منصوره بهکیش، فعال حقوق بشر و از حامیان مادران عزادار (مادران پارک لاله) است که شش تن از اعضای خانوادهاش، در جریان رخدادهای دهه ۶۰ جان خود را از دست دادهاند.
خانم بهکیش در ۱۶ مرداد ۱۳۹۲، در نامهای خطاب به حسن روحانی، خواستار برچیدن فشارها بر خانواده اعدامشدگان دهه ۶۰ و پاسخگویی به سؤالات و خواستههای آنها شده است.
نامهای که بدون هیچ دخل و تصرفی، به عنوان سندی مرتبط با اعدامهای تابستان ۶۷ در زیر میآید:
آقای روحانی صدای ما را بشنوید!
شما به عنوان رئیسجمهور حکومت جمهوری اسلامی ایران معرفی شدید و در مراسم سوگند بیان کردید که «نماینده» تمامی مردم ایران هستید. به عنوان یک ایرانی لازم دیدم یادآوری کنم که شما نماینده امثال ما که رأی ندادهایم، نیستید. ما به دلیل غیردموکراتیک بودن شیوه انتخاب شدن و انتخاب کردن و هم چنین نبود آزادی بیان و امکان ایجاد تشکلهای مستقل و مردمی، انتخابات را در ایران آزادانه نمیدانیم ولی معتقدیم رئیسجمهور یک کشور به عنوان مهمترین مقام اجرایی آن موظف است که بدون تبعیض در جهت خواستههای همه مردم حرکت کند و پاسخگوی همه آنهایی که رأی داده و رأی ندادهاند، باشد.
شما در مقابل مردم سوگند یاد کردید و گفتید زمانی میتوان قفل دربهای بسته را باز کرد که همه چیز شفاف باشد. عالی است، شفاف بودن یکی از ارکان مدیریت سالم است و امیدوارم لااقل خودتان این شعار را عملی سازید. چیزی که ما در این ۳۴ سال ندیدیم و به آن نیاز داریم.
ولی تنها شفاف بودن کافی نیست، مسئولیتپذیری و پاسخگویی و همچنین نبود تبعیض و برقراری عدالت اجتماعی ارکان دیگر مدیریت سالم و انسانی است. ما از همان ابتدای سال ۵۸ که مردم به جمهوری اسلامی رأی آری دادند، با مشکلات بسیاری روبهرو شدیم ولی همواره مسئولان حکومتی از مردم میخواستند که دندان روی جگر بگذارند و امید به آیندهای روشن داشته باشند تا آرامش و آسایش و آزادگی در کشور برقرار شود ولی تفاوت گفتار و کردار از زمین تا به آسمان بود.
آقای خمینی در نوفل لوشاتو گفت همه، حتی کمونیستها آزادند ولی در دهه ۶۰ و به ویژه در تابستان ۶۷، هزاران نفر از بهترین فرزندان ایران زمین به دستور شخص ایشان اعدام شدند. به جای آینده روشنی که برای مردم ترسیم کرده بودید، بگیر و ببندها و شکنجه و اعترافگیری و کشتار مخالفان و دگراندیشان شروع شد؛ سپس جنگ و پیامدهای خانمانبرانداز آن؛ حجاب اجباری؛ بستن دانشگاهها و اخراج دانشجویان؛ اعدام دستهجمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در کمتر از یک ماه در حالی که بسیاری از آنان حکم زندان داشتند؛ دفن گروهی آنها با لباس در کانالهایی در خاوران بدون اطلاع و حضور خانوادههای شان؛ قتلهای زنجیرهای نویسندگان در سال ۷۷ بدون آنکه پرونده آن به سرانجامی برسد؛ حمله به کوی دانشگاه در سال ۷۸ و کشته و زخمی و بازداشت شدن تعدادی از دانشجویان؛ بازداشت و کشتار مردم معترض در خیابان در سال ۸۸؛ شکنجه و قتل زندانیان در زندان کهریزک و قتلهای خاموش در زندانها که هنوز پاسخ روشنی بر چرایی و چگونگی هیچ یک از آنها داده نشده است.
آقای روحانی، در این ۳۴ سال شما و همراهانتان هر چه توانستید بر سر ما آوردید و با کشیدن تیغ بر روی مخالفان و مردمی که شاه را برای به دست آوردن آزادی و آزادگی و داشتن زندگی بهتر و انسانیتر بیرون کرده بودند، حکومت کردید و هر کدام تقصیرها را گردن دیگری انداختید.
من و بسیاری از ما، بهترین عزیزانمان را به خاطر نبود آزادی در جمهوری اسلامی از دست دادهایم و شاهد نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر در ایران بوده و هستیم. ولی امروز دیگر دهه ۶۰ نیست که تنها با حذف بیصدای دگراندیشان بتوانید به زندگی خود ادامه دهید.
این بار با مردمی روبهرو هستید که نه تنها از فشار اجتماعی و سیاسی بلکه از فشار اقتصادی و بیکاری و گرانی سرسامآور به تنگ آمدهاند و اغلب از روی ناچاری شما را انتخاب کردهاند زیرا نه شیفته جمهوری اسلامیاند و نه شیفته امثال شما، بلکه خواهان یک زندگی شرافتمند و انسانی به دور از تبعیض و جنگ و خونریزی هستند.
ما، خانوادهها و بستگانمان نیز چیزی جز ساختن دنیایی انسانی نمیخواستیم ولی در طی این سالها در بدترین شرایط زندگی کرده و سرکوب شدهایم. جمهوری اسلامی نه تنها حق زندگی را از عزیزان ما گرفت، بلکه مادران و پدران و همه ما را کشت و از داشتن یک زندگی انسانی محروم کرد.
نه تنها ما، بلکه دختران و پسران ما را نیز درگیر این بیداد کرد و سایه تهدید و محروم شدن از زندگی فردی و اجتماعی همواره روی سر ما بوده است. من یک نمونهام که برای کشف حقیقت و برقراری عدالت و پیگیری دادخواهی بارها بازداشت و دهها بار به وزارت اطلاعات احضار و از کار بیکار شدهام.
از اسفند ۸۸ پاسپورتم در فرودگاه ضبط شده است و به چهار سال حبس، سه و سال و نیم تعلیقی و شش ماه تعزیری، محکوم شدهام و هر لحظه در انتظار اجرای حکم زندان هستم و پس از آخرین احضار برای اجرای حکم و معرفی خودم به زندان اوین در ۱۵ بهمن ۹۱، به خانه باز پس فرستاده شدم تا روزی دیگر و هنوز چمدانم در گوشه اتاق خاک میخورد و نمیدانم با بیان بخشی از حقیقت تلخی که بر ما رفته است چه سرانجامی در انتظارم خواهد بود.
عمق فاجعه اینجاست که تا به حال هیچ مقام مسئولی به ما خانوادهها و دادخواهان پاسخی نداده است که چه بر سر عزیزان ما در زندانها آوردهاند. از شما که به دنبال شفافسازی هستید میخواهم این حداقل را برای ما روشن کنید:
آقای روحانی، آیا میدانید وزیر «داد»گستری که شما انتخاب کردهاید، در ۲۵ سال پیش یکی از اعضای کمیسیون مرگ بوده و چندین هزار نفر از بهترین و صادقترین انسانها و از جمله دو برادر نازنینم که حکم زندان داشتند را به دلیل دگراندیشی اعدام کردند! و بسیاری از افرادی که به شما رأی دادهاند از همین خانوادهها هستند، کسانی که پدر یا مادرشان، همسرشان، خواهر یا برادرشان و پسر یا دخترشان در جمهوری اسلامی کشته شدهاند. خانوادههایی که با تمام این فشارها باز هم دوام آوردند و این شرایط را تحمل میکنند.
آنها از سر درد و ناچاری به این جابهجاییها دل بستهاند ولی اگر این بار به نیازها و خواستههای آنها بیتوجهی شود، قطعاً راه دیگری را برای تحقق مطالباتشان پیدا خواهند کرد.
شما اگر واقعاً آگاه به زمان و موقعیت خود شدهاید و این حقیقت تلخ را به همراه تمامی مسئولان پذیرفتهاید که حداقل برای نجات خودتان باید کاری دیگر کنید، همین امروز انجام دهید، زیرا فردا دیر است.
آقای رئیسجمهور، امسال ۲۵ سال از کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ میگذرد و ما هم چنان به دنبال کشف حقیقت و پاسخگویی مسئولان جمهوری اسلامی هستیم و تا زمانی که حقیقت آنچه بر بستگان ما در زندانهای جمهوری اسلامی گذشته است روشن نشود، این داغ برای ما هم چنان تازه است و پیگیریهای ما ادامه خواهد داشت.
ما از شما میخواهیم که به اذیت و آزار مادران و دیگر بستگان اعدامشدگان و ناپدیدشدگان قهری پایان دهید؛ درهای خاوران به روی ما گشوده شود و برای برگزاری مراسم سالگرد خانوادهها محدودیت و مزاحمت ایجاد نشود؛ ما میخواهیم محل دفن عزیزان گمشدهمان را مشخص کنیم و آنجا را به سلیقه خودمان بیاراییم؛ این حداقل حق ما خانوادههای آسیبدیده است و از شما میخواهیم که این حق را محترم بشمارید و به رسمیت بشناسید.
تلاش ما دادخواهان برای ساختن دنیایی بهتر و انسانیتر است تا جهان شاهد بروز و تکرار چنین جنایتهایی نباشد.
----------------------------------------------------------------
* نظرات طرح شده در این نامه، بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.
خانم بهکیش در ۱۶ مرداد ۱۳۹۲، در نامهای خطاب به حسن روحانی، خواستار برچیدن فشارها بر خانواده اعدامشدگان دهه ۶۰ و پاسخگویی به سؤالات و خواستههای آنها شده است.
نامهای که بدون هیچ دخل و تصرفی، به عنوان سندی مرتبط با اعدامهای تابستان ۶۷ در زیر میآید:
آقای روحانی صدای ما را بشنوید!
شما به عنوان رئیسجمهور حکومت جمهوری اسلامی ایران معرفی شدید و در مراسم سوگند بیان کردید که «نماینده» تمامی مردم ایران هستید. به عنوان یک ایرانی لازم دیدم یادآوری کنم که شما نماینده امثال ما که رأی ندادهایم، نیستید. ما به دلیل غیردموکراتیک بودن شیوه انتخاب شدن و انتخاب کردن و هم چنین نبود آزادی بیان و امکان ایجاد تشکلهای مستقل و مردمی، انتخابات را در ایران آزادانه نمیدانیم ولی معتقدیم رئیسجمهور یک کشور به عنوان مهمترین مقام اجرایی آن موظف است که بدون تبعیض در جهت خواستههای همه مردم حرکت کند و پاسخگوی همه آنهایی که رأی داده و رأی ندادهاند، باشد.
شما در مقابل مردم سوگند یاد کردید و گفتید زمانی میتوان قفل دربهای بسته را باز کرد که همه چیز شفاف باشد. عالی است، شفاف بودن یکی از ارکان مدیریت سالم است و امیدوارم لااقل خودتان این شعار را عملی سازید. چیزی که ما در این ۳۴ سال ندیدیم و به آن نیاز داریم.
ولی تنها شفاف بودن کافی نیست، مسئولیتپذیری و پاسخگویی و همچنین نبود تبعیض و برقراری عدالت اجتماعی ارکان دیگر مدیریت سالم و انسانی است. ما از همان ابتدای سال ۵۸ که مردم به جمهوری اسلامی رأی آری دادند، با مشکلات بسیاری روبهرو شدیم ولی همواره مسئولان حکومتی از مردم میخواستند که دندان روی جگر بگذارند و امید به آیندهای روشن داشته باشند تا آرامش و آسایش و آزادگی در کشور برقرار شود ولی تفاوت گفتار و کردار از زمین تا به آسمان بود.
آقای خمینی در نوفل لوشاتو گفت همه، حتی کمونیستها آزادند ولی در دهه ۶۰ و به ویژه در تابستان ۶۷، هزاران نفر از بهترین فرزندان ایران زمین به دستور شخص ایشان اعدام شدند. به جای آینده روشنی که برای مردم ترسیم کرده بودید، بگیر و ببندها و شکنجه و اعترافگیری و کشتار مخالفان و دگراندیشان شروع شد؛ سپس جنگ و پیامدهای خانمانبرانداز آن؛ حجاب اجباری؛ بستن دانشگاهها و اخراج دانشجویان؛ اعدام دستهجمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ در کمتر از یک ماه در حالی که بسیاری از آنان حکم زندان داشتند؛ دفن گروهی آنها با لباس در کانالهایی در خاوران بدون اطلاع و حضور خانوادههای شان؛ قتلهای زنجیرهای نویسندگان در سال ۷۷ بدون آنکه پرونده آن به سرانجامی برسد؛ حمله به کوی دانشگاه در سال ۷۸ و کشته و زخمی و بازداشت شدن تعدادی از دانشجویان؛ بازداشت و کشتار مردم معترض در خیابان در سال ۸۸؛ شکنجه و قتل زندانیان در زندان کهریزک و قتلهای خاموش در زندانها که هنوز پاسخ روشنی بر چرایی و چگونگی هیچ یک از آنها داده نشده است.
آقای روحانی، در این ۳۴ سال شما و همراهانتان هر چه توانستید بر سر ما آوردید و با کشیدن تیغ بر روی مخالفان و مردمی که شاه را برای به دست آوردن آزادی و آزادگی و داشتن زندگی بهتر و انسانیتر بیرون کرده بودند، حکومت کردید و هر کدام تقصیرها را گردن دیگری انداختید.
من و بسیاری از ما، بهترین عزیزانمان را به خاطر نبود آزادی در جمهوری اسلامی از دست دادهایم و شاهد نقض گسترده و سیستماتیک حقوق بشر در ایران بوده و هستیم. ولی امروز دیگر دهه ۶۰ نیست که تنها با حذف بیصدای دگراندیشان بتوانید به زندگی خود ادامه دهید.
این بار با مردمی روبهرو هستید که نه تنها از فشار اجتماعی و سیاسی بلکه از فشار اقتصادی و بیکاری و گرانی سرسامآور به تنگ آمدهاند و اغلب از روی ناچاری شما را انتخاب کردهاند زیرا نه شیفته جمهوری اسلامیاند و نه شیفته امثال شما، بلکه خواهان یک زندگی شرافتمند و انسانی به دور از تبعیض و جنگ و خونریزی هستند.
ما، خانوادهها و بستگانمان نیز چیزی جز ساختن دنیایی انسانی نمیخواستیم ولی در طی این سالها در بدترین شرایط زندگی کرده و سرکوب شدهایم. جمهوری اسلامی نه تنها حق زندگی را از عزیزان ما گرفت، بلکه مادران و پدران و همه ما را کشت و از داشتن یک زندگی انسانی محروم کرد.
نه تنها ما، بلکه دختران و پسران ما را نیز درگیر این بیداد کرد و سایه تهدید و محروم شدن از زندگی فردی و اجتماعی همواره روی سر ما بوده است. من یک نمونهام که برای کشف حقیقت و برقراری عدالت و پیگیری دادخواهی بارها بازداشت و دهها بار به وزارت اطلاعات احضار و از کار بیکار شدهام.
از اسفند ۸۸ پاسپورتم در فرودگاه ضبط شده است و به چهار سال حبس، سه و سال و نیم تعلیقی و شش ماه تعزیری، محکوم شدهام و هر لحظه در انتظار اجرای حکم زندان هستم و پس از آخرین احضار برای اجرای حکم و معرفی خودم به زندان اوین در ۱۵ بهمن ۹۱، به خانه باز پس فرستاده شدم تا روزی دیگر و هنوز چمدانم در گوشه اتاق خاک میخورد و نمیدانم با بیان بخشی از حقیقت تلخی که بر ما رفته است چه سرانجامی در انتظارم خواهد بود.
عمق فاجعه اینجاست که تا به حال هیچ مقام مسئولی به ما خانوادهها و دادخواهان پاسخی نداده است که چه بر سر عزیزان ما در زندانها آوردهاند. از شما که به دنبال شفافسازی هستید میخواهم این حداقل را برای ما روشن کنید:
۱. اعدام زندانیان سیاسی در دهه ۶۰ و به ویژه کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ چگونه انجام شده است؟
۲. چرا زندانیانی که حکم زندان داشتند بیخبر از خانوادهها اعدام شدند؟
۳. چرا محاکمه آنها توسط کمیسیون مرگ پشت درهای بسته انجام شده است؟
۴. چرا هیچ مقام مسئولی پاسخی رسمی مبنی بر چگونگی و چرایی این کشتارها به ما نداده است؟
۵. چرا محل دقیق دفن آنها را به ما نمیدهند؟
۶. چرا وصیتنامههای آنها را به ما نمیدهند؟
۷. چرا خانوادهها را از حضور در خاوران منع میکنند یا مورد پیگرد و آزار و اذیت قرار میدهند؟
۸. چرا نمیگذارند آزادانه در منازل یا در خاوران و دیگر گورستانها مراسم یادبود بگیریم؟
۹. چرا خاوران را برای چندمین بار در سال ۸۷ زیر و رو کردند و پاسخ شکایت ما به بهشت زهرا را ندادهاند؟
۱۰. چرا پنج سال است درب اصلی خاوران را بستهاند و مادران و پدران پیر مجبورند مسافت زیادی را با پای پیاده تا رسیدن به محل نامعلوم دفن عزیزانشان طی کنند؟
۱۱. چرا اجازه گذاشتن سنگ قبر و کاشتن گل و گیاه و آب یاری و نظافت به ما نمیدهند؟
۱۲. چرا حق شکایت را از ما گرفتهاند و ما را مورد پیگرد و اذیت و آزار قرار میدهند؟
۲. چرا زندانیانی که حکم زندان داشتند بیخبر از خانوادهها اعدام شدند؟
۳. چرا محاکمه آنها توسط کمیسیون مرگ پشت درهای بسته انجام شده است؟
۴. چرا هیچ مقام مسئولی پاسخی رسمی مبنی بر چگونگی و چرایی این کشتارها به ما نداده است؟
۵. چرا محل دقیق دفن آنها را به ما نمیدهند؟
۶. چرا وصیتنامههای آنها را به ما نمیدهند؟
۷. چرا خانوادهها را از حضور در خاوران منع میکنند یا مورد پیگرد و آزار و اذیت قرار میدهند؟
۸. چرا نمیگذارند آزادانه در منازل یا در خاوران و دیگر گورستانها مراسم یادبود بگیریم؟
۹. چرا خاوران را برای چندمین بار در سال ۸۷ زیر و رو کردند و پاسخ شکایت ما به بهشت زهرا را ندادهاند؟
۱۰. چرا پنج سال است درب اصلی خاوران را بستهاند و مادران و پدران پیر مجبورند مسافت زیادی را با پای پیاده تا رسیدن به محل نامعلوم دفن عزیزانشان طی کنند؟
۱۱. چرا اجازه گذاشتن سنگ قبر و کاشتن گل و گیاه و آب یاری و نظافت به ما نمیدهند؟
۱۲. چرا حق شکایت را از ما گرفتهاند و ما را مورد پیگرد و اذیت و آزار قرار میدهند؟
آقای روحانی، آیا میدانید وزیر «داد»گستری که شما انتخاب کردهاید، در ۲۵ سال پیش یکی از اعضای کمیسیون مرگ بوده و چندین هزار نفر از بهترین و صادقترین انسانها و از جمله دو برادر نازنینم که حکم زندان داشتند را به دلیل دگراندیشی اعدام کردند! و بسیاری از افرادی که به شما رأی دادهاند از همین خانوادهها هستند، کسانی که پدر یا مادرشان، همسرشان، خواهر یا برادرشان و پسر یا دخترشان در جمهوری اسلامی کشته شدهاند. خانوادههایی که با تمام این فشارها باز هم دوام آوردند و این شرایط را تحمل میکنند.
آنها از سر درد و ناچاری به این جابهجاییها دل بستهاند ولی اگر این بار به نیازها و خواستههای آنها بیتوجهی شود، قطعاً راه دیگری را برای تحقق مطالباتشان پیدا خواهند کرد.
شما اگر واقعاً آگاه به زمان و موقعیت خود شدهاید و این حقیقت تلخ را به همراه تمامی مسئولان پذیرفتهاید که حداقل برای نجات خودتان باید کاری دیگر کنید، همین امروز انجام دهید، زیرا فردا دیر است.
آقای رئیسجمهور، امسال ۲۵ سال از کشتار زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷ میگذرد و ما هم چنان به دنبال کشف حقیقت و پاسخگویی مسئولان جمهوری اسلامی هستیم و تا زمانی که حقیقت آنچه بر بستگان ما در زندانهای جمهوری اسلامی گذشته است روشن نشود، این داغ برای ما هم چنان تازه است و پیگیریهای ما ادامه خواهد داشت.
ما از شما میخواهیم که به اذیت و آزار مادران و دیگر بستگان اعدامشدگان و ناپدیدشدگان قهری پایان دهید؛ درهای خاوران به روی ما گشوده شود و برای برگزاری مراسم سالگرد خانوادهها محدودیت و مزاحمت ایجاد نشود؛ ما میخواهیم محل دفن عزیزان گمشدهمان را مشخص کنیم و آنجا را به سلیقه خودمان بیاراییم؛ این حداقل حق ما خانوادههای آسیبدیده است و از شما میخواهیم که این حق را محترم بشمارید و به رسمیت بشناسید.
تلاش ما دادخواهان برای ساختن دنیایی بهتر و انسانیتر است تا جهان شاهد بروز و تکرار چنین جنایتهایی نباشد.
----------------------------------------------------------------
* نظرات طرح شده در این نامه، بازتاب دیدگاه رادیو فردا نیست.