حضور نظامی ايران در عراق - اين که ايران در عراق حضور نظامی قابل ملاحظه ای دارد و دوشادوش نيروهای نظامی عراق و اقليم کردستان در حال جنگ با نيروهای گروه به اصطلاح دولت اسلامی (داعش) است موضوعی است که ديگر نه بر کسی پوشيده است و نه کسی آن را انکار می کند.
اما در مورد تعداد نظاميان ايران درعراق اطلاع دقيقی در دست نيست. برخی اين رقم را تا حد سی هزار نيرو بزرگ می کنند و برخی ديگر آنرا در حد ۱۵۰۰ نفر تقليل می دهند.
احتمالاً ايران تعداد قابل ملاحظه ای پرسنل نظامی/ امنيتی در سطح کارشناس و مشاور در عراق دارد و علاوه بر آموزشهای کوتاه مدت نيروهای عراقی و پيشمرگه های کرد هزاران بسيجی، سپاهی و سرباز را به اين منطقه اعزام کرده است که مجموعاً با احتساب نيروهای عراق و پيشمرگه ها تعدادشان به ۳۰۰۰۰نفر می رسد و اين همان رقم حد اکثری است که در منابع مختلف ذکر شده است.
واقعيت اين است که با چند صد ويا چند هزار نفر حتی ورزيده ترين جنگاوران نمی توان با نيروی "وحشی" و بسيار متحرک داعش که از لحاظ جنگ افزاری و حمايت محلی برتری دارند به جنگ پرداخت. در چنين جنگی نمی توان باخوشبينی و اتکا به نيروی کاريزماتيک سرداران وارد شد.
چنين اقدامی مساوی باخودکشی دسته جمعی است. نوع جنگ مثلاً در منطقه تکريت که هدف آن آزاد سازی منطقه از اشغال داعش بوده، عليرغم سلاحهای اتوماتيک، بيشتر به شيوه جنگ های جنگ اول جهانی و يا جنگهای ايران و عراق در دهه هشتاد شباهت دارد؛ جنگی که ازخاکريزی به خاکريز ديگر وازسنگری به سنگر ديگر پيش می رود.
پشتيبانی هوايی ميتواند حمايت خوبی باشد ولی آمريکايی ها به خاطر نگرانيهای دراز مدت از روابط سياسی - نظامی منطقه، پوشش هوايی خود را متوقف کرده اند. به همين دليل تنها شيوه های جنگ کم دامنه و چريکی که گويا قاسم سليمانی به آن شهرت دارد در اين مقطع می تواند کارساز باشد. بديهی است که داعش هم دست روی دست نگذاشته باشد و لذا تنها برتری عددی و نفرات بيشتر است که می تواند سرنوشت نبرد و نتيجه آنرا تعيين کند.
تلفات اينگونه جنگ ها بيشتر است و يکی از دلايلی که ثابت می کند ايران نيروهای رزمی چندانی در منطقه ندارد اين است که بيشتر کسانی که تا کنون هدف تک تير اندازان داعشيان قرار گرفته اند از سرداران سپاه و بسيج بوده اند و کمتر ازسربازان ساده و عادی که احتمالاً کم تجربه هم هستند در نبرد ها کشته شده اند.
تهديد داعش و انتخاب استراتژيک ايران- می توان گفت تهديد حضور و توسعه و رشد داعش در خاک عراق، نزديکی اين نيروها به مرزهای ايران، وامکان نفوذ آن به درون ايران در متوسط مدت تهديداتی حياتی و سرزمينی هستند که مداخله ايران را در جنگ عليه داعش توجيه می کنند. البته عامل ديگر درخواست خود عراق برای کمک از ايران است. می توان حتی ابراز تاسف کرد که ايران از نظر سياست خارجی نتوانسته حمايت و اعتماد نيروهای ائتلاف را عليه داعش به خود جلب کند تا عمليات فعلی پر ثمر تر باشدو حتی موجب افزايش اعتبار ايران درجامعه بين المللی شود.
افکار عمومی ايران هنوز با قضيه حمايت ايران ازعراق کنار نيامده است و مردم (اگرچه از داعش تنفر دارند)، عموماً عراق را همان عراق دهه هشتاد می بينند که دستش به خون جوانان ايرانی آلوده است. به همين جهت دولت جمهوری اسلامی در جهت تغيير اين بينش عمومی سعی می کند با تهييج احساسات مذهبی و از طريق رويدادهايی مانند پياده روی عاشورا وزيارت اماکنی که مردم کوچه و بازارآن را به عنوان بخشی از مقدسات مذهبی پذيرفته اند ذهنيت مردم و افکارعمومی را تغيير دهد.
همانطور که در مقالات قبلی در مورد نقش ترکيه و يا در مقاله دولت جديد عراق و داعش بحث کرده ام، نابودی داعش نياز به يک حمله گاز انبری و محاصره همه جانبه و در نتيجه مساعی کشورهای منطقه همراه با حمايت قدرت های بزرگ دارد. از آنجايی که در منطقه خاور ميانه همگرايی دولت ها به سادگی به دست نمی آيد، هم اکنون ايران از شيعيان عراق حمايت می کند، آمريکائيها سعی ميکنند دولت عراق را به سوی تصميم گيری هايی که جنبه فراگيری داشته باشد و بين اقوام و قبايل تمايز ايجاد نکند ترغيب می کنند.
در حاليکه ترکيه از سنی های عراق حمايت می کند و تا همين چند وقت پيش قرار بود به آنان آموزش بدهد. اين رقابت را در صف آرايی برای آزادی موصل (با حمايت سنی ها) در برابر صف آرايی برای آزادی تکريت (با حمايت شيعيان)می توان مشاهده کرد.
به تعبيری می توان ادعا کرد که انتخاب ايران برای جنگيدن دوشادوش نيروهای عراقی بر عليه داعش انتخابی استراتژيک است چرا که در دراز مدت تماميت ارضی وامنيت ملی ايران و منافع ملت ايران توسط داعش در خطر است. اما دولت ايران حتی چنين توجيهی را برای رزمندگانی که به عراق گسيل می شوند ارائه نمی دهد و آنان را بيشتر با انگيزه دفاع از برادران شيعه و اماکن مقدسه مذهبی تهييج و تجهيز می کند.
به تعبيری می توان ادعا کرد که انتخاب ايران برای جنگيدن دوشادوش نيروهای عراقی بر عليه داعش انتخابی استراتژيک است چرا که در دراز مدت تماميت ارضی وامنيت ملی ايران و منافع ملت ايران توسط داعش در خطر است. اما دولت ايران حتی چنين توجيهی را برای رزمندگانی که به عراق گسيل می شوند ارائه نمی دهد و آنان را بيشتر با انگيزه دفاع از برادران شيعه و اماکن مقدسه مذهبی تهييج و تجهيز می کند.
اشتباه استراتژيک - نتيجه اين جنگ محدود بر عليه داعش هرچه که باشد خود به خود ميزان قابل ملاحظه ای از نيروها و توان رزمی واقتصادی ايران را در گير کرده است. بنا بر اين يک درگيری دوم، فرضاً در يمن، کاملاً غير منطقی، نابخردانه و ناشی از فقدان وجود محاسبات نظامی سياسی و اقتصادی خرد گرايانه و به عبارت ديگر يک اشتباه استراتژيک است.
تاريخ نشان می دهد که زمانی ايالات متحده آمريکا با قابليت بسيج بيش از سه مليون نفر و برتری هوايی در سطح جهان توانايی نظامی کافی برای دو جنگ تمام عيار جهانی و يک نيم جنگ کوچک و منطقه ای را داشت. (استراتژی دو نيم جنگ) امروز با دو جنگ کوچک عراق و افغانستان که فقط ده ها هزار نيرو در گير آن هستند احساس راحتی نمی کند و ازهر گونه تعهد نظامی در ديگر نقاط ديگر دنيا سرباز زده و سعی در محدود کردن تعهدات نظامی و فراخوانی نيروهای خود دارد.
وقتی اين محاسبه استراتژيک را به اوضاع ايران تعميم دهيم تصوير تيره تری بدست می آيد. در حاليکه هنوز مين های عراقی در سرمين های ايران دارند به صورت روزمره قربانی می گيرند و درمليون ها هکتار از سرزمين ما مين های منفجر نشده کاشته شده، آيا مصلحت است و آيا ايران توان نظامی و اقتصادی کافی دارد که در جستجوی آرمان ها و اهداف ايدئولوژيک، مردم جنگ زده ايران را در دو جنگ منطقه ای، يکی درعراق برعليه داعش و ديگری دريمن در حمايت از حوثی ها، در گير کند؟
البته ايران حمايت نظامی از حوثی های يمن را انکار می کند. در حاليکه حوثی ها درحال حاضر تا دروازه های شهر جنوبی عدن نزديک شده و پايگاه هوايی نزديک عدن را تصرف و تصميم دارند با تسخير شهرهای جنوبی از امکان تقسيم يمن به دو يمن جنوبی و شمالی ( که تا ۱۹۸۹ وجود داشت) جلوگيری و يمن را به صورت يکپارچه تحت کنترل خود بگيرند.
اينکه تا چه حد حوثی ها قادر خواهند بود چنين ايده آلی را به واقعيت نزديک کنند جای بحث و گفتگوی زياد دارد ولی بعيد به نظرمی رسد اين توان از قدرت بازوی چند جوان ناراضی حوثی تامين شود و يا در دراز مدت پايدار باشد.
معارضان داخلی حوثی را نيز نمی توان دست کم گرفت. قبل از هرچيز بايد يادآوری کنيم که دولت يمن و رئيس جمهور آن عبد ربه (بنده خدايش) منصور هادی، هنوز در مناطق جنوبی آن حضور دارد.
هر چند منصور هادی دايماً در حال تغيير جا و گريز از محلی به محل ديگر است و آخرين بار مجبور شد عدن را نيز ترک کند. ولی نيروهای طرفدار وی هنوز اميدوارند که کشور های عربی همسايه به حمايت از او بپردازند و او را به عنوان رئيس جمهور قانونی يمن در جايگاهش ابقاء کنند. در حقيقت دولت های خارجی هم از عبد ربه منصورهادی به عنوان دولت قانونی يمن حمايت می کنند و واکنش اخير عربستان سعودی در مورد اينکه اگر راه حل صلح آميز بدست نيايد اقدام خواهد کرد در پاسخ به تقاضای کمک وزير امور خارجه منصور هادی بوده است. البته رئيس جمهوراسبق، علی عبدالله صالح، نيز هنوز پايگاههای داخلی و خارجی دارد.
حوثی ها بخش عمده ای از خاک يمن را در کنترل دارند. در حاليکه حتی سازمان ملل آنها را به عنوان دولت رسمی نمی شناسد، به نوعی حمايت ايران را بخود جلب کرده و دست کم يک خط ارتباطی هوايی منظم روزانه با ايران بر قرار کرده اند که در چنين شرايطی به معنی حمايت استراتژيک تلقی می شود.
اما قضايا بسيار پيچيده تراز رويارويی يک دولت قانونی با ياغيان حوثی است. حوثی ها بخش عمده ای از خاک يمن را در کنترل دارند. در حاليکه حتی سازمان ملل آنها را به عنوان دولت رسمی نمی شناسد، به نوعی حمايت ايران را بخود جلب کرده و دست کم يک خط ارتباطی هوايی منظم روزانه با ايران بر قرار کرده اند که در چنين شرايطی به معنی حمايت استراتژيک تلقی می شود.
ايران منکر روابط نظامی و حمايت از حوثی ها است ولی به مصدومين و مجروحين بمب گذاری داعش در يمن کمک رسانی کرده و بيش از پنجاه تن از آنان را برای درمان به بيمارستان های تهران منتقل کرده است. البته وقتی قرارداد برقراری ارتباط هوايی امضا شد حوثِی ها هنوز مورد حمله داعشی ها قرارنگرفته بودند وزخمی و مصدوم نداشتند؛ بنا براين نمی توان اين قرارداد را به حساب علاج واقعه قبل ازوقوع گذاشت.
از طرفی نيروهای آمريکايی و بريتانيايی تا همين اواخر در چارچوب برنامه ضد تروريسم در يمن حضور داشتند. عمده فعاليت اين نيرو ها مقابله با القاعده و داعش بوده است.
اکنون اين نيرو ها از يمن خارج شده اند ولی کاخ سفيد اعلام کرده است که هنوز توانايی مقابله نظامی با نا امنی را دريمن حفظ کرده است. با توجه به اينکه ساختار اصلی نيروهای آمريکا و انگليس برای مقابله با تروريسم و عمدتا با استفاده از هواپيماهای بدون سر نشين بوده بعيد به نظر می رسد واشنگتن قصد دخالت نظامی را داشته باشد.
يمن فقط با دوکشور عربی همسايه است: عُمان و عربستان سعودی. عربستان سعودی به طور سنتی و به لحاظ همجواری منافع امنيتی قابل ملاحظه ای را در يمن دنبال می کرده و درگذشته نيز در حوادث و رويدادهای سياسی يمن نقش مهمی را ايفا کرده است. در شرايط فعلی هنوز عربستان نقش خود را در يمن بازی نکره است. با تغييرات داخلی که اخيرا در عربستان رخ داد احتمال می رود اين کشور هنوز مشغول سبک و سنگين کردن انتخاب هايش در يمن است و يا منتظر نشسته است تا اوضاع داخلی يمن تثبيت شود. درعين حال نيزعربستان تنها کشوری است که تهديد به اقدام در صورت عدم برقراری صلح کرده است. به نظر نمی رسد عُمانی ها نقش فعالی در وقايع يمن بازی کنند.
وقتی به همه اين عوامل نگاه می کنيم مداخله ايران در يمن بی معنی تر و پوچ تر به نظر می رسد.
چنين مداخله ای ايران را به طور مستقيم با عربستان سعودی در گيرکرده و حاميان عربستان را برعليه ايران تحريک می کند. مشاهده کرديم که در قضيه مذاکرات هسته ای با ايران وزير امور خارجه آمريکا برای ساکت سازی عربستان به دفعات با آنان و ساير کشور های عربی صحبت و گفتگو کرد تا آنان را نسبت به عدم اراده سياسی ايران در توليد بمب اتمی متقاعد کند.
در خصوص مداخله احتمالی ايران در يمن يقيناً چنين حمايتی در کار نخواهد بود و علاوه برآن بخاطردر کنار جريانات پيچيده ای چون القاعده و تروريسم بين المللی، هم آمريکا و هم انگليس ( صرفنظر از تمايلات احزاب داخلی) ورود ايران را گامی در جهت توسعه استراتژيک "هلال شيعی" تلقی کرده و با آن مقابله خواهند کرد.
حمايت ايران از حوثی های يمن موجب تشديد خصومت گروه به اصطلاح حکومت اسلامی (داعش) نيز می شود و آنان درهرجا که بتوانند به رويارويی مستقيم با ايران و تحت الحمايه های ايران ادامه خواهند داد. طبيعتا همه اين عوامل در فعل و انفعالات جنگی ايران در کنار عراق بی اثر نخواهد بود. احساسات ضد شيعی اهل تسنن و داستان عَرَب در مقابل عَجَم هيچوقت در منطقه فراموش نشده و ای بسا همين عوامل درميان کشو های عربی خليج فارس و حتی در داخل عراق برعليه ايران عمل کند.
حمايت ايران از حوثی های يمن موجب تشديد خصومت گروه به اصطلاح حکومت اسلامی (داعش) نيز می شود و آنان درهرجا که بتوانند به رويارويی مستقيم با ايران و تحت الحمايه های ايران ادامه خواهند داد. طبيعتا همه اين عوامل در فعل و انفعالات جنگی ايران در کنار عراق بی اثر نخواهد بود. احساسات ضد شيعی اهل تسنن و داستان عَرَب در مقابل عَجَم هيچوقت در منطقه فراموش نشده و ای بسا همين عوامل درميان کشو های عربی خليج فارس و حتی در داخل عراق برعليه ايران عمل کند.
اين نوشته به معنای حمايت از مداخله نظامی ايران درعراق و نيست هر چند نگارنده معتتقد است ايران می توانست از چنين اقدامی بهره برداری سياسی مناسب و بيشتری بکند و به عنوان دوست نظام بين المللی از آن سود ببرد. اما ترس از نزديکی به غرب مانع از درک لحظه و شيوه مناسب شد و اکنون حتی حمايت از عراق چه در داخل عراق و کردستان و چه درچارچوب نظام بين المللی با بدبينی در خصوص اهداف دراز مدت ايران مواجه است.
تاثير جغرافيای سياسی يمن – موقعيت يمن در مدخل باب المندب و دريای سرخ موقعيتی استراتژيک و بسيار حياتی است. دستيابی القاعده و يا عناصر حکومت اسلامی به اين منطقه تهديدی بی پايان برای امنيت بين المللی خواهد بود. برای قدرت های بزرگ جهانی ورود و نفوذ ايران به اين منطقه غير قابل پذيرش و نامطلوب است.
ساير عوامل جغرافيايی و جغرافيای استراتژيک نيز برعليه ايران است. بدون داشتن مرز مشترک با يمن، هرگونه رفت و آمد دريايی بين ايران و يمن بايد از آبهای خليج فارس و اقيانوس هند عبور کند. البته بعيد به نظر می رسد که عُمان اجازه عبور از آب های ساحلی اش را برای مقاصد نظامی به ايران بدهد. بنا براين، عبورايران بايد از آب های بين المللی که تحت کنترل آمريکا است و رعايت قوانين آبهای ساحلی کشورها صورت بگيرد. درعين حال همين قاعده نيز درمورد ارتباطات هوايی معتبر است. اگر پرواز نظامی باشد به احتمال زياد کشور های عربی جنوب خليج فارس اجازه استفاده از فضای خود را به ايران نخواهند داد و در نتيجه پروازها نيز بايد برفراز فضای بين المللی آب های آزاد صورت بگيرد.
پيچيدگی ديگری که در اين کار وجود دارد تداوم درگيری حوثی ها با طرفداران عبد ربه منصور هادی از يک طرف و علی عبد الله صالح از طرف ديگر است. علاوه بر اينکه نظام بين المللی حوثی را به رسميت نمی شناسد، حوثی ها هم با هيچ يک از دو رئيس جمهور سايق يمن رابطه خوبی ندارند. همين قضيه می تواند آن دو را به راحتی به آغوش مخالفين حوثی ها يعنی القاعده و حکومت اسلامی بياندازد و حوثی ها را بيشتر به سمت ايران سوق دهد.
مجموعه اين عوامل زمينه مناسبی را برای فعاليت القاعده شبه جزيره عربی و حکومت اسلامی فراهم کرده يمن را مکانی خطرناک و بی قانون خواهد کرد که مناسب رشد تروريسم خواهد بود. به نظر می رسد انکار ايران در مورد حمايت از حوثی ها بيشتر بر اساس محاسبه توانايی ها و تنگناهای قضيه است و اين احتمال کاملاً منتفی نيست.
تصميم گيری در شرايطی که حوثی ها هنوز در مرحله پيشروی هستند کار ساده ای نيست. هر لحظه يک مداخله از خارج می تواند صحنه عملياتی را عوض کند. شايد ايران منتظر است که ببيند آيا حوثی ها قادر خواهند بود جايگاه خود را تثبيت کنند؟ اما آيا تثبيت جايگاه حوثی ها بدون يک جنگ داخلی ميسر است؟ هر وضعيتی که حوثی ها پيدا کنند ورود ايران به اين بحران يک اشتباه استراتژيک است وهرقدرکه ايران بيشتروارد اين مرداب شود امکان غرق شدن درآن فزونی می گيرد. ايران بايد هرچه زودتردر مورد انتخاب نهايی خود بيانديشد و بين انتخاب استراتژيک و اشتباه استراتژيک يکی را انتخاب کند.
-------------------------------------------------------------------------------
نظرات مطرح شده در این نوشته، الزاما بازتاب دهنده دیدگاههای رادیو فردا نیست.
* جليل روشندل – استاد علوم سياسی و امنيت بين المللی دردانشگاه ايالتی شرق کارولينای شمالی است.