توضيح: در خلال مبارزات انتخابات رياست جمهوری آمريکا در ۱۹۹۲ يکی از دستياران بيل کلينتون عبارتی را در يک محفل خصوصی و گفتگوی درون حزبی بکار برد تا بر حياتی بودن نقش اقتصاد در شرايط آن روز آمريکا تاکيد کند. همان عبارت: (“It’s the economy, stupid.” به معنی «قضيه اقتصاد است، بی شعور» در زمان کوتاهی چنان کاربرد عمومی پيدا کرد که تبديل به شعار انتخاباتی بيل کلينتون شد. عنوان مقاله فعلی از همان شعار انتخاباتی گرفته شده است. طبيعی است کاربرد واژه «بی شعور« بيشتر جنبه طنز دارد تا توهين- حد اقل ۳۵۰ ميليون آمريکايی آنرا توهين تلقی نمی کنند.
امروز اين شعار انتخاباتی دوران کلينتون نه تنها در ايالات متحده بلکه در سطحی جهانی کاربرد دارد. اقتصاد نه تنها معضل ايالات متحده بلکه معضل اصلی بسياری کشور های پيشرفته صنعتی و به طريق اولی مشکل لاينحل بسياری از کشورهای کمتر توسعه يافته و حتی صاحب منابع زيرزمينی است. اقتصاد اصلیترين تهديدی است که متوجه اتحاديه اروپا يا روسيه است.
ايران در سه دهه اخير با تهديدات اقتصادی متنوعی مواجه بوده که بخشی از آن حاصل تحريمها و بخشی ديگر ناشی از سوءمديريت منابع و ناتوانی در مديريت تحريمهای بينالمللی و بخشی ديگر ناشی از سرريز شدن بحران اقتصاد جهانی بوده است. اگرچه آماری منتشر نمیشود و نظام رسمی سياسی در اين مورد سکوت اختيار میکند يا اطلاعات درستی به مردم داده نمیشود ولی حساب سرانگشتی ميزان سوءاستفادههای انجام شده در منابع مالی ايران و ريخت و پاشها و سوء استفاده های ناشی از تاکتيکهايی که برای دورزدن تحريمها اتخاذ شده، و دله دزدیهايی که از اموال عمومی وسرمايههای ملی به عمل آمده به ارقام چند صد ميلياردی رسيده است.
از طرف ديگر ظرفيت صادرات نفتی ايران که قبل از انقلاب حدود ۵ ميليون بشکه در روز بوده در سالهای تحريم به زير يک ميليون سقوط کرده است. حاصل اين شکست فاحش در اداره اقتصاد مملکت اين بوده است که ارزش برابری ريال ايران و قدرت خريد آن هر روز نسبت به روز قبل کاهش يافته به نحوی که فقط در سالهايی که دستگاه اجرايی مملکت به دست محمود احمدینژاد اداره میشده ارزش يک دلار آمريکا از زير ده هزار ريال به حدود سی و هفت هزار ريال افزايش پيدا کرده است. تنها علت اين شکست عظيم اقتصادی پافشاری سيستم در توسعه برنامه هستهای و به موازات آن انکار نقش اقتصاد در حيات سياسی ملت بوده است.
تفاوتهای طبقاتی عميقی که در جامعه ايجاد شده عدهای را محتاج نيازمندیهای روزمره و عدهای را صاحب برج و اتومبيلهای چند صد ميليون تومانی کرده است در حالی که تحت هيچ شرايطی مگر از طريق فساد و رانتخواری نمیتوان چنين درآمدهايی را در مملکت به طور مشروع کسب کرد.
در برابراين تصوير هولناک اقتصادی و ناديده گرفتن اصول اوليه امور اقتصادی، عدم درک و انکار اهميت اقتصاد، عناد در پذيرش تاثير اقتصاد در حيات سياسی ممکت و کوشش در جايگزينی آن با باورهای مذهبی عامه مردم است.
هر روزکه به تيتر مطبوعات داخلی و خارجی ايران نگاه کنيد به نظر میرسد که ديگر امروز روز آخرعمر زمين است. آنچه تبليغ میشود اصلاً ارتباطی با اقتصاد ندارد؛ هر روز ممکن است يا جنگ شروع شود، يا امام زمان ظهور کند. دشمن پشت دروازهها آماده حمله است و البته که فقط «اسلام» در خطر است.
محمد جواد ظريف وزير امور خارجه جمهوری اسلامی در آذر ماه سال ۹۲ با گروهی از دانشجويان جلسه پرسش و پاسخی داشت. يکی از دانشجويان که «دلواپس» اورانيومهای غنی شده بود و سوال میکرد چگونه اورانيوم رقيق شده را میتوان دوباره توليد کرد و چرا دستگاه ديپلماسی اجازه میدهد به ملت توهين شود و «پول ملت را به صورت قطره قطره برگردانند»؟ آن دانشجو به وزير هشدار می داد که «برخی جريانها در داخل کشور دلداده غرب هستند و به نيروی داخلی بی اعتمادند؛ "بيم آن میرود که آنها شما را دچار اشتباه کنند» و سر انجام به ظريف يادآور شد که «نگاه رهبری» درست است و آمريکا «بیصداقت» است.
محمد جواد ظريف هم يکباره و به صراحت پاسخ می دهد که:
«غربیها از چهار تا تانک و موشک ما نمیترسند بلکه از مردم ايران میترسند. آيا شما فکر میکنيد که آمريکا نمیتواند سيستم نظامی ما را از کار بيندازد؟ واقعا شما فکر میکنيد که آمريکا از سيستم نظامی ما میترسد؟ آيا واقعا به خاطر سيستم نظامی ماست که آمريکا جلو نمیآيد؟ بله؟» اين بگو مگو نشانه بخشی از تفکرحاکم در بخشی از حاکميت و نشاندهنده جهانبينی آن است. پاسخ ظريف بيش از آنکه قانع کننده باشد در جهت دفاع از سياست دولت روحانی بود و میخواست اطمينان بدهد که مذاکرات با احترام به وجهه ايران صورت میگيرد و مختصری هم به قضيه سياستهای غلط دولت احمدینژاد که «پول نفت کشور» را از دست داد اشاره میکند ولی اين صراحت را ندارد که بگويد: «قضيه اقتصاد است، بی شعور».
جهاد هستهای يعنی چی؟
رويارويی لفظی محمد جواد ظريف با دانشجويان موافق و مخالف با موجی از حملات و حتی فحاشیهای راستگرايان افراطی ومطبوعات تند رو مخالف دولت روحانی مواجه شد و به تدريج سر زخمی را باز کرد که «دلواپسان» خونابه آن بود.
به دنبال اين ماجرا بود که نمايش نيروهای نظامی با تسليحاتی که به تعبيرِ سرداران سپاه قادرند تل آويو و اخيراً واشينگتن را هم در هر لحظه کن فيکون کنند پيش آمد. يکباره از سامانههای پدافند هوايی «پيشرفته» و «محرمانه»ای سخن گفته شد که «شايد فقط روسها» مشابه آن را داشته باشند يا صحبت از «قدرت زمينی رده اول جهانی» شد که توان بازدارندگی آن «بالاتر از حد تصور است»!
عليرغم اينکه ايران پيوسته بر غير نظامی بودن برنامه اتمی خود تاکيد میکند معلوم نيست چرا سرداران سپاه و شخصيتهای نظامی ايران دائماً از حق ايران در برخورداری از تکنولوژی هستهای از طريق درشت نمايی توانايی نظامی ايران دفاع میکنند و حتی بعضی از سرداران سپاه با تکيه بر توان نظامی دستگاه ديپلماسی را ترغيب میکنند که «با تکيه بر ظرفيت ايجاد شده از سوی سپاه» محکم ايستادگی کند و «حتی يک گام نيز عقبنشينی نکند».
با اطمينان از اينکه ترس دستگاه ديپلماسی از قدرت نظامی طرفهای اروپايی و آمريکايی مذاکرهکننده است، جانشين فرمانده کل سپاه تاکيد میکند «که به مردان عرصه ديپلماتيک و مسئولان مذاکرات میگويم که در ميدان دفاع از عرصههای دفاعی و هستهای و جهاد هستهای به ثمر نشسته مردانه و شجاعانه و در شأن ملت ايران بايستيد. » وی قدرت سپاه را ناشی از قدرت الهی دانسته و معتقد است "۵۰۰ گردان امام حسين... آمادهاند درسهای فراموشنشدنی به دشمن بدهند».
گزينه نظامی يا تحريم اقتصادی؟
ايران بارها و بارها گفته است که قصد توليد سلاح هستهای ندارد. صِرف اعلام اين امر مساله هستهای ايران را از مقوله نظامی خارج و وارد حيطه سياسی – ديپلماتيک و يا حد اکثر اقتصادی میکند. يعنی در درجه اول ارباب سياست و اقتصاد بايد ابعاد سياست هستهای ايران را ترسيم و تدوين و از آن دفاع يا در جهت کمتر تنشآفرين بودن آن در جستجوی چاره باشند. در مذاکرات برای حل و فصل قضيه هستهای ايران همان کارشناسان دقيقاً قادر خواهند بود سودمندی و يا نقش احتمالی تکنولوژی هستهای را بر بازار کار و توليد انرژی حلاجی کرده و از سياست غير نظامی هستهای ايران دفاع و يا حتی به عنوان ابزار چانهزنی از آن استفاده کنند تا اهداف دراز مدت سياسی و اقتصادی ايران تامين شود. در عرصه مذاکرات ديپلماتيک از اين بده بستانها بسيار انجام میشود و در نهايت هم راهی برای اينکه هر دو طرف احساس برنده بودن بکنند پيدا میشود بدون اينکه تهديد نظامی صورت گيرد.
اما راهی که در پيش گرفته شده چنين نيست و مذاکرهکنندگان حتی تا حد خائنين به وطن ارزيابی شدهاند و پيوسته دست کم يک شخصيت نظامی وجود داشته که با ارائه چهرهای خوفناک از توان نظامی ايران هَل من مُبارز طلبيده باشد و توافقات انجام شده را مغشوش و با چالش مواجه کند.
اگر بخواهيم شش ماه گذشته را که ايران در چارچوب فاز اول مذاکرات ۵+۱ به مذاکرات ديپلماتيک ادامه داد موشکافی کنيم وبه صداهايی که خارج از مذاکرات از جانب ديگر دولتها که مستقيماً طرف مذاکره نبودهاند، مانند اسرائيل، توجه نکنيم يعنی فقط ترکيب ايران و ۵+۱ را در نظر بگيريم هيچ کشوراروپايی ايران را تهديد به جنگ نکرده است. در اين ميان ايالات متحده آن هم يا تحت تاثير و يا به قصد خنثیسازی فشارهای اسرائيل، پيوسته برشعار «همه گزينهها از جمله گزينه نظامی روی ميز است» تاکيد کرده است. در عمل، اما، بيش از هر کشور ديگری، ايالات متحده بر ابزار اقتصادی تکيه داشته است هرچند که بعد از انتخاب روحانی کاربر اين ابزار هم رو به کاهش بوده است.
درصحنه عمل از زمان انتخاب روحانی به رياست جمهوری ايران (۱۴ ژوئن ۲۰۱۳ تا به امروز)، ايالات متحده فقط ۳ مورد تحريم اقتصادی جديد را بر ايران اعمال کرده که شامل ۶۰ فرد يا موسسه بوده است. از اين رقم ۵۰ مورد آن بعد از امضای توافقنامه ژنو است. رقم افراد و موسسات تحريمی قبل از انتخاب روحانی بيش از ۱۸۰ مورد است و به همين دليل ناظران معتقدند اوباما از زمان روحانی تا به امروز از شدت اعمال تحريمها کاسته است. هرچند شرايط موجود تا شرايط مطلوب فاصله زياد دارد ولی همين مختصر تغييرات تاثيرات مثبتی بر اقتصاد، تورم و حتی چهره بينالمللی ايران داشته است. طبيعی است که برداشته شدن فشار تحريم موجب بازگشت ايران به مسير طبيعی حيات سياسی و اجتماعی ملت خواهد شد.
تحليل اوضاع بر مبنای بحران موشکی کوبا
در اينجا تحليل وضعيت فعلی روابط ايران و آمريکا را با استعانت از مهمترين واقعه دوران جنگ سرد، يعنی بحران موشکی کوبا مورد تحليل و بررسی قرار میدهيم. در هيچ مقطعی از تاريخ، دشمنی که مسلح به موشکهای دارای کلاهکهای اتمی باشد به اندازه دوران بحران موشکی کوبا به سواحل آمريکا نزديک نبوده است. کوبای دهه ۱۹۶۰ با داشتن موشکهای بالستيک با کلاهک اتمی کمتر از ۱۵۰ کيلو متر با آمريکا فاصله داشت وبخشهايی از سواحل فلوريدا در تيررس موشکهای اتمی کوبا قرارمیگرفت.
جدای از بزرگنمايیها و عليرغم پيشرفتهای تکنولوژيک و توانايیهای غيرقابل انکاری که درتوان و ميزان بُرد موشکهای متعارف ايران پديدآمده، ايران قادر نيست حتی تا نيمه راه آمريکا و آبهای اقيانوس اطلس را نشانه بگيرد. حداکثر بُرد موشکی مورد ادعای ايران تا حدود اسرائيل است که تازه کاربرد آن موشکها عليه اسرائيل يک مشکل اساسی دارد: اگر ايران آنطور که ادعا میکند توان نابودی اسرائيل را داشته باشد نتيجه ناخواسته و فوری آن نابودی فلسطين هم هست. نمیتوان به موشکهای ايران گفت برويد بالای سر اسرائيل و فقط اسرائيلیها را بکشيد. موشکها نمیتوانند تمايز قايل شوند. بنا بر اين کل توانايی موشکی ايران زمينگير است و فقط جنبه نمايشی و مبارزطلبی دارد.
بنا بر اين موشکهای ايران تهديدی برای آمريکا نيستند اما اگر به بحث بحران موشکی برگرديم يکی از نتايج بحران موشکی کوبا اين بود که برای چندين دهه و تا به امروز کوبا مشمول تحريمهای اقتصادی شديدی قرار گرفت و نتوانست به آن اعتلای اقتصادی و آرمانهای مارکسيستی موعود برسد. رائول کاسترو به جای فيدل کاسترو نشست و سيگنالهايی رد و بدل شد ولی هيچ تحولی مشاهده نشد. برخی از شخصيتهای بانفوذ و حتی رئيس جمهور سابق، جيمی کارتر، کوشيدند رابطه بين دو کشور را متحول و تحريمها را از ميان بردارند، اما، منافع آمريکا در کوبا کمتر از آن بود و هست که انگيزه مناسبی برای رفع تحريم کوبا ايجاد کند. روشنفکرانی که که کتاب «جنگ شکر در کوبا» اثر فيلسوف فرانسوی ژان پُل سارتر را خواندهاند ممکن است هنوز فکر کنند کورپوراسيونهای شکر آمريکا تمايلی به رفع حصر کوبا ندارند چراکه میخواهند قيمت شکر در آمريکا را در انحصار خود نگه دارند. اعم از اينکه اين قضيه درست يا نادرست، تحريم از زمان بحران موشکی دست نخورده مانده است و درسی که از آن میتوان گرفت عبارت است از اينکه حداقل تا به امروز کوبا انگيزه اقتصادی قوی برای ايالات متحده ايجاد نکرده است تا به رفع تحريم آن کشور مبادرت شود. از ساير جهات هم که کوبا پس از سقوط مارکسيسم و اتحاد شوروی محلی از اعراب ندارد.
اما در مورد ايران وضعيت تفاوتی اساسی دارد. ايران با هفتاد ميليون جمعيت بر دريايی از نفت و گاز دسترسی دارد که تا سالهای نامعلومی جريان خواهد داشت. از هر جهتی که نگاه بکنيد جهان آينده به ايران، و ايران آينده به جهان نيازمند است. هيچ کشوری در جهان نمیتواند به تنهايی نيازهای اقتصادی، کشاورزی، صنعتی-تکنولوژيک و حتی فرهنگی خود را بدون وابستگی متقابل با ديگر کشور های دنيا فراهم کند. امروزه ايالات متحده يکی از بزرگترين صادرکنندگان نفت دنيا است و بنا براين مبلغان تئوری توطئه نميتوانند ادعا کنند که آمريکا به نفت ايران چشم دوخته است. مگر اينکه تيم سياست خارجی ايران به کلی منابع زير زمينی ايران را به آمريکا واگذار کنند!
واقعيت اين است که ايران میتواند رابطه صحيح و تعريف شدهای با آمريکا داشته باشد و نفت ايران راهمچنان به چين و ژاپن و هند بفروشد. اما در مجموع اين اقتصاد آينده ايران است که میتواند شرايط روابط دوستانه با دنيا را فراهم کند و نه اينکه بر تهديدات بیمنطق نظامی تکيه نمايد. اقتصاد بينالمللی به ايران به عنوان يک بازار مصرف نگاه میکند که سود آن در شرايط مودت و مراوده بينالمللی بيش از ضرر آن است. اين ايران است که بايد از منابع نفت و گاز به نحو بهينه استفاده کند و با مراوده صحيح با دنيا به تراژدی اقتصادی ملت ومملکت خاتمه دهد. وقتی صحبت از اقتصاد بينالمللی میکنيم ديگر محدود به آمريکا و اروپا نمیشود بلکه دوستان ايران چين و ژاپن و هندوستان و همه عرصه گيتی را در بر میگيرد که نمیتوانند در شرايط تحريم با ايران تبادلات اقتصادی صحيحی داشته باشند.
اين بيش از همه به نفع منافع ملی و اقتصادی ايران است که به جای خريد از بازار سياه و فروش زير قيمت بازار سياه، و يا از طريق دلالهايی مانند بابک زنجانی، بخواهد پولهای ملت مستقيما به حساب بانک مرکزی ايران واريز شود و خرج ملت شود تا ۷۰ ميليون جمعيت ايران برای دريافت۱۳ دلار يارانه در ماه ثبت نام نکنند وآن روستايی پشتکوهنشين هم چيزی بيش از نان و ماست برروی سفره داشته باشد. بنا بر اين باز هم بر میگرديم به اينکه: «قضيه اقتصاد است، بی شعور».
در جهانی که روابط بين دولتها بدون خصومت جريان داشته باشد کشوری مانند ايران با منابع و ذخاير طبيعیاش يک اعتبار و ارزش جهانی است که شايسته دوستانی بيش از سوريه و روسيه است وهر کشوری خواهان ايجاد ارتباط با آن خواهد بود. بیاغراق دير يا زود حتی موفق خواهد شد راکتورهای هستهای برای توليد انرژی از غرب خريداری و نصب کند که بر خلاف نوع روسی آن نقص فنی دايمی نداشته باشند. در حاليکه اگر ايران نتواند با کشورهای اروپايی و آمريکا بر سر الفبای روابط آتی کنار بيايد، با اراده خود مملکت را تبديل به کوبای دهه ۱۹۶۰ کرده است بدون اينکه حتی يک کلاهک تمی توليد کرده باشد. اين الفبا طيفی از فرهنگ، تکنولوژی و صنعت، سياست و اقتصاد را شامل میشود ولی به طور يقين اقتصاد در آن پر رنگتر خواهد بود.
مذاکرات مستقيم ايران و آمريکا قبل از مذاکره برای توافق نهايی
اکنون زمانی فرا رسيده که ايران بتواند با مخالفين پيدا و پنهان خود آشتی کند و راه را برای روابطی سازنده و دراز مدت بگشايد.
مذاکرات روزهای دوشنبه و سهشنبه با آمریکاییها و پيش از دور بعدی مذاکرات ايران با ۱+۵ بسیار حساس است.
در حالی که تا آغاز مذاکرات برای نهايی کردن توافقات ژنو ۲۹ تير چندين دور ملاقات ديگر از جمله با روسها در پيش خواهد بود، به عقيده ناظران، ملاقات اين هفته با آمريکايیها حائز اهميت فوق العادهای است چرا که میتواند مسير وشرايط توافق نهايی بين ايران و آمريکا را روشنتر کند. ممکن است در پايان اين مذاکرات نتايج مطلوب به دست نيايد و نهايتا توافق نهايی به تأخير بيافتد. اما در هر حال در کنار هرگونه توافق در زمينه مسايل هستهای و در نتيجه از کار افتادن هر يک سانتريفيوژ يک گام مثبت در جهت بهبود حال اقتصادی ايران برداشته خواهد شد. اکنون که شخص رئيس جمهوری بار مسووليت توفيق يا شکست مذاکرات را صراحتاً بر دوشت گرفته نمايندگان ديپلماسی ايران بايد شرايط و اوضاع و احوال بينالمللی را برای ملت به نحوی روشن کنند که حتی «دلواپسان» بدانند که: «قضيه اقتصاد است، بی شعور»
* جليل روشندل، استاد علوم سياسی و امنيت بينالملل در دانشگاه کارولينای شرقی در آمريکاست. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استنفورد، دوک، يوسیالای و دانشگاه تهران سابقه تدريس و پژوهش داشته است. از وی تاليفات متعددی در زمينه امنيت بينالملل، خاورميانه و خليج فارس منتشر شده است.
......................................................................................................................
نظر نويسنده بازتاب ديدگاه راديو فردا نيست.
امروز اين شعار انتخاباتی دوران کلينتون نه تنها در ايالات متحده بلکه در سطحی جهانی کاربرد دارد. اقتصاد نه تنها معضل ايالات متحده بلکه معضل اصلی بسياری کشور های پيشرفته صنعتی و به طريق اولی مشکل لاينحل بسياری از کشورهای کمتر توسعه يافته و حتی صاحب منابع زيرزمينی است. اقتصاد اصلیترين تهديدی است که متوجه اتحاديه اروپا يا روسيه است.
ايران در سه دهه اخير با تهديدات اقتصادی متنوعی مواجه بوده که بخشی از آن حاصل تحريمها و بخشی ديگر ناشی از سوءمديريت منابع و ناتوانی در مديريت تحريمهای بينالمللی و بخشی ديگر ناشی از سرريز شدن بحران اقتصاد جهانی بوده است. اگرچه آماری منتشر نمیشود و نظام رسمی سياسی در اين مورد سکوت اختيار میکند يا اطلاعات درستی به مردم داده نمیشود ولی حساب سرانگشتی ميزان سوءاستفادههای انجام شده در منابع مالی ايران و ريخت و پاشها و سوء استفاده های ناشی از تاکتيکهايی که برای دورزدن تحريمها اتخاذ شده، و دله دزدیهايی که از اموال عمومی وسرمايههای ملی به عمل آمده به ارقام چند صد ميلياردی رسيده است.
از طرف ديگر ظرفيت صادرات نفتی ايران که قبل از انقلاب حدود ۵ ميليون بشکه در روز بوده در سالهای تحريم به زير يک ميليون سقوط کرده است. حاصل اين شکست فاحش در اداره اقتصاد مملکت اين بوده است که ارزش برابری ريال ايران و قدرت خريد آن هر روز نسبت به روز قبل کاهش يافته به نحوی که فقط در سالهايی که دستگاه اجرايی مملکت به دست محمود احمدینژاد اداره میشده ارزش يک دلار آمريکا از زير ده هزار ريال به حدود سی و هفت هزار ريال افزايش پيدا کرده است. تنها علت اين شکست عظيم اقتصادی پافشاری سيستم در توسعه برنامه هستهای و به موازات آن انکار نقش اقتصاد در حيات سياسی ملت بوده است.
تفاوتهای طبقاتی عميقی که در جامعه ايجاد شده عدهای را محتاج نيازمندیهای روزمره و عدهای را صاحب برج و اتومبيلهای چند صد ميليون تومانی کرده است در حالی که تحت هيچ شرايطی مگر از طريق فساد و رانتخواری نمیتوان چنين درآمدهايی را در مملکت به طور مشروع کسب کرد.
در برابراين تصوير هولناک اقتصادی و ناديده گرفتن اصول اوليه امور اقتصادی، عدم درک و انکار اهميت اقتصاد، عناد در پذيرش تاثير اقتصاد در حيات سياسی ممکت و کوشش در جايگزينی آن با باورهای مذهبی عامه مردم است.
هر روزکه به تيتر مطبوعات داخلی و خارجی ايران نگاه کنيد به نظر میرسد که ديگر امروز روز آخرعمر زمين است. آنچه تبليغ میشود اصلاً ارتباطی با اقتصاد ندارد؛ هر روز ممکن است يا جنگ شروع شود، يا امام زمان ظهور کند. دشمن پشت دروازهها آماده حمله است و البته که فقط «اسلام» در خطر است.
محمد جواد ظريف وزير امور خارجه جمهوری اسلامی در آذر ماه سال ۹۲ با گروهی از دانشجويان جلسه پرسش و پاسخی داشت. يکی از دانشجويان که «دلواپس» اورانيومهای غنی شده بود و سوال میکرد چگونه اورانيوم رقيق شده را میتوان دوباره توليد کرد و چرا دستگاه ديپلماسی اجازه میدهد به ملت توهين شود و «پول ملت را به صورت قطره قطره برگردانند»؟ آن دانشجو به وزير هشدار می داد که «برخی جريانها در داخل کشور دلداده غرب هستند و به نيروی داخلی بی اعتمادند؛ "بيم آن میرود که آنها شما را دچار اشتباه کنند» و سر انجام به ظريف يادآور شد که «نگاه رهبری» درست است و آمريکا «بیصداقت» است.
محمد جواد ظريف هم يکباره و به صراحت پاسخ می دهد که:
«غربیها از چهار تا تانک و موشک ما نمیترسند بلکه از مردم ايران میترسند. آيا شما فکر میکنيد که آمريکا نمیتواند سيستم نظامی ما را از کار بيندازد؟ واقعا شما فکر میکنيد که آمريکا از سيستم نظامی ما میترسد؟ آيا واقعا به خاطر سيستم نظامی ماست که آمريکا جلو نمیآيد؟ بله؟» اين بگو مگو نشانه بخشی از تفکرحاکم در بخشی از حاکميت و نشاندهنده جهانبينی آن است. پاسخ ظريف بيش از آنکه قانع کننده باشد در جهت دفاع از سياست دولت روحانی بود و میخواست اطمينان بدهد که مذاکرات با احترام به وجهه ايران صورت میگيرد و مختصری هم به قضيه سياستهای غلط دولت احمدینژاد که «پول نفت کشور» را از دست داد اشاره میکند ولی اين صراحت را ندارد که بگويد: «قضيه اقتصاد است، بی شعور».
جهاد هستهای يعنی چی؟
رويارويی لفظی محمد جواد ظريف با دانشجويان موافق و مخالف با موجی از حملات و حتی فحاشیهای راستگرايان افراطی ومطبوعات تند رو مخالف دولت روحانی مواجه شد و به تدريج سر زخمی را باز کرد که «دلواپسان» خونابه آن بود.
به دنبال اين ماجرا بود که نمايش نيروهای نظامی با تسليحاتی که به تعبيرِ سرداران سپاه قادرند تل آويو و اخيراً واشينگتن را هم در هر لحظه کن فيکون کنند پيش آمد. يکباره از سامانههای پدافند هوايی «پيشرفته» و «محرمانه»ای سخن گفته شد که «شايد فقط روسها» مشابه آن را داشته باشند يا صحبت از «قدرت زمينی رده اول جهانی» شد که توان بازدارندگی آن «بالاتر از حد تصور است»!
عليرغم اينکه ايران پيوسته بر غير نظامی بودن برنامه اتمی خود تاکيد میکند معلوم نيست چرا سرداران سپاه و شخصيتهای نظامی ايران دائماً از حق ايران در برخورداری از تکنولوژی هستهای از طريق درشت نمايی توانايی نظامی ايران دفاع میکنند و حتی بعضی از سرداران سپاه با تکيه بر توان نظامی دستگاه ديپلماسی را ترغيب میکنند که «با تکيه بر ظرفيت ايجاد شده از سوی سپاه» محکم ايستادگی کند و «حتی يک گام نيز عقبنشينی نکند».
با اطمينان از اينکه ترس دستگاه ديپلماسی از قدرت نظامی طرفهای اروپايی و آمريکايی مذاکرهکننده است، جانشين فرمانده کل سپاه تاکيد میکند «که به مردان عرصه ديپلماتيک و مسئولان مذاکرات میگويم که در ميدان دفاع از عرصههای دفاعی و هستهای و جهاد هستهای به ثمر نشسته مردانه و شجاعانه و در شأن ملت ايران بايستيد. » وی قدرت سپاه را ناشی از قدرت الهی دانسته و معتقد است "۵۰۰ گردان امام حسين... آمادهاند درسهای فراموشنشدنی به دشمن بدهند».
گزينه نظامی يا تحريم اقتصادی؟
ايران بارها و بارها گفته است که قصد توليد سلاح هستهای ندارد. صِرف اعلام اين امر مساله هستهای ايران را از مقوله نظامی خارج و وارد حيطه سياسی – ديپلماتيک و يا حد اکثر اقتصادی میکند. يعنی در درجه اول ارباب سياست و اقتصاد بايد ابعاد سياست هستهای ايران را ترسيم و تدوين و از آن دفاع يا در جهت کمتر تنشآفرين بودن آن در جستجوی چاره باشند. در مذاکرات برای حل و فصل قضيه هستهای ايران همان کارشناسان دقيقاً قادر خواهند بود سودمندی و يا نقش احتمالی تکنولوژی هستهای را بر بازار کار و توليد انرژی حلاجی کرده و از سياست غير نظامی هستهای ايران دفاع و يا حتی به عنوان ابزار چانهزنی از آن استفاده کنند تا اهداف دراز مدت سياسی و اقتصادی ايران تامين شود. در عرصه مذاکرات ديپلماتيک از اين بده بستانها بسيار انجام میشود و در نهايت هم راهی برای اينکه هر دو طرف احساس برنده بودن بکنند پيدا میشود بدون اينکه تهديد نظامی صورت گيرد.
اما راهی که در پيش گرفته شده چنين نيست و مذاکرهکنندگان حتی تا حد خائنين به وطن ارزيابی شدهاند و پيوسته دست کم يک شخصيت نظامی وجود داشته که با ارائه چهرهای خوفناک از توان نظامی ايران هَل من مُبارز طلبيده باشد و توافقات انجام شده را مغشوش و با چالش مواجه کند.
اگر بخواهيم شش ماه گذشته را که ايران در چارچوب فاز اول مذاکرات ۵+۱ به مذاکرات ديپلماتيک ادامه داد موشکافی کنيم وبه صداهايی که خارج از مذاکرات از جانب ديگر دولتها که مستقيماً طرف مذاکره نبودهاند، مانند اسرائيل، توجه نکنيم يعنی فقط ترکيب ايران و ۵+۱ را در نظر بگيريم هيچ کشوراروپايی ايران را تهديد به جنگ نکرده است. در اين ميان ايالات متحده آن هم يا تحت تاثير و يا به قصد خنثیسازی فشارهای اسرائيل، پيوسته برشعار «همه گزينهها از جمله گزينه نظامی روی ميز است» تاکيد کرده است. در عمل، اما، بيش از هر کشور ديگری، ايالات متحده بر ابزار اقتصادی تکيه داشته است هرچند که بعد از انتخاب روحانی کاربر اين ابزار هم رو به کاهش بوده است.
درصحنه عمل از زمان انتخاب روحانی به رياست جمهوری ايران (۱۴ ژوئن ۲۰۱۳ تا به امروز)، ايالات متحده فقط ۳ مورد تحريم اقتصادی جديد را بر ايران اعمال کرده که شامل ۶۰ فرد يا موسسه بوده است. از اين رقم ۵۰ مورد آن بعد از امضای توافقنامه ژنو است. رقم افراد و موسسات تحريمی قبل از انتخاب روحانی بيش از ۱۸۰ مورد است و به همين دليل ناظران معتقدند اوباما از زمان روحانی تا به امروز از شدت اعمال تحريمها کاسته است. هرچند شرايط موجود تا شرايط مطلوب فاصله زياد دارد ولی همين مختصر تغييرات تاثيرات مثبتی بر اقتصاد، تورم و حتی چهره بينالمللی ايران داشته است. طبيعی است که برداشته شدن فشار تحريم موجب بازگشت ايران به مسير طبيعی حيات سياسی و اجتماعی ملت خواهد شد.
تحليل اوضاع بر مبنای بحران موشکی کوبا
در اينجا تحليل وضعيت فعلی روابط ايران و آمريکا را با استعانت از مهمترين واقعه دوران جنگ سرد، يعنی بحران موشکی کوبا مورد تحليل و بررسی قرار میدهيم. در هيچ مقطعی از تاريخ، دشمنی که مسلح به موشکهای دارای کلاهکهای اتمی باشد به اندازه دوران بحران موشکی کوبا به سواحل آمريکا نزديک نبوده است. کوبای دهه ۱۹۶۰ با داشتن موشکهای بالستيک با کلاهک اتمی کمتر از ۱۵۰ کيلو متر با آمريکا فاصله داشت وبخشهايی از سواحل فلوريدا در تيررس موشکهای اتمی کوبا قرارمیگرفت.
جدای از بزرگنمايیها و عليرغم پيشرفتهای تکنولوژيک و توانايیهای غيرقابل انکاری که درتوان و ميزان بُرد موشکهای متعارف ايران پديدآمده، ايران قادر نيست حتی تا نيمه راه آمريکا و آبهای اقيانوس اطلس را نشانه بگيرد. حداکثر بُرد موشکی مورد ادعای ايران تا حدود اسرائيل است که تازه کاربرد آن موشکها عليه اسرائيل يک مشکل اساسی دارد: اگر ايران آنطور که ادعا میکند توان نابودی اسرائيل را داشته باشد نتيجه ناخواسته و فوری آن نابودی فلسطين هم هست. نمیتوان به موشکهای ايران گفت برويد بالای سر اسرائيل و فقط اسرائيلیها را بکشيد. موشکها نمیتوانند تمايز قايل شوند. بنا بر اين کل توانايی موشکی ايران زمينگير است و فقط جنبه نمايشی و مبارزطلبی دارد.
بنا بر اين موشکهای ايران تهديدی برای آمريکا نيستند اما اگر به بحث بحران موشکی برگرديم يکی از نتايج بحران موشکی کوبا اين بود که برای چندين دهه و تا به امروز کوبا مشمول تحريمهای اقتصادی شديدی قرار گرفت و نتوانست به آن اعتلای اقتصادی و آرمانهای مارکسيستی موعود برسد. رائول کاسترو به جای فيدل کاسترو نشست و سيگنالهايی رد و بدل شد ولی هيچ تحولی مشاهده نشد. برخی از شخصيتهای بانفوذ و حتی رئيس جمهور سابق، جيمی کارتر، کوشيدند رابطه بين دو کشور را متحول و تحريمها را از ميان بردارند، اما، منافع آمريکا در کوبا کمتر از آن بود و هست که انگيزه مناسبی برای رفع تحريم کوبا ايجاد کند. روشنفکرانی که که کتاب «جنگ شکر در کوبا» اثر فيلسوف فرانسوی ژان پُل سارتر را خواندهاند ممکن است هنوز فکر کنند کورپوراسيونهای شکر آمريکا تمايلی به رفع حصر کوبا ندارند چراکه میخواهند قيمت شکر در آمريکا را در انحصار خود نگه دارند. اعم از اينکه اين قضيه درست يا نادرست، تحريم از زمان بحران موشکی دست نخورده مانده است و درسی که از آن میتوان گرفت عبارت است از اينکه حداقل تا به امروز کوبا انگيزه اقتصادی قوی برای ايالات متحده ايجاد نکرده است تا به رفع تحريم آن کشور مبادرت شود. از ساير جهات هم که کوبا پس از سقوط مارکسيسم و اتحاد شوروی محلی از اعراب ندارد.
اما در مورد ايران وضعيت تفاوتی اساسی دارد. ايران با هفتاد ميليون جمعيت بر دريايی از نفت و گاز دسترسی دارد که تا سالهای نامعلومی جريان خواهد داشت. از هر جهتی که نگاه بکنيد جهان آينده به ايران، و ايران آينده به جهان نيازمند است. هيچ کشوری در جهان نمیتواند به تنهايی نيازهای اقتصادی، کشاورزی، صنعتی-تکنولوژيک و حتی فرهنگی خود را بدون وابستگی متقابل با ديگر کشور های دنيا فراهم کند. امروزه ايالات متحده يکی از بزرگترين صادرکنندگان نفت دنيا است و بنا براين مبلغان تئوری توطئه نميتوانند ادعا کنند که آمريکا به نفت ايران چشم دوخته است. مگر اينکه تيم سياست خارجی ايران به کلی منابع زير زمينی ايران را به آمريکا واگذار کنند!
واقعيت اين است که ايران میتواند رابطه صحيح و تعريف شدهای با آمريکا داشته باشد و نفت ايران راهمچنان به چين و ژاپن و هند بفروشد. اما در مجموع اين اقتصاد آينده ايران است که میتواند شرايط روابط دوستانه با دنيا را فراهم کند و نه اينکه بر تهديدات بیمنطق نظامی تکيه نمايد. اقتصاد بينالمللی به ايران به عنوان يک بازار مصرف نگاه میکند که سود آن در شرايط مودت و مراوده بينالمللی بيش از ضرر آن است. اين ايران است که بايد از منابع نفت و گاز به نحو بهينه استفاده کند و با مراوده صحيح با دنيا به تراژدی اقتصادی ملت ومملکت خاتمه دهد. وقتی صحبت از اقتصاد بينالمللی میکنيم ديگر محدود به آمريکا و اروپا نمیشود بلکه دوستان ايران چين و ژاپن و هندوستان و همه عرصه گيتی را در بر میگيرد که نمیتوانند در شرايط تحريم با ايران تبادلات اقتصادی صحيحی داشته باشند.
اين بيش از همه به نفع منافع ملی و اقتصادی ايران است که به جای خريد از بازار سياه و فروش زير قيمت بازار سياه، و يا از طريق دلالهايی مانند بابک زنجانی، بخواهد پولهای ملت مستقيما به حساب بانک مرکزی ايران واريز شود و خرج ملت شود تا ۷۰ ميليون جمعيت ايران برای دريافت۱۳ دلار يارانه در ماه ثبت نام نکنند وآن روستايی پشتکوهنشين هم چيزی بيش از نان و ماست برروی سفره داشته باشد. بنا بر اين باز هم بر میگرديم به اينکه: «قضيه اقتصاد است، بی شعور».
در جهانی که روابط بين دولتها بدون خصومت جريان داشته باشد کشوری مانند ايران با منابع و ذخاير طبيعیاش يک اعتبار و ارزش جهانی است که شايسته دوستانی بيش از سوريه و روسيه است وهر کشوری خواهان ايجاد ارتباط با آن خواهد بود. بیاغراق دير يا زود حتی موفق خواهد شد راکتورهای هستهای برای توليد انرژی از غرب خريداری و نصب کند که بر خلاف نوع روسی آن نقص فنی دايمی نداشته باشند. در حاليکه اگر ايران نتواند با کشورهای اروپايی و آمريکا بر سر الفبای روابط آتی کنار بيايد، با اراده خود مملکت را تبديل به کوبای دهه ۱۹۶۰ کرده است بدون اينکه حتی يک کلاهک تمی توليد کرده باشد. اين الفبا طيفی از فرهنگ، تکنولوژی و صنعت، سياست و اقتصاد را شامل میشود ولی به طور يقين اقتصاد در آن پر رنگتر خواهد بود.
مذاکرات مستقيم ايران و آمريکا قبل از مذاکره برای توافق نهايی
اکنون زمانی فرا رسيده که ايران بتواند با مخالفين پيدا و پنهان خود آشتی کند و راه را برای روابطی سازنده و دراز مدت بگشايد.
مذاکرات روزهای دوشنبه و سهشنبه با آمریکاییها و پيش از دور بعدی مذاکرات ايران با ۱+۵ بسیار حساس است.
در حالی که تا آغاز مذاکرات برای نهايی کردن توافقات ژنو ۲۹ تير چندين دور ملاقات ديگر از جمله با روسها در پيش خواهد بود، به عقيده ناظران، ملاقات اين هفته با آمريکايیها حائز اهميت فوق العادهای است چرا که میتواند مسير وشرايط توافق نهايی بين ايران و آمريکا را روشنتر کند. ممکن است در پايان اين مذاکرات نتايج مطلوب به دست نيايد و نهايتا توافق نهايی به تأخير بيافتد. اما در هر حال در کنار هرگونه توافق در زمينه مسايل هستهای و در نتيجه از کار افتادن هر يک سانتريفيوژ يک گام مثبت در جهت بهبود حال اقتصادی ايران برداشته خواهد شد. اکنون که شخص رئيس جمهوری بار مسووليت توفيق يا شکست مذاکرات را صراحتاً بر دوشت گرفته نمايندگان ديپلماسی ايران بايد شرايط و اوضاع و احوال بينالمللی را برای ملت به نحوی روشن کنند که حتی «دلواپسان» بدانند که: «قضيه اقتصاد است، بی شعور»
* جليل روشندل، استاد علوم سياسی و امنيت بينالملل در دانشگاه کارولينای شرقی در آمريکاست. وی در مراکز مطالعاتی مختلفی مانند دانشگاه استنفورد، دوک، يوسیالای و دانشگاه تهران سابقه تدريس و پژوهش داشته است. از وی تاليفات متعددی در زمينه امنيت بينالملل، خاورميانه و خليج فارس منتشر شده است.
......................................................................................................................
نظر نويسنده بازتاب ديدگاه راديو فردا نيست.