در قسمت پیشین شنیدیم که در نخستین سال جنگ جهانی اول به رغم اینکه ایران در این جنگ اعلام بیطرفی کرده بود، توسط نیروهای نظامی روسیه و بریتانیا اشغال شد. همزمان عثمانی نیز از غرب به ایران تجاوز کرد. همچنین در قسمتهای پیشین شنیدیم که آلمانیها در یک سوی جنگ جهانی، در میان ایرانیان طرفدارانی داشتند که از مبارزه این کشور با روسیه و بریتانیا که دشمنان قدیمی ایران محسوب میشدند، خوشنود بودند. این میان ائتلافی از سیاستمداران ایرانی معتقد بودند که در برابر اشغال کشور نباید دست روی دست گذاشت. این قسمت به اقدامات این گروه از سیاستمداران اختصاص دارد.
Your browser doesn’t support HTML5
جنگ، عمر دوره سوم مجلس شورای ملی را کوتاه کرد، اما سیاستمداران دو حزب اعتدالیون و عامیون را خاموش نکرد. آنها در ابتدا تلاش کردند که با اعلام بیطرفی، ایران را از گزند جنگ دور نگاه دارند. اما با اشغال کشور، نه تنها به خواسته خود نرسیدند بلکه برخیشان، استقلال و تمامیتارضی ایران را نیز در خطر میدیدند.
از همان زمان که روسها به دروازه تهران رسیدند و تلاشهای دیپلماتیک، جلوی پیشرویشان را به داخل پایتخت گرفت، برخی از رجال سرشناس کشور به طور جدی معتقد بودند که باید به شکل موقت، پایتخت را به جایی دور از دسترس قوای اشغالگر منتقل کرد.
در واقع حضور شاه ایران زیر سلطه اشغالگران، برای گروهی از سیاستمداران ملیگرا، اهمیت نمادین بسیار بالایی داشت. روسیه و بریتانیا به احمد شاه اجازه ندادند که تهران را ترک کند، اما در عوض، پایتیخت نیز توسط قوای روس اشغال نشد.
اما این موضوع رجال ملیگرا را راضی نکرد. آنها به دنبال مقاومت فعال در برابر اشغال بودند.
مجید تفرشی، مورخ ساکن لندن این مقاومت را چنین شرح میدهد: «برخی از رجالی که به آزادیخواهی شهرت داشتند، مانند رضاقلی خان نظامالسلطنه مافی، ]حسن[ مدرس، ]حسین[ ادیبالسلطنه سمیعی و ]عزالممالک[ اردلان تصمیم گرفتند که مهاجرت کنند و دولت در تبعید تشکیل بدهند. این دولت به عنوان اعتراض به اشغال ایران در برابر روس و انگلیس و برای ایجاد یک کارزار بینالمللی به نفع ایران تشکیل میشد تا با کمک عثمانی و آلمان و پناه بردن به نیروی سومی در جنگ، اشغال ایران پایان یابد.»
آغاز سفر
این گروه در ابتدای اشغال، تهران را به مقصد قم ترک کرد. آنها هر چند نتوانستند شاه را با خود همراه کنند، اما گروهی از نویسندگان، روزنامهنگاران، شخصیتهای مذهبی و حتی بازاریان و نظامیان را با خود همراه کردند و در قم جمع شدند.
دشمنی مهاجرین با روسیه و بریتانیا موجب شد تا در ابتدای کار، سفرای اتریش-مجارستان، عثمانی و آلمان هم تصمیم بگیرند که همراه با این گروه از تهران خارج شوند اما در نهایت تنها سفیر آلمان، مهاجرین را تا قم همراهی کرد.
در نخستین اقدام، مهاجرین کمیتهای تشکیل دادند و آن را «کمیته دفاع ملی» نامیدند و سلیمانمیرزا اسکندری، از بنیانگذاران حزب دموکرات عامیون، به مدیرکلی این کمیته برگزیده شد.
یرواند آبراهامیان، مورخ ساکن نیویورک، درباره اعضای این گروه و تمایلات سیاسی آنها میگوید: «این ائتلافی بود که هستهای اصلیاش را دموکراتها تشکیل میدادند. این گروه اصلاحطلبانی بودند که از انقلاب مشروطه حمایت میکردند. عضو شاخص این گروه سلیمانمیرزا اسکندری بود که در کرمانشاه به دست نیروهای بریتانیایی افتاد و آنها هم او را در هند زندانی کردند. آنها معتقدند بودند که آلمان یک قدرت استعماری نیست و میتوانند با آلمان همکاری کنند.»
دوره فعالیت «کمیته دفاع ملی» در قم بسیار کوتاه بود، چرا که ارتش روسیه به نزدیکی این شهر رسید و سران این کمیته نیز به سرعت، قم را به مقصد کاشان ترک کردند.
در کاشان نیز شرایط مساعدی برای فعالیت سیاستمداران مخالف اشغال وجود نداشت و ژاندارمری، تلگرافخانه را اشغال کرد. بار دیگر خبر نزدیک شدن روسها موجب شد تا مهاجرین، کاشان را نیز ترک کنند و به سوی اصفهان حرکت کنند. اما روسها کوتاه نیامدند و آنها هم به سوی اصفهان حرکت کردند.
مهاجرین این بار به سوی کرمانشاه رفتند که به نظر میرسید به دلیل نزدیکی به مرزهای عثمانی میتواند با کمک نظامی همسایه غربی در برابر نظامیان روس مقاومت کند.
به گفته مجید تفرشی، در واقع مهاجرین امیدوار بودند که در اتحاد با نیروهای مرکزی، اشغالگران را شکست دهند.
او میگوید: «هدف آنها این بود که ایران را از اشغال نجات بدهند و در پایان جنگ، بعد از پیروزی عثمانی و آلمان علیه بریتانیا و روسیه، در این پیروزی سهیم باشند و بتوانند فواید و سهم بیشتری برای ایران به دست بیاورند.»
در کرمانشاه
در کرمانشاه، نظامالسلطنه مافی که والی لرستان بود و دشمنی عمیقش با بریتانیا او را به یکی از متحدان مهم آلمان تبدیل کرده بود، رسما دولت در تبعید را تشکیل داد. او در ابتدا سلیمانمیرزا اسکندری را به عنوان وزیر داخله و صادق طباطبایی فرزند آیتالله طباطبایی را به عنوان وزیر عدلیه برگزید.
نظامالسلطنه همچنین، پیامهایی برای امپراتوریهای آلمان و عثمانی فرستاد و آنها نیز به پیامهایش پاسخ دادند و به او تبریک گفتند.
روسها این بار تصمیم گرفتند که با حملهای جدی، مهاجرین را به کلی تار و مار کنند و در کمتر از یکماه که از تشکیل دولت موقت میگذشت، نظامیان روس به کرمانشاه رسیدند.
مهاجرین به سوی قصر شیرین گریختند تا از آنجا با کمک نظامی نیروهای مرکزی در برابر روسها مقاومت کنند.
اما در این زمان، بریتانیا در بینالنهرین در حال پیشروی بود و عملا امکان رساندن کمک نظامی به این گروه وجود نداشت. آنها وقتی از دریافت کمک نظامی از آلمان و عثمانی ناامید شدند، ناچار شدند تا ایران را ترک کنند و به بغداد که هنوز در دست عثمانی بود بروند.
اما مهاجرین از این شکستهای پی در پی ناامید نشدند و تلاش کردند تا تشکیلات خود را حفظ کنند.
آنها خود را «حکومت موقت ایران» نامیدند و حتی برای مکاتبات خود، برگههایی نیز چاپ کردند که مزین به علامت شیر و خورشید بود و بالای آن، در کنار عنوان حکومت موقت ایران نوشته شده بود: «به نام نامی اعلیحضرت همایون، سلطان احمد شاه قاجار».
حتی گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهند نظامالسلطنه در این مقطع به شکل مخفیانه با انور پاشا وزیر جنگ و یکی از اصلیترین سران امپراتوری عثمانی دیدار کرده است.
سرانجام بعد از ماهها شکستهای پیدرپی قوای نظامی متحدین در خاورمیانه، ارتش عثمانی موفق شد تا پیروزیهایی به دست آورد. عقب راندن قوای روس از کرمانشاه بخشی از این پیروزیها بود که موجب شد، دولت مهاجرین بار دیگر به این شهر منتقل شود.
دوره دوم حضور دولت مهاجرین در کرمانشاه نسبت به دوره نخست، موفقتر به نظر میرسید. بار دیگر کابینهای به ریاست نظامالسلطنه تعیین شد.
این بار یک شورای مشورتی نیز متشکل از ۲۰ نماینده سابق مجلس شورای ملی تشکیل شد که ریاست آن بر عهده حسن مدرس، روحانی با نفوذ بود.
نظامالسطنه حتی برای برخی شهرهای ایران حاکمانی نیز تعیین کرد. دولت موقت در تلاش بود تا همه مصوبات مجلس سوم را اجرا کند و خود را به تهران برساند.
اما نیروهای عثمانی هیچگاه نتوانستند از همدان فراتر بروند و دولت موقت هم از کرمانشاه خارج نشد.
بعد از هفتماه، بار دیگر بریتانیاییها در عراق امروز به پیروزیهای نظامی دست یافتند و نظامیان روس نیز، عثمانیها را از خاک ایران به عقب راندند.
آخرین شکست
شکست عثمانی از ارتش روسیه و عقبنشینی به بینالنهرین موجب شد تا مهاجرین بار دیگر کرمانشاه را ترک کنند.
این آخرین شکست آنها بود. عدهای به تهران برگشتند و عدهای به استانبول و برلین کوچ کردند و عموما تا پایان جنگ، آنجا ماندند.
فعالیت این گروه در درازمدت، بیش از آنکه در راستای منافع ملی ایرانیان باشد، به عنوان ابزار تبلیغاتی ماشین جنگی آلمان و عثمانی مورد استفاده واقع شد.مجید تفرشی
شکستهای نیروهای مرکزی و در راس آنها عثمانی از متفقین و به ویژه بریتانیا در خاورمیانه موجب شد تا ایده اتحاد با نیروهای مرکزی علیه روسیه و بریتانیا، به کلی شکست بخورد؛ شکستی که یرواند آبراهامیان آن را یک «سوءمحاسبه سیاسی» توصیف میکند.
او میگوید: «آنها دچار سوءمحاسبه سیاسی شدند چون فکر میکردند که آلمان برنده جنگ خواهد بود و بهتر است که از آلمان طرفداری کنند. که بعدها معلوم شد محاسبه درستی نبوده. البته در ایران در آن زمان، افکار عمومی حامی آلمان بود و این موضوع به سیاستمداران خلاصه نمیشد.»
قضاوت درباره فعالیت این گروه از سیاستمداران بعد از شکست نیروهای مرکزی در جنگ جهانی اول، کار دشواری نیست. اما در زمان آغاز جنگ، پیشبینی نتیجه آن، آسان نبود.
اما بهرحال این پروژه با شکست نیروهای مرکزی در جنگ، شکست خورد.
مجید تفرشی، این شکست را چنین شرح میدهد: «این باور و علاقه وجود داشت که این گروه میتواند تاثیرگذار باشد. اما الآن که اسناد زیادی درباره این ماجرا منتشر شده )چه اسناد دولتی داخلی و خارجی و چه حتی صورتجلسات دولت در مهاجرت که در سالهای اخیر در ایران منتشر شده) به ما نشان میدهند که خیلی زود این آرزو به یاس تبدیل شد و یک جنبش مثبت اعتراضی به یک جنبش منفعل تبدیل شد که فقط نشان میداد در عرصه بینالمللی، کسانی مخالف اشغال ایران هستند. و فعالیت این گروه در درازمدت، بیش از آنکه در راستای منافع ملی ایرانیان باشد، به عنوان ابزار تبلیغاتی ماشین جنگی آلمان و عثمانی مورد استفاده واقع شد.»
بعد از پایان جنگ، آرام آرام، تعدادی از مهاجرین به ایران بازگشتند و برخیشان مانند سلیمانمیرزا اسکندری که به داشتن عقاید سوسیال دموکراسی شهره بود، یا حسن مدرس که روحانی سرشناسی بود، در تاریخ پرتنش آن سالها، تاثیراتی کلیدی برجای گذاشتند.
(بخش بعدی برنامه جنگ اول به تحولات مهم سالهای جنگ در ایران اختصاص دارد: شکلگیری پلیس جنوب توسط نیروهای بریتانیایی، فعالیتهای ویلیهلم واسموس آلمانی، شکلگیری کمیته مجازات و هر آنچه درباره قحطی بعد از جنگ جهانی اول در ایران میدانیم. این همه در قسمت نهم جنگ اول که دوشنبهها ساعت هشت از رادیو فردا پخش میشود.)