش در روز ۲۲ بهمن آخرين پايگاه حکومت يعنی ساختمان نخست وزيری به تصرف مخالفان در آمد. مقاله زیر نگاهی دارد به فعالیت های شاپور بختیار قبل و بعد از نخست وزیری اش.
هر پژوهشگری زندگانی سياسی دکتر شاپور بختيار را بسته به اينکه چه رويدادی از رويدادهای مهم آن را میخواهد موضوع اصلی يا محور پژوهش خود قرار دهد و در پی فهم چه کنش مهم سياسی يا تصميم سرنوشتساز تاريخی اوست، دوره بندی می کند.
«من اول انسانم، بعد ايرانيم و بعد مسلمانم». اين سخنانی بود که دکتر شاپور بختيار کمتر از يک سال پس از انقلابی که به حکومت سی و هفت روزه او پايان داد در تظاهراتی در هايد پارک لندن برای چند هزار ايرانی بر زبان آورد. اگر چه اين سخنان آن گونه که از متن نوار سخنرانی بر می آيد با غريو شادی و تاييد حاضرين مواجه شد، عنوان چنين سخنانی با فضای سياسی و اجتماعی آنروز ايران سازگاری نداشت.
ایرج پزشکزاد: اگر بخواهم داستان آشنايی، دوستی و همکاری ام را با دکتر شاپور بختيار حکايت کنم، فکر می کنم بهتر است از آخر شروع کنم. حکايت دوستی من از بعد از انقلاب تا زمان درگذشت دکتر شاپور بختيار، داستانی هر روزه بود. يعنی در تماس و گفت و گوی مداوم بوديم. بنده در تمام اين مدت ده سال مقاومت و مبارزه او، با او تماس داشتم. از سنگ مزار شاپور بختيار می توانم حکايتم را شروع کنم. سنگ مزار دکتر شاپور بختيار که تنها هم نيست و منشی وفادارش، در گورستان مونپارناس به همراه او مدفون است.
بیشتر