سرانجام ۱۲ اسفند فرا رسيد و روز جمعه انتخابات مجلس نهم برگزار شد. پيش از انتخابات تبليغات گسترده از سوی جناحهای حاکم برای تشويق واجدين شرايط رایدهندگی برای شرکت در انتخابات انجام گرفت. از يک سو شرکت در انتخابات وظيفه شرعی خوانده شد و از سوی ديگر شرکت گسترده در انتخابات مجلس نهم به مثابه هشداری به غرب و اسرائيل عنوان شد.
رسانههای جمهوری اسلامی از استقبال بیسابقه رایدهندگان که باعث تمديد ساعات رایگيری در حوزهها شد خبر دادند در حالیکه مخالفين و تحريمکنندگان دليل تمديد زمان رایگيری در حوزهها را عدم مراجعه رایدهندگان به حوزههای رایگيری ارزيابی میکنند.
برای بررسی انتخابات روز جمعه پای صحبت علی مزروعی، چهره شاخص اصلاحطلب و از نمايندگان پيشين مجلس، در حال حاضر در بلژيک، مهدی مهدویآزاد، روزنامه نگار و تحليلگر سياسی در آلمان و رسول نفيسی، استاد جامعه شناسی در واشنگتن نشستيم.
آقای مزروعی، روز جمعه چه اتفاقی افتاد؟ چرا به رغم تحريم انتخابات از سوی اصلاحطلبان و طيفهای سياسی ديگر بازهم ميزان مشارکت در انتخابات آنطور که گفته میشود بالا بود؟
علی مزروعی: به نظر من اتفاق غيرمترقبهای نيافتاده و همانطور که میدانيد در انتخابات مجلس هفتم هم بخشی از اصلاحطلبان شرکت نداشتند و در آن انتخابات نزديک به ۵۱ درصد شرکت کرده بودند.
در انتخابات مجلس هشتم هم نزديک ۵۷ درصد شرکت کرده بودند. بنابراين به نظرم اينکه نزديک به ۵۰ درصد در اين انتخابات شرکت کرده باشند خيلی غيرمترقبه نيست. منتها عدد و رقم و همه چيز دست خود جناح حاکم است. يعنی چه دولت و چه شورای نگهبان به عنوان ناظر نمیتوانند عدد و رقم واقعی را اعلام کنند به دليل اينکه مصلحت نظام جور ديگری حکم میکند و من فکر میکنم خيلی نبايستی به اين عدد و رقم توجه داشت.
آنچه که مهم است اين است که اين انتخاباتی که برگزار شد يک انتخابات غيرآزاد و غير رقابتی بود. يعنی امکان شرايط حداقلی برای اينکه اصلاحطلبان هم به عنوان يک جناح سياسی قدرتمند بتوانند در اين انتخابات شرکت کنند وجود نداشته. بنابراين ديگر بقيه مسايل به نظر من مهم نيست. و اين که اين انتخابات با استانداردهای يک انتخابات آزاد رقابتی برگزار نشده مهم است و اين که هيچ نهاد مستقلی هم بر اين انتخابات نظارت نداشته تا ما از کم و کيف انجام انتخابات به درستی واقف شويم و حتی خبرنگارهای خارجی که به ايران دعوت شده بودند آنها هم تحت کنترل و مديريت شده به حوزهها برده میشدند و اجازه نداشتند به طور آزادانه در شهرها بچرخند و گزار ش تهيه کنند.
آقای مهدویآزاد، شما برگزار ی انتخابات روز جمعه را چگونه میبينيد؟ با توجه به آمارها و گزارشهايی که در اين باره داده شده و پخش شده هرچند که به اين آمارها طبيعتا با احتياط بايد برخورد کرد.
مهدی مهدویآزاد: جناب آقای مزروعی بهرغم احترام بسيار زيادی که برايشان قايلم از موضع يک فعال سياسی صحبت میکنند و البته حق دارند ديدگاههای خودشان را داشته باشند و من از موضع روزنامه نگار صحبت میکنم که برايم اين حزب يا آن حزب يا اين جناح يا آن جناح مهم نيست. هرچند علاقه شخصی به اصلاحطلبان دارم ولی جناحها برايم مهم نيست و واقعيتها را میگويم.
مثلا در مجلس پنجم هم به رغم اينکه اصلاحطلبان حضور چندانی در انتخابات نداشتند اما ما شاهد مشارکت ۷۱ درصدی مردم بوديم. بنابراين از نظر تاريخی اين که اعلام کنند ۷۰ درصد يا ۷۱ درصد مشارکت داشتيم چيز عجيب و تازه و بیسابقهای نيست و دوم اينکه شرايط انتخابات هم تغيير چندانی نکرده است.
يعنی درست است که بخشی از اصلاحطلبان درون حکومتی ما حذف شدهاند و فشار بیسابقهای بر احزاب اصلاحطلب و مشخصا مجاهدين انقلاب و جبهه مشارکت وارد شده و تقريبا تمام رسانهها و سايتهای اصلاحطلب منحل شده اند و فعالان مدنی کاملا حذف شدهاند اما اين اتفاق در دهه ۶۰ هم افتاده بود از نگاهی ديگر و ما شاهد انتخاباتی بوديم با مشارکتهای بالا. اما در يک بخش با فرمايشان جناب آقای مزروعی کاملا موافقم. به طور قاطع و با نگاه تحليلی با استدلالهای مختلف معتقدم که ميزانی که اعلام میشود برای مشارکت در انتخابات يک دروغ انتخاباتی است و يک دروغ سياسی است.
برای آن دلايل متعددی هم دارم. اولا اين که جناب آقای مزروعی حتما تاييد میکنند، هميشه انتخابات که برگزار میشد حداکثر تا هشت صحبح روز بعد بر اساس تعداد تعرفههای مورد استفاده، ميزان مشارکت مردم در انتخابات به صورت رسمی اعلام میشد. الان که ۱۵ ساعت از زمان رسمی انتخابات گذشته هنوز هيچ مقام رسمی اعلام نکرده. خبرگزاری فارس ارگان سپاه پاسداران در يک خبر اعلام کرده تا هفت بعد از ظهر حدود ۶۴ درصد شرکت کردند و يک خبر ديگر دارد از حضور ۷۰ درصدی مردم. يعنی اينها هيچکدام رسمی نيست و همين جای تعجب دارد که چرا اعلام نمیشود.
دومين موضوع تبليغات بیسابقه به معنی بیسابقه کلمه است، مخصوصا در ۴۸ ساعت اخير از سوی خبرگزاری فارس، ايرنا، شبکههای تلويزيونی و پيشبينیهای عجيب غريب آنها که مرا به ياد انتخابات آخر رياست جمهوری میاندازد و نهايتا اتفاقات عجيب غريبی که افتاد مانند اينکه خبرنگاران خارجی را به قول آقای مزروعی با اتوبوس به جاهای خاصی بردند. گويا در تهران فقط چهار حوزه انتخابيه داشتيم. هيچ ناظر بیطرفی نمیتواند تاييد کند. من معتقدم متاسفانه جمهوری اسلامی از اين مقطع وارد فرآيندی شده که قبلا صدام حسين يا رهبر کره شمالی و رهبر ليبی به نوعی تجربه کرده بودند. يعنی اگر تا به حال هم ترديد بود که در انتخابات رياست جمهوری آخر در سال ۸۸ دستبردی در آمار انتخابات صورت گرفته الان ديگر ترديدی وجود ندارد به گمان من که جمهوری اسلامی عددسازی میکند.
من موافقم با آقای مزروعی مشارکت ۴۵ درصد را میتوانم بپذيرم. ولی مشارکت ۶۵ درصد با هيچ استدلال و عقل سليمی سازگار نيست. اميدوارم ما يک روزی به سرنوشت صدام دچار نشويم که در چندماهگی قبل از فروپاشی و حمله آمريکا انتخاباتی برگزار کرد و اعلام کرد که ۹۸ درصد مردم از او حمايت کردند. اميدوارم حاکميت مجبور نشود تا اين حد غلو کند.
آقای نفيسی، شما به عنوان يک پژوهشگر به انتخابات روز جمعه چگونه نگاه میکنيد؟ با توجه به اين آمار و ارقام و با توجه به اين تصويری که رسانههای خودی و غيرخودی در جهان نشان دادند؟
رسول نفيسی: من فرض را بر اين میگذارم که آن چيزی که گفتند درست باشد. يعنی رقم ۷۰ يا ۶۵ درصد. اين را دليل بر اين که انتخابات در ايران مورد استقبال مردم است نمیگيرم. در کشورهای بسته و کشورهای توتاليتر و استبدادی وقتی که اين رقمها بالا میرود اتفاقا دليل بر اين است که فشار بر مردم بيشتر شده. شما دقت بفرماييد آقای خامنهای يکی دو هفته قبل از انتخابات گفت من در اين انتخابات فلان شکل میخواهم. يعنی پيغام را ايشان داد به سپاه و بسيج که چقدر بايد در آن شرکت کنند.
به خصوص که ايشان میخواست سيلی بزند به اصلاحطلبان. بنابراين صحنه قبلا دقيقا آماده شده بود برای اينکه تعداد وسيعی از مردم را به اشکال مختلف وارد صحنه انتخابات کنند و اين مهندسی کردن انتخابات از طرق بسيار پيچيده و مختلف اجرا میشود که سادهترين آن اين است که اگر شما مهر انتخابات را نداشته باشی از بسياری مزايای اجتماعی و اقتصادی محروم میشوی. اگر کارمند دولت باشی خانوادهات دچار مشکل میشوند. اين انتخابات اگر با اين شکلی که گفتند اجرا شده باشد يعنی آخرين مرحله رشد جمهوری اسلامی به معنای يک سيستم بسته شبيه کشورهای کمونيستی است. در آنجا هم اگر دقت کنيد و يا دوست عزيز اشاره کردند به مساله عراق که در اينها انتخابات به اين شکل بود که افراد به همين شکل ايران اجبار داشتند که بروند و گرنه جانشان حتی در خطر بود. در عراق اين طور بود.
عرض من اين است که مهندسی انتخابات در ايران به شکلی رسيده که ديگر احتياجی به شرکت جويی مردم نيست. شرکت جويی اجباری صورت میگيرد و افراد بايد بيايند و مهرها را بگيرند و گرنه دچار مشکل اساسی و عمده میشوند و در جريان انتخابات اخير ايران که انتخاب بين اصولگرای افراطی و اصولگرای افراطی بود ما ديديم که در واقع هيچ انتخابی وجود نداشت و ای کاش يک موسسه پژوهشی بود که در ايران میرفت و از شهرکها و شهرها و دهات و شهرهای بزرگ میپرسيد از يک تعداد افرادی که رای دادند که به اين کانديدايی که رای داديد هدفش چه بود؟ چه پلاتفرمی داشت؟ چه ايدههايی برای شهر شما يا کشور داشت؟ که البته چنين چيزی در ايران نيست. بنابراين معنای انتخابات در ايران را آقای خامنهای و گروه ايشان به طور مطلق در ايران از بين برد و اين را ما بسيار نزديک میبينيم به سيستمی که در دوره شاه بود و آخر دوره پهلوی و دارد به يک شکلی در انتخابات ايران تکرار میشود.
آقای مزروعی، در دورههای گذشته گروههای سياسی ديگری بودند که انتخابات را تحريم میکردند. اما اين تحريم برای اصلاحطلبان که بخشی از حاکميت بودند چندان مهم نبود و برخورد اصلاحطلبان به تحريمکنندگان همان بود که امروز اصولگرايان با تحريمکنندگان اصلاحطلب میکنند. چه توضيحی در اين باره داريد؟
من ابتدا يک اصلاحيه بر حرفهای آقای مهدوی بزنم که در انتخابات مجلس پنجم ليست کارگزاران مورد حمايت اصلاحطلبان بود. البته آن موقع هنوز اصلاحطلبان مطرح نشده بودند به اين صورت امروزی و نيروهای خط امام بودند. اتفاقا در آن انتخابات يک رقابت بسيار چشمگير صورت گرفت که منجر به حضور ۷۱ درصدی شد و همينطور که میدانيد يک اقليت بسيار قوی را جناح چپ در مجلس پنجم به دست آورد. اقليتی که حدود ۱۲۰ نفر میشدند و اينها حتی برای رياست مجلس پنجم هم آقای نوری را کانديد کردند و نقش بسيار موثری در حوادث بعدی و از جمله رخداد دوم خرداد ۷۶ داشتند. بنابراين حضور رقابتی هميشه میتوانست انتخابات را مشارکت را پرشور کند. در مورد سووال شما اصلاحطلبان از وقتی که نظارت استصوابی به راه افتاد مخالف بودند با نظارت استصوابی و از مجلس چهارم نسبت به اين قضيه اعتراض داشتند.
ولی به هر حال کاری بيشتر از اين نمیتوانستند بکنند. باز معنی اش اين نيست که انتخابات در ايران آزاد بوده و همه شهروندان میتوانستند در آن حضور پيدا کنند. قطعا در ايران انتخابات آزاد به آن شکلی که با استانداردهای جهانی همگام باشد وجود نداشته. ولی در دورههايی رقابتهايی بين اين دو نيروی حاضر در صحنه جمهوری اسلامی بوده و الان در اين انتخابات آن نيروی دوم که اصلاحطلبان بوند حذف شدند. بحث ما اين است. به اين مفهوم نيست که ما بگوييم انتخاباتها در گذشته بیاشکال بوده است.
آقای مهدوی آزاد، چرا به رغم تحريم گسترده تغييری آن چنانی را در ميزان مشارکت واجدين شرايط رایدهندگی نديديم؟ با دادههايی که در دست داريم در حال حاضر.
اولا که من يک توضيح بدهم. يک نگرانی عمده دارم بخش قابل توجهی از نيروهای اصلاحطلب ما که آدمهای پاک و شريفی هستند الان در زندانها هستند و بخش قابل توجهیشان هزينههای بسيار سنگين دادند.
بخشی مانند خود آقای مزروعی و ديگران آواره شدند. اين آدمها آدمهايی نبودند که بيايند خارج کشور و داشتند فعاليتشان را میکردند. من نگرانم که مبادا ماجرايی مثل حضور آقای خاتمی در انتخابات، که البته راجع به آن حرف خواهم زد، يا ساير مباحث نگاه انتقادی ما را ببرد به سمت اصلاحطلبان. اصلاحطلبان اتفاقا بیگناهترين گروه در اين حوزه هستند. اصلاحطلبان حذف شدند به معنی واقعی کلمه و صرفنظر از ديدگاه شان تلاش شان را هم کردند و کسانی مانند آقای ميرحسين موسوی و کروبی و ديگران هم مردانه ايستادند. کسانی که در آستانه آزادی از زندان بيانيههايی را امضا کردند مبنی بر تحريم انتخابات و به خاطر همين يک بيانيه يک يا دو سال به زندانشان اضافه شد.
بنابراين مبادا راهها برود به آن سمت که ما انتقادی از اصلاحطلبان داشته باشيم کانهو آنها مقصر اصلی بودند. مقصر اصلی اگر وجود داشته باشد به قول آقای نفيسی کسی نيست جز آقای خامنهای که مهندسی و مديريت اين پرونده را میکند. در مورد حضور آقای خاتمی در انتخابات اطلاعات و اخبار و شواهد نشان میدهد که قطعی است حضور آقای خاتمی و حضور برخی از چهرههای شاخص اصلاحطلب مثل آقای يونسی و موسوی لاری، آقای خاتمی در دماوند رای دادند و آقای شکوری راد و برخی اصلاحطلبان در فيس بوک خودشان اين مساله را تاييد کردند. هم سايت انتخاب يک عکسی را از موبايل يک شهروند خبرنگار منتشر کرد و هم خبر تکذيب نشده است.
به گمان من بازهم اتفاق خاصی نيافتاده. به قول آقای شکوری راد ما بايد از هر کس به اندازه خودش انتظار داشته باشيم. آقای خاتمی هميشه تاکيد میکرد که با توجه به حذف اصلاحطلبان در انتخابات ما ليست نمیتوانيم بدهيم، شرايط حداقلی داديم اما بلافاصله تاکيد میکرد هرچند تحريم معنی ندارد. آقای خاتمی میخواهد در چارچوب قدرت همچنان بازی کند و بسياری از اصلاحطلبان معتقدند و البته تئوریهای خاص خودشان را هم دارند. بسياری حتی معتقدند آقای خاتمی وآقای هاشمی بايد باشند به عنوان رابط و پل بين اصلاحطلبان و آقای خامنهای.
برای اينکه بتوانند چانهزنی در قدرت بکنند. اين ديدگاه هم واقعا مطرح است. در انتخابات آخرين دوره شوراها مرد فرزانهای مثل عزتالله سحابی در انتخابات شرکت میکند. آن انتخابات هم کاملا آزاد بوده. آقای سحابی نمیتواند رای مردم را بياورد. اين اثبات کننده اين است که قهر کامل از فرآيند دموکراتيک، فرايند دموکراتيک به شکل غير دموکراتيک برگزار میشود، به هر حال نفس انتخابات يک فرايند دموکراتيک است هرچند از آن دارد سوء استفاده غيردموکراتيک میشود و نحوه اجرايش کاملا ديکتاتورمآبانه و غيردموکراتيک است. در واقع قهر از فرايند دموکراتيک در خوشبينانه ترين حالت يک گروه داخلی را میتواند به گروههای ملی مذهبی تبديل کند که اثرگذاریشان را برای هميشه قطع خواهد کرد از درون جامعه ايران.
آقای نفيسی، شما چگونه میبينيد اين بحثهايی را که بر سر تحريم انتخابات از سوی اصلاحطلبان با توجه به اينکه خود اصلاحطلبان هم در دورههای گذشته در برابر تحريم ديگران حداقل سکوت کردند؟
من حقيقت را بگويم منطق تحريم انتخابات در ايران را نمیفهمم و با بعضی از آقايان که در واشنگتن اين بحث را خيلی پیگيری میکردند صحبت کردم که بنده را ارشاد کنند و متوجه مطلب نشدم. يعنی در کشوری که آرا و صندوقها ساخته میشود و تعيين میشود و به خصوص وقتی نيرويی اعلام کند که ما تحريم کرديم، آقای خامنهای برمیگردد و میگويد من انتخابات باشکوهتری میخواهم يعنی اينکه جواب های را با هوی میدهد و بنابراين صندوقهای بيشتری ساخته شود افراد بيشتری به طرف صندوقها رانده شوند. واقعا من متوجه مطلب نشدم که ارزش تحريم چيست.
حتی میخواهم بگويم در يک وضع خوشبينانهتری اگر انتخاب بين بد و بدتر باشد بازهم شايد انتخاب بد يک مقداری ارزش بيشتری داشته باشد و کسانی مثل عماد افروغ يا مطهری و امثال اينها وجود اينها به هر شکلی که بگوييد و به هر اتهامی اين ها را متهم کنيد و حضور اينها در پارلمان و صحبتهايی که بکنند ارزش فوقالعاده تاريخی دارد در اين دوره خاص که آقای خامنهای میخواهد رياست جمهوری را از بين ببرد و اين را تبديل کند به يک سيستم پارلمانی که پارلمان انتخاب کند رييس جمهور را يا نخست وزيری را.
در اين دوره خاص ارزش افرادی که بتوانند چند نطق تاريخی کنند فوقالعاده بالاست و بنابراين من هيچ وقت متوجه منطق تحريم نشدم. به خصوص که الان میبينيم که اگر بخواهيم وزن اصلاحطلبان و افراد مترقی را بر اساس اين انتخابات بسنجيم که خوب اين به ضرر آنها خواهد شد. اين است که بنده از اول با اين مساله مشکل داشتم و هنوز هم دارم. به لحاظ اينکه در کشوری که هيچ نوع انتخابی وجود ندارد در عين حال بين بد و بدتر انتخاب هست. اگر تحريم انتخابات میتوانست به شکل فعال عمل کند که آحاد زيادی از مردم را آن روز در خانه نگاه دارد اگر چنين قدرتی داشت که ندارد به لحاظ اين که مردم مرعوب دستگاه هستند، کوپن شان، پاسپورتشان، شغلشان، موقعيتشان و همه اينها بستگی به مهری دارد که زده میشود و بنابراين در اين شرايط مساله تحريم انتخابات برای من وزنش هيچوقت روشن نشد.
آقای مزروعی، پيامدهای انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی برای فرايند سياسی آينده ايران را چه میبينيد؟
من متاسفانه پيامدهايش را بسيار زيانبار میبينم. برای اين که الان بر اساس آنچه که اعلام میشود ترکيب مجلس نهم يک مجلس يکدستتری از مجلس هشتم و هفتم خواهد بود و مجلسی خواهد بود کاملا مطيع. طبعا نقش تاثيرگذاری نمیتوانند داشته باشند در روند تحولات ايران و به احتمال خيلی زياد آن طرحی که قرار است انتخابات رياست جمهوری را بردارند و چيزی که اسمش را نظام پارلمانی بگذارند احتمالا میتواند در سايه اين مجلس انجام شود ما حتی با انتخاباتی که به صورت ملی يا سراسری برگزار شود که به گونهای بتواند خواستهای درونی جامعه را نمايش دهد در آينده احتمالا مواجه نخواهيم شد.
بنابراين من خيلی خوشبين نيستم به آنچه که اتفاق افتاده و فکر میکنم نظام استبدادی که در اين سالها در کشور حاکم شده رو به سوی مطلقه شدن و اينکه همه فضاهای تنفسی جامعه را ببندد پيش میرود. البته اين پيشبينی بدبينانهای است و فکر میکنم به عنوان يک شهروند نمیخواهم هيچوقت اين تحقق پيدا کند. ولی الان برداشت من از اين جريان و وضعيت چنين است.
آقای مهدویآزاد، شما چه پيامدی برای جامعه ايران و فرايند سياسی ايران در آينده میبينيد بعد از انتخابات دوره نهم مجلس؟
موقعی که فرايند تاريخی را مخصوصا در ۲۰ سال اخير بعد از انتخاب آقای خامنهای به رهبری جمهوری اسلامی میبينيم به اين نتيجه خواهيم رسيد که آقای خامنهای و اطرافيان ايشان موفقترين تيم سياسی در کاست قدرت جمهوری اسلامی بودند. بخشی اش بر میگردد به هوشمندی ذاتی آقای خامنهای که به نظر من سياستمدار بسيار باهوشی است و بخشی اش بر میگردد به رندی آقای خامنهای که رحم و مروتی درش ظاهرا پيدا نمیشود فارغ از اينکه من بخواهم قصد اسائه ادب داشته باشم و بخشی اش هم بر میگردد به ابزارهايی که آقای خامنهای به عنوان رهبر دارد مانند ابزارهای نظامی، ابزارهای امنيتی و ابزارهای انتظامی و غيره. با اين ساختار و اين ديدگاه اگر اين ديدگاه را پذيرفته باشيم آقای خامنهای مهندسی آنچه آقای نفيسی میگويند مهندسی انتخابات انتخابات را به گونهای مهندسی کرده که بتواند اهداف خودش را پيش ببرد.
در مسير اين اهداف چيزی به نام آرا و تمايلات مردم وجود ندارد. چه از ديدگاه آقای نفيسی به قضيه نگاه کنيم که فرآيند تحريم جواب نمیدهد چون مردم مرعوب حاکيت اند مانند سسيتم صدام حسينی و چه از ديدگاه بنده نگاه کنيد که تحريم جواب نمیدهد برای اينکه نتايج انتخابات ساختگی است و لزوما به اين معنا نيست که ۷۰ درصد مردم پای صندوق باشند و بنابراين در اين فرايند من جايگاهی برای مردم و خواستههای مردم نمیبينم و آنچه که پيش خواهد رفت با اين دورنمايی که ما داريم تمايلات شخص آقای خامنهای و قدرتطلبی روزافزون ايشان خواهد بود. پيشبينی کمی زود است.
اگر آقای احمدینژاد رييس جمهور مطيع و سربزيری باشد و آرايش مجلس هم همانگونه که مهندسی شده و قرار بوده باشد شايد حتی کار به تغيير ساختار قانون اساسی و تغيير نظام رياست جمهوری به پارلمانی نرسد. ولی قطعا اگر آقای احمدینژاد رييس جمهور سربزيری نباشد و همچنان انتخابات به قول مسوولان امنيتی ايران يک پديده امنيتی باشد در ايران و نگران باشند از حضور مردم و رقابتهای انتخاباتی می تواند بعضی از اهداف آقای خامنهای مانند تغيير ساختار نظام به انجام برسد و آنچه که مسلم است و غيرقابل تغيير از نگاه من قدرت گرفتن روزافزون و بيش از حد سپاه پاسداران به عنوان بازوی اجرايی آقای خامنهای است که در اين مسير آن تنها منفذهای موجود در نهادهای مدنی را هم خواهد بست.
آقای نفيسی، شما چه پيامدی برايتان قابل تصور است بعد از انتخابات مجلس؟
اين انتخابات پايان يک دوره و پايان يک جدالی است که در قانون اساسی ايران نطفهاش نهاده شده بود و آن جدال بين نهادهای انتخابی و نهادهای غيرانتخابی بود. اين جدال به نفع نهادهای غيرانتخابی تقريبا پايان يافت ولی جامعه ايران و حتی همين اليت که انتخاب میشوند در مجلس باز هم پويا است و هشت سال کار اصلاحطلبان ارزش خودش را هنوز دارد. به اين معنا که ما هنوز نمیتوانيم به طور قطع و يقين بگوييم که تمام شد و مساله را جمع کردند.
من تصورم اين است که حتی گروه احمدینژاد مقاومتهايی را خواهند کرد و اجازه نخواهند داد که آقای خامنهای به طور مطلق امور را پيش ببرد. بنابراين صحنه آينده ايران تعارض و رقابتهای بسيار خشن شايد حتی بين اصولگرايان افراطی است که دو جناح عمده آن را جناح آقای خامنهای و احمدینژاد در مقابل هم تشکيل میدهند.