علیرغم مشترکات تاریخی و دینی میان ایران و کشورهای عربی همسایه آن٬ اما در سه دهه اخیر اختلافات ایدئولوژیک٬ مرزی٬ مذهبی و رقابت عمیق در استراتژی دو طرف٬ آنها را در برابر یکدیگر قرار داد و امروزه پیچیدگی این رویارویی ابعاد گستردهای پیدا کرده است.
پیام انقلاب ۱۹۷۹ ایران برای این کشورها و بهویژه «برادر بزرگ» آنها عربستان سعودی «صدور انقلاب» و برچیدن رژیمهای «مرتجع منطقه» بود. با چنین برداشتی از تغییر نظام سیاسی در داخل ایران٬ این کشورها برای صیانت خود از انقلابی که کاملاً در دست «روحانیون شیعه بنیادگرا» افتاده بود٬ چارهای جز ایستادن در کنار صدام حسین در جنگ هشت ساله نداشتند.
حمله عراق به کویت در سال ۱۹۹۰ و پیامدهای نظامی آن در منطقه و سپس حضور نیروهای خارجی در میان ایران و همسایگان عرب آن٬ فراتر از آنچه که در گذشته به چشم میخورد٬ راههای تفاهم دو جانبه و همکاریهای اقتصادی و امنیتی بین ایران و این کشورها را باز کرد. اما این تفاهمات «نیمبند» با حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین در سال ۲۰۰۳ ٬ کنار رفت و بار دیگر رقابتها و رویاروییها جای آن را گرفت و تا به امروز به شدت ادامه یافت.
منطقه از نظر جغرافیای سیاسی در حال حاضر بعد از کنار رفتن رهبران پُر سروصدای جهان عرب چون عراق صدام حسین و لیبی قذافی و غوطهور شدن مصر در تحولات داخلی خود٬ به دو حوزه نفوذ ایران و عربستان سعودی تقسیم شده است.
عربستان سعودی اگرچه تمایلی به رهبری جهان عرب ندارد و حاکمان محافظهکار آن ترجیح میدهند بیش از توان خود در مسائل متنوع و پیچیده جهان عرب درگیر نشوند٬ اما رقابتی حسابشده و میلیمتری با ایران دارند و هر گونه کوتاه آمدن در برابر سیاست منطقهای ایران را به مثابه تهدید امنیت ملی خود حساب میکنند.
آنها معتقد هستند «دخالت»های ایران در عراق٬ لبنان٬ فلسطین٬ یمن٬ بحرین٬ مناطق شرقی عربستان و بحران سوریه یک هدف عمده را تشکیل میهد و آن تأسیس «امپراطوری بزرگ شیعه» به رهبری ولی فقیه است که با پشتیبانی یک نیروی تسلیحاتی قوی مجهز به انواع موشکها و زرهها٬ سپاه منظم و نامنظم ایدئولوژیک و شبه نظامیان هوادار منطقهای به سوی این هدف گام بر میدارد.
در سالهای اخیر ایران با انجام انواع مانورهای نظامی و به صحنه آوردن انواع موشکها و ظهور آن به عنوان یک «قدرت نظامی منطقهای» بلامنازع٬ این فرضیه را در میان همسایگان عرب جنوبی خود تقویت کرده است.
در گرماگرم چنین رقابتی٬ ورود «سلاح اتمی» به منظومه «اقتدار نظامی» ایران یعنی به هم ریختن کل معادله حاکم در منطقه و تغییر موازنه قدرت به نفع ایران و تقویت گروههای هوادار ولی فقیه در داخل این کشورها و تحمیل رهیافتهای جمهوری اسلامی بر این نظامهای سیاسی است.
از این رو برخورداری ولی فقیه از «بمب اتمی» قبل از اینکه برای آمریکا یا اسرائیل خط قرمز به حساب میآید٬ برای این کشورها یک کابوس سیاسی خواهد بود و با تمام توان خود در برابر این گزینه نظام حاکم بر ایران خواهند ایستاد.
برای این کشورها گفتوگوی ایران و آمریکا و باز شدن مسیر روابط سیاسی میان این دو کشور از این زاویه تفسیر میشود که آمریکا تا چه حد حاضر است وضعیت فعلی پرونده هستهای ایران را بپذیرد و به ایران اجازه دهد٬ فعالیت «مشکوک» اتمی خود را همچون گذشته ادامه دهد.
آنچه کشورهای منطقه را از مسیر گفتگوهای اتمی ایران با غرب خشمگین میکند٬ وضعیت «سری بودن» این مذاکرات است. لغو سخنرانی نماینده عربستان سعودی در مجمع عمومی سازمان ملل و عدم پذیرش کرسی شورای امنیت توسط این کشور٬ اعتراضی واضح و آشکار به سیاست جدید آمریکا در برابر ایران به حساب میآید.
کشورهای عرب همسایه ایران معتقد هستند که سرنوشت پرونده هستهای ایران شدیداً بر امنیت آنها تأثیر گذار است٬ بنابراین بایستی در کم و کیف روند این پرونده و چگونگی حل آن مشارکت داشته باشند. اما اختلافهای جدید میان این کشورها و ایالات متحده آمریکا درباره سوریه٬ عراق و مصر موجب شده است که دولت اوباما آنها را در مذاکرات اتمی ایران نادیده بگیرد.
یک مشکل دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی و امارات٬ سرد شدن روابط آنها با ترکیه در اثر حمایت واضح و آشکار آنان از کنار گذاشتن محمد مرسی از قدرت در مصر است. در حالی که ترکیه به شدت از مرسی و دولت وی حمایت میکند و اقدامکنندگان بر ضد وی را کودتاچی میخواند٬ عربستان سعودی٬ امارات و کویت نه فقط آشکارا از ژنرال سیسی در مصر حمایت سیاسی میکنند٬ بلکه کمکهای قابل توجه مالی در اختیار وی گذاشتهاند.
علاوه بر آن تحولات اخیر مصر بر وحدت نظر در دیدگاههای شش کشور خلیجی تأثیر منفی گذاشته و شکاف در میان آنها را دامن زده است. این شکاف در میان عربستان و امارات از یک سو و قطر از سوی دیگر موجب شده است که این کشورها همانند سابق نتوانند به شکل یک بلوک واحد در صحنههای منطقهای و بینالمللی ظاهر شوند و در نهایت نتوانند در اهداف استراتژیک مانند بحران سوریه و پرونده هستهای ایران به وحدت عمل برسند.
چنین اختلافاتی هم آنها را در برابر آمریکا و هم در برابر ایران ضعیف میکند و به این منظور برای جبران چنین ضعفی سیاست «همپیمانی» با چین و روسیه را دنبال کردند٬ اگرچه این سیاست جدید ممکن است نتایج سریعی برای آنها به ارمغان نیاورد.
در سیاست راهبردی عربستان سعودی به هیچوجه دور شدن از ترکیه یا رویارویی با آن بر سر مصر مطرح نیست و این کشور تلاش میکند ناملایمات شکلگرفته بین دو کشور را برطرف کند. برخی نویسندگان ترک مانند «سمیر صالحه» حتی معتقد هستند که «مأموریت جدید ایران از سوی غرب این است که از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را کرده و ترکیه را از کشورهای عربی دور کند» (روزنامه الشرق الاوسط ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۳- مقاله سمیر صالحه تحت عنوان: روحانی یواش یواش)
از این رو دیدار عبدالله گل، رئیسجمهور ترکیه، و ملک عبدالله، پادشاه عربستان، در سایه سفر حج در این راستا تعبیر میشود و از آن سو مذاکرات با قطر برای رفع اختلافات و رسیدن به یک نقطه مشترک درباره مصر آغاز شده است.
عربستان و امارات برای مواجهه با تغیرات جدید در صحنه بینالملل درباره ایران به شدت به ترکیه و قطر نیاز دارند و ممکن است بر سر مصر به نکات مشترکی برسند که در آینده نه چندان دور اثرات آن را در صحنه سیاسی داخلی مصر ببینیم.
دو تفسیر متفاوت درباره مذاکرات ایران و آمریکا
«مرکز پژوهشهای خلیج» www.grc.net به ریاست دکتر عبدالعزیز عثمان بن صقر و یکی از مراکز مهم فکری نزدیک به دولت عربستان و تأثیرگذار بر دورنمای فرآیندهای سیاسی این کشور در تحقیقات و پژوهشهای خود در ارتباط با مذاکرات اتمی ایران و غرب٬ به این نتیجه رسید است که:
اما خطوط قرمز کشورهای حاشیه خلیج فارس در ارتباط با گشایش جدید در روابط ایران و غرب و امکان مصالحه بر سر پرونده هستهای ایران از نظر «مرکز پژوهشهای خلیج»:
اما مؤسسه «مطالعات عربی و بررسی سیاستها» وابسته به دولت قطر www.dohainstitute.org نگاهی موشکافانه به موضوع «نزدیکی ایران و آمریکا» انداخته و آن را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داده است.
برای این مؤسسه تنها گرایش آمریکا و ایران برای برداشتن گامهای اساسی در جهت رفع اختلافات کافی نیست و باید منتظر ماند و دید آیا این گشایش جدید به نتایج کامل سیاسی خود خواهد رسید یا نه؟ از نظر این مؤسسه معتبر پژوهشی٬ شانس موفقیت و شکست گشایش جدید در روابط ایران و آمریکا برابر است و ممکن است بدون دستیابی به نتایج ملموس٬ همانند تلاشهای گذشته در دولت رفسنجانی و سپس خاتمی دوباره به بنبست برسد.
در یک بررسی شامل و همانند یک «اتاق فکر» با مدیریت «عزمی بشاره» رئیس فلسطینی این مؤسسه٬ این مرکز تحقیقاتی بینالمللی تحولات اخیر ایران در زمینه سیاست خارجی را این چنین ارزیابی کرده است:
این مؤسسه در پایان به کشورهای حاشیه خلیج فارس پیشنهاد میکند که خود را برای همه سناریوهای احتمالی آماده کنند. از نظر این مؤسسه این کشورها در موضع ضعف نیستند و برگههای زیادی در دست دارند که میتواند منافع خود را در ارتباط با گشایش جدید در روابط ایران و آمریکا٬ حفظ کنند.
پیام انقلاب ۱۹۷۹ ایران برای این کشورها و بهویژه «برادر بزرگ» آنها عربستان سعودی «صدور انقلاب» و برچیدن رژیمهای «مرتجع منطقه» بود. با چنین برداشتی از تغییر نظام سیاسی در داخل ایران٬ این کشورها برای صیانت خود از انقلابی که کاملاً در دست «روحانیون شیعه بنیادگرا» افتاده بود٬ چارهای جز ایستادن در کنار صدام حسین در جنگ هشت ساله نداشتند.
حمله عراق به کویت در سال ۱۹۹۰ و پیامدهای نظامی آن در منطقه و سپس حضور نیروهای خارجی در میان ایران و همسایگان عرب آن٬ فراتر از آنچه که در گذشته به چشم میخورد٬ راههای تفاهم دو جانبه و همکاریهای اقتصادی و امنیتی بین ایران و این کشورها را باز کرد. اما این تفاهمات «نیمبند» با حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین در سال ۲۰۰۳ ٬ کنار رفت و بار دیگر رقابتها و رویاروییها جای آن را گرفت و تا به امروز به شدت ادامه یافت.
منطقه از نظر جغرافیای سیاسی در حال حاضر بعد از کنار رفتن رهبران پُر سروصدای جهان عرب چون عراق صدام حسین و لیبی قذافی و غوطهور شدن مصر در تحولات داخلی خود٬ به دو حوزه نفوذ ایران و عربستان سعودی تقسیم شده است.
عربستان سعودی اگرچه تمایلی به رهبری جهان عرب ندارد و حاکمان محافظهکار آن ترجیح میدهند بیش از توان خود در مسائل متنوع و پیچیده جهان عرب درگیر نشوند٬ اما رقابتی حسابشده و میلیمتری با ایران دارند و هر گونه کوتاه آمدن در برابر سیاست منطقهای ایران را به مثابه تهدید امنیت ملی خود حساب میکنند.
آنها معتقد هستند «دخالت»های ایران در عراق٬ لبنان٬ فلسطین٬ یمن٬ بحرین٬ مناطق شرقی عربستان و بحران سوریه یک هدف عمده را تشکیل میهد و آن تأسیس «امپراطوری بزرگ شیعه» به رهبری ولی فقیه است که با پشتیبانی یک نیروی تسلیحاتی قوی مجهز به انواع موشکها و زرهها٬ سپاه منظم و نامنظم ایدئولوژیک و شبه نظامیان هوادار منطقهای به سوی این هدف گام بر میدارد.
در سالهای اخیر ایران با انجام انواع مانورهای نظامی و به صحنه آوردن انواع موشکها و ظهور آن به عنوان یک «قدرت نظامی منطقهای» بلامنازع٬ این فرضیه را در میان همسایگان عرب جنوبی خود تقویت کرده است.
در گرماگرم چنین رقابتی٬ ورود «سلاح اتمی» به منظومه «اقتدار نظامی» ایران یعنی به هم ریختن کل معادله حاکم در منطقه و تغییر موازنه قدرت به نفع ایران و تقویت گروههای هوادار ولی فقیه در داخل این کشورها و تحمیل رهیافتهای جمهوری اسلامی بر این نظامهای سیاسی است.
از این رو برخورداری ولی فقیه از «بمب اتمی» قبل از اینکه برای آمریکا یا اسرائیل خط قرمز به حساب میآید٬ برای این کشورها یک کابوس سیاسی خواهد بود و با تمام توان خود در برابر این گزینه نظام حاکم بر ایران خواهند ایستاد.
برای این کشورها گفتوگوی ایران و آمریکا و باز شدن مسیر روابط سیاسی میان این دو کشور از این زاویه تفسیر میشود که آمریکا تا چه حد حاضر است وضعیت فعلی پرونده هستهای ایران را بپذیرد و به ایران اجازه دهد٬ فعالیت «مشکوک» اتمی خود را همچون گذشته ادامه دهد.
آنچه کشورهای منطقه را از مسیر گفتگوهای اتمی ایران با غرب خشمگین میکند٬ وضعیت «سری بودن» این مذاکرات است. لغو سخنرانی نماینده عربستان سعودی در مجمع عمومی سازمان ملل و عدم پذیرش کرسی شورای امنیت توسط این کشور٬ اعتراضی واضح و آشکار به سیاست جدید آمریکا در برابر ایران به حساب میآید.
کشورهای عرب همسایه ایران معتقد هستند که سرنوشت پرونده هستهای ایران شدیداً بر امنیت آنها تأثیر گذار است٬ بنابراین بایستی در کم و کیف روند این پرونده و چگونگی حل آن مشارکت داشته باشند. اما اختلافهای جدید میان این کشورها و ایالات متحده آمریکا درباره سوریه٬ عراق و مصر موجب شده است که دولت اوباما آنها را در مذاکرات اتمی ایران نادیده بگیرد.
یک مشکل دیگر کشورهای حاشیه خلیج فارس به ویژه عربستان سعودی و امارات٬ سرد شدن روابط آنها با ترکیه در اثر حمایت واضح و آشکار آنان از کنار گذاشتن محمد مرسی از قدرت در مصر است. در حالی که ترکیه به شدت از مرسی و دولت وی حمایت میکند و اقدامکنندگان بر ضد وی را کودتاچی میخواند٬ عربستان سعودی٬ امارات و کویت نه فقط آشکارا از ژنرال سیسی در مصر حمایت سیاسی میکنند٬ بلکه کمکهای قابل توجه مالی در اختیار وی گذاشتهاند.
علاوه بر آن تحولات اخیر مصر بر وحدت نظر در دیدگاههای شش کشور خلیجی تأثیر منفی گذاشته و شکاف در میان آنها را دامن زده است. این شکاف در میان عربستان و امارات از یک سو و قطر از سوی دیگر موجب شده است که این کشورها همانند سابق نتوانند به شکل یک بلوک واحد در صحنههای منطقهای و بینالمللی ظاهر شوند و در نهایت نتوانند در اهداف استراتژیک مانند بحران سوریه و پرونده هستهای ایران به وحدت عمل برسند.
چنین اختلافاتی هم آنها را در برابر آمریکا و هم در برابر ایران ضعیف میکند و به این منظور برای جبران چنین ضعفی سیاست «همپیمانی» با چین و روسیه را دنبال کردند٬ اگرچه این سیاست جدید ممکن است نتایج سریعی برای آنها به ارمغان نیاورد.
در سیاست راهبردی عربستان سعودی به هیچوجه دور شدن از ترکیه یا رویارویی با آن بر سر مصر مطرح نیست و این کشور تلاش میکند ناملایمات شکلگرفته بین دو کشور را برطرف کند. برخی نویسندگان ترک مانند «سمیر صالحه» حتی معتقد هستند که «مأموریت جدید ایران از سوی غرب این است که از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را کرده و ترکیه را از کشورهای عربی دور کند» (روزنامه الشرق الاوسط ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۳- مقاله سمیر صالحه تحت عنوان: روحانی یواش یواش)
از این رو دیدار عبدالله گل، رئیسجمهور ترکیه، و ملک عبدالله، پادشاه عربستان، در سایه سفر حج در این راستا تعبیر میشود و از آن سو مذاکرات با قطر برای رفع اختلافات و رسیدن به یک نقطه مشترک درباره مصر آغاز شده است.
عربستان و امارات برای مواجهه با تغیرات جدید در صحنه بینالملل درباره ایران به شدت به ترکیه و قطر نیاز دارند و ممکن است بر سر مصر به نکات مشترکی برسند که در آینده نه چندان دور اثرات آن را در صحنه سیاسی داخلی مصر ببینیم.
دو تفسیر متفاوت درباره مذاکرات ایران و آمریکا
«مرکز پژوهشهای خلیج» www.grc.net به ریاست دکتر عبدالعزیز عثمان بن صقر و یکی از مراکز مهم فکری نزدیک به دولت عربستان و تأثیرگذار بر دورنمای فرآیندهای سیاسی این کشور در تحقیقات و پژوهشهای خود در ارتباط با مذاکرات اتمی ایران و غرب٬ به این نتیجه رسید است که:
۱- جمهوری اسلامی بعد از سالها التهاب و شعارهای تند بر ضد «شیطان بزرگ»٬ اکنون تصمیم گرفته است روابط خود را در این وهله از زمان با آمریکا بهبود سازد و این تصمیم یک رویکرد جدی است.
۲- چنین تصمیمی در بالاترین سطوح سیاسی ایران از آیتالله خامنهای گرفته تا فرماندهان سپاه٬ ریاست جمهوری٬ وزرا٬ دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی و قوه قضائیه اتخاذ شده و به شکل کاملاً هماهنگ به اجرا گذاشته شده است.
۳- تحریمهای نفتی و تلاش برای حفظ منافع همپیمانان ایران در منطقه عامل اصلی چنین تغییر بنیادی در سیاست ایران است.
۴- جدایی از دوران تندرویهای احمدینژاد در هشت سال گذشته به ویژه درباره آنچه که به اسرائیل مربوط میشود٬ از محورهای اساسی سیاست تبلیغاتی ایران است.
۵- نزدیکی ایران به آمریکا ممکن است در نهایت به تولد بلوکبندیهای جدید در جهان و منطقه بیانجامد٬ از اینرو دولتهای منطقه باید آمادگی خود را برای مواجهه با این بلوکبندی جدید به منصه ظهور برسانند و به فکر راههای جایگزین باشند.
۲- چنین تصمیمی در بالاترین سطوح سیاسی ایران از آیتالله خامنهای گرفته تا فرماندهان سپاه٬ ریاست جمهوری٬ وزرا٬ دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی و قوه قضائیه اتخاذ شده و به شکل کاملاً هماهنگ به اجرا گذاشته شده است.
۳- تحریمهای نفتی و تلاش برای حفظ منافع همپیمانان ایران در منطقه عامل اصلی چنین تغییر بنیادی در سیاست ایران است.
۴- جدایی از دوران تندرویهای احمدینژاد در هشت سال گذشته به ویژه درباره آنچه که به اسرائیل مربوط میشود٬ از محورهای اساسی سیاست تبلیغاتی ایران است.
۵- نزدیکی ایران به آمریکا ممکن است در نهایت به تولد بلوکبندیهای جدید در جهان و منطقه بیانجامد٬ از اینرو دولتهای منطقه باید آمادگی خود را برای مواجهه با این بلوکبندی جدید به منصه ظهور برسانند و به فکر راههای جایگزین باشند.
اما خطوط قرمز کشورهای حاشیه خلیج فارس در ارتباط با گشایش جدید در روابط ایران و غرب و امکان مصالحه بر سر پرونده هستهای ایران از نظر «مرکز پژوهشهای خلیج»:
۱- آمریکا نباید «دخالتهای» ایران در کشورهای عراق٬ سوریه٬ لبنان٬ یمن٬ فلسطین و بحرین را به رسمیت بشناسد و گشایش جدید باید نگرانیهای دولتهای خلیجی در این باره را مدنظر قرار دهد. هرگونه تفاهم در این زمینه باید براساس وضع چارچوبی برای پایان دادن به این دخالتها باشد. اما آنچه کشورهای عرب همسایه ایران را نگران میکند٬ ممکن است ایالات متحده آمریکا همانند موضوع ورود حزبالله لبنان به جنگ سوریه که از آن بیتفاوت گذشت٬ این احتمال وجود دارد که آمریکا نسبت به دخالتهای ایران در منطقه بیتفاوت بگذرد.
۲- آمریکا نباید شرایط پرونده اتمی ایران را آن طور که الآن هست٬ به رسمیت بشناسد.هر گونه فعالیت اتمی ایران که در نهایت به ساخت بمب اتمی منتهی میشود یا تهدیدی از این نوع را در برگیرد٬ باید متوقف شود. کوتاه آمدن ایالات متحده آمریکا در برابر چنین تمایلاتی در جمهوری اسلامی به هیچ وجه قابل قبول نیست.
۳- بیم آن میرود که آمریکا مخالفتی با نقش سابق ایران بعنوان «ژاندارم منطقه» نداشته باشد و با توجه به واقعیت نظامی جمهوری اسلامی در منطقه و امتداد نفوذ آن در کشورهای دیگر٬ دولت اوباما آن را بعنوان یک «امر واقع» بپذیزد. این موضوع به هیچ وجه برای کشورهای خلیجی قابل قبول نیست.
۲- آمریکا نباید شرایط پرونده اتمی ایران را آن طور که الآن هست٬ به رسمیت بشناسد.هر گونه فعالیت اتمی ایران که در نهایت به ساخت بمب اتمی منتهی میشود یا تهدیدی از این نوع را در برگیرد٬ باید متوقف شود. کوتاه آمدن ایالات متحده آمریکا در برابر چنین تمایلاتی در جمهوری اسلامی به هیچ وجه قابل قبول نیست.
۳- بیم آن میرود که آمریکا مخالفتی با نقش سابق ایران بعنوان «ژاندارم منطقه» نداشته باشد و با توجه به واقعیت نظامی جمهوری اسلامی در منطقه و امتداد نفوذ آن در کشورهای دیگر٬ دولت اوباما آن را بعنوان یک «امر واقع» بپذیزد. این موضوع به هیچ وجه برای کشورهای خلیجی قابل قبول نیست.
اما مؤسسه «مطالعات عربی و بررسی سیاستها» وابسته به دولت قطر www.dohainstitute.org نگاهی موشکافانه به موضوع «نزدیکی ایران و آمریکا» انداخته و آن را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار داده است.
برای این مؤسسه تنها گرایش آمریکا و ایران برای برداشتن گامهای اساسی در جهت رفع اختلافات کافی نیست و باید منتظر ماند و دید آیا این گشایش جدید به نتایج کامل سیاسی خود خواهد رسید یا نه؟ از نظر این مؤسسه معتبر پژوهشی٬ شانس موفقیت و شکست گشایش جدید در روابط ایران و آمریکا برابر است و ممکن است بدون دستیابی به نتایج ملموس٬ همانند تلاشهای گذشته در دولت رفسنجانی و سپس خاتمی دوباره به بنبست برسد.
در یک بررسی شامل و همانند یک «اتاق فکر» با مدیریت «عزمی بشاره» رئیس فلسطینی این مؤسسه٬ این مرکز تحقیقاتی بینالمللی تحولات اخیر ایران در زمینه سیاست خارجی را این چنین ارزیابی کرده است:
۱- تمایل ایران به گشودن روابط سیاسی با آمریکا یک تمایل واقعی است و با انتخاب محمدجواد ظریف فردی که دارای روابط گستردهای با شخصیتهای آمریکایی است و سپس انتقال پرونده هستهای به وزارت خارجه٬ گامهای روشن برای ابراز چنین رویکردی در سیاست ایران به حساب میآید که با دیدار دو وزیر خارجه ایران و آمریکا و تماس تلفنی روحانی و اوباما به اوج خود رسید.
۲- تحریمهای جدید بر ضد ایران اقتصاد کشور را به شکل بیسابقهای فلج کرده و مشکلات زیادی را بر دوش مردم ایران گذاشت به طوری که امکان سیر در چنین وضعیتی هم برای مردم و هم برای دولت ایران امکانپذیر نبود. این شرایط سخت٬ نظام حاکم بر ایران را مجبور کرد به جای «یک دولت شعاری» به انتخاب یک «دولت پراگماتیست» روی بیاورد.
۳- شرایط بعد از اشغال عراق و سپس خروج نیروهای آمریکایی از این کشور شرایطی طلایی برای ایران فراهم ساخت تا یکهتاز میدان سیاسی خاورمیانه باشد. ادامه سیاست رویارویی ایران با غرب این شرایط طلایی را از بین میبرد. اوباما رئیسجمهور آمریکا با سیاست خروج از عراق و افغانستان٬ به رؤیاهای نظام ایران برای «آقایی» در منطقه جامه عمل پوشاند و بنابراین ایران از میان همه دولتهای گذشته آمریکا٬ به ایشان تمایل دارد.
۴- تسلیم بشار اسد در موضوع سلاحهای شیمیایی و عدم حمله نظامی آمریکا به آن کشور٬ فرصت اجرای یک سناریوی مشابه در رابطه با پرونده هستهای ایران را بیشتر کرده است.ایران با باز کردن درهای خود به سوی غرب و اجرای خواستههای جامعه جهانی درباره پرونده هستهای خود٬ خطر حمله را از خود دور کرده و پیامدهای آزار دهنده تحریمها را کنار خواهد گذاشت.
۵- سه مانع دیوار بیاعتمادی میان دو کشور٬ مخالفان داخلی و شیوه اجرای تعهدات بینالمللی نسبت به اجرای مراحل حل پرونده هستهای ایران٬ از عمدهترین مشکلاتی است که بر سر راه عادیسازی روابط ایران و آمریکا ظاهر میشود.
۶- اگرچه ایران اعلام کرده است که حاضر است برای خاتمه دادن به بحران سوریه همکاری لازم را ارائه دهد اما تاکنون مشخص نکرده است که این همکاری به چه صورتی خواهد بود و آیا از کمکهای خود به بشار اسد دست خواهد کشید یا نه. فقدان ارائه یک تصویر شفاف از موضوع سوریه در سیاست جدید ایران٬ بیاعتمادی گستردهای را در میان کشورهای عربی حامیان مخالفان سوری ایجاد کرده است.
۷- سیاست جدید ایران ممکن است به سه سناریو منتهی شود:
الف- تفاهم موقت بین ایران و آمریکا صورت گیرد اما تفاهم نهایی و فراگیر شکل نگیرد.این تفاهم موقت ممکن است رویارویی نظامی میان ایران و غرب را از بین ببرد اما مشکلات حاکم در روابط دو طرف همچنان باقی خواهد ماند.
ب- احتمال دارد میان ایران و آمریکا توافقی براساس حفظ منافع دوجانبه و همچنین تأمین منافع اسرائیل به دست آید. این توافق بر ضد منافع کشورهای عربی حاصل خواهد شد اما مشروط به این است که ایران باید در زمینه برخی از فعالیتهای اتمی خود کوتاه بیاید.
ج- هدف ایران از سیاست جدید خریدن وقت بیشتر برای رسیدن به نقطه «غیرقابل بازگشت تولید سلاح اتمی» است و یا تلاش کند با صرف زمان٬ همپیمانان منطقهای خود مانند سوریه را نجات دهد. اما این سناریو چنانچه ثابت شود ایران با چنین رویکردی به گفتگوها آمده است٬ برای آن خیلی خطرناک خواهد بود٬ زیرا دولتهای غربی اصرار دارند که وعدههای ایران همراه با عمل باشد.
۲- تحریمهای جدید بر ضد ایران اقتصاد کشور را به شکل بیسابقهای فلج کرده و مشکلات زیادی را بر دوش مردم ایران گذاشت به طوری که امکان سیر در چنین وضعیتی هم برای مردم و هم برای دولت ایران امکانپذیر نبود. این شرایط سخت٬ نظام حاکم بر ایران را مجبور کرد به جای «یک دولت شعاری» به انتخاب یک «دولت پراگماتیست» روی بیاورد.
۳- شرایط بعد از اشغال عراق و سپس خروج نیروهای آمریکایی از این کشور شرایطی طلایی برای ایران فراهم ساخت تا یکهتاز میدان سیاسی خاورمیانه باشد. ادامه سیاست رویارویی ایران با غرب این شرایط طلایی را از بین میبرد. اوباما رئیسجمهور آمریکا با سیاست خروج از عراق و افغانستان٬ به رؤیاهای نظام ایران برای «آقایی» در منطقه جامه عمل پوشاند و بنابراین ایران از میان همه دولتهای گذشته آمریکا٬ به ایشان تمایل دارد.
۴- تسلیم بشار اسد در موضوع سلاحهای شیمیایی و عدم حمله نظامی آمریکا به آن کشور٬ فرصت اجرای یک سناریوی مشابه در رابطه با پرونده هستهای ایران را بیشتر کرده است.ایران با باز کردن درهای خود به سوی غرب و اجرای خواستههای جامعه جهانی درباره پرونده هستهای خود٬ خطر حمله را از خود دور کرده و پیامدهای آزار دهنده تحریمها را کنار خواهد گذاشت.
۵- سه مانع دیوار بیاعتمادی میان دو کشور٬ مخالفان داخلی و شیوه اجرای تعهدات بینالمللی نسبت به اجرای مراحل حل پرونده هستهای ایران٬ از عمدهترین مشکلاتی است که بر سر راه عادیسازی روابط ایران و آمریکا ظاهر میشود.
۶- اگرچه ایران اعلام کرده است که حاضر است برای خاتمه دادن به بحران سوریه همکاری لازم را ارائه دهد اما تاکنون مشخص نکرده است که این همکاری به چه صورتی خواهد بود و آیا از کمکهای خود به بشار اسد دست خواهد کشید یا نه. فقدان ارائه یک تصویر شفاف از موضوع سوریه در سیاست جدید ایران٬ بیاعتمادی گستردهای را در میان کشورهای عربی حامیان مخالفان سوری ایجاد کرده است.
۷- سیاست جدید ایران ممکن است به سه سناریو منتهی شود:
الف- تفاهم موقت بین ایران و آمریکا صورت گیرد اما تفاهم نهایی و فراگیر شکل نگیرد.این تفاهم موقت ممکن است رویارویی نظامی میان ایران و غرب را از بین ببرد اما مشکلات حاکم در روابط دو طرف همچنان باقی خواهد ماند.
ب- احتمال دارد میان ایران و آمریکا توافقی براساس حفظ منافع دوجانبه و همچنین تأمین منافع اسرائیل به دست آید. این توافق بر ضد منافع کشورهای عربی حاصل خواهد شد اما مشروط به این است که ایران باید در زمینه برخی از فعالیتهای اتمی خود کوتاه بیاید.
ج- هدف ایران از سیاست جدید خریدن وقت بیشتر برای رسیدن به نقطه «غیرقابل بازگشت تولید سلاح اتمی» است و یا تلاش کند با صرف زمان٬ همپیمانان منطقهای خود مانند سوریه را نجات دهد. اما این سناریو چنانچه ثابت شود ایران با چنین رویکردی به گفتگوها آمده است٬ برای آن خیلی خطرناک خواهد بود٬ زیرا دولتهای غربی اصرار دارند که وعدههای ایران همراه با عمل باشد.
این مؤسسه در پایان به کشورهای حاشیه خلیج فارس پیشنهاد میکند که خود را برای همه سناریوهای احتمالی آماده کنند. از نظر این مؤسسه این کشورها در موضع ضعف نیستند و برگههای زیادی در دست دارند که میتواند منافع خود را در ارتباط با گشایش جدید در روابط ایران و آمریکا٬ حفظ کنند.