کلمه "جامعه مدنی" با خودش مدنيت را همراه دارد. مدينه، يعنی شهر يعنی آن چيزی که يونانیها به آن دولتشهر يا پوليس میگفتند و مسالهاش هميشه مساله فضيلت و تقوای شهروندی است، بيشتر درباره جامعه سياسی است.
جامعه مدنی مقوله بحثانگيزی است به ويژه در جامعهای مثل جامعه ايران و خيلیها در اين دو دهه گذشته درباره آن کتابها نوشتهاند.
زندان انفرادی سبب شد که من ایمانم را به ایمان از دست بدهم اما به من یاد داد که به وجدان ایمان بیاورم. انفرادی جای شگفتانگیزی است و تجربه زندان انفرادی در ایران تجربه یگانهای است.
بحثی که مطرح شد در مورد تضاد دنیای مدرن و برخوردی که با دنیای غیرمدرن پیدا میکند ما امروزه فکر میکنیم که جهانی سازی در حقیقت نمودار اصلی آن است. ولی این بحث از قرن پانزدهم میلادی شروع میشود. هفته پیش گفتم که انسان میخواهد مالک و سرور طبیعت و جهان شود، پروژه مدرن در حقیقت میخواهد تسخیر کند و از توی آن مساله استعمار و امپریالیسم را داریم.
رامین جهانبگلو می گوید يک از مسايلی که دربارهاش پرسيده شد، مسايل جهانی سازی است که من در اکثر نوشتههايم به آن اشاره کردهام. «جهانی سازی» با «جهانی بودن» فرق دارد. ون گوگ، موتسارت، بتهوون و گوستاو مالر جهانی اند. ولی جهانی سازی چيزی نيست که الزاما همين عقل مدرن را با آن همراه داشته باشد.
مدرنيزاسيون میتواند کاملا يک چيز ابزاری باشد به اين معنا که شما تکنوکراسی داشته باشيد و فکر کنيد همه چيز حل میشود ولی يک حکومت آدمخوار داشته باشيد.
دنیای مدرن فقط دنیای آزادیها نیست. البته باید این را تاکید کنیم که در دنیای مدرن هست که شهروندان آزادیهایی را که امروز دارند به دست آوردند که مهمترین آن مساله زنان است.
نشست های انجمن فلسفی آگورا در دانشگاه تورونتو هر هفته يکی از جوانب فلسفی، تاريخی و جامعه شناختی مفهوم «مدرنيته» را مورد بررسی و گفتگو قرار داده است که در اينجا در اختيار علاقمندان قرار ميگيرد. بخش پیشین را می توانيد در اينجا مشاهده کنيد و بخوانيد. خلاصه ای از بخش سوم اين بررسی و گفتگو به شرح زير است
در دنيای سياسی مدرن منشاء و منبع «قدرت» و «حق» يک فرديت سکولار شده است. فرديت سکولار شده تا قرن بيست و يکم دو وجه داشت.
اگر ما از تعريف مدرنيته به عنوان يک مفهوم جهانی شروع کنيم، می توانيم بگوييم مدرنيته، پديده ای ميان فرهنگی است.
پرسش اصلی هستیشناسی وجود دارد که بشر هيچگاه قادر به پاسخ نبوده است: "چرا به جای عدم خشونت، خشونت وجود دارد؟"
رابطه روشنفکران و قدرت از پيچيدهترين مسائل تاريخ مدرنيته است. نه فقط به اين دليل که روشنفکران بنا به تعريف همواره منتقدان قدرت بودهاند، بلکه همچنين به اين علت که روشنفکران از بسياری جهات در شکلگيری و استحکام قدرت های سياسی در دوران مدرن نقش داشتند.
بحث دربارهٔ ليبراليسم در ايران همواره با اشاره به دولتهای ليبرال در اروپا و آمريکا و بدون توجه به آثار و افکار انديشمندان ليبراليسم کلاسيک صورت میگيرد. به همين جهت زمانیکه صحبت از روشنفکری ليبرال به ميان میآيد، اکثر معتقدان به اين مکتب به عنوان "بورژوا"، "دشمنان طبقهٔ زحمتکش" و "طرفداران امپرياليسم غربی" معرفی ميشوند. درحاليکه ليبراليسم کلاسيک قبل از اينکه آموزهٔ ايدئولوژيک حزبی سياسی باشد به منزلهٔ انديشهای فلسفی دربارهٔ انسان و آزادیهای اجتماعی او شکل گرفته است.
رامین جهانبگلو: خیزشهای دموکراتیک اخیر در جهان عرب بار دیگر آشکار کرد که جامعه مدنی میتواند به ایجاد فضاهای مستقل مورد نیاز، بر اساس اندیشه معروف آیزایا برلین و تمایز میان آزادیهای «منفی» و «مثبت» کمک کند. آن چه در اتحاد تونسیها و مصریها در مطالبات دموکراتیکشان وجود داشت، امروز مطالبات مردم عمان، بحرین، یمن، لیبی و ایران نیز هست، یعنی آزادی از مداخله و مبارزه علیه تمرکز و بیرحمی قدرت.
در جامعهای که فاقد سیاست دموکراتیک است، بیاعتمادی افراد به نهادهای دولتی و مفهوم قانون روز به روز افزایش مییابد. از این رو، در جوامعی که نهادهای سیاسی در ترویج و ترغیب اعتماد اجتماعی کوشا نیستند، سوءظن عمومی نسبت به دستاندرکاران سیاسی و اقتصادی به تدریج تبدیل به بدگمانی و بیاعتمادی افقی میان شهروندان جامعه میشود.
تنها غایت مجازات اعدام پیشپاافتاده تلقی کردن فرهنگ کشتار و بیاهمیت شمردن کرامت انسانی است. از این رو مجازات اعدام به مثابه بربریتی است که همواره خود را پشت پرده گفتمانهای دینی و سیاسی پنهان میکند.
یکی از معضلات کلیدی جامع ایران مسئلهٔ خشونت است. بسیاری از ایرانیان بر این عقیدهاند که موضوع خشونت در جامعه ایران صرفاً امری سیاسی است و به همین جهت راه حلی سیاسی دارد و با تغییر حکومت و جابهجایی قدرت حل خواهد شد. حال این که در ایران امروز، سیاست خشونت فراسوی خشونت سیاسی شکل گرفته و پذیرش و تایید و توجیه خشونت تبدیل به بخشی از فرهنگ روزانه ایرانیان شده است.
آنا هزاری بعد از تقریبا دو هفته به اعتصاب غذای خود پایان داد. این پیرمرد ۷۴ سالهٔ سفیدپوش که کلاه مدل نهرو بر سر میگذارد برای بسیاری از افرادی که با فساد مالی در کشور هند مبارزه میکنند تبدیل به نماد مبارزه خشونتپرهیز شده است.
پرسشی که در این سالها ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده این است که چرا بیشتر روشنفکران ایران به خیل هواداران انقلاب پیوستند؟ رامین جهانبگلو، فیلسوف ایرانی و استاد دانشگاه تورنتو، با پرداختن به این پرسش به بررسی نسل جدیدی از روشنفکران ایرانی میپردازد که به باور او از قید و بندهای ایدئولوژیک گذشته رها شده و با اعتماد بیشتری با روشنفکران جوامع گوناگون به گفتوشنودی شفاف و بیپرده مینشیند.
رامین جهانبگلو- تاريخ ايران تاريخ فجايع بسياری است و ايرانيان به طور کلی ملتی فاجعه زده هستند که به دلايل زخمهای گذشته هنوز موفق به ايجاد روحيه مشارکت سياسی و آشتی ملی در چهارچوب جامعه خود نشده اند. ولی به قول آلن پيتون نويسنده کتاب معروف بنال وطن، "وقتی انسان درگير زخم عميقی است که به او وارد شده، تنها راه التيام بخشش است، وگرنه هيچگاه از اين زخم رهايی نخواهد داشت."
بیشتر